دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
موسیقی چیست
وقتی این سؤال مطرح میشود که «موسیقی چیست؟» جوابهای بسیار متفاوتی میشنویم.
مردم جوابهای مختلفی به این سؤال میدهند؛ عدهای که فقط از منظر علم هرازگاهی نیمنگاهی به موسیقی میاندازند، سعی میکنند بسیار دقیق و علمی پاسخی ارائه دهند، جوابی مثل موسیقی چیزی نیست به جز توالی یکسری امواج صوتی.
خوب شاید آنها به این شیوة پاسخگوییشان افتخار کنند و بگویند این حسابشدهترین پاسخی است که میشد به این سؤال داد، امّا اگر تنها به این فرضیه تکیه کنیم یا حتی بخواهیم آن را بپذیریم پس باید بگوییم صدایی که از کشیده شدن ناخن روی تختهسیاه حاصل میشود یا صداهای گوشخراشی که از دستگاههای حفر معابر به وجود میآیند، همگی اصوات موسیقیاند، هرچه که باشد آنها هم متشکل از توالی یکسری امواج صوتیاند!
بهتر است زوایای مختلفی از این مقوله را با هم و با کمک یکدیگر به بحث بپردازیم. همانطور که اغلب مردم با آن جوابِ ظاهراً دقیق و علمی در رابطه با موسیقی موافق نیستند، اکثریت نیز با این مهم آشنایی دارند که دنیای موسیقی فقط محدود به دنیای انسانها نیست.
بسیاری از حیوانات مثل پرندگان و والها در روابط خود، برای برقراری ارتباط با یکدیگر یا حتی جذب جنس مخالف خود اصواتی موسیقایی تولید میکنند.
امّا میدانیم در دنیای انسانها موسیقی به این منظور خاص تولید نمیشود، گرچه به کار بردن افعالی چون تولید شدن یا ساختن در مبحث موسیقی درست مثل این است که قصد داریم به کمک تعدادی وسیلة بهخصوص مثلاً چوب و میخ و چکش چیزی شبیه به میز یا صندلی تولید کرده یا بسازیم، به کار بردن این افعال در این مورد بهخصوص شاید ناپسند یا نادرست باشد امّا حداقل توجه ما را به نکتهای خاص جلب میکند، اینکه موسیقی تولید شدنی یا ساختنی نیست، اساساً چیزی است که از درون انسانها برمیخیزد و چون رگ و چهرة درون هر انسانی با دیگری متفاوت است و از جاییکه فکرِ انسان بازتابی از درونش است پس همیشه جوابهای موافق و مخالف و متفاوت دربارة موسیقی وجود دارند.
شاید شما هم با این نظر موافق باشید که موسیقی جدا از زندگی و نیازهای روزمرة آن نیست. چهبسا آثاری که با توجه به نیاز و خواستة دوران خاصی خلق شدهاند و بسیار مورد استقبال قرار گرفتهاند. حتی شاید با این نظر هم موافق باشید که حتی نحوة بهکارگیری سازها و انتخاب نوع آنها در یک قطعة موسیقایی نیز با نیاز دورهای خاص یا شیوة زندگی مربوط به آن رابطهای تنگ دارد.
ما عقیده داریم به هر گوشهای از زندگی که نگاه کنیم موسیقی را میبینیم، در تمام چشماندازها و سبک و سیاق مربوط به آن.
شاید این نظرِ کلی، عقیدة بسیاری از ما باشد. پس با این تفاسیر بهتر است سؤالمان را طوری دیگر مطرح کنیم؛ چون اگر به این پاسخ هم تکیه کنیم، صدای بوغ ماشینها یا صدای دستگاههای سنگبُری هم به نوعی گوشهای از زندگی ما را تشکیل میدهند و به نوعی به سبک و سیاق آن مربوط هستند پس بنابراین به جرگة موسیقیها خواهند پیوست!
واقعیت این است که اینگونه پاسخها جواب روشنی به سؤال ما نمیدهند. شاید اگر بتوانیم بگوییم که «چه چیزی موسیقی نیست؟»، بتوانیم به چیزی که موسیقی است برسیم! و ما باز به محض شنیدن این سؤال نفس راحتی میکشیم و قضیه را حلشده میدانیم امّا وقتی با سیل جوابهای متفاوت و گوناگون روبهرو میشویم، تازه متوجه میشویم که سؤال «چه چیزی موسیقی نیست؟» درست به اندازة «چه چیزی موسیقی است؟» میتواند پیچیده باشد و فکرمان را به جهات متنوعی هدایت کند. برای مثال بعضیها صدای موسیقی هوی متال راک و صدای بلند آمپلی فایشدة بعضی از موسیقیها را درکناشدنی و تحملناپذیر میدانند.
این عده به این نوع موسیقی چیزی غیر موسیقایی نسبت میدهند و از آن فقط به عنوان یکسری صداهای گوشخراش یاد میکنند که فقط باعث آزارشان میشوند. برعکس عدهای دیگر چنان مجذوب اینگونه موسیقیاند که هیچ صدای مطلوب و گوشنواز دیگری نمیتواند این احساس را در آنها ایجاد کند.
بهتر است نگاهی به دهة ۵۰ و ۶۰ بیندازیم؛ دوران رواج موسیقی راک و پیشرفت آن به شکل تصاعدی! موسیقیای که هر جوان و نوجوانی را مجذوب خودش میکرد و چه تعداد بیشماری از عاشقان آن نوع موسیقی که از شنیدن آهنگهای «بادی هالی»، «جری لی لوئیس»، «بیتلز» یا «رولی استونز» به وجد نمیآمدند. هیچ چیز دیگری به جز موسیقی راک نمیتوانست آنها را به این شدت و بدینگونه به هیجان درآورد، از طرفی دیگر والدین آنها که درست نقطة مقابل فرزندانشان بودند؛ آنها علاقة چندانی به آن نوع موسیقی از خود نشان نمیدادند. راک برای آنها درکناشدنی بود و شاید گاهی آن سینهچاکان و عاشقان پر و پا قرص را بازخواست هم میکردند!
خوب حالا به این دلیل که پدر و مادرها راک را نمیپسندیدند میتوان گفت که آن سبک جزء موسیقی نیست؟ مسلماً نه، درست مثل این است که بگوییم چون فرزندان آنها تمایل زیادی به آثار باخ یا گوش دادن به آن نشان نمیدادند پس آثار باخ موسیقی نیستند!
بهتر است برگردیم به نکتة آشنایی که قبلاً با هم به آن رسیدیم؛ موسیقی در بطن انسانها است و انسانها بسیار متفاوت با یکدیگرند و در اینکه چه چیزی موسیقی است یا چه چیزی موسیقی نیست هم تفاوت عقیدة بسیاری وجود دارد.
اگر یقین داشته باشیم که به جوابی روشن و قطعی در اینباره میرسیم باید گفت که انتظار نابهجایی است. اگر بخواهیم روی دیدگاههای افراد تکیه کنیم تا به جوابی برسیم خواهیم دید بسیاری از بهترین موسیقیها و قطعات ارزشمندِ موسیقایی از «لیست موسیقی» حذف خواهند شد و به جرگة «اصواتِ گوشخراش و آزاردهنده» خواهند پیوست!
عدهای هر قطعة خوشایندی را بدون در نظر گرفتن سبک خاص آن میپذیرند و از شنیدن آن لذت میبرند و عدهای فقط از شنیدن قطعات سبک خاصی از موسیقی لذت میبرند و ممکن است گاهی سبکهای دیگر یا طرفداران سبکهای دیگر را نیز مورد سرزنش قرار دهند! گویی آنها به جواب این سؤال که «موسیقی چیست؟» یا «چه چیز موسیقی نیست؟» رسیدهاند و دیگران نتوانستهاند! و این عده قطعاً به خودشان میبالند چراکه چیزی را یافتهاند که دیگران از یافتنش عاجز بودهاند!
شاید شما هم موافق باشید که عدهای بدون در نظر گرفتن درون انسانها و زادگاه اصلی موسیقی اینگونه نظر میدهند و دیگران را به واسطة علایق و سلایق موسیقیشان مورد سرزنش قرار میدهند، امّا عدهای نیز پاسخهای قانعکنندهای ارائه میدهند که ناشی از درک آنها از واقعیت موسیقی است. مثلاً وقتی که از آندره پرهوین پرسیدند که از نظر او تفاوت موسیقی پاپ و کلاسیک در چیست، او گفت که چیزی به عنوان موسیقی پاپ یا کلاسیک وجود ندارد!
از نظر او تنها یک چیز در درجة اهمیت قرار داشت، اینکه چه چیزی موسیقی خوب و چه چیزی موسیقی بد است و عقیده داشت تعداد زیادی آثار خارقالعادة کلاسیک هستند که بسیار ارزشمند و بسیاری آثار دیگر از آن دسته که حتی ارزش اجرا را هم ندارند.
به نظر عقیدة منصفانهای است. بسیاری قطعات موسیقی را میشنویم که با گذشت سالها هنوز جایگاه خاصی برای خودشان دارند. آثاری که نهتنها نسل گذشته که نسل جدید را نیز تحت تأثیر قرار دادهاند. آثاری که متعلق به تمام دوران بشریاند و تنها محدود و منحصر به دورهای خاص نیستند و آثار دیگری هم وجود دارند که سرانجامِ آنها زبالهدان تاریخ است نه در فکر و قلب مردم.
امّا ما نمیتوانیم دائم دنبال زبالهدانهای تاریخ باشیم و از خوب بودن یا بد بودن چیزیکه میشنویم اطمینان حاصل کنیم! هر گوشی سلیقة خاص خودش را دارد. بهتر است بگوییم گوشها با هم متفاوتاند!
انواع موسیقیها از نظر افراد میتوانند خوب، لذتبخش، بد، درکناشدنی، رخوتآور، گوشخراش، تحملناپذیر، شادیآفرین و ... باشند. درست مثل ایدههای متفاوتی که در رابطه با «زیبایی» وجود دارند.
درک و احساس یک قطعة موسیقایی به عوامل مختلفی بستگی دارد که همانها باعث ایجاد تفاوت در نظریات افراد میشوند. عواملی مثل نوع فرهنگ شنونده، نوع محیط و جامعهای که شنونده در آن رشد کرده، نوع اعتقادات، شیوه و طرز فکری که با آن عجین شده و سبک و سیاقی که از آن تأثیر پذیرفته است.
مثلاً افرادی که در غرب متولد شدهاند موسیقی خاور دور برایشان لذتبخش نیست. موسیقی خاور دور برای آنها چیزی درکناشدنی و ناملموس است.
در واقع کسی که در غرب متولد شده است به سختی میتواند یک اثر موسیقایی از خاور دور را بشنود یا درک کند چراکه سبک و نوع آن موسیقی یا بهتر بگوییم فرهنگ و زبان آن نوع موسیقی کاملاً برای او ناآشنا و غریبه است.
امّا عکس این قضیه هم صادق است؛ بسیاری آثار موسیقی غرب را میشنویم که تمام دنیا را مجذوب خود کردهاند. همه ما شگفتزده میشویم وقتی شنوندههایی را حتی در دورترین مناطق دنیا میبینیم که قطعاتی از موسیقی غرب را گوش میدهند و از شنیدن آن لذت میبرند. در واقع اینگونه آثار مرزها را در هم شکستهاند و شنونده هیچ خلأ و فاصلهای بین دنیای خود با دنیای آنها حس نمیکند.
در هر صورت، جدا از این موضوع که بعضی آثار موسیقی برای عدهای قابلِ درک و برای عدهای غیر قابل درکاند، در نهایت همة موسیقیها قدرتِ ایجاد تأثیر و اعمال نفوذ بر احساسات افراد را دارند، هرچند به گونهای متفاوت و این خاصیت موسیقی است. شاید به این خاطر شوپنهاور میگفت: «همة هنرها میخواهند به موسیقی برسند.»
موسیقی نهتنها فکر و روح ما که جسمِ ما را تحت تأثیر قرار میدهد، میتواند جسم ما را برای مبارزه با سرسختانهترین موانعِ موجود آماده سازد، میتواند قدرت قوت قلب هر انسانی را تقویت کند، میتواند او را به آرامش برساند و میتواند رضایت را به او هدیه کند.
موسیقی از عمق وجود هر انسان و از روح او سرچشمه میگیرد و شاید به این خاطر بسیاری از مردم، بدون موسیقی، خودشان را فاقد چیزی حیاتی میدانند؛ چیزی که میتواند قدرتِ تکاپو و احساس زندگی به آنها ببخشد.
پس بهتر نیست برای اینکه به جواب سؤالمان «موسیقی چیست؟» برسیم یا بتوانیم جوابی برای آن پیدا کنیم، سراغ علم و فلسفه نرویم؟! موسیقی فقط به روح ما تعلق دارد. روح ما همانجایی است که موسیقی به آن تعلق دارد.
نگار نیک اندام مقدم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست