چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
در آغاز کلمه بود
سرشت مسیح چیست؟ چه جایگاهی دارد؟ آیا انسان است یا خدا؟ یا هر دو؟ نقش او در تثلیث مقدس چیست؟ بحث مسیحشناسی به این سوالها و سوالات دیگری که در پی اینها مطرح میشود پاسخ میگوید. این بحث از مهمترین مباحث الهیات مسیحی است.
عهد عتیق آمدن مسیح را وعده میدهد و یهودیان در انتظار این شخصیت بودهاند، عهد جدید و قرآن نیز از آمدن این موعود خبر میدهند. با این حال شخصیت این موعود در این ۳ کتاب و در اذهان پیروان آنها بسیار متفاوت است. بنیاسرائیل منتظر انسانی بودهاند که هیچگونه جنبه الهی ندارد. شخصیت این موعود در بخشهایی از عهد جدید تقریباً منطبق بر همان مسیح عهد عتیق است؛ اما در بخشهای دیگر آن جنبه الهی یافته است. مسیح قرآن نیز صرفاً یک انسان است و هیچ بهرهای از الوهیت ندارد. این نوشتار به مقایسه مسیحشناسی عهد جدید و قرآن میپردازد.
عهد جدید را میتوان به لحاظ مسیحشناسی به دو بخش تقسیم کرد. کتابهای عهد جدید یا مسیح را صرفاً یک انسان میدانند، یا او را موجودی ازلی و دارای شانالوهی بهشمار میآورند. سه انجیل نخست، یعنی متی، مرقس و لوقا که به لحاظ یکسانی ساختار و محتوا اناجیل همنوا خوانده میشوند و نیز کتاب اعمال رسولان و دو رساله منسوب به پطرس و رسالههای یعقوب و یهودا و مکاشفه یوحنا، بخش نخست را تشکیل میدهند. انجیل و رسالههای یوحنا و رسالههای پولس نیز بخش دوم را میسازند. از آنجا که مهمترین قسمت بخش نخست، اناجیل همنوا هستند و نویسنده کتاب اعمال رسولان همان لوقا، یعنی نویسنده انجیل سوم است و چند رساله دیگر این بخش بسیار کوتاه هستند، از مسیحشناسی این بخش با عنوان «مسیح اناجیل همنوا» و از بخش دیگر با عنوان «مسیح نوشتههای پولس و یوحنا» نام میبریم.
● مسیح اناجیل همنوا
در این بخش مسیح صرفاً یک انسان است و هیچ اثری از الوهیت در او وجود ندارد؛ بهگونهای که اگر کسی از بخش دیگر عهد جدید هیچ خبری نداشته باشد و فقط این بخش را مطالعه کند، هرگز الوهیت مسیح، در هیچ مرتبه و درجهای، به ذهنش خطور نمیکند. البته بسیاری از عالمان الهیات مسیحی فقراتی از این بخش را بهگونهای تفسیر کردهاندکه بعدی فراانسانی به مسیح میبخشد؛ اما این تفسیرها با تکیه بر بخش دیگر و بر این اساس صورت گرفتهاند که کل مجموعه یک کتاب است و یک الهیات را بیان میکند ولی اگر کسی از این اصل دست بردارد و هر بخش را به صورت مجزا در نظر آورد، هرگز نمیتواند بخش نخست را اینگونه تفسیر کند.در این بخش او «پسر خدا» خوانده شده است؛ اما این تنها عنوانی تشریفی است؛ چرا که در هنگام تولد او خبر داده میشود که او بعدها چنین عنوانی خواهد یافت. بنابراین «پسر خدا» خوانده شدن حضرت عیسی(ع) عنوانی ازلی نیست؛ بلکه از این جهت که بدون پدر و به قدرت خداوند به وجود آمده است، مردم او را پسر خدا مینامند، کما اینکه در همین بخش وقتی اجداد حضرت عیسی شمرده میشوند هنگامی که به آدم میرسد، او نیز پسر خدا خوانده میشود. این عنوان در بخش دیگر عهد جدید بسیار زیادتر و البته با معنایی بسیار متفاوت با این بخش به کار رفته است.
عنوان دیگری که در این بخش بسیار درباره مسیح به کار رفته، عنوان «پسر انسان» است. این عنوان تنها در اناجیل آمده و عمده موارد آن در اناجیل همنوا و شمار معدودی نیز در انجیل چهارم به چشم میخورد. در مجموع در اناجیل همنوا ۷۲ بار و در انجیل چهارم ۱۳ بار این عنوان به کار رفته است. نکته جالب در این باره آن است که در اکثریت این موارد در اناجیل، خود حضرت عیسی این عنوان را برای خود به کار برده است. در حالی که این نسبت درباره عنوان «پسر خدا» برعکس است.
پس رفته، همه امتها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم اب و ابن و روحالقدس تعمید دهید (متی ۱۹:۲۸).
اما در اینجا این سه صرفا در کنار هم به کار رفتهاند و این دلالت بر الوهیت نمیکند. در قرآن اطاعت خدا در کنار اطاعت پیامبر و اولوالامر قرار گرفته، در حالی که هیچ مسلمانی تاکنون الوهیت پیامبر را از آن استنباط نکرده است.
● مسیحشناسی پولس و یوحنا
در بخش دیگر عهد جدید، یعنی انجیل چهارم و رسالههای پولس و یوحنا، وضع به گونهای دیگر است. در این بخش چنان الوهیت عیسینمایان و برجسته است که تعابیر مشعر بر انسانیت عیسی در این بخش، حتما در سایه قرار میگیرند و تفسیر و توجیه میشوند. در این بخش مسیح یک موجود ازلی است:
در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود... همان در ابتدا نزد خدا بود (یوحنا، ۱:۱ـ۲).
او خداست: «کلمه خدا بود» (یوحنا، ۱:۱)؛ «من و پدر، یک هستیم» (یوحنا، ۳۰:۱۰)؛ «کسی که مرا دید پدر را دیده است» (یوحنا، ۹:۱۴)؛ « و یقین کنید پدر در من است و من در او» (یوحنا ۳۹:۱۰)؛ «پس همین فکر در شما باشد که در مسیح عیسی نیز بود که چون در صورت خدا بود، با خدا برابر بودن را غنیمت نشمرد، لیکن خود را خالی کرده، صورت غلام را پذیرفت و در شباهت مردان شد» (فیلپیان، ۵:۲ـ۷).
در این بخش نیز او «پسر خدا» خوانده شده؛ اما با معنایی کاملا متفاوت: «پسر یگانه که در آغوش پدر است، همان او را ظاهر کرد» (یوحنا، ۱۸:۱)؛ «زیرا خدا جهان را اینقدر محبت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد، هلاک نگردد» (یوحنا، ۱۶:۳).
پس این پسر از قبل بوده است و اوست که خدا را ظاهر میکند و او با خدای پدر همذات است: «من و پدر، یک هستیم» (یوحنا، ۱۳:۱۰).
بنابراین «پسر خدا» بودن مسیح در عهد جدید به دو معناست: در نوشتههای پولس و یوحنا بهمعنای همذات بودن با خداست؛ در حالی که در نوشتههای دیگر معنایی تشریفی دارد و بهمعنای انسان مقرب خدا و مانند آن است اما مسیحیان اغلب دومی را طبق اولی تفسیر میکنند:
ما مسیحیان انکار نمیکنیم که در کتاب مقدس برخی از آیات درباره پسربودن مسیح وارد شده که به ذهن جاهل میآورد که او پایینتر از پدر است، ولیکن هرگاه توجه کنیم، همانطور که در تورات و کتاب انبیا وارد شده که مسیح دو طبیعت الهی و بشری دارد، این ما را نسبت به جمع بین پسربودن ازلی و این آیات از کتاب قادر میسازد. از آنجا که مسیح، هم انسان و هم خداست، به آن چیزی نسبت داده شده که بر ناسوتش صدق میکند، مانند گفته او «از سفر خسته شدم» و گفته او «خدایا، خدایا، چرا مرا ترک کردی» و هیچیک از اینها دلیل بر ضدلاهوت او نیست... بلکه قصد در کتب وحی، تمیز بین ناسوت و لاهوت است.
این تفسیر در سدههای نخست مسیحی مقبول افتاد و درواقع مسیحشناسی «پولس ـ یوحنا» رسمیت یافت و به این ترتیب، مسیحشناسی اناجیل همنوا بهدست فراموشی سپرده شد یا بهگونهای تفسیر گشت.
● مسیحشناسی قرآن
قرآن در آیات متعددی به شخصیت حضرت مسیح میپردازد. از این آیات دو مطلب بهدست میآید: یکی رد مسیحشناسی رایج و رسمی مسیحیت و دیگر مسیحشناسی خاص قرآن.
قرآن درباره رد مسیحشناسی رایج مسیحی میگوید مسیح خدا نیست: بهراستی کسانی که میگویند خدا همان مسیح، پسر مریم است، کافر شدهاند. بگو اگر خدا بخواهد مسیح پسر مریم و مادرش و اهل زمین همه را نابود کند،چه کسی میتواند او را باز دارد؟ (مائده ۱۷:۵)
بهراستی کسانی که گفتند خداوند همان مسیح پسر مریم است، کافر شدند، حال آنکه مسیح میگفت ای بنیاسرائیل، خداوند را که پروردگار من و پروردگار شماست، بپرستید که هرکس به خداوند شرک آورد، بهشت را بر او حرام میگرداند و سرانجام او دوزخ است... بهراستی کسانی که گفتند خداوند یکی از سهتاست کافر شدهاند و خدایی جز خداوند یگانه نیست (مائده ۷۲:۵ـ۷۳).
مسیح، پسر خدا نیست و حتی بهصورت تشریفی سزاوار نیست که پسر خدا خوانده شود:
و یهودیان میگویند عزیز پسر خداست و مسیحیان میگویند مسیح پسر خداست. این سخنی است [باطل] که به زبان میآورند (مائده ۷۲:۵ـ۷۳).
قطعا یهودیان هیچکس را بهمعنای واقعی پسر خدا نمینامیدهاند اما قرآن کاربرد تشریفی این عنوان را نیز مجاز نمیشمارد. همچنین در آیهای دیگر از یهود و نصارا نقل میکند که آنان خود را پسران خدا شمردهاند. قرآن این عمل آنان را رد میکند و میگوید شما مخلوق خدا هستید (مائده ۱۸:۵) و حال آنکه ایشان قطعا خود را بهمعنای واقعی پسر خدا نمیدانستند.
ویژگیهای اثباتی مسیح قرآن از این قرار است:
او بنده خداست: «گفت من بنده خدا هستم» (مریم ۳۰:۱۹)؛ «مسیح و فرشتگان مقرب هرگز ابا ندارند که بنده خدا باشند و هر کس از پرستش او ابا داشته باشد و کبر بورزد، به زودی همگی آنان را [برای حسابرسی] نزد خویش گرد میآورد» (نساء ۱۷۲:۴).
او مخلوقی از مخلوقات خداست: «شأن عیسی برای خدا چون شأن آدم است که او را از خاک آفرید؛ سپس به او گفت موجود شو و بیدرنگ موجود شد» (آلعمران ۵۹:۳)؛ «مریم گفت پروردگارا، چگونه مرا فرزندی باشد ... گفت خداوند بدینسان هرچه را بخواهد میآفریند و چون اراده او به کاری تعلق گرفت، به آن میگوید موجود شو و بیدرنگ موجود میشود» (آلعمران ۴۷:۳).
او پیامبری از پیامبران خداست: «مسیح پسر مریم جز پیامبری نیست که پیش از او هم پیامبرانی آمده بودند» (مائده ۷۵:۵)؛ «جز این نیست که مسیح عیسی بن مریم پیامبر خداست» (نساء ۱۷۱:۴)؛ «او [(عیسی)] گفت ... خدا به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است» (مریم ۳۰:۱۹)؛ «او [(عیسی)] پیامبری است به سوی بنیاسرائیل» (آلعمران ۴۸:۳).
تولد او معجزهآسا بود: «چنین بود که فرشتگان گفتند ای مریم، خداوند تو را به کلمه خویش که نامش عیسی مسیح فرزند مریم است و در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان است، بشارت میدهد. او در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگوید و از شایستگان است. [(مریم)] گفت پروردگارا، چگونه مرا فرزندی باشد حال آنکه دست هیچ بشری به من نرسیده است، گفت خداوند بدینسان هرچه را بخواهد میآفریند...» (آلعمران ۴۶:۳).
خدا به او معجزاتی داده است: «من از سوی پروردگارتان برای شما معجزهای آوردهام که از گل برای شما چیزی به هیات پرنده میسازم و در آن میدمم و آن به اذن الهی پرنده میشود و به اذن الهی نابینای مادرزاد و پیس را شفا میدهم و مردگان را زنده میکنم و از آنچه میخورید و در خانههایتان ذخیره میکنید به شما خبر میدهم» (آلعمران ۴۹:۳).
او «کلمهالله» است: «جز این نیست که مسیح عیسی بن مریم ... کلمه اوست ...» (نساء ۱۷۱:۴)؛ «فرشتگان گفتند ای مریم، خداوند تو را به کلمه خویش ... بشارت میدهد». (آلعمران ۴۵:۳) مفسران مسلمان میگویند از این جهت عیسی کلمهالله نامیده شده که مستقیما با سخن «موجود شو» خدا به وجود آمده (آلعمران ۴۷:۳) و برخی از اسباب عادی را نداشته است؛ پس مقصود از «کلمه» همان «کن = موجود شو» است.
پس بنا بر مسیحشناسی قرآن، مسیح یک انسان است و هیچگونه جنبه الوهی ندارد. هرچند از جهاتی با دیگر انسانها متفاوت است. برای مثال، او بدون پدر متولد شده است اما قرآن میگوید عیسی از این جهت بالاتر از آدم نیست که بدون پدر و مادر خلق شده است. همچنین او معجزات شگفتآوری ارائه کرده است اما سایر پیامبران نیز به اذن خداوند چنین کردهاند.
بنابراین باید چنین نتیجه بگیریم که مسیحشناسی عهد قدیم و اناجیل همنوا و قرآن به هم نزدیک است و اگر تفاوتی نیز به چشم میخورد، تنها در عنوان یا نامگذاری است. در این ۳ مسیحشناسی، عیسی از مرزهای انسانیت فراتر نمیرود، برخلاف مسیحشناسی پولس و یوحنا که در آن مسیح از این مرز فراتر رفته با خدا همذات و با او برابر میشود.
حال اگر بخواهیم مسیحشناسی قرآن را با مسیحشناسی عهد جدید مقایسه کنیم، باید بگوییم عهد جدید دو مسیحشناسی دارد؛ یکی از آنها با مسیحشناسی قرآن نزدیک است و دیگری کاملا مغایر با آن است و قرآن آن را کفر میشمارد.کسانی قائل به این رای شدهاند که بر ظاهر کتاب و سنت تاکید میکردهاند.
اما اینکه نویسنده فوق تاریخچه این مبحث را به قرن دوم بازمیگرداند، به اعتقاد امامیه نادرست است؛ چرا که در خطبه اول نهجالبلاغه این موضوع مطرح و نظریه صفات رد شده است.
بنابراین طرح نظریه صفات، در تاریخ کلام اسلامی امری عادی بوده و هیچ نیازی به جستوجوی منشا خارجی نیست.
● جمعبندی
هر دو سنت اسلام و مسیحیت بر توحید تاکید میورزند. با این حال بهنظر میرسد آموزه تثلیث مسیحی با توحید ناسازگار است و همین امر باعث شده که عالمان الهیات مسیحی برای جمع بین توحید و تثلیث تلاش کنند. قرآن تثلیث مسیحی را مردود میشمارد و برخی از مسیحیان قائل شدهاند که آنچه قرآن رد میکند تثلیث رایج مسیحی نیست اما شواهد متعددی نشان میدهد که قرآن همان تثلیث مسیحیت رایج را رد میکند. برخی منشا نظریه صفات اسلامی را نظریه تثلیث مسیحی دانستهاند؛ اما بهنظر میرسد برداشت نظریه صفات ظاهر قرآن برای ظاهرگرایان مسلمان، امری طبیعی بوده باشد و نیاز به منشا خارجی نداشته است.
منبع: درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت
عبدالرحیم سلیمانیاردستانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست