دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

شکوفایی و انحطاط تمدن سبا عبرت ها و آموزه ها


شکوفایی و انحطاط تمدن سبا عبرت ها و آموزه ها

سبا, سرزمینی در یمن و نام شهر آن مارب است این شهر دارای تمدنی بسیار درخشان بوده است و رشد اقتصادی و آسایش و آرامش آن به اندازه ای بود که به عنوان ضرب المثل در کتاب ها مانده است

سبا، سرزمینی در یمن و نام شهر آن مارب است. این شهر دارای تمدنی بسیار درخشان بوده است و رشد اقتصادی و آسایش و آرامش آن به اندازه ای بود که به عنوان ضرب المثل در کتاب ها مانده است. شهرهایی چون عدن و ارم در ادبیات عربی از چنان جایگاهی برخوردار بودند که برای بیان بهشت های اخروی از نام آن ها بهره گرفته شده است، چنان که نام باغ های ایرانی یعنی پردیس به شکل عربی آن به نام فردوس برای نامگذاری بهشت مورد استفاده قرار گرفته است.

نویسنده در مقاله حاضر باتوجه به آموزه ها و گزارش های قرآنی بر آن است تا علل و عوامل شکوفایی اقتصادی و تمدنی قوم سبا و انحطاط و نابودی آن را بررسی کند. هدف از تبیین و تحلیل وضعیت تمدن سبا، ارایه راهکارهایی برای شکوفایی اقتصادی و تمدنی و پرهیز از علل و عوامل سقوط و نابودی تمدنی در عصر فعلی است. با هم این مطلب را ازنظر می گذرانیم.

● علل شکوفایی تمدنی سبا

بی گمان قوم سبا که در سرزمین یمن و شهر معروف و مشهور آن «مارب» می زیست، در دوره ای به چنان شکوفایی اقتصادی و تمدنی رسید که ضرب المثل شده و در فرهنگ قرآنی به کار رفته و حوادث و رخدادهای آن از سوی خداوند مورد تحلیل و تبیین قرار گرفته است و براساس آن توصیه هایی نیز مطرح شده تا دیگران در مسیری گام برندارند که قوم سبا در آن مسیر رفت و پس از یک دوره شکوفایی تمدنی به نابودی و نیستی گرفتار شد.

برای دست یابی به علل شکوفایی اقتصادی و تمدنی ملت سبا باید به آیاتی توجه داشت که به گزارش از این قوم پرداخته است.

خداوند در آیات ۱۵ تا ۱۸ سوره سبا، بیان می کند که ملت سبا در سرزمینی آباد و دارای نعمت های خدادادی بسیار می زیستند، به گونه ای که همه شرایط زندگی برای انسان فراهم بود و هیچ گونه کم و کاستی در میان نبود.

آیات ۲۲ و ۲۳ سوره نمل نیز گزارش می کند که سرزمین سبا، از چنان شرایط مناسب و مطلوب زیستی برای بشر برخوردار بوده که همه امکانات به فراوانی در اختیار مردم این سرزمین قرار داشت و آنان در آسایش به سر می بردند.

در همین زمینه می توان به باغ های میوه بسیار اشاره کرد که هرگونه میوه ای را که بدان نیاز داشتند فراهم بوده است. باغ ها در مسیر جاده ها و خیابان ها در دو سمت راست و چپ قرار داشت. باغ هایی بسیار بزرگ که سایه های آن رهگذران را دربرمی گرفت و آب و هوایی مطلوب را برای ساکنان کشور فراهم می کرد.

باران ها به اندازه مناسب و کافی می بارید و آب ها با سدسازی، مهار شده و در بهترین شکل مورد استفاده قرار می گرفت.

شهرسازی مدرن و پیشرفته ای وجود داشت و خانه ها و منزلگاه های متناسب و یکسانی برای مسافران فراهم آمده بود تا در مسیر تجاری و تفریحی در آن استراحت کنند و دمی بیارامند. (سبا آیه ۱۶ تا ۱۸)

علامه طباطبایی در تفسیر ارزشمند المیزان می نویسد که مسافت سیر میان آبادی های کشور سبا به گونه ای متناسب و یکسان بود که خستگی نمی آورد.(المیزان، ج ۱۶، ص ۳۶۵)

این بدان معناست که شخص در مسیر رفت و آمد به آبادی ها دیگر می توانست به دور از هرگونه اضطراب و خستگی جابه جا شود؛ زیرا اتصال آبادی ها و شهرها با باغ ها و درختان میوه و زیبا موجب می شد تا سفر به تفریح و خوشگذرانی مبدل شود.

درختان و آب های زیرزمینی و بارندگی مناسب و آب های پشت سدها و بندها، موجب شده بود تا آب و هوایی پاک و پاکیزه برای زیست فراهم آید و بهداشت در حد مناسب و مطلوبی باشد.(سبا آیه ۱۵)

● رونق اقتصادی و کشاورزی سرزمین سبا

کشاورزی در این کشور، بسیار پیشرفته بود و مردم در مدیریت کشاورزی و آبخیزداری و سد و کانال کشی آب برای مزارع و باغ ها و بوستان ها بسیار موفق بودند. نشانه این موفقیت را می توان در باغ های بسیار، سد مارب و آبادی های بسیار و رشد و شکوفایی جمعیتی کشور دانست، زیرا تنها در سایه امنیت غذایی و آرامش و آسایش است که رشد جمعیتی و آبادی های بسیار پدید می آید.

خانه و مسکن مردمان را می توان ویلای امروزی دانست که در کنار باغ و بوستان ها قرار داشت. این خانه ها به گونه ای بود که مردم در آسایش و رفاه کامل زندگی می کردند و هیچ دغدغه غذایی و یا امنیتی نداشتند.

اتصال شهرها و آبادی ها و نزدیکی آنها به گونه ای که سفرهای تجاری و بازرگانی را به سفرهای داخل شهری تبدیل می کرد، خود بهترین گواه بر آن است که رونق اقتصادی و شکوفایی آن در آن اندازه بود که دیگر برای تامین نیازهای خویش نمی بایست سفرهای دور و درازی را متحمل شوند و از شهرهای کشور خویش بیرون روند. همه نیازهایشان در داخل کشور تامین می شد و مردم از نظر اقتصادی مستقل بوده و کم ترین وابستگی به کشورهای پیرامونی نداشتند و لازم نبود برای تامین آن به سفرهای دور و دراز تن در دهند.

وجود شهرهای متصل و آبادی های کنار هم و فراوانی نعمت و امکانات موجب می شود تا کشور از امنیت و آرامش بسیاری برخوردار باشد. این گونه است که دومین مولفه و عنصر سعادت و خوشبختی یعنی امنیت و آرامش در کنار آسایش و رفاه نیز در این کشور فراهم بوده است.

خداوند در آیات ۱۵ تا ۱۸ سوره سبا برای تبیین وجود امنیت کامل و آرامش همه جانبه، به این نکته اشاره می کند که مردم این کشور در هر زمانی می توانستند از شهری به شهری و از آبادیی به آبادی دیگر سفر کنند. در حقیقت وجود امنیت و آرامش کامل بود که شرایط مناسب برای سیر شبانه را نیز فراهم کرده بود.

خداوند در این آیات توضیح می دهد که راه های کشور از چنان امنیتی برخوردار بود که سیر و سفر برای همگان به ویژه گروه های تجاری و بازرگانی فراهم بود. تاکید بر این که آبادی های ظاهری در این کشور وجود داشته، به این معناست که با بیرون رفتن از هر آبادی، انسان می توانست آبادی دیگری را به چشم ببیند که این خود دلیل بر پر شماری جمعیت و آبادی ها و آسانی مسافرت از آبادی به آبادی دیگر بود.

در این سرزمین، نظام سیاسی مطلوبی نیز وجود داشت که براساس مشورت و شورا اداره می شد و پادشاه به تنهایی مدیریت کشور را در اختیار نداشت. سطح مشارکت به اندازه ای بود که همگان می توانستند در امور مهم دخالت کنند و کشور را در مسیر تعالی و شکوفایی اقتصادی و تمدنی حرکت دهند.

هر چند آیات ۲۲ و ۲۳ سوره نمل بیان می کند که پادشاهی که بر این تمدن پیشرفته و کشور توسعه یافته از هر جهت حکومت می کرد، پادشاهی مقتدر بود، ولی این اقتدار وی اقتدار مشروع بود که از همکاری و همدلی مردم با دولت پدید آمده بود. تاکید آیه ۲۳ سوره نمل بر عرش عظیم (تخت بزرگ) کنایه از آن است که حکومت وی بسیار مقتدر و توانمند بوده است.

در این آیه هم چنین به رفاه اقتصادی و شکوفایی تمدنی ملت سبا با عبارت این که همه چیز به سوی آنان می آید و برایشان فراهم می گردد، اشاره شده است.

از نظر نظامی نیز در حدی از اقتدار و آمادگی نظامی بودند که برای هر حمله احتمالی دشمنان برنامه و تدارک لازم را مهیا داشته و از نظر نفرات و امکانات پشتیبانی جنگی در آمادگی کامل بودند. (نمل آیات ۲۲ تا ۳۳)

مشروعیت سیاسی و مقبولیت دولت در آن اندازه بود که همه ملت سبا، مطیع و فرمانبر پادشاه خود بودند. همه چیز برای یک دولت مقتدر و کارآمد فراهم بود و چیزهایی که برای حکومت مطلوب نیاز است، در این کشور برای دولت و ملت فراهم آمده بود. سرزمین مناسب، طیب و پرنعمت، آب فراوان، آب و هوای مناسب، مدیریت آب و اقتصاد، امنیت و آسایش کامل، تجارت و بازرگانی شکوفا و آسان و بی محدودیت، پیشرفت تمدنی در سازه های مهم و اساسی در حوزه های سدسازی و مدیریت آب و جلوگیری از سیل و یا هدر رفتن آن، گردشگری شبانه روزی در سایه امنیت، خرمی و آبادی شهرها، امکانات نظامی احتیاطی، عزم جدی برای پیشرفت و حفاظت و امنیت کشور و اقتدار آن، شوکت کافی و رعیت و ملت مطیع و فرمانبر، مهم ترین عناصری است که لازمه حکومت مطلوب است. این همه چنان که آیات ۲۲ و ۲۳ بیان می کند در این کشور فراهم بوده است. (المیزان، ج۱۵، ص ۳۵۵)

● علل سقوط و نابودی ملت سبا

با این همه پیشرفت اقتصادی و تمدنی که ملت سبا در همه عرصه های زندگی به دست آورده بود، نتوانست در مسیر پایدار گام بردارد و در نهایت به علل درونی و نه حملات نظامی از هم فرو پاشید و در افکار و خاطرات مردم به شکل ضرب المثل از تمدنی درآمد که روزگار، خاک نیستی و فراموشی بر آن پاشاند. خداوند در آیه ۱۵ و ۱۹ هلاکت و نیستی قوم سبا را ضرب المثلی می داند که داستان ایشان از نسلی به نسلی دیگر گفته می شود تا عبرت و پند آیندگان گردد. (مجمع البیان، ج۷ و ۸ ص۶۰۶)

خداوند در این آیات تبیین می کند که گزارش داستان ملت سبا برای آن بیان می شود تا برای مردم دیگر عبرت و پند شود.

مهم ترین علتی که قرآن در تحلیل سقوط و نابودی ملت سبا بیان می کند، مسئله کفران و ناسپاسی مردم سبا است. این مردم با آن که در سعادت و خوشبختی بودند، ولی نسبت به نعمت های الهی شکرگزار نبوده و راه کفران و ناسپاسی را در پیش گرفتند. (سبا آیات ۱۵ تا ۱۹)

هر چند که این مردم، ملتی کافر به خدا بودند، ولی شرایط مناسبی برای ایشان فراهم آمده بود تا در مسیر کمال گام بردارند. در عصر ملکه سبا، کشور به سوی ایمان رفت و از کفر رهایی یافت؛ زیرا پیش از این، مردم خورشید را به جای خداوند می پرستیدند. (نمل آیات ۲۲ و ۲۴ و ۴۳)

اما ایمان ایشان باز موجب نشد تا راه کفران را به راه سپاس و شکرگزاری تبدیل کنند. بدین ترتیب نسبت به نعمت های الهی چون سهولت سفرهای تجاری خویش و افزایش رفاه، ناسپاسی کرده و به جای این که در همان کشور به تجارت و بازرگانی رو آورند به تجارت با کشورهای دور و دراز متمایل شدند و دست بیگانگان را به کشور خود گشودند. لذا تجارت آنان به تباهی رفت و اقتصادشان از شکوفایی بازماند.

خداوند در آیه ۱۵ و ۲۰ سوره سبا تحلیل می کند که بیش تر مردم کشور سبا که در رفاه بودند، به سوی شیطان گرایش یافتند و شیطان گمان خویش را در حق آنان به یقین تبدیل کرد و زمینه گمراهی شان را فراهم آورد. آنان اندک اندک از راه دین و خدا دور شدند (نمل آیات ۲۲ تا ۲۴)

قرآن گزارش می کند که حضرت سلیمان(ع) به یاری ملکه، آنان را به سوی دین حق و خداپرستی کشانده بود ولی آنان دوباره پس از حضرت سلیمان و ملکه به سوی کفر و کفران کشیده شدند.

شک و تردیدهایی در میان آنان نسبت به آخرت پدید آمد (سبا آیات ۱۵ و ۲۰ و ۲۱) و با ظلم به خویش و از دست دادن دین و ایمان، زمینه را برای عذاب الهی فراهم آوردند. (همان)

خداوند در آیه ۲۴ در تحلیل علل سقوط تمدنی قوم سبا به دلبستگی آنان به آداب و عقاید نادرست خود و گرفتار شدن به دسیسه های شیطانی اشاره می کند تا این گونه تبیین کند که چگونه برخی عقاید نادرست و آداب و سنت های باطل و خرافی می تواند موجبات تباهی تمدن بشری را فراهم آورد.

رفتارها و عقاید باطل و کفران نعمت موجب می شود تا خداوند باران ها را به شکل بلا و سیل نازل کند و همان عامل شکوفایی اقتصادی و کشاورزی و تمدنی، خود عامل هلاکت و نیستی سرزمین و دولت و ملت شود.

باران ها و سیل های بنیان افکن موجب شد تا سد مارب خراب شود و کشاورزی آنان نابود شده و باغ ها و بوستان ها از میان برود. (سبا آیات ۱۵ تا ۲۴) در برخی از کتب تفسیری و لغوی آمده است که موش هایی نیز زمین و درختان و بندها را از میان بردند (روح المعانی، ج۱۲ جزء ۲۲، ص۱۸۴ و لسان العرب، ج۹ ص۱۷۲ عرم را نوعی موش دانسته که سد را شکافته است.)

به جای بوستان ها و گلستان ها، درختان گز و سدر روییدند و زمین، پاکی و طراوت خود را از دست داد ومردم از آن پراکنده گردیده و به سوی سرزمین شمالی چون مدینه و شامات حرکت کردند. زیرا دیگر جای زیست مناسبی برای ملت نبود. این گونه است که تمدنی به سبب رفتارهای نامناسب و کفران نعمت از میان رفت.

● سرگذشت مردم سبا، عبرتی برای ما و آیندگان

همین مسئله در شرایط امروزی برای بسیاری از تمدن ها و ملت ها پدید آمده است. بارها دیده شده که ملتی به سبب کفران نعمت و صرف بی رویه و زیاد روی و اسراف و اتراف، خود را به سوی نیستی سوق دادند.

بحران های غذایی و مالی و اقتصادی در بسیاری از کشورهای جهان، ریشه در کفر و کفران نعمت و عدم بهره وری درست و به جا از نعمت های الهی دارد.

لازم است با نگاهی به گذشته تمدن هایی که نابود شده اند، درمسیری گام برداریم تا دچار چنین سرنوشتی شوم نشویم. به نظر می رسد که تحلیل شرایط امروزی با شرایط دیروزی که برخی از اقوام داشتند، می تواند سنت های و قوانین الهی که درجامعه جاری است روشن سازد.

مطالعه آیات و تحلیل قرآن از اقوام گذشته برای آن است که این سنت های الهی و قوانین جاری بر جامعه و هستی، شناخته شود و مردم از آن پند و عبرت گرفته و راهنمایی برای دست یابی به تعالی و کمال در دنیا و آخرت برای خود بیابند.

اگر به آیاتی که پیش از این بررسی شد توجه شود به دو عامل اساسی می رسیم که موجب نابودی تمدنی اقوام بزرگ شدند. این دو عامل هم چنان در شرایط امروزی خود را نشان می دهد. با هم این دو عامل را مورد توجه قرار می دهیم تا راهکارهای برو ن رفت از مشکل و یا دست یابی به تمدن را به دست آوردیم.

● کفر و کفران، عوامل انحطاط تمدنی

تحلیل قرآن از علل و عوامل نیستی تمدن شکوفای سبا این است که آنان گرفتار دو چیز باطل و نادرست درحوزه اعتقادی و رفتاری شدند. کفر درحوزه اعتقادی و بینشی درکنار رفتار ناهنجار کفران نعمت درحوزه نگرشی، موجب شد تا تمدن بزرگ و سعادت و خوشبختی ایشان به یک باره دگرگون شود و همه نعمت ها و برکات الهی از سرزمین و کشورشان رخت بربندد.

کفرایشان هرچند در دوره ای که با حکومت بلقیس و حضرت سلیمان پیامبر (ع) همراه بود، از جامعه رخت بربست، ولی به شکل کفران نعمت در دوره ای بعد نمایان شد و آن همه شکوه وجلال و هیبت تمدنی و شکوفایی و رفاه اقتصادی را با خود برد و جز خاطراتی شیرین و پندها و عبرت های تلخ برای آیندگان، چیزی به جا نگذاشت.

کفران نعمتی که آنان گرفتار آن شدند، اشکال و اقسام گوناگونی داشت.

از عبارت قرآن چنین بر می آید که خوشی زیاد، زیر دلشان را زده بود و آنان از این همه آسایش وآرامش خسته شده و همانند مترفانی که خواهان تغییر از هر نوعی ولو ناهنجار و ضد اخلاقی در زندگی هستند، گرایش به تغییر یافتند. این گونه است که سفرهای نزدیک و راه های کوتاه تجاری و آسایش و آرامش را ناخوشایند داشته و خواستار راه های دور و دراز تجاری برای به دست آوردن کالا و یا خدماتی شدند.

با آن که وضعیت خوب سرزمینی و اقتصادی به آنان امکان این را بخشیده بود تا هرگونه خدمات و کالایی را درمحیط خود فراهم آورند و در آبادی ها و شهرهای نزدیک به هم آن را تهیه کنند، با این همه نسبت به آن کفران ورزیده و راه ناسپاسی را درپیش گرفتند.

بسیاری از مردم به ویژه مترفان و سرمایه داران به سبب عدم انگیزه کافی برای کار، نسبت به هرچه که ثابت و پایدار است، واکنش منفی نشان می دهند. این مساله درمیان فرزندان ایشان بیش تر خودنمایی می کند؛ زیرا پدران خود برای دست یابی به سرمایه و ثروت تلاشی داشته اند ولی فرزند که در رفاه زدگی رشدکرده و هیچ تلاشی برای کسب آسایش و آرامش از خود نشان نداده است، به سبب فقدان تنوع در زندگی و گرایش به تنوع طلبی در ذات انسان، می کوشد تا به هر شکلی زندگی خود را تنوع بخشد. از این رو راهی را برمی گزیند که برخلاف رفتار پدران خود بوده است.

● مترفان رفاه زده

از آن جایی که هر تغییری به صرف تغییر بودن نمی تواند مثبت و یا ارزشی باشد. فرزندان، بیش تر به سوی تغییراتی گرایش می یابند که برخلاف رفتار پدرانشان است. این گونه است که به جای بهره گیری درست از نعمت و ثروت، آن را درجای نامناسب به کار می گیرند.

تفاوت رفتاری نسل پیشین با نسل بعدی، نتایج بدی را نیز به دنبال خواهد داشت. اگر این تفاوت های رفتاری به سوی رفتارهای ضد ارزشی و هنجاری سوق داده شود.

اگر پدران با کار و فعالیت های خویش و هم چنین رفتارهای هنجاری و اخلاقی توانسته اند تمدنی را پی ریزند که شکوفایی اقتصادی و تمدنی و رفاه و آسایش آن زبانزد مردمان باشد، فرزندان مترف و رفاه زده، برای ایجاد تغییر در زندگی ملال آور و خسته کننده خود دست به تغییراتی می زنند که به طور دقیق خلاف رفتارها و هنجارهای پدران می باشد. لذا نتایج ضدی نیز نصیب فرزندان می شود.

به این معنا که رفتارهای درست و هنجاری پدران زمینه ساز شکوفایی اقتصادی و تمدنی می شود و رفتارهای ضدهنجاری که براساس گرایش به تغییر درفرزندان پدید آمده است، موجبات فروپاشی تمدنی می شود.

آیات قرآنی به صراحت تبیین می کند که چگونه مترفان هرجامعه ای به سبب رفاه زدگی، دچار تغییرات ضدهنجاری و ارزشی می شوند و به شکل بزرگترین خطر هر جامعه درمی آیند. آنان با در پیش گرفتن رفتارهای ناهنجار، مجرمان بزرگ جامعه خویش می شوند و همه نعمت ها را درمسیر ضدکمالی و تعالی هزینه می کنند.

این گونه است که کفران نعمت به جای شکر نعمت و سپاسگزاری از آن می نشیند و رفاه زدگان به جای استفاده درست و هنجاری از نعمت و به کارگیری آن در کمال یابی خود و جامعه، درمسیر ضد کمالی هزینه می کنند.

چنین شیوه رفتاری موجب می شود تا افزون بر آن که کالا و یا خدمات هدر رود و خود شخص از آن بهره ای نگیرد، بلکه فرصت بهره گیری درست، از دیگران نیز سلب می شود. هرچه کالا و خدمات در مسیر نامطلوب هزینه شود، فرصت های برابر اقتصادی و رفاهی کاسته می شود و جامعه فرصت بهره گیری از آن را در شکوفایی و نوآوری نمی یابد، زیرا هرکار اقتصادی بزرگ و هر نوآوری بهتر و ابتکاری تر، نیازمند هزینه انسانی و مالی بیش تر است و اگر ثروت و سرمایه جامعه را در دست سرمایه داران و مترفان است درمسیر درست هزینه نشود، فرصت نوآوری و شکوفایی نیز از دست می رود و جامعه به جای پیشرفت به پس رفت دچار می شود و دست کم در رکود باقی می ماند که خود بحران های فزاینده ای را سبب می شود؛ زیرا رکود جامعه به معنای عدم پاسخگویی به نیازهای نوشونده و تازه ای است که جامعه خود را با آن درگیر می بیند. اگر به این نیازهای نوشونده و مطالبات هر نسل، پاسخ درستی داده نشود، هرج و مرج اجتماعی به سبب عدم مشروعیت نظام اجتماعی و سیاسی و اقتصادی پدید می آید و شورش ها و درگیری ها، نظام تمدنی را از درون فرومی پاشاند.

الگوهایی که برخی از مترفان جامعه سبا پی ریزی کردند، موجب شد تا کفران نعمت به شکلی دیگر خود را نشان دهد. به این معنا که رفتارهای ضد کار و تلاش ازسوی فرزندان مترفان و سرمایه داران بی درد موجب شد تا کالا و خدمات در جای مناسب و درمسیر کمالی به کار نرود. از آن جایی که در فلسفه و تحلیل قرآنی، سپاس و شکر نعمت می بایست در عمل و نه گفتار خودنمایی کند، مردم درمسیر الگوهایی گام برداشتند که مصداق کفران نعمت بود، زیرا بهره گیری از هر کالا و خدمات در جایگاه مناسب و درمسیر کمالی و تعالی، معنای واقعی شکر و سپاس از نعمت است.

هنگامی که کالا و یا خدماتی درمسیر ضدکمالی و جایگاه غیرواقعی آن هزینه و یا به کار رود به معنای واقعی کفران نعمت است.

بسیاری از پیامبران چون حضرت سلیمان(ع) خواهان آموزش و راهنمایی عام و خاص خداوند برای مصرف درست و بهینه نعمت اعم از کالا وخدمات بودند؛ زیرا هر کالا و خدماتی، ویژگی هایی دارد که می بایست به درستی شناخت و درهمان مسیر سازنده و مثبت آن به کار گرفت. به عنوان نمونه تلفن همراه و یا رایانه از نعمت های الهی به بشر است که باید به طور کامل امکانات و توانایی های آن را شناخت و درمسیر سازندگی و کمال از آن بهره گرفت. این درحالی است که بسیاری از مردم یا شناختی از امکانات و توانایی های این کالا ندارند یا آن که به درستی از آن بهره نمی گیرند و درجایگاه باطل و نادرست از آن استفاده می کنند که این خود مصداق روشن کفران نعمت است.

از این رو درخواست عمومی پیامبران و مومنان واقعی، شناخت درست نعمت های الهی و بهره گیری از آن در مسیر درست و کمالی است که از آن به خیر تعبیر می شود تا این گونه، سپاسگزار نعمت های الهی باشند.

اما جامعه سبا پس از دست یابی به رشد و شکوفایی اقتصادی و تمدنی، مسیری دیگری را در پیش گرفت و از کالا و خدمات در مسیر نادرست و ضد کمالی و ارزشی سود جست.

رفتاری که قرآن از قوم سبا ارائه می دهد این است که آنان از کالا و خدمات در مسیر توسعه و رشد مادی و معنوی خود استفاده نکردند، به ویژه آن که صاحبان صنایع و ثروت و سرمایه، رفتاری را در پیش گرفتند که مصداق کفران نعمت و عدم به کارگیری درست کالا و خدمات در مسیر تکاملی بوده است. مترفان بر طبل مصرف گرایی و تبذیر و ریخت و پاش کوبیدند و این توهم را در اذهان مردم پدید آوردند که کالا و خدمات را بیهوده و بی رویه هزینه کنند.

از آن جایی که انسان خود از لحاظ روانی آمادگی برای راحت طلبی، تجمل پرستی و حتی متمایز کردن خویش از افراد دیگر با در اختیار گرفتن کالاها و خدمات بیشتر دارد تا بدین وسیله شکافی بین خود و سایر طبقات اجتماعی جامعه پدید آورد، بر شیوه نادرست بهره گیری از خدمات و کالا اصرار و پافشاری می کند و نوعی مصرف گرایی کفران آمیز را دامن می زند.

کفران نعمتی که از راه مصرف گرایی و یا مصرف بی رویه و نابه جا ایجاد می شود، خشم و غضب الهی را در پی می آورد و زمینه تغییرات در آب و هوا را سبب شده و وضعیت روحی و روانی جامعه را با بحران های حاد مواجه می سازد؛ زیرا تلاش برای متمایز شدن و مصرف گرایی فزون تر، جنگ بی پایان است که جز فشار برای اقتصاد خانواده و در نهایت تغییر کاربری در ثروت جامعه نخواهد بود. این گونه است که چشم هم چشمی در جامعه به عنوان بیماری، خود را نشان می دهد و کالا و خدمات بی آن که درست مصرف شود یا پیش از پایان عمر مفید، دورریز می شود و کالا و خدماتی دیگر جایگزین آن می شود. بودجه و درآمد جامعه و خانواده، صرف کارهای بیهوده می شود و طرح های اقتصادی بزرگ و مفید بی اعتبار و پشتوانه مالی، کنار نهاده شده و از رشد و شکوفایی می افتد و چرخ های اقتصاد کلان از حرکت باز می ماند.

● مصرف گرائی، مصداق بارز کفران نعمت

مصرف گرایی که مصداق بارز کفران نعمت است به عنوان سدی در مقابل شکوفایی اقتصادی برای توسعه همه جانبه است، زیرا مصرف بی رویه و نا به جا ثروت و سرمایه، خود مانع جدی برای سرمایه گذاری جهت اجرای زیر ساخت های توسعه کشور و جامعه می شود.

از نظر قرآن هرگونه اتلاف سرمایه و ثروت به هر شکل از جمله در اختیار گذاشتن آن به دست نااهلان و افراد ناشایست و یا از میان بردن و مصرف نادرست آن و یا تصرف در سرمایه از کالا و خدمات به شکل تبذیری و ریخت باش و یا اسراف و زیاده روی،از مصادیق جرم و گناه بوده و افزون بر این که جامعه را به نیستی سوق می دهد، دوری از محبت و مهر الهی را نیز به دنبال خواهد داشت.

اسلام و قرآن، خواهان توزیع عادلانه و گردش درست ثروت و سرمایه در دست همه اقشار جامعه است، از این رو مسایل حقوقی چون زکات و خمس و انفال ومالیات مطرح می شود تا ثروت در دست اندکی از اقشار مرفه و سرمایه دار باقی نماند و ثروت و سرمایه در همه جا و در میان همه اقشار در جریان باشد. این گونه است که نظارت بر تولید و توزیع تا مصرف، به عنوان وظیفه دولت اسلامی و عوامل آن مطرح شده است؛ زیرا هر اندازه توزیع ثروت و درآمد در درون جامعه نامتوازن باشد، روحیه رفاه زدگی و اتراف و اسراف و مصرف گرایی، رواج و گسترش سریع تری در درون جامعه خواهد داشت.

بازخوانی دقیق و کامل آیات قرآنی درباره علل و عوامل شکوفایی اقتصادی و تمدنی اقوامی چون سبا و عاد و ثمود و هم چنین بهره گرفتن از تحلیل قرآن درباره علل و عوامل انحطاط و فروپاشی تمدنی این جوامع، می تواند گامی برای تعیین الگوهای درست زندگی از جمله الگوی مصرف ارائه دهد و راه را برای اصلاح رفتارهای اجتماعی مردم باز کند.

محسن حسینی