دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

صورت مسأله را پاك كن


صورت مسأله را پاك كن

در مدارس عادی و دولتی كلیه هزینه ها توسط دولت پرداخته می شود و ظاهراً پرداخت شهریه درآن ممنوع است اما كادر اولیا و مربیان مدارس هنگام ثبت نام دانش آموزان و درطول سال تحصیلی مبادرت به اخذ مبالغی به صورت داوطلبانه و بعضاً اجباری از اولیا می ورزند

پدر باز هم با دست خالی وارد شد. دقایقی نگذشته بود كه جر و بحث بین او و مادر بالا گرفت. سراسیمه پله ها را طی كرد. به در آهنین پشت بام رسید،نفس نفس زنان به آن تكیه داد. در را با صدای خراش آلودی گشود ولی هنوز صدای فریاد پدر و مادر را می شنید. هزاران فكر به مغز كوچكش هجوم آورد... نمی توانست از مادرش كه سواد چندانی نداشت، پرسشهای درس امروز ریاضی را بپرسد. نمی توانست به پدرش بگوید باید پول چند روز كاركردش را برای بازسازی مدرسه و كلاسهای تقویتی بپردازد ولی می دانست اگر تكالیفش را جواب ندهد، معلم به راحتی او را از كلاس بیرون می كند. چرا كه در كلاس پرجمعیت هرچه دانش آموز كمتر باشد، نظم و رسیدگی راحت تر است. همه اینها را می دانست ولی چه كار باید می كرد؟ او فقط یك دانش آموز بود.پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران دوگونه مدرسه به چشم می خورد. مدارس پولی كه به آنها لقب ملی داده شده بود و غالباً با ارائه فوق برنامه های خاص سعی در جلب نظر دانش آموزان داشتند و عمدتاً سهم آن دسته از خانواده هایی بودند كه برای پرداخت هزینه های تحصیلی از توانایی مالی خوبی برخوردار بودند.دسته دوم مدارس هم مدارس دولتی بودند. تعداد مدارس ملی انگشت شمار بود و ازنظر كیفیت آموزش می توان گفت با مدارس عادی و دولتی در یك سطح قرار داشتند.اما پس از پیروزی انقلاب بحث یكسان سازی مدارس به وجودآمد و برمبنای تصمیم شورای انقلاب كلیه مدارس غیردولتی برای جلوگیری از نظام طبقاتی در آموزش و پرورش منحل و به دولت واگذار شد. اما هنوز چند سالی ازانقلاب نگذشته بود كه بحث «مدارس خصوصی» درمحافل آموزش و پرورش به گوش رسید.ازسویی رشد جمعیت و میزان نیاز متناسب با امكانات آموزشی برای افراد مطرح بود و از سویی دیگر محدودیتهای دولتی در تأمین هزینه های آموزشی و پرورشی با شروع جنگ ایران و عراق خودنمایی كرد كه جمع این مسائل دولت را با كسری بودجه مواجه ساخت. لذا اجازه صدور مجوز جهت احداث مدارس خصوصی اعطا و درخردادماه سال ۱۳۶۷ قانون مدارس غیرانتفاعی كه طی لایحه ای تسلیم مجلس شورای اسلامی شده بود، در قالب ۲۱ ماده و ۱۵ تبصره به تصویب رسیده و به این ترتیب مدارس غیردولتی فعالیت خود را ازسر گرفتند. اما به گفته مسؤولان آموزش در ایران خدمت دولتی به شمارمی آید و براساس مواد ۱۹ ، ۲۰ و ۳۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، دولت موظف به ارائه برنامه های آموزش ابتدایی و متوسطه رایگان به كلیه شهروندان ایران بدون درنظرگرفتن جنسیت، نژاد و قومیت و... است. در این راستا آموزش و پرورش جهت كاهش هزینه ها دست به اقداماتی زد كه ازجمله آنها می توان به كمیته علمی اشاره كرد كه با ۱۴۰ شیوه علمی و با هدف كاهش هزینه ها و صرفه جویی تشكیل شد. كسب بهره وری بیشتر و كاستن از بار تصدی دولت، تأمین مشاركت مردم و تمركززدایی ازجمله سیاستهای اصلی آموزش و پرورش به شمارمی آید.

حكمرانی ضوابط بی قاعده

در مدارس عادی و دولتی كلیه هزینه ها توسط دولت پرداخته می شود و ظاهراً پرداخت شهریه درآن ممنوع است. اما كادر اولیا و مربیان مدارس هنگام ثبت نام دانش آموزان و درطول سال تحصیلی مبادرت به اخذ مبالغی به صورت داوطلبانه و بعضاً اجباری از اولیا می ورزند. این واقعیتی انكارناشدنی است و نمی توان آن را در لابه لای توجیهات مدیریتی گم كرد.ثبت نام از دانش آموزانی كه معدل نسبتاً پایینی دارند و یا بنا به شرایطی وسط سال تحصیلی واردمدرسه می شوند، از جمله این هزینه هاست. دركنار تمامی اینها مشكل بزرگ دیگری نیز وجوددارد كه كمتر به آن پرداخته شده و آن هزینه هایی است كه بعضی از مدارس تحت عنوان كلاسهای تقویتی و یا جبرانی ازدانش آموزان می گیرند و باید مورد كنكاش دقیق قرارگیرد.

محمد بنائیان كارشناس برنامه ریزی راهبردی آموزش و پرورش می گوید: كلاسهای جبرانی و فوق برنامه (تقویتی) كاملاً متمایز از یكدیگر هستند. اصولاً كلاسهای جبرانی بنا بر موقعیت درسی دانش آموز تنظیم می شود.دراینجا كارنامه آموزشی دانش آموز توسط كادر آموزشی ارزیابی می شود و چون اینگونه دانش آموزان اصطلاحاً از لحاظ تحصیل ضعیف به شمار می آیند، كلاسهایی برایشان تدارك می بینند كه این عقب ماندگی جبران شود.به گفته بنائیان ۲۰ درصد دانش آموزان مردودی می توانند بدون آنكه وادار به پرداخت هزینه شوند از كلاس های جبرانی استفاده كنند. اما اگر تعداد بیشتر از ۲۰ درصد شد، آنوقت بحث شهریه به میان می آید. اما آیا گرفتن شهریه براساس ضوابط خاصی انجام می گیرد؟بنائیان می گوید: درچنین مواقعی ضوابط خاصی رعایت نمی شود. اما آنچه دراین میان حائزاهمیت است، كلاسهای فوق العاده است كه سلیقه ای برگزارمی شود. یعنی دراین زمینه سلیقه مدیرمدرسه و یا مدیریت منطقه حكم فرماست. دراین گونه موارد هنگام ثبت نام، دانش آموزان باید مبلغی به صورت دلخواهی پرداخته شود كه این مسأله بازهم در مدارسی مثل مدارس شاهد متفاوت است.اما آیا برگزاری این كلاسها از دید كارشناسی بررسی می شود؟ برای بسیاری از خانواده های ایرانی مقدور نیست، مضاف بر هزینه های بالای تحصیلی، مبادرت به پرداخت اینگونه مبالغ كنند. اما آیا به گرایش دانش آموز توجه می شود؟ از بعد روان شناسی تعلیم و تربیت، برگزاری كلاسهای فوق برنامه باید براساس میل و رغبت دانش آموز صورت گیرد. بنائیان اعتقاد دارد: «رغبت دانش آموزان باید به طور جدی بررسی شود و اینجاست كه خانواده ها نقش بسزایی ایفا می كنند. والدین باید بدانند آیا فرزندشان در این زمینه میل و رغبتی از خود نشان می دهد؟ آیا اقناعش می كند؟ و یا برعكس ، توانایی مالی بعضی از خانواده ها مانع شركت دانش آموزان در این كلاسها می شود. در چنین فضایی به دلیل نداشتن تمكن مالی در برخی خانواده ها نوعی تبعیض ایجاد می شود كه نتیجه ای جز احساس حقارت، بی رغبتی نسبت به رقابت تحصیلی و در نهایت واماندگی درسی ندارد.»

امكانات محدود از جمله كمبود فضای آموزشی از دلایل اصلی افت تحصیلی دانش آموزان به شمار می آید علاوه بر اینها كلاسهای پرجمعیت مدارس دولتی، بخشی از وقت محدود معلمان صرف آمادگی دانش آموزان جهت معطوف كردن به برنامه های آموزشی می كند. این در حالی است كه معلمان مدارس از رسیدگی و نظارت بر تكالیف آموزشی دانش آموزان بازمی مانند. به گفته روانشناسان از عوامل مهم یادگیری و تحریك ذوق كودكان به فراگیری، ارائه فرصت پرسش به آنهاست. اما آیا این كار در مدارس دولتی عملی است؟ مسلماً پاسخ منفی خواهد بود. به دلیل كمبود فضای آموزشی و ضرورت جذب كودكان، كلاسهای ۲ و ۳ نوبته در مدارس دولتی دایر شد. هرچند هم اینك برگزاری كلاسهای ۳نوبته ممنوع اعلام شده ولی نمی توان از كنار پیامدهای منفی آن گذشت. بدیهی است در این صورت ارتباط معلمان با والدین در مدارس دولتی به دلیل كثرت دانش آموزان در پایین ترین سطح قرار می گیرد. نیاز به ۲۰۰هزار كلاس جدید در مدارس عادی نشانگر كمبود و نابسامانی آموزش است.

مشاورانی كه با آنان مشورت نمی شود

بد نیست بدانید تعداد مردودین مقاطع آموزش ابتدایی و راهنمایی مدارس دولتی طی سال تحصیلی ۷۷ - ۷۶ به یك میلیون و چهل و دو هزار نفر بالغ شده بود كه در آن سال آموزش و پرورش از این بابت متحمل ضرر مالی ۷۰۰ تا ۱۰۰۰میلیارد ریالی شد. از میزان مردودی سالهای اخیر آمار دقیقی در اختیار نداریم اما می توان از برگزاری متوالی كلاس های جبرانی، تحلیل نسبی از فضای موجود را انجام داد. بنائیان و دوستانش اعتقاد دارند همه چیز نباید یك بعدی بررسی شود: «متأسفانه مشاوران را جدی نگرفتند. به آنها بی مهری شد. آنها مجبورند زمانی بیشتر از زمان استاندارد كار كنند و از سویی تعدادشان كم است. عواملی مانند اینها باعث می شود ، مشاورین نتوانند به عمق روح دانش آموزان نفوذ كرده و مشكلات آنها را حل كنند.»

او، درست می گوید. باهوش ترین دانش آموزان نیز برابر عواملی چون جابه جایی محیط آموزشی، تغییر سطح تحصیلی، انگاره های اجتماعی و برون مدرسه ای، آسیب پذیر هستند. امور تربیتی و پرورشی پدیده ای نوپاست كه شهید رجایی آن را پایه گذاری كرد.اما در ادامه مسیر با تغییر هدفها روبه رو بودیم. محمد بنائیان به نكته جالبی اشاره می كند: «مدیران مدارس ازمعلمان پرورش برای هر كاری استفاده می كنند. به همین دلیل نمی توانند به ایفای نقش اصلی خود بپردازند. جدا كردن دو مقوله آموزش و پرورش باید به دقت مورد بررسی قرار بگیرد. از سویی بعضاً مشاوران از وسط سال تحصیلی به مدارس اعزام می شوند كه این خود مشكل دیگری است.»به همین دلایل است كه هیچ گاه ارزیابی دقیقی از میزان توقعات دانش آموزان و راهی كه باید منطبق بر توانایی هایشان طی كنند، انجام نمی شود. گستردگی كلاسهای جبرانی می تواند این معنا را داشته باشد كه زمان زیادی از وقت دانش آموزان ایرانی در ساعات استاندارد آموزش به هدر می رود و این واقعیت تلخ بعدی است. اصولاً چرا باید این همه نیاز به برگزاری چنین كلاسهایی وجود داشته باشد؟در سایت دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی و در بخش نظام آموزش جمهوری اسلامی ایران می خوانیم: «با وجودی كه وزارت آموزش و پرورش به تعیین نرخ واحد مبادرت كرده، رؤسای مدارس غیرانتفاعی جهت بی اثر كردن نرخ های تعیین شده به اشكال و طرق مختلف منجمله ساخت سالن های ورزش، آزمایشگاه، دایر نمودن كلاسهای درسی فوق برنامه و... به اخذ مبالغی از اولیای دانش آموزان مبادرت می كنند.» نمی توان گفت تمام كسانی كه فرزندان خود را به مدارس غیرانتفاعی می فرستند، جزو طبقه مرفه جامعه هستند. والدین سعی می كنند بهترین شرایط را حتی با تحمل بیشترین رنج، برای تحصیل فرزندان خود فراهم كنند و در این میان بی انصافی است كه فرستادن فرزندانشان به مدارس غیرانتفاعی دلیلی برای ابراز هرگونه اجحاف قلمداد شود.

مشكل دانش آموزان نیستند

كلاس ها كماكان شلوغ هستند و جمعیت حاضر در كلاسهای جبرانی نیز قابل تأمل! این مشكل دلایل فراوانی دارد كه عادت كرده ایم معمولاً تنها صورت مسأله را پاك كنیم. شاید، فقط شاید دستهایی مانع تحقق كامل برنامه های كلاسیك هستند تا بازار عرضه و تقاضای علم داغ بماند. كسی به عمق نمی زند. كسی دل این گوی سیاه را نمی بیند. مشكل آنجاست. در عمق هزاران پایی!در آنجا كه غافل ماندیم از آنچه فرزندانمان در نهان خویش به آن علاقه دارند. انگار قرار نیست هیچ روزی به جایی برسیم كه خروجی مدارس سرشار از نیروهایی باشد با نهایت كارآمدی. عادت كرده ایم كماكان از هم بپرسیم چرا برای كلاسهای جبرانی شهریه می گیرند؟كاش می پرسیدیم اصلاً چرا باید این همه كلاس جبرانی برگزار شود. فرزندان این سرزمین چه چیزی را باید جبران كنند؟ سر كلاس رفتن و نفهمیدن ها را؟چه كسی زمان تلف شده ، عمر عزیز آنها و ساعتی را كه مدام می رود تا دقیقه ها بگذرند، جبران می كند؟

هان؟ چه كسی؟ چرا صدایی نمی آید؟

وفا شمس