چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
جریان های جدید وهابیت
عصام العماد، محقق و دانشمند یمنی الاصلی است. وی در خانوادهای زیدی مذهب به دنیا آمد و در نوجوانی به وهابیت گرایش یافت. او پس از مدتی با مذهب شیعه اثنا عشری آشنا شد و به این مكتب گروید و از آن پس تحقیقات خود را وسعت بخشیده، مناظرات و گفتوگوهای پرشماری را با پیروان دیگر مذاهب به ویژه وهابیت به انجام رسانده و در این زمینه كتاب نیز تألیف كرده است.در این گزارش بخشهایی از سخنرانی وی كه در خبرنامه انجمن علمی ادیان و مذاهب حوزه علمیه قم به چاپ رسیده است، ملاحظه میكنید.
تقریباً از سال ۱۹۵۰ در وهابیت یك جریان جدیدی مطرح شده است. چون قبل از آن وهابیت بر اساس كتاب توحید محمد بن عبدالوهاب شكل گرفته بود.
میدانیم كه توحید نزد همه مسلمانان به عنوان یك اصل وجود داشته و دارد و در این خصوص كتابهای بسیاری نوشته شده است. از جمله كتاب توحید فخر الدین رازی، كتاب توحید زمخشری و اصولاً تفاسیر علمای پیشین حتی تفسیر قرطبی و همچنین تفسیر علمای كلامی از جمله تفسیر محمد غزالی طوسی، همه در مورد توحید سخن گفتهاند، ولی تلقی وهابیت این بود كه در زمان گذشته توحید اسلامی به خوبی مطرح نشده است، ولی ویژگی جریان جدید این است كه آنها معتقدند وهابیت تنها یك بعد توحید را بیان كرده و مورد تأكید قرار داده است در حالی كه باید به نیاز مسلمانان توجه كرد تا بدانیم كه كدام معنا از توحید مد نظر بوده و به همین خاطر همه پیامبران آمدهاند.
محمد بن عبدالوهاب در یك خانواده مذهبی به دنیا آمد و زندگی كرد. پدرش از علمای برجسته حنبلی بود. برادر او نیز از علمای درجه یك عصر خود بود. زندگی كردن در خانوادهای محمد بن عبدالوهاب كه همه عالم بودند. اولین مسألهای كه محمد بن عبدالوهاب بیان كرد، مسأله توحید بود. او معتقد بود كه توحید اثنا عشریها، ماتریدیها و اشعریها غیر از توحید پیامبران است و مسلمانان با گذشت زمان از توحیدی كه پیامبران معرفی كردهاند، منحرف شدهاند و بعد هم مسایلی، مانند شفاعت، استغاثه، توحید الوهیت به معنای توحید ربوبیت را مطرح كرد و گفت: همه مسلمانان معتقدند كه علت بعثت حضرت رسول (ص) همان توحید الوهیت بوده است.
این جریان ادامه داشت تا اینكه سید قطب ظاهر شد. سید قطب شاعر و تخصص او ادبیات، نمایشنامه نویسی و نقد ادبی بود؛ اما تخصص او علوم اسلامی نبود و حتی علیه اسلام هم كتاب نوشته بود. وی در سن ۴۵ سالگی با اسلام آشتی كرد و مسلمان شد. سید قطب میگفت چون من كافر و ضد اسلام بودهام و كتابهایی علیه اسلام نوشتهام، روز تولد من همان روزی است كه به اسلام گردیدم.
به زودی بزرگان وهابیت متوجه خطر تفكرات سید قطب شدند. بزرگان وهابیت، مانند شیخ ربیع مدخلی، شیخ سلیمان عوده، شیخ عثیمین، شیخ بن باز، شیخ مقبل وادعی گفتند قبلاً توحید محمد بن عبدالوهاب در سراسر جهان مطرح بوده است و سید قطب كتابی بر ضد وهابیت ننوشته و اصلاً شاید كتابهای محمد بن عبدالوهاب را ندیده باشد، ولی او به تفسیر آیات توحیدی پرداخته و بنا به گفتهٔ آقای ربیع مدخلی هركس كه كتاب تفسیر قرآن ایشان را خوانده، ضد وهابیت شده است. این واقعیتی است كه من و دوستانم كه قبلاً وهابی بودیم، این مسأله را تجربه كردهایم و واقعاً عمل سید قطب خنثی كردن توحید وهابیت است.
در هنگام اعدام از سید قطب پرسیدند كه شما جاهلیت عرب را در قرن بیستم مطرح كردید، مگر در عربستان توحید نیست؟ سید قطب خندید و گفت: این توحید صحرایی و بدوی است نه آن توحیدی كه پیامبر (ص) برای آن فرستاده شدند!
پس از آن حكومت عربستان دچار یك اشتباه بزرگ شد و به محمد، برادر سید قطب كه متأثر از تفكرات او بود، اجازه تبلیغ و بسط تفكرات سید قطب را در كشور عربستان داد و او هم تفكرات سید قطب را به سراسر جهان منتقل و پخش كرد.
محمد قطب دارای ۶۰ تألیف است و او نیز همچون برادرش در مصر محكوم به اعدام بود، ولی با رفتن جمال عبدالناصر از اعدام رهایی و از مصر اخراج شد. به علت مشكلات دو كشور مصر و عربستان و از آنجا كه حكومت مصر مخالف پادشاهی بود، عربستان از محمد قطب استقبال كرد و قصه از اینجا شروع شد. ربیع مدخلی كه بزرگترین مورخ وهابیت در قرن بیستم است، میگوید: بزرگترین اشتباه وهابیت استقبال از محمد قطب بوده است.
محمد قطب فردی آرام و متفكر بود و در مقایسه با سید قطب كه كمی تندرو بود او همان فكر را با نرمش و ملایمت مطرح میكرد. با ورود محمد قطب به عربستان، ربیع مدخلی متوجه خطر محمد قطب شد و به حكومت عربستان هشدار داد كه اگر محمد قطب در این كشور بماند، تفكرات محمد بن عبدالوهاب نابود خواهد شد، ولی آنها متوجه نشدند و به این مسأله اهمیت ندادند، هر چند محمد قطب را در مدینه محصور كرده بودند.
نظر سید قطب در مسأله توحید درست برخلاف محمد بن عبدالوهاب بود، هرچند آن را آشكارا به زبان نیاورده بود. او معتقد بود كه نباید توحید فقط در حد مسایل مربوط به قبرستان مطرح شود.
بنا به تعبیر غزالی مصری، بیشتر توحید محمد بن عبدالوهاب به قبرستان پرداخته است و نقل میكند كه در الجزایر پیروان نظریات محمد بن عبدالوهاب در قبرستان عملیات انتحاری انجام میدهند و قبور را از بین ببرند. در یمن هم همین كار تكرار شد و مورد تمسخر قرار گرفتند كه مسلمانان در قدس و لبنان عملیات انتحاری انجام میدهند و وهابیان در قبرستان!
سد قطب توحید القصور و توحید القبور را مطرح كرد و همه چیز از اینجا شروع شد. او میگفت پیامبران توحید قبور را مورد توجه خود قرار ندادهاند. حضرت موسی (ع) كه به مصر آمد در آنجا اماكن متبركه خیلی زیاد بود، ایشان مسأله توسل، استغاثه و شفاعت را مطرح نكردند، بلكه جهت اصلی توجه خود را مبارزه با فرعون قرار داد. اگر منظور از بعثت پیامبران توحید قبور بود، پس چرا قرآن و حتی سیرهٔ پیامبران بر این مدعا دلالت ندارد؟
سید قطب استدلال میكند كه وقتی از یكی از سرداران اسلام در جنگ قادسیه و هنگام فتح ایران میپرسند، برای چه به اینجا آمدید؟ نگفت برای تخریب حرمگاهها! در صورتی كه در ایران آن روز و در آیین زرتشت اماكن متبركهٔ زیادی وجود داشته و مسأله استغاثه و توسل مطرح بوده است، بلكه پاسخ آنها این بود كه جئنا لنخرج العباد من عباده العباد الی عباده رب العباد. سید قطب توحید قبور را توحید پادشاهان معرفی كرد. چون آنان واقعاً عاشق توحید قبور بودند.
با گذشت زمان تفكرات سید قطب مطرح شد و ربیع مدخلی به ابعاد این مسأله پیبرد. او میگفت: هر كس اول كتاب سید قطب را بخواند و سپس كتاب محمدبن عبدالوهاب را بخواند، مسخره میكند و میگوید كتابهای محمد بن عبدالوهاب بار علمی ندارد.
یكی از كسانی كه نزد محمد قطب درس میخواند، سلمان عوده بود. او در وهابیت، مثل شهید بهشتی برای شیعیان است! سلمان عوده از توحید محمد بن عبدالوهاب به نام توحید صحرایی و بدوی یاد میكرد. این تعبیر در سراسر عربستان، یك انقلاب به وجود آورد.
مسأله به آنجا رسید كه برخی در داخل عربستان مطرح كردند كه شخص سنی مذهب اگر توحید و عقاید محمد بن عبدالوهاب را بررسی كند، میگوید اینجا بحثی از توحید نیست. اینجا بحث قبرستان، توسل و استغاثه است. طبیعی است كه به سراغ كتابهای دیگران برود. تا آنجا كه برخی به طعنه گفتند: شاید مادر محمد بن عبدالوهاب، او را در قبرستان به دنیا آورده كه این قدر از قبرستان صحبت میكند!
عامل دیگری كه باعث شده تفكرات محمد بن عبدالوهاب زیر سؤال برود، برادر ایشان سلیمان بن عبدالوهاب بود. سلیمان كه برادر بزرگ محمد است، فردی حنبلی مذهب با گرایشهای صوفیانه و به اعتراف خود وهابیان از محمد بن عبدالوهاب عالمتر بود.
از طرف دیگر او عاشق محمد بن عبدالوهاب بود؛ یعنی اگر بگویند شیعیان كه بر ضد محمد بن عبدالوهاب كتاب نوشتهاند از سر دشمنی بوده است؛ یا اگر صوفیها علیه او كتاب نوشتهاند، شاید به دلیل دشمنی بوده (چون سران صوفیه را به عنوان بت معرفی كرده بود)، ولی در مورد سلیمان نمیتوان این حرف را زد؛ او براساس برادری بر ضد برادر خود كتاب نوشته و مسایلی منبایی مطرح كرده است. سلیمان ابتدا به برادر خود نامههایی خصوصی فرستاد و در آنها به او تذكر داد كه وی مشكلات فكری دارد و سپس در ردّ او كتاب نوشت كه این مسأله برای وهابیان خیلی گران تمام شد.
منبع: mouood.org
نویسنده: حسام العماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست