یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

معمای امنیتی خاور میانه پس از سقوط دیکتاتور ها با تاکید بر مسئله ی مصر


معمای امنیتی خاور میانه پس از سقوط دیکتاتور ها با تاکید بر مسئله ی مصر

پس از آن که اولین نظام بین المللی در نظام جهانی شکل گرفت و دولت های سرزمینی دارای حاکمیت به سبک اروپایی تبدیل به شکل مسلط سیاسی شدند, این دو تحول عمده موجب ایجاد چهار چوب بنیادین ظهور مجموعه های امنیتی منطقه ای می شوند دولت ها به اصلی ترین بازیگران صحنه ی بازی امنیتی تبدیل شده
و با نزدیک تر شدن نظام بین الملل به مقیاس جهانی فضایی به وجود می آورند که در آن زیر سیستم های امنیتی منطقه ای مجزا امکان ظهور پیدا می کنند

● نگاه به مسئله ی منطقه ای:

پس از آن که اولین نظام بین المللی در نظام جهانی شکل گرفت و دولت های سرزمینی دارای حاکمیت به سبک اروپایی تبدیل به شکل مسلط سیاسی شدند، این دو تحول عمده موجب ایجاد چهار چوب بنیادین ظهور مجموعه های امنیتی منطقه ای می شوند: دولت ها به اصلی ترین بازیگران صحنه ی بازی امنیتی تبدیل شده و با نزدیک تر شدن نظام بین الملل به مقیاس جهانی فضایی به وجود می آورند که در آن زیر سیستم های امنیتی منطقه ای مجزا امکان ظهور پیدا می کنند.

تعدادی از دولت ها که در صدر لیگ قرار دارند، واقعا در مقیاس جهانی بازی و با همدیگر مثل یک طبقه ی خاص برخورد کرده و همچنین قدرت خود را به

مناطق دور دست گسترش می دهند اما برای اغلب دولت ها، بازی اصلی امنیتی در همسایگی نزدیک آنها تعریف می شود. (بوزان،۱۳۸۸، ص ۲۵).

در مرحله ی دوم از تاریخ مدرن شکل گیری و استخوان بندی شدن مفهوم امنیت منطقه ای یعنی طی سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۸۹ جنگ سرد و استعمار زدایی نتایج شناخته شده ای به بار آورد. از یک طرف موج استعمار زدایی باعث افول قدرت امپراطوری و ایجاد دولت های جدید شد و به پویش های امنیتی منطقه ای امکان عملیاتی شدن در میان بازیگران جدید مستقل را داد که اغلب در آفریقا، خاورمیانه، جنوب و جنوب شرق آسیا قرار داشتند. از طرف دیگر رقابت های قطبی ایالات متحده و شوروی و بخش های عمده ای از شمال شرق آسیا را تحت سیطره ی خود در آورد و در بسیاری از مناطق آزاد شده نیز به شدت نفوذ کرد.

جنگ سرد به شکل گیری مجموعه های امنیتی منطقه ای در خاور میانه، آفریقا و آسیا کمک نمود و در همان حال ساز و کار سازماندهی و تسهیل مداخلات گسترده در عملکرد این مجموعه های امنیتی منطقه ای جدید بود. از دیگر سو، استعمار زدایی در آسیا، آفریقا و خاورمیانه باعث شد روابط سیاسی نا برابر دنیای امپراطوری جای خود را به دولت های ملی، حاکمیت های برابر و حداقل پذیرش قانونی حقوق بشر برابر برای همه ی نژادها و ملت ها بدهد. برخی از جهان گرایان چپ گرا به درستی می دانند، برابری سیاسی نژادی در ظاهر با حق برابری اقتصادی همراه نبود. در عمل استعمار زدایی باعث شد بازسازی نظام سیاسی جهانی که با آغاز انقلاب های آمریکایی در حال گذر به دولت های سرزمینی دارای حاکمیت از نوع اروپایی (وستفالیایی) بود تکمیل شود.

کاشت کامل ساختارهای سیاسی اروپایی مخصوصا در آفریقا عموما خوب پیش نرفت و حتی بد از آب درآمد. اما در بسیاری از جاهای دیگر با موفقیت همراه بود و به ریشه دوانیدن این ساختار ها منجر شد. مخصوصا در نقاطی که مرز های استعمار تا حدی شبیه الگوهای محلی، هویتی، فرهنگی و تاریخ سیاسی بود.

دولت های سرزمینی ایجاد شده در صدد برآمدند از ارزش های(غالبا متعارض) حق خود مختاری ایدئولوژی ناسیونالیسم مشروعیت کسب کنند. آنها ادعای حاکمیت کردند و زمانی که نتوانستند در سطح داخلی آن را بر روابط میان حکومت و شهروندان بنا کنند کوشیدند از طریق پذیرفته شدن از سوی دیگر دولت های عضو جامعه ی بین المللی در سطح خارجی حاکمیت را به دست آورند.

استعمار زدایی در دوران جنگ سرد ناموزون پیش رفت. جز در موارد معدودی، بخصوص در جنوب آسیا طی سال های ۴۸ – ۱۹۴۷، تمام دولت های منطقه تقریباً همزمان شاهد استعمار زدایی و گذر آرام و یکباره از انقیاد امپراتوری ها به مجموعه های امنیتی منطقه ای مستقل بودند. اما در بسیاری از مناطق دیگر بویژه در خاورمیانه، آفریقا و جنوب شرق آسیا، استعمار زدایی در برخی از کشورها یک دهه و گاهی بیشتر طول کشید. بدان معنی که فاصله زمانی پشت سر گذاشتن کنترل گسترده استعمارگران و ورود به شرایطی که در آن پویش های امنیتی مستقل منطقه ای وارد عمل شدند، طولانی و دراز بود. بدون استثنا مجموعه های جدید امنیتی منطقه ای جهان سومی در جنوب شرق آسیا، خاورمیانه و جنوب آفریقا بر رقابت دولت ها مبتنی بودند و حتی بسیاری از آنها در دل جنگ متولد شدند.

● امنیت منطقه ای خاورمیانه

علی رغم مداخلات قدرتمند و مستمر از سوی سطح جهانی، در خاورمیانه یک سطح منطقه ای مستقل امنیتی، چندین دهه مستقل و قدرتمند عمل کرده است. مجموعه امنیتی منطقه ای خاورمیانه نمونه بارز شکل گیری یک منازعه است. حتی اگر منازعه بیش از حد بزرگ و پیچیده بوده و برخی مشخصات متمایز فرهنگی داشته باشد. همانند بسیاری از مناطق دیگر جهان سوم، ناامنی نخبگان حاکم در فضای داخلی نقش مهمی در شکل گیری پویش امنیتی و ناامنی در حالت کلی ایفا می کند.

در یک نگاه سطحی، خاورمیانه منطقه ای است که عمدتاً از دولت های مدرن پسا استعماری هر چند ضعیف تشکیل شده، اما هنوز این ساختار مملو از عناصر پیشامدرن قدرت نظیر قبیله، عشیره و مذهب می باشد.

به اعتقاد کراوس بسیاری از دولت های خاورمیانه در انتهای ضعیف طیف انسجام اجتماعی – سیاسی قرار دارند. دموکراسی نادر بوده، دیکتاتوری عمومی است و استفاده از زور و سرکوب در حیات سیاسی داخلی رایج است. ارتباط تنگاتنگ میان رژیم های اقتدار گرا، منابع نفتی، سرمایه بین المللی و اتحاد با قدرت های بزرگ به دولت های رانتیر امکان داده است برای سرکوب کردن جمعیت و جدا کردن رژیم های خود از جامعه مدنی، نیروهای امنیتی را در سطحی گسترده به کار گیرد.

از سوی دیگر فروپاشی شوروی زیر مجموعه عربی –اسرائیلی را از بازی ارسال بی حساب و کتاب سلاح برای دشمنان اسرائیل و مخصوصاً سوریه خارج کرد. این اتفاق، نفوذ آمریکا را در این زیر مجموعه افزایش داد و با وجود مستحکم تر کردن موقعیت سوریه در لبنان، موضع نظامی آن را در برابر اسرائیل تضعیف نمود.

● جنبش های دموکراسی خواهی اعراب در منطقه:

آنچه در سرآغاز در تونس رخ داد و به سرعت به سایر کشورهای عربی منطقه منتقل و شایع گردید آنچنان شخمی بر بنیان های تثبیت شده مولفه های به ظاهر پایدار منطقه زد که حتی خود برژینسکی که نوید جنبش های نوین اجتماعی منطقه را پیشتر داده بود، تصورش را هم در چنین شرایطی نمی کرد.

سقوط دیکتاتوری مصر، حسنی مبارک، بسیاری از معادلات امنیت منطقه ای را بر هم ریخته است. مبارک و حکومت خودکامه اش که یکی از مهره های اصلی صلح اعراب و اسرائیل شناخته شده است اکنون دیگر نیست و از سوی دیگر شیوع دموکراسی خواهی با بازیابی هویتی جدید و مستقل، برنامه امنیتی این منطقه را پیچیده کرده است. اسرائیل یکی از مهمترین متحدانش را در منطقه از دست داده است و منطقه می رود تا هویت و چهره ای جدید برای خود دست و پا کند.

مسائل امنیتی خاور میانه اکنون شبیه یک علامت سوال است. در این میان اگر چه تحلیل گران، وقایع را تحلیل می نمایند، تاریخ نگاران، آنهارا ثبت می

کنند، رسانه ها آنها را پخش و منتشر می نمایند و دست آخر سیاستمداران هر یک، بر حسب منافع خویش موضعی متناسب می گیرند اما هرچه در این ایام می گذرد نتیجه اش آنچنان روشن و مبین نیست. حتی تا سر آغاز تثبیت حکومت های منطقه ای نمی توان به چهره ی جدید آینده این منطقه پی برد. این دوران گذار آنچنان پیچیده گردیده است که هرگونه نا امنی در این نقطه از جهان تنها می تواند از سوی سطح جهانی و نه منطقه ای بوجود آید و معمای امنیتی قلب جهان را بغرنج نماید.

خاور میانه اکنون آبستن تحولات جدید نیست. خاور میانه اکنون در حال زایش جدیدی است. زایشی که هیچ کس نمی تواند درون رحمش را سونوگرافی کند که فرزندان متولد شده پسرانی سود جو هستند یا دخترانی بیوه. امروز بیش از پیش باید مراقب جهت گیری ها بود. شاید اشتباهی کوچک، منافع

ملی عظیمی را مضمحل نماید و حتی شاید اکنون خاورمیانه که در طی دهه های گذشته بیماری مشروعیت شیوع یافته اش در کشور های عربی آنچنان که در تونس و مصر دیدیم منجر بدان شده که آن را انبار باروت بدانند، بیش هر زمان دیگری آماده ی انفجار باشد. آیا در همین لحظه کسی تصویری صاف و غیر مات می بیند؟

رضا رضایی (مصدق)