پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا

مشروعیت و مقبولیت دو روی سکه تشکیل حکومت


مشروعیت و مقبولیت دو روی سکه تشکیل حکومت

معمولا یکی از مهمترین مسائلی که در فلسفه سیاست مطرح می شود, منشا مشروعیت حاکم است

معمولا یکی از مهمترین مسائلی که در فلسفه سیاست مطرح می شود، منشا مشروعیت حاکم است. مشروعیت به معنای حق است و حاکی از اجازه حاکم برای اجرای اوامر و نواهی است. به‌طور مثال باید دید قدرت ملکه در انگلستان از چه جایگاهی کسب شده است. یا باید تحقیق کرد در جمهوری اسلامی ایران، ولی فقیه قدرت و نفوذ خود را که برتر از هر مقامی در کشور ما است، از چه جایگاه یا شخصی دریافت کرده است؟ چرا باید پادشاه یا رهبر از جایگاه بالاتری نسبت به مردم عادی برخوردار باشد؟ ‏

قبل از اینکه به ملاک های مشروعیت بپردازیم باید تفاوت آن را با مقبولیت مشخص کنیم. غالبا این دو مفهوم با یکدیگر اختلاط می شوند. مقبولیت عبارت است از پذیرشی که عموم مردم نسبت به رهبر دارند. این پذیرش یا با رای گیری یا به هر نحو دیگری ابراز می شود. به‌طور مثال در حکومت حضرت علی (ع) در صدر اسلام هنگامی که مردم به منزل ایشان هجوم آورده و از ایشان خواستند تا حکومت را به عهده بگیرند، مقبولیت محرز شد. اما نکته مهم آن است که مشروعیت هیچ ربطی به مقبولیت ندارد. ممکن است مشروعیت در شخصی مسجل شود ولی مقبولیت وجود نداشته باشد(همانند امام حسین(ع))، همچنین ممکن است مقبولیت باشد ولی مشروعیت در آن شخص وجود نداشته باشد. (در ادامه توضیح خواهیم داد که مشروعیت چگونه به‌وجود می آید.) کارکرد مقبولیت در یک نظام تنها به عنوان ضمانت اجرایی است. لذا اگر در حکومتی ضمانت اجرایی وجود نداشته باشد، امکان تشکیل حکومت نیز وجود نخواهد داشت. ‏

افلاطون معتقد بود مشروعیت از آن قانونی است که ما را به فضیلت عمومی رهنمون سازد. ارسطو پیگیری قوانینی را که مصالح عمومی را تامین می کند، در مقابل مصالح شخصی مشروعیت زا می داند. اما نکته مهم آن است که این فلاسفه یونانی بیشتر بر مسئله مشروعیت قانون اندیشیده اند و بر مشروعیت حاکم نیندیشیده اند. اشکال جایی به‌وجود خواهد آمد که قانون مطابق حق و حقیقت باشد ولی حاکمی خودکامه و ستمگر بر سرکار باشد. پس مشروعیت حاکم را نمی توان با ملاک های فلاسفه یونان به‌دست آورد. ‏

یکی از مهمترین فلاسفه ای که درباره مشروعیت حاکمان سخن گفته است، ماکس وبر است. او با بررسی استقرایی تاریخ به این نتیجه می رسد که مشروعیت حاکم نسبت به جوامع مختلف از سه طریق پدید می آید.

۱- مشروعیت توسط سنت

۲- مشروعیت توسط کاریزما

۳- مشروعیت توسط عقلانیت!

مشروعیت سنت که معمولا توسط وراثت، شیخوخیت یا دیگر قوانین نانوشته در جوامع بدوی و غیرمتمدن پدید می آید، از جمله مشروعیت های ناموفق است. معمولا جوامع غربی به‌خاطر پیشرفت های به قول خودشان متمدنانه ای که خصوصا در تکنولوژی به‌دست آورده اند جوامع دینی و جهان سوم را از این دسته می دانند. مشروعیت کاریزما بدین معناست که رهبری با خصوصیات خاص اخلاقی و رفتاری بر سر حکومت می آید و مردم را مطیع خود می سازد. در این نوع جوامع یک رهبر تاثیرگذار و با جذبه آنچنان تاثیری بر مردم می گذارد که آنها فریفته او شده و تماما در اختیار او قرار می گیرند. تاکید وبر در این نوع مشروعیت بر اخلاق و رفتار شخص رهبر است. نوع سوم از مشروعیت که به وضوح از نظر وبر بهترین است، در جوامع غربی پدید آمده است. او معتقد است عقلانیت بهترین راه برای مشروعیت بخشی به یک حکومت است که احتمالا از طریق دموکراسی و نظر اکثر مردم پدید خواهد آمد. ‏

البته وبر به همین جا قناعت نکرده و سعی در یافتن مصداق هایی برای این دسته بندی کرد. او حکومت افرادی مانند امام خمینی (ره) را از جمله حکومت های کاریزما می داند. کوته نظری و عدم شناخت صحیح او از روابط مردم ایران باعث این تصمیم گیری شده است. البته که شاید بتوان امثال هیتلر را از جمله اشخاص کاریزما به حساب آورد. (اگر نخواهیم او راجانی معرفی کرده و مریدانش را فریب خورده بدانیم) ولیکن رهبری امام خمینی(ره) مبتنی بر مشروعیت الهی بود که وبر آن را در نظر نگرفته بود. مردم ایران در جبهه های جنگ به دستور امام خمینی(ره) جان خود را نمی دادند، امام خمینی به عنوان ولی فقیه نماینده دین در کشور ایران بودند. جوان هایی که جان خود را در مسیر انقلاب و به دستور امام بر کف دست گذاشته و از ناموس و کشورشان دفاع کردند، هرگز فریفته کاریزمای امام نبودند. البته که امام خمینی(ره) از نظر رفتار و شخصیت نیز بسیار شگفت آور بودند ولیکن ملاک مشروعیت او در ایران دین و ولایت بود. اگر امام خمینی(ره) نیز از مسیر صواب خارج می شدند، مردم ایران ایشان را نمی پذیرفتند. ‏

گرچه دسته بندی وبر از جهات بسیاری جامع و تدقیق شده است و در این مقاله هرگز قصد آن نیست که کارهای سترگ او را تخریب کرده و به آنها

بی‌اعتنایی کنیم، ولی به نظر می رسد ایشان به مشروعیت دینی توجه نداشته است. به همین خاطر است که او تمام حکومت های دینی از جمله حکومت انبیا را از جمله حکومت های کاریزما می داند. در فلسفه سیاسی مسلمانان، خصوصا شیعیان، مشروعیت الهی مهمترین و صحیح ترین اندیشه ملاک مشروعیت حاکم است. ما معتقدیم از آنجایی که ملک هستی تماما از آن خداست و وجود ما هیچ استقلالی از خود ندارد، لذا حکومت و امر و نهی همگی از آن خدا است. آیات بسیاری در قرآن (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم(نسا ۵۹)) این قدرت به خدا منسوب کرده و در ادامه آن را به پیامبران و ائمه محول می کند. بر طبق این آیات حتی حکومت ائمه نیز عرضی و حاشیه ای بر حکومت همه جانبه خداوند است. ‏

ملاک مشروعیت که یکی از مهمترین مسائل و ملاک رسیدن یک شخص یا گروه به منصب قدرت باشد، در اسلام بر خلاف دیگر نظام های حکومتی از بیشترین معقولیت برخوردار است. ای بسا شخصی در انگلستان و یا حتی در کشورهای مدعی دموکراسی بتواند از مشروعیت حاکمان خرده بگیرد، ولی این اعتراض در فلسفه اسلام امکان ندارد. البته نکته ای مهمی که در آغاز این مقاله بدان اشاره شد را نباید فراموش کرد. مقبولیت و مشروعیت دو مفهوم جدا از هم هستند. بدین معنا که رهبر جامعه اسلامی پس از مراحل تنظیم شده آن، مشروعیت را از خداوند کسب می کند

(به عنوان نایب امام زمان) و مقبولیت مردم دیگر در مشروعیت او خللی وارد نمی‌کند. اگر در چنین نظامی فرد حاکم مقبولیت نداشته باشد، حکومت ساقط خواهد شد ولی مشروعیت از حاکم سلب نمی شود. ‏

صدف کریمی