سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
کارآفرینی فرصت یا تهدیدی برای رشد اقتصادی
در عصر حاضر، کارآفرینی و کسبوکارهای نوپا، موتور رشد اقتصادی محسوب میشوند و بسیاری از دولتها اعم از توسعه یافته، در حال توسعه یا توسعه نیافته، افزایش میزان کارآفرینی را در سیاستهای کلان خود پیگیری میکنند.
این در حالی است که در بسیاری از موارد ارتباط دقیق میان کارآفرینی و رشد اقتصادی، به علت عدم وجود رابطه مستقیم، دقیقا درک نشده است. دلیل این عدم ارتباط مستقیم این است که این دو چندین قدم علی و معلولی از یکدیگر فاصله دارند و متغیرهای کارآفرینی و رشد اقتصادی در سطوح تحلیلی متفاوت (فردی (individual) در مقابل کلان) مطرح هستند که این مساله تشخیص رابطه بین این دو را دشوار میکند. بنابراین پیش از هر گونه سیاستگذاری و سرمایهگذاری در راستای توسعه کارآفرینی در جامعه، نیاز است که مشخص شود که دقیقا آنها چه نقشهای مثبت یا منفی بر توسعه اقتصادی کشور ایفا میکنند. یکی از مهمترین شاخصهای توسعه اقتصادی یک کشور نرخ رشد اقتصادی آن است که به طور معمول با نرخ رشد سالانه تولید ناخالص داخلی (GDP) اندازهگیری میشود.
پیش از آنکه به تاثیرات گوناگون کارآفرینی و شرکتهای نوپا بر رشد اقتصادی بپردازیم، لازم است بحث شود که آیا کارآفرینی اساسا برای رشد اقتصادی امر مفیدی محسوب میشود یا خیر. محققان طی تحقیقات اخیر با تحلیل دادهها در کشورهای مختلف به این نتیجه رسیدهاند که کشورهای با اقتصاد توسعه یافته، به علت داشتن زیرساختها و نهادهای سیاستگذاری و حمایتی مورد نیاز، از وجود کارآفرینان سود میبرند. با این همه نرخ کارآفرینی در این کشورها به طور عمومی پایین است (بین ۳ تا ۵ درصد کل نیروی کار) به استثنای ایالات متحده که نرخ کارآفرینی بالا (حدود ۸/۵ درصد کل نیروی کار) نسبت به کشورهای توسعه یافته دیگر دارد. از علل عدم گرایش افراد به کارآفرینی در این کشورها وجود فرصتهای شغلی گوناگون و جذاب و همچنین امنیت اجتماعی بالا (مانند حقوق بیکاری مکفی) است که افراد را نسبت به ایجاد کسبوکار جدید که نیازمند مسوولیتپذیری و تحمل فشار کاری زیاد است، بیمیل مینماید. در کشورهای در حال توسعه اما وضع کاملا برعکس است و اقتصاد فرصتهای کاری متنوع و جذاب زیادی را برای افراد ایجاد نمیکند. لذا از یک طرف نرخ بیکاری در این کشورها معمولا بالا بوده و از طرف دیگر به علت عدم وجود امنیت اجتماعی بالا (حقوق بیکاری ناچیز)، افراد مجبور به کسب درآمد از طرق دیگر میشوند که در این شرایط درصد بالایی از افراد به کارآفرینی روی میآورند (بین ۶ تا حدود ۱۲ درصد کل نیروی کار). همانطور که دادهها و تحلیلهای ۱۵ سال اخیر کشورهای مختلف شرکت کننده در مطالعه جهانی کارآفرینی (Global Entrepreneurship Monitor) نیز تایید میکنند، نرخ کارآفرینی در کشورهای در حال توسعه، برخلاف تصور عمومی، بسیار بالاتر از نرخ کارآفرینی در کشورهای توسعه یافته است. اما معما اینجا است که چرا این نرخ بالا منجر به رشد سریع اقتصادی در این کشورها نشده است، بلکه حتی در مواردی منجر به کندتر شدن رشد اقتصادی نیز شده است که در ادامه به شرح بخشی از علل آن میپردازیم.
● فازهای توسعه اقتصادی و تاثیر کارآفرینان بر اقتصاد
محققان حوزه کارآفرینی و حوزه اقتصاد توسعه استدلال میکنند که به طور کلی۳ مرحله توسعه اقتصادی وجود دارد و کشورها باید در راستای تحقق توسعه یافتگی از مراحل ۱ و۲ عبور کنند تا به اقتصادی توسعه یافته تبدیل شوند: ۱- اقتصاد مبتنی بر کشاورزی و شرکتهای تولیدی کوچک با ارزش افزوده ناچیز، ۲- اقتصاد تولید انبوه با تاکید بر کارآیی(efficiency) و صرفه مقیاس (economies of scale) و ۳- اقتصاد دانش محور مبتنی بر نوآوری و تکنولوژی.
همانگونه که تا حدودی مشخص است، کارآفرینان در فاز سوم یعنی اقتصاد مبتنی بر نوآوری تاثیر مثبت بر رشد و توسعه اقتصادی ایفا میکنند،چرا که نهادهای دولتی و بسترهای حمایتی در این کشورها، خلاقیت و توانایی ارائه محصولات (یا خدمات) جدید را در شرکتهای نوپا با ایدههای بکر تقویت کردهاند.
در فاز دوم که لزوم تولید انبوه و طبعا حضور شرکتهای بزرگ احساس میشود، نیاز اصلی به مدیران توانمند بیشتر است تا بتوانند شرکتهای بزرگ را در رشد کسبوکار و افزایش صادرات یاری دهند. این در حالی است که در کشورهای در حال توسعه در فاز اول یعنی اقتصاد کشاورزی، انبوه کارآفرینان در حقیقت به علت عدم وجود فرصتهای شغلی جذاب به تاسیس شرکت و کسبوکار خود روی آوردهاند و تاثیر چندانی بر نوآوری، تولید ارزش افزوده بالا و رشد اقتصادی ندارند. ایران طبق این
طبقه بندی بین مرحله ۱ و ۲ یعنی در حالگذار از اقتصاد کشاورزی به اقتصاد تولید انبوه قرار میگیرد که از این منظر اهمیت کارآفرینان و شرکتهای کوچک میتواند محل سوال و تردید قرار گیرد.
● نقشهای بالقوه کارآفرینی در رشد اقتصادی
اما مستقل از بحث در زمینه مراحل توسعه اقتصادی، میتوان این پرسش را مطرح کرد که چگونه کارآفرینان به طور کلی میتوانند در توسعه اقتصادی نقش ایفا کنند؟ محققان سه نقش برای کارآفرینان در رشد اقتصادی بر میشمرند:
۱- نوآوری: کارآفرینان و شرکتهای کوچک با معرفی محصولات یا خدمات جدید آنگونه که شومپیتر توضیح میدهد، تعادل بازار را به هم میزنند، شرکتهای بزرگ اما غیررقابتی را با افت سود و حتی در مواردی خروج از بازار مواجه میکنند و برای مدتی محدود بازار انحصاری با سودآوری بالا برای خود ایجاد میکنند. این بازار انحصاری در نهایت با انتقال دانش به شرکتهای دیگر و کپی برداری توسط آنها از میان میرود و بازار به نقطه تعادل جدید عرضه و تقاضا با سود اندک میرسد. در این فرآیند، کارآفرینان برای معرفی محصول یا خدمت جدید و رقابتی نیاز به خلق دانش جدید یا انتقال دانش (تئوریک) از دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی به حوزه خود و بهره برداری از آن دارند که در نهایت منجر به نوآوری در بازار، فروش بیشتر، محصول بهتر و خلق ثروت برای کارآفرین و جامعه میشود.
۲- ایجاد شغل: برخلاف تصور عمومی، محققان نشان دادهاند که شرکتهای کوچک، به خصوص در اقتصادهای توسعه یافته، بسیار بیشتر از شرکتهای بزرگ فرصتهای شغلی ایجاد میکنند. بهرغم این یافته، فرصتهای شغلی در شرکتهای کوچک نیز راحتتر از دست میرود و عدم ثبات شغلی در این شرکتها باعث میشود که استخدام و اخراج در این شرکتها دینامیکتر باشد. با این همه، شرکتهای کوچک به دلیل نوآوری و فرصتهای رشد بیشتر، توانایی جذب نیروی کار بیشتری از بازار کار دارند که این نکته باعث کاهش نرخ بیکاری در کشورها و استفاده از استعدادهای متقاضیان کار در سطح کشور شده و منجر به بالا رفتن سطح درآمد، مصرف و در نهایت رشد اقتصادی شود.
۳- ایجاد رقابت در صنایع: حضور شرکتهای کوچک و نوپا در بازار شرکتهای بزرگ و بالغ سبب ایجاد رقابت میشود که این امر سبب جابهجا شدن ارزش افزوده محصولات به سمت مشتریان از طریق کاهش قیمت، افزایش کیفیت محصولات یا ارائه محصولات جدید و متنوع میشود. کارآفرینان با ارائه محصولات جدید در جستوجوی شکستن انحصار بازار که توسط کمپانیهای بزرگ ایجاد شده هستند، مانند شرکت نسبتا جوان Google که در آغاز به کار و هنگامی که شرکت بسیار کوچکی بود از طریق معرفی موتور جستوجو حضور انحصاری شرکتهای بزرگ مایکروسافت و یاهو را در این عرصه به چالش کشید. به علاوه حضور کارآفرینان موانع ورود به آن بازار را برای دیگر رقبای بالقوه، به علت انتقال دانش به شرکتها و شکسته شدن انحصار تکنولوژی، به طرز قابل توجهی کاهش میدهد که تاثیرات بلندمدتتر بر رقابت پذیری صنعت مربوطه دارد.
● نتیجه گیری
به طور خلاصه میتوان گفت که کارآفرینان، همان گونه که شناخته میشوند، میتوانند تاثیرات مثبت گوناگونی بر رشد اقتصادی کشورها بر جای بگذارند. این مهم تنها در صورتی میسر میشود که بسترهای لازم جهت نوآوری، رشد کمی و کیفی این شرکتهای نوپا در سطح جامعه فراهم شود. فراهم نمودن بسترهای لازم بیشتر به نقش دولت، نهادهای قانونگذاری و نهادهای سیاستگذاری و اجرایی
برمی گردد که میتواند با حمایت از کارآفرینان و شرکتهای کوچک زمینه مناسب برای رشد و نمو آنها را به وجود آورد.
منابع و ماخذ جهت مطالعه بیشتر در دفتر روزنامه موجود است.
پوریا همدانی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران مجلس شورای اسلامی بابک زنجانی مجلس خلیج فارس دولت سیزدهم دولت لایحه بودجه 1403 حجاب شورای نگهبان مجلس یازدهم محمدباقر قالیباف
قوه قضاییه هواشناسی تهران سیل شهرداری تهران فضای مجازی سلامت شورای شهر تهران دستگیری پلیس آموزش و پرورش قتل
خودرو قیمت دلار قیمت خودرو سایپا کارگران ایران خودرو دلار بازار خودرو قیمت طلا مالیات بانک مرکزی تورم
تلویزیون رسانه سریال سینمای ایران سینما فیلم تئاتر موسیقی دفاع مقدس بازیگر کتاب رسانه ملی
ناسا سازمان سنجش شورای عالی انقلاب فرهنگی آموزش عالی
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین غزه آمریکا جنگ غزه حماس روسیه نوار غزه عربستان اوکراین ترکیه
فوتبال استقلال پرسپولیس سپاهان تراکتور تیم ملی فوتسال ایران فوتسال باشگاه استقلال وحید شمسایی بازی باشگاه پرسپولیس لیگ برتر
هوش مصنوعی اینترنت تبلیغات اپل نخبگان همراه اول ماه آیفون گوگل روزنامه ایرانسل
داروخانه ویتامین کاهش وزن بارداری خواب دیابت طول عمر سلامت روان فروش اینترنتی دارو هندوانه