چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
عقل و تعقل از دیدگاه امام علی ع
تاریخ عقل و تعقل، همزاد تاریخ بشری است؛ وجه ممیز انسان از موجودات دیگر، عقل او است، و آدمی با تعقل به حیات انسانی خویش ادامه میدهد. به فرموده امام علیعلیه السلام الانسان بعقله؛ (۱) «انسان به عقل خود انسان است.» و باز میفرمایند: اصل الانسان لبه؛ (۲) «اصل انسان خرد او است.» بنابراین تاریخ تعقل با پیدایش آدم آغاز میشود.
معمولا در کتابهای تاریخ فلسفه گفته میشود تعقل در سواحل آسیای صغیر و در منطقه ایونیا باظهور طالس و آناکسیمندرشروع شده است و پیش ازآن مردم در دوران تخیل میزیستهاند. این سخن اگر درست باشد، که چنین نیست، تنها درباره شروع نوع خاصی از تعقل صادق است،نه درباره پیدایی تعقل و خردورزی به معنای کلی آن. البته توجه به عقل و تعقل فلسفی و به سخنی دیگر، تعقل در باب تعقل فلسفی و نقد و بررسی آن امری متأخر است و بر اساس اطلاعات مکتوب و باقیمانده، ابتدا در زمان سوفسطائیان و سقراط به شکلی ناقص مطرح شده است. پس از آن در عصر جدید با فرانسیس بیکن و رنه دکارت و جان لاک بار دیگر مسئله معرفت و به خصوص تعقل،مورد توجه جدی قرار گرفت و درآثار ایمانوئل کانت به اوج خود رسید و مساوی با فلسفه شد و در نهایت به علم معرفتشناسی جدید انجامید.
هنگامی که به مباحث مطرحشده در تاریخ فکر و فلسفه نظر میکنیم، میبینیم که عقل افلاطون با عقل ارسطو، عقل متکلمان با عقل عارفان، عقل دکارت با عقل کانت و ... تفاوت میکند و هر کس معنای خاصی از آن را اراده کرده است . اینجااست که پیچیدگی مسئله خود را نشان میدهد و معلوم میشود که تلقی انسانها از چیزی که انسان بودن آنها به آن است، یکسان نیست. لازمه این اختلاف نظر آن نیست که بگوییم هر کس عقل خاصی داردکه متفاوت و متباین با عقل دیگراناست ؛بلکه میتوان گفت این اختلاف به دلیل اختلاف در تفسیر عقل است.
اختلاف در تفسیر را نیز میتوان به کارکردهای متفاوت عقل و قابلیتهای گوناگون آن بازگرداند . بدینسان اهمیت بررسی عقل و تعقل از دیدگاه امام علیعلیه السلام روشن میشود؛ چرا که خداوند متعال با فضل خویش آن امام حکیم را از عالیترین درجه عقل بهرهمند ساخته است و هم اواست که میتواند مفسر عقل و تبیینکننده تعقل و مسیرهای درست آن باشد.
● عقل در لغت و اصطلاح
معنای اصلی عقل در لغت عرب، منع، نهی، امساک، حبس و جلوگیری است. (۳) معانی دیگر عقل نیز از همین معنا اخذ شده،با آن مناسبت دارد. مثلا که به وسیلهای که شتر را با آن میبندند «عقال» گفته میشود، چون شتر را از حرکت بازمیدارد. به عقل انسان نیز عقل گفته میشود چون او را از جهل و کردار زشت بازمیدارد. خلیل نحوی میگوید:«عقل نقیض جهل است. (۴) » فارس بن زکریا نیز وجه تسمیه عقل را این میداند که انسان را از گفتار و کردار زشت بازمیدارد. (۵) جرجانی هم معتقد است عقل صاحبش را از انحراف به راه کج منع میکند. (۶) میبینیم که لغتشناسان،گذشته از بیان معنای اصلی عقل که منع است،به ابعاد یا کارکردهای مهم عقل یعنی دو جنبه معرفتی و ارزشی عقل نیز اشاره کردهاند. چنانکه خواهیم دید، این دو جنبه از عقل در کلمات حضرت امیرعلیه السلام نیز آمده است.
یکی از مترادفات عقل، «نهیه» است که در قرآن به صورت جمع (نهی:خردها) بکار رفته است . (۷) از آنجا که عقل از امور قبیح نهی میکند،به عقل نهیه میگویند. (۸) درباره معنای اصطلاحی عقل باید گفت در تاریخ اندیشه شرق و غرب،تفسیرهای مختلفی از عقل شده است. (۹) برای مثال عقل یا نوس (Nous) برای آناکساگوراس معبودی است مجرد از عالم که با ایجاد حرکت نخستینی و چرخشی در توده اولیه جهان، باعث پیدایش عالم کنونی میگردد. عقل در نگاه افلاطون،وسیلهای است که آدمی با استفاده از آن و بر اساس دیالکتیک،به عالم مثل عروج کرده، صورتهای کلی (مثل) را شهود میکند.ارسطو،عقل را قوهای میداند که صورتهای کلی را از افراد جزئی انتزاع میکند و نیز از بدیهیات به نظریات میرسد. عقل در نظر دکارت، قوهای است که تصورات فطری را در خود دارد. برای کانت عقل نظری،همان قوه استنتاج با واسطه یا استنتاج قیاسی است و عقل عملی منشأ تکلیف اخلاقی. و...
با این همه، بدون در نظر گرفتن تفسیرهای جزئی، میتوان گفت در فلسفه و کلام برای عقل دو اصطلاح کلی قابل تشخیص است: در یکی از این دو اصطلاح، عقل موجودی است که ذاتا و فعلا مجرد بوده و به طور مستقل، یعنی بدون تعلق به نفس و بدن، موجود است. بسیاری از فیلسوفان به مقتضای قاعده الواحد لایصدر منه الا الواحد و قاعده امکان اشرف و دلایل دیگر، (۱۰) وجود سلسلهای از عقول را تصویر کردهاند که واسطه فیض الهیاند. بدین ترتیب که از خدا تنها یک موجود ـ که عقل اول نامیده میشود ـ صادر گشته و از آن، عقل دوم، و از آن عقل سوم، تا عقل دهم، که عقل فعال نام دارد، برسد. عالم طبیعت از عقل فعال صادر شده است . این عقول، عقول طولی هستند و در میانشان رابطه علیت برقرار است. شیخ اشراق ضمن اثبات عقول طولی مشائین، تعداد آنها را بیش از ده دانسته و گذشته از عقول طولی، به عقول عرضی یا ارباب انواع معتقد گشته است. (۱۱) صدرالدین شیرازی نیز ضمن پذیرفتن ارباب انواع تبیین خاصی درباره آن ارائه کرده است. (۱۲) دراصطلاح دیگر،عقل یکی از قوای نفس انسانی است. در این معنا، عقل با نفس متحد است و یکی از قوا و مراتب آن به شمار میرود و در مقابل قوای خیال، وهم و حس قرار میگیرد .عقل قادر به ادراک کلیات است و میتواند مسائل نظری را از مقدمات بدیهی و معلوم استنباط کند. این عقل به ملاحظه مدرکاتش دو نوع است:عقل نظری و عقل عملی.
برخی، عقل انسانی را به عقل استدلالگر یا جزئی«~ (Ratio) ~» و عقل شهودگر یا کلی«~ (Intellectus) ~» تقسیم کردهاند. عقل استدلالگر همان عقلی است که نظریات را از میان بدیهیات و معلومات برمی آورد؛اما عقل شهودگر مستقیما حقایق را شهود و وجدان میکند.
بسیاری از فیلسوفان درباره نحوه ارتباط عقل انسانی و عقل مستقل، معتقدند کلیات عقلی در عقل فعال قرار دارد و هم اواست که این کلیات را بر عقول انسانی افاضه میکند.
● جایگاه عقل در ذات انسانی
از جمله مباحثی که بیانگر اهمیت عقل است، شأن و منزلت عقل در انسان است. چنان که خواهیم دید از نگاه امام علیعلیه السلام عقل مهمترین نعمتی است که خداوند به انسان ارزانی داشته است، و همین موهبت الهی،وجه تمایز انسان از چارپایان است.
از مترادفات عقل، «لب» است که در قرآن به صورت جمع: اولوالالباب (صاحبان خرد) بکار رفته است. (۱۳) لب در لغت به معنای مغز و اصل و ناب چیزی است؛ چنانکه به مغز گردو «لب الجوز» گفته میشود. (۱۴) از آنجا که عقل، اصل انسان است و انسانیت انسان به عقل او است، به عقل، لب نیز گفته میشود.
همانطور که در مقدمه گذشت ، از دیدگاه امام علیعلیه السلام انسانیت انسان به عقل او است. امام در حدیثی دیگر تفاوت انسان و حیوان و فرشته را بدینگونه بیان میفرمایند : خداوند در فرشتگان عقلی بدون شهوت نهاد، و در چارپایان شهوتی بدون عقل، و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد. پس هر که عقلش بر شهوتش غالب گشت، از فرشتگان برتر است و هر کس شهوتش بر عقلش پیروز شد، از چارپایان بدتر است. (۱۵) بر اساس این حدیث شریف، تفاوت انسان با حیوان در عقل او است، و تفاوت او با فرشتگان در شهوت، و تفاوتش با هر دو در ترکیب عقل و شهوت و لوازم و آثاری است که از این ترکیب حاصل میشود. در مقابل حیوان تنها یک راه قرار دارد و آن راه شهوت است؛ چنانکه فراروی فرشته تنها راه عقل را نهادهاند.اما انسان از دو نیروی متضاد بهره دارد. که هر یک راه خاصی را در مقابل او میگشایند و او را به سوی خویش میخوانند. این جااست که انتخاب مطرح میشود؛ انتخاب راه عقل یا انتخاب راه شهوت. و چون انتخاب آمد، مسئولیت نیز پا به میان میگذارد؛ مسئولیت، تصمیم و انتخاب راه.
امام پس از بیان تفاوت انسان با حیوان و فرشته به دو مطلب اشاره میکنند: یکی این که اگر در انسان عقل بر شهوت غالب گشت، او از فرشته برتر است؛ و مطلب دوم این که اگر شهوت بر عقل چیره شد،انسان از حیوان بدتر است.
دلیل مطلب نخست این است که فرشته تنها دارای عقل است و راهی جز او پیش رو ندارد. بنابراین پیروی از راه عقل برای فرشته کار مشکلی نیست؛اما چون در انسان شهوت نیز وجود دارد و شهوت او را به مخالفت با عقل فرامیخواند،پیروی از راه عقل مستلزم رام کردن شهوت است،که کاری بس مشکل.وتوانفرسا است .
از این رو درجه ارزشی کسی که به رغم داشتن شهوت، از عقل پیروی کرده است، بالاتر از رتبه موجودی است که بدون داشتن شهوت،پیرو عقل است. دلیل نکته دوم نیز همین است. حیوان چون تنها از شهوت برخوردار است، چارهای جز پیروی از آن ندارد. اما انسان برای پیروی از شهوت باید عقل را کنار بگذارد، و روشن است که رتبه کسی که پیروی ازشهوت رابرگزیده است، از کسی که چارهای جز این کار نداشته، پائینتر است.
اگر بخواهیم بر اساس حدیث پیش گفته ،تعریفی از انسان ارائه دهیم،میتوانیم انسان را «موجودی که دارای عقل و شهوت است» تعریف کنیم؛ اما چنانکه اشاره شد لازمه وجود این دو نیرو، نیروی سومی است و آن نیروی اراده و انتخاب است. بر اساس همین نیروی اخیر است که آدمی آزادانه از عقل یا شهوت پیروی میکند. در واقع انسان به مدد نیروی اراده، مسیر خویش را برمیگزیند و در طریق خرد یا شهوت قرار میگیرد. بنابراین اراده در عرض دو نیروی دیگر نیست، بلکه در طول آن دو است و هنگامی که فعلیت مییابد،به اراده عقلانی و اراده شهوانی تقسیم میشود.
از این میان، آنچه ملاک ارزش آدمی است و میتواند او رادرمقامی برتر از فرشتگان نشاند ، اراده عقلانی او است، و آنچه باعث رذیلت و تباهی او است و او را از چارپایان پستتر میکند، اراده شهوانی است. از همین رواست که امام علیعلیه السلام در اهمیت عقل میفرمایند : قیمهٔ کل امریء عقله؛ (۱۶) «ارزش هر انسانی، خرد اوست» باز میفرمایند: اغنیالغنی العقل؛ (۱۷) « برترین بینیازی خرد است.» احادیثی که پیش از این درباره جایگاه عقل در انسان و این که اصل انسان خرد او است، نقل شد، همین معناراتقویت میکنند.
● عقل در مقابل شهوت، هوای نفس و جهل
گذشت که امام علیعلیه السلام عقل را در مقابل شهوت قرار داده و انسان را موجودی مرکب از عقل و شهوت شناساندهاند.آن امام گرامی،به این تقابل به گونههای دیگری نیز اشاره فرمودهاند. از این میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد: هر گاه عقل کامل شود، شهوت ناقص میگردد. (۱۸) هر که عقلش کامل شود، شهوتها را سبک میشمارد (۱۹) آنکه بر شهوتش غالب شود، عقلش آشکار میگردد. (۲۰) همنشین شهوت، روحش بیمار و عقلش معیوب است. (۲۱) و بالاخره حضرت در سخنی رسا میفرمایند: عقل و شهوت ضد یکدیگرند.و تأییدکننده عقل، علم است و تزیینکننده شهوت، هوای نفس است،و نفس در میان این دو مورد تنازع است: هر یک پیروز شود،نفس در طرف او قرار میگیرد. (۲۲) در این حدیث، هوای نفس تزیینکننده شهوت شناسانده شده است. در برخی سخنان منقول از حضرت امیرعلیه السلام عقل در مقابل هوای نفس قرار گرفته است. مثلا در این سخنان: آفت عقل، هوای نفس است. (۲۳) هوای نفس،آفت خردهااست. (۲۴) اطاعت از هوای نفس، عقل را فاسد میکند. (۲۵) هوای نفس،دشمن عقل است. (۲۶) هیچچیز به اندازه هوای نفس با عقل دشمنی ندارد. (۲۷) عقل صاحب و فرمانده لشکر رحمان است و هوای نفس فرمانده لشکر شیطان. و هر یک از این دو میخواهند نفس را به سوی خود کشانند.پس هر یک پیروز گردد، نفس در اختیار او خواهد بود . (۲۸) از مقایسه این احادیثبا یکدیگر درمییابیم که شهوت و هوای نفس یا یک چیزند یا دوچیز قریب به یکدیگر. به هر حال هوای نفس و شهوت در احادیث پیشگفته،در مقابل عقل قرار گرفتهاند .
در برخی احادیث،جهل در مقابل عقل قرار میگیرد. حتی محدثان بزرگی چون کلینی(ره) «عقل و جهل» را عنوان بابی از ابواب کتابهای روایی خویش نهادهاند، نه عنوان «علم و جهل» را. البته در احادیث گاه به تقابل علم و جهل برمیخوریم. مثلا امام علیعلیه السلام میفرمایند: «جهل ثروتمند، او را پست میگرداند و علم فقیر، او را بالا میبرد.» (۲۹) اما معمولا عقل در مقابل جهل قرار گرفته است. امام علیعلیه السلام میفرمایند: «هیچ بینیازی همچون عقل، و هیچ فقری مانند جهل نیست.» (۳۰) همچنین میفرمایند: «عقل هدایت و نجات میبخشد و جهل گمراه و نابود میگرداند.» (۳۱) باز میفرمایند: «عاقل بر عقل خویش و جاهل بر أمل و آرزویش تکیه میکند.» (۳۲) از احادیثی که درباره عقل و جهل وارد شده است (۳۳) ، چنین برمیآید که ویژگیها و آثار بیانشده برای عقل و جهل درست در نقطه مقابل یکدیگرند و میتوان نتیجه گرفت که بهطور کلی عقل و جهل دو نیروی متضاد در انسانند. اما از این که عقل در مقابل شهوت نیز قرار دارد،میتوان نتیجه گرفت که جهل در این احادیث به معنای شهوت نیز هست.
گویا در کلمات حضرت امیرعلیه السلام و نیز دیگر معصومانعلیهم السلام جهل معنای واحدی ندارد: گاه جهل به معنای نادانی یا عدم علم است، و از این رو در مقابل علم قرار میگیرد . این معنای جهل، امری عدمی است. اما گاه جهل به معنای شهوت و امری وجودی مطرح است . جهل به این معنا در مقابل عقل قرار میگیرد و این دو یعنی عقل و جهل دو نیروی متضادند و آدمی همیشه شاهد تنازع آنها با یکدیگر است.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران بابک زنجانی مجلس شورای اسلامی مجلس چین دولت سیزدهم خلیج فارس لایحه بودجه 1403 شورای نگهبان دولت حجاب مجلس یازدهم
روز معلم تهران معلم سیل قوه قضاییه آموزش و پرورش شهرداری تهران فضای مجازی پلیس دستگیری شورای شهر تهران سلامت
خودرو بانک مرکزی دلار قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو ایران خودرو سایپا بازار خودرو مالیات تورم ارز
تلویزیون سریال سعید آقاخانی سینمای ایران سینما نون خ رسانه موسیقی تئاتر فیلم دفاع مقدس کتاب
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه روسیه عربستان ترکیه افغانستان
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان تراکتور رئال مادرید باشگاه استقلال لیگ برتر بایرن مونیخ فوتسال تیم ملی فوتسال ایران بازی
هوش مصنوعی اینستاگرام ناسا تسلا تبلیغات اپل فناوری همراه اول آیفون گوگل
داروخانه مسمومیت دیابت کاهش وزن طول عمر بارداری خواب سلامت روان آلزایمر