جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دست هایی مؤمن


دست هایی مؤمن

نفس های به شمارش افتاده ی دستی
در شن باد خواهش ها
خس خسی بیمارگون را سرفه کرد
¤
ترسید؛ از تاریخ اساطیر گمشده در مه
چونان پرنده ای در بدایت پرواز
ترسیده از ارتعاش شاخه ها
شاخه هایی …

نفس های به شمارش افتاده ی دستی

در شن باد خواهش ها

خس خسی بیمارگون را سرفه کرد

¤

ترسید؛ از تاریخ اساطیر گمشده در مه

چونان پرنده ای در بدایت پرواز

ترسیده از ارتعاش شاخه ها

شاخه هایی گسیخته از جاذبه ی سقوط

¤

کهولت واژگان انگشت پرسلوکش

معجزه ای مطلق را، ورق زد

از برای پوستین ترک خورده ی دستی که

چون بایری متروک

حیات نمناکی را، چله نشسته بود

¤

می دانست، صبح، شهادت می دهد

ایمانش را

در تکبیر چلچله ها

هادی سیه چهره