یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

امرسون و رویس و نظریه پردازی در باب کمال اخلاقی


امرسون و رویس و نظریه پردازی در باب کمال اخلاقی

"رالف والد امرسون" (۱۸۰۳ا- ۱۸۸۲) از نویسندگان مشهور آمریکایی در نیمه اول قرن نوزدهم می باشد. نام آوری و شهرت امرسون در فلسفه اخلاق بوده است. وی به دلیل نظریه ای که در فلسفه اخلاق …

"رالف والد امرسون" (۱۸۰۳ا- ۱۸۸۲) از نویسندگان مشهور آمریکایی در نیمه اول قرن نوزدهم می باشد. نام آوری و شهرت امرسون در فلسفه اخلاق بوده است. وی به دلیل نظریه ای که در فلسفه اخلاق نسبت به اعتقاد به نفس، رجوع به خویشتن و حلول روح اعلی در انسان ارائه نمود؛ مورد توجه قرار گرفت. وی بر این باور است که تمامی کمالات انسانی محققاً از طریق رجوع به خویشتن ممکن گشته و حلول روح اعلی در انسان از طریق خود شناسی، خود باوری و ظهور کمالات اخلاقی میسر و محقق خواهد شد. ‏

وی معتقد است که اتکاء بر خود و اعتماد به نفس از فضایل عمده در زندگی اخلاقی هر فردی محسوب می گردد. لذا هر فردی که می خواهد به استکمال نفسانی نایل گردد، می بایست از همرنگ شدن با جماعت و هم شکل گشتن با دیگران پرهیز نماید. وی بر این باور است که روح اعلی به صورت و شیوه خاصی در هر انسان ظهور و بروز می نماید. لذا هر فردی دارای استعدادهای خاص و استلزامات اخلاقی منحصر به فردی می باشد که تنها در گرو عمل به آنها می تواند روح اعلی را در خود حلول نماید. وی اظهار می دارد: "ذوق و قریحه هر فردی همانا صلای ربانی اوست و نتیجه ای که به دست می آید این است که هر آنچه می خواهی از خود بطلب و تقلید مکن. هم شکل شدن گناه است". ‏

امرسون در راستای نظریه اخلاقی خویش در باب سیاست نیز سخن پراکنی نموده است. وی در زمینه فلسفه وجودی دولت تأکید دارد که نیازی به وجود دولت در جامعه مورد نظر وی نیست. وی وظیفه دولت را پروراندن و رشد دادن انسان های با فضیلت و باشخصیت تلقی می نماید. و لذا با ظهور انسان های خردمند، دیگر، وجود دولت منتفی و در نتیحه غیر ضروری است. اجبار به همسانی و اعمال فشار از جانب دولت از اموری است که در فلسفه اخلاق امرسون جایی برای عرض اندام ندارد.‏جوسایا رویس (۱۸۵۵ا- ۱۹۱۶) نیز از اندیشمندان آمریکایی به شمار می آید که در باب فلسفه اخلاق، نظریه سیر به سمت "مطلق" را ارائه نمود. رویس معتقد است که نفس انسان در وجود مطلق، بقا و جاودانگی پیدا می نماید. وی بر این باور است که اراده جزئی در جستجوی مطلق است. و این کنکاش و سیر به سوی مطلق به گونه ای است که جستجوی هر چیز غیر از مطلق بیهوده و عبث می نماید. وی معتقد است که نفس انسان خواه آگاهانه و یا خواه ناخواسته به اتحاد وجود و اراده اش با اراده الهی متمایل و راغب است. رویس با این رویکرد اعتقاد به کمال خواهی انسان ها دارد. که این سخن وی در اخلاق مورد توجه مخاطبانش قرار گرفت. به زعم رویس وظیفه انسان ها این است که سلوکی را در پیش گیرند که این رسیدن به وجود مطلق تسهیل و تحقق یابد. وی در زمینه توصیف قاعده و اصول اخلاقی اظهار می دارد: "یک قاعده اخلاقی قاعده ای است که انسان را به این هدف رهنمون سازد". ‏

با توجه عمیق به دیدگاههای اخلاقی و کمال گرایانه امرسون باید اذعان داشت نظریه امرسون یک نظریه کامل و جامع در اخلاق محسوب نمی گردد و آموزه های ژرف و پیچیده فراوانی در آن مورد غفلت قرار گرفته است. عزلت و انزواگری از نتایج التزام به این نظریه می باشد. در مورد نظریه رویس برخی معتقدند که رویکرد وی نمی تواند آزادی انسان را به خوبی تبیین و توجیه نماید. و درنتیجه نقطه نظرات وی نافی اختیار و اراده انسان است. بی تردید نظریه رویس نتوانسته است از ژرف نگری و عمق لازم برخوردار باشد. دیدگاه امرسون و رویس فاقد آموزه های عمیق اخلاقی و دینی می باشد. تک بعدی و سطحی نگری از ایرادهای اساسی وارد بر این دو نظریه می باشد.‏

رضا احمدیان راد

منابع:

تاریخ فلسفه اخلاق غرب، لارنس سی. بکر، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۷۸‏

مبانی اخلاق در فلسفه غرب و در فلسفه اسلامی، حسن معلمی، تهران: موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۸۰‏