جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
سرپرستی خانواده در اسلام
![سرپرستی خانواده در اسلام](/web/imgs/16/152/j34sw1.jpeg)
در حقوق خانواده اولین موضوع، که مبنا و پایه بسیاری از موضوعات دیگر است، مسئلهی سرپرستی و ریاست خانواده است.
هر اجتماعی را باید رئیسی باشد که کارها را هماهنگ کند و در صورت بروز اختلاف, نظر او قاطع باشد. خانواده نیز از این قاعده مستثنا نیست. اگر خانواده رئیس نداشته باشد و زن و مرد در ادارهی امور آن برابر باشند، ناچار باید برای حل اختلاف خود در هر مورد به دادگاه رجوع کنند و همین امر ممکن است صلح و صفای خانواده را به هم بزند.
ریاست خانواده بیشتر یک وظیفهی اجتماعی است که برای تأمین سعادت خانواده به مرد محول گردیده و او نمی تواند از آن سوء استفاده کند و بر خلاف مصلحت خانواده آن را به کار ببرد۱.
ادلة مورد نظر از آنجا که بنای قانونگذاری جمهوری اسلامی بر پایه شریعت و فقه اسلامی می باشد باید دید ریاست خانواده از نظر فقها بر عهده ی چه کسی است؟ و دلیل این نظریه بر چه مبنایی استوار است؟
ادله مورد نظر فقها:
ادله مورد نظر فقیهان را در سه نوع میتوان تقسیم کرد:
۱) قرآن
۲) سنت
۳) اجماع
البته ما در این مجموعه فقط به دو دلیل اول(قرآن و روایات) که دو دلیل ادله اربعه نیز هستند می پردازیم زیرا برای اطلاع از نظر فقها درباره ی سرپرستی خانواده و مبانی فقهی آن، تحقیق در این ادله کفایت می کند.
۱) قرآن
به آیههایی از قرآن کریم در زمینة سرپرستی خانواده میتوان استناد جست که ما در اینجا یکی از آیاتی که صاحبنظران و مفسران به گونه های متفاوتی به بیان آن پرداخته اند را به عنوان شاهد مثال ذکر نموده و تلاش می کنیم جوانب مختلف آن را از دیدگاه ایشان مورد بررسی قرار دهیم:
۱) «الرجال قَوَّامُونَ علیالنساء بما فضلالله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظالله واللاتی تخافون نشوز هن فعظوهن و اهجروهن فیالمضاجع واضربوهن فان اطعنکم فلاتبغوا علیهن سبیلا انالله کان علیاً کبیراً۲».
مردان از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است، و از آن جهت که از مال خود نفقه میدهند، بر زنان تسلط دارند. پس زنان شایسته فرمانبردارند و در غیبت شوی عفیفاند و فرمان خدای را نگاه میدارند و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم داریم اندرز دهید و از خوابگاهشان دوری کنید و بزنیدشان. اگر فرمانبرداری کردند از آن پس دیگر راه بیداد پیش مگیرید و خدا بلند پایه و بزرگ است.
- قَوَّامُونَ:
مفسران در این زمینه گفتههای مختلف دارند:
مرحوم طبرسی: «مردان قیّم بر زنان و مسلط بر آنهایند در تدبیر، تأدیب، پرورش و آموزش۳».
آلوسی: «موقعیّت مردان قیام بر زنان است، بسان والیان که بر رعیت از طریق امر و نهی قیام دارند۴».
در لسانالعرب گفته است: «قیام گاهی به معنای محافظت و اصلاح میآید مثل آیة «اَلرَّجَالُ قَوَّامُونَ».
به نظر میرسد با توجه به چند نکته بتوان به معنای قوام نزدیک شد:
۱) در معانی آن اصلاح، محافظت، برعهده گرفتن امور، سائسالامور ذکر شده است.
۲) در این آیه واژة «قوّامون» با حرف «علی» آمده است. در قرآن کریم یک مورد دیگر قیام یا «علی» آمده که میتواند شاهد و گواه روشنی باشد: «مِنْهُمْ مَنْ إنْ تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لَاُیؤَدِّهِ اِلَیْک إلَّا مَادُمْتَ عَلَیْهِ قَائِماَ۵» و از اهل کتاب گروهی هستند که اگر امینش شمردی و دیناری به او بسپاری، جز به تقاضا و مطالبت آن را باز نگرداند۶.
با در نظر گرفتن این نکتهها میتوان گفت: «قوّامون» نوعی سرپرستی، برعهده گرفتن امور و مراقبت را معنا میدهد.
- «بِمَا فَضَّلَ اللهُ»
در این که آن فضیلت چیست؟ مفسران اختلافنظر فراوان دارند.
طبرسی: «زیادتی فضل از قبیل دانش، عقل، عزم و رأی نیکو مراد است۷».
محمدحسین فضلالله آن را به جنبة عاطفی و قدرت بدنی تفسیر میکند۸.
البته ایشان ضعفِ جانب عاطفی در مردان را، به عنوان احتمال بیان کرده و فرموده: «این سبب میشود مردان از عوارض بیرونی کمتر منفعل شوند». لیکن تأکید ورزیده که این ضعف با تربیتهای مستمر است این که، در آیه به هیچ کدام تصریح نشده و نیز باید مراد از آن فضیلت چیزی باشد که مخاطبان به آسانی و سهولت آن را بفهمند و شکی نیست که جامعهها بر اثر نوع تربیت و شرایط اجتماعیِ خاص خود ممکن است از آیه برداشتهای متفاوت داشته باشند. بنابراین باید بر امری تأکید داشت که جوامع و انسانها در آن مشترکند که این میتواند نشانگر تفاوتهای ذاتی و تکوینی باشد.
از این رو، دیدگاه استاد فضلالله قابل قبول و پذیرش است، زیرا حالات جسمانی که بر زنان عارض میشود از قبیل بارداری، شیر دادن، قاعدگی و ... امری نیست که جای تردید داشته باشد. همچنین تفاوت عاطفی میان مردان و زنان تا حدودی مسلم است.
اگر مدیریت خانواده در حدی خاص به مردان سپرده شده و برای مدیر ویژگیهای عدیدهای لازم است، نمیتوان گفت زنان از همة آن شرایط محروم بودهاند.
۲) روایات:
در متون روایی به احادیث فراوان برمیخوریم که به گونهای ریاست مرد را تثبیت میکند. برای مثال به دو روایت اشاره می کنیم.
۱) محمدبن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابن ابی عمیر عن مرازم عن معاذ بن کثیر عن ابیعبدالله (ع)، قال: «من سعادة الرجل ان یکون القیّم علی عیاله۹».
از خوشبختی مرد آن است که سرپرست خانوادهاش باشد.
۲) و عنه (ع) قال: «رحم الله عبداَ احسن فیما بینه و بین زوجته فان الله عز و جل قد ملکه ناصیتها و جعله القیًم علیها۱۰».
خداوند بیامرزد مردی را که رابطهاش با همسرش نیکو باشد. چرا که خدا زن را به دست مرد سپرده و او را قیم زن قرار داده است.
در این مجموعه حدیث معتبر فراوان بود. لیکن باید حد و مرز دلالت آنها را بشناسیم. نکتهای که در بدو امر به نظر میرسد، این است که حیطة زوجیّت منظور قانونگذار بوده، بدین معنا که مردان مکلف شدهاند در آن قلمرو زوجیت قیّم باشد یا رعایت و مراقبت را به عهده گیرند. و به زنان فرمان داده شده در دایره زوجیت اطاعت از شوهران کنند. به تعبیر دیگر، واژة «زوج» در این روایات وصف مشعر به علیّت است، زوجیّتِ زوج، اقتضای اطاعت و فرمانبرداری زن را دارد. لذا باید دید با عقد ازدواج چه چیزی حاصل میشود که مردان در آن دایره حقوقی دارند و زنان نیز. چرا که نمیتوان پذیرفت برای مردان حقوقی بیش از اقتضای این قرارداد طرفینی حاصل شود.
با بررسی روایات در این زمینه و به کار رفتن تعبیرهای قوّام، قیّم، راعی، لزوم اطاعت و ... دربارة مردان، فیالجمله بدین سؤال که ریاست خانواده به عهده ی کیست پاسخ میدهد، گرچه به طور دقیق حد و مرز این واژهها در خود ادله تبیین نشده و عرفها نیز براساس فرهنگهای مختلف برداشت واحدی از این مفاهیم ندارند.
به تعبیر دیگر، در پاسخ به این سؤال، اگر از فرضیه احتمالی واگذاری کامل به عرف، که برخی مدعی آن هستند و ادله را فقط ناظر به عرف زمانهای گذشته میدانستند، بگذریم ریاست خانوداه فیالجمله به مرد واگذار شده و جای تردید نیست. اما این ریاست در حوزة چند عامل کلی و اصلی محصور و محدود است:
۱) اصل معاشرت به معروف
۲) اصل عدالت
۳) مسلمات شریعت چون احترام به والدین، صلة رحم و ...
۴) حقوق مشترک زندگی خانوادگی
۵) دایرة عقد زوجیّت
۶) اهلیّت و صلاحیّت
اگر در پاسخ به سؤال مذکور مدیریت مرد بر خانواده را پذیرفتیم، از ادلة شرعی، حریم و حد و مرز آن قابل استخراج نیست، بدین معنا که شارع در این جهت سکوت کرده و آن را به عهدة عرف گذاشته است. نتیجه این که قانونگذار عرفی میتواند حریم مدیریت مرد را در شرایط مختلف نشان دهد.
مبنای قوّامیت و ریاست مرد را فضیلت مردان و انفاق آنان میداند. در تفسیر فضیلت دیدگاههای مختلفی ارائه شد. آنچه در آنجا مورد قبول واقع شد توان جسمانی بیشتر مردان بود. بدان معنا که عارض شدن برخی حالات جسمانی بر زنان چون حاملگی، قاعدگی، شیردادن بچه و ... نوعی ناتوانی را برای وی به همراه دارد. این ضعف، فضیلت و زیادتی در جانب مردان نشان میدهد که با ضمیمة اصل اتفاق مرد را برای قوامیّت مهیا کرده است.
ریاست مرد، مانند هر ریاست دیگر، منوط به اهلیت و صلاحیت در حوزة آن ریاست است. اگر در ادلة، سخنی از این مطلب به میان نیامده به جهت وضوح آن است. مگر میتوان ریاست خانواده را به دست دیوانه یا سفیه و کودن و ... سپرد. آنجا که مدیر خانواده مصالح حوزة ریاست را رعایت نکند قطعاً از این مقام معزول است. البته در مقام نزاع زن و مرد باید داور حکم کند که مرد صلاحیت دارد یا خیر؟
بنابراین، به فرض قبول ریاست برای مردان ویژگیهای فطری و عقلانی هر مدیر را مرد باید دارا باشد. فرد معتاد که زندگی را بر باد میدهد هیچ گاه چنین ریاستی ندارد. مرد عیاش و هرزه نیز قطعاً از منظور نظر خارج است.
اگر مرد لیاقت ندارد، از ریاست معزول است اما رسیدگی به این مسئله در حیطة کار داوران است. و زنی که واجد شرایط است عهدهدار ادارة خانواده میشود.
به نظر میرسد با توجه به آرا و نظریات لغتشناسان و مفسران، واژهی قوامون و تفسیر آیهی شریفه بتوان این واژه را چنین تعریف کرد: کلمهی قوامون جمع قوّام صیغهی مبالغه از مادهی قیام به معنای ایستادن است که در لغات مختلف با توجه به قرینههای کلامی معانی مخصوصی به خود میگیرد، ولی آن معنایی که در این آیهی شریفه مورد توجه قرار گرفته نوعی سرپرستی و به عهده گرفتن امور و مراقبت است؛ یعنی کسیکه اقدام میکند برای پذیرش مسؤولیت، حمایت و هدایت صحیح خانواده براساس موازین حقوقی و اخلاقی. بنابراین با توجه به آرا و نظریات اندیشوران اسلامی دربارهی سرپرستی خانواده تمام اتهامهایی که مغرضان و معاندان با قوانین اسلام در راه محکوم ساختن احکام و موازین اسلامی و ناکارایی آن به کار میگیرند مردود، غیر منطقی و غیرمنقول است. استاد مطهری میفرماید: معنای حکومت خانوادگی که مرد حکومت میکند این نیست که تمام آزادیها را از زن سلب کند، حدود معینی دارد، حدودش چیست؟ حدود آن به طور کلی این است: مسایل اجتماعی، مصالح خانوادگی، اسلام به مصالح خانوادگی خیلی اهمیت داده است، خانواده یعنی اجتماعی خانوادگی باید محفوظ باشد، در آن جنگ و دعوا وجود نداشته باشد، مشاجره نباشد. اسلام میگوید در این اجتماع باید حکومت باشد اما معنای «حکومت باید باشد» این نیست که تحکم باشد، یک مرد حق تحکم داشته باشد، مرد در حدود مسایل خانوادگی حق حکومت دارد یعنی اداره کردن، یعنی هرچه که به مصلحت خانواده است۱۱.
منابع:
۱. صفایی و امامی، حقوق خانواده، ج۱، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۶، ص۱۶۳.
۲. نساء/ ۳۴.
۳. طبرسی، مجمع البیان، ج ۳، ص ۶۸، ج ۵، دارالمعرفه، بیروت، ۱۴۰۸ ق، ص ۲۳، ج ۵، ص ۳۸.
۴. آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، دارالفکر، بیروت، بیتا، ج ۵، ص ۲۳.
۵. آل عمران/ ۷۵.
۶. مهریزی، شخصیت و حقوق زن در اسلام، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲، ص۲۳۹.
۷. طبرسی، مجمع البیان، ج ۳، ص ۶۹.
۸. فضلالله، من وحی القرآن، ج ۳، بیروت، دارالزهراء، چاپ ۳، ۱۴۰۵ ق، ص۱۶۰-۱۶۲.
۹. حرعاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشیعه، تحقیق و تصحیح: عبدالرحیم الربانی الشیرازی، تهران، مکتبه الاسلامیه، چ ۲، ۱۳۸۸ ق، ج ۵۱، ص ۲۵۱، ب ۲۱، ح ۷، ج ۱۲، ص ۴۲.
۱۰. همان، ج ۱۴، ص ۱۲۲.
۱۱. پیام زن، شمارهی ۲۶، اردیبهشت ۱۳۷۳.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست