پنجشنبه, ۱۷ خرداد, ۱۴۰۳ / 6 June, 2024
مجله ویستا

نگاهی به عشق از منظر جامعه شناسی دورکیم


نگاهی به عشق از منظر جامعه شناسی دورکیم

در این نوشتار عشق از منظر جامعه شناسی دورکیم مورد بررسی قرار می گیرد و تا حدودی به عشق در ادبیات فارسی ،از این منظر نظاره خواهد داشت.
جامعه شناسی علمی راجع به انسان است؛ و درست …

در این نوشتار عشق از منظر جامعه شناسی دورکیم مورد بررسی قرار می گیرد و تا حدودی به عشق در ادبیات فارسی ،از این منظر نظاره خواهد داشت.

جامعه شناسی علمی راجع به انسان است؛ و درست در حوزه و محدوده ای که انسان و واقعیت جامعه با یکدیگر تلاقی می کنند، در همان حوزه باید عناصر سازنده علمی را جستجو کنیم که انسان در جامعه موضوع آن است (دارندورف:۱۳۸۳: ۳۲). انسان خارج از جامعه امکان وجودی ندارد چرا که خود مفهومی اجتماعی است.جامعه ها می توانند کوچک و یا بزرگ باشند اما طبعا بر روابط بین انسان ها راجع می شوند.

موضوع علم جامعه شناسی به زعم امیل دورکیم (از بنیانگذاران جامعه شناسی در فرانسه) همانا واقعیت ها وپدیده های اجتماعی است(کیویستو: ۱۳۸۴: ۱۳۰). ویژگی عمده پدیده های اجتماعی در این است که نسبت به فرد جنبه ای خارجی دارند و رفتار وی را تحت الزام قرار می دهند. دورکیم در قواعد روش جامعه شناسی می نویسد:

«هر نوع شیوه عمل تثبیت شده یا نشده ای که می تواند اجباری خارجی بر رفتار فرد وارد کند،یا ضمن دارا بودن هستی خاص یعنی مستقل از تظاهرات فردی خویش، خصلتی عام در پهنه جامعه دارد، پدیده اجتماعی نامیده می شود.» (به نقل از آرون:۱۳۸۲: ۴۱۱) و با این تعریف، دورکیم ضمن طرد تفهیم های زیست شناختی و روان شناختی، توجه اش را به عوامل اجتماعی ـــ ساختاری تعیین کننده مسائل اجتماعی معطوف ساخت.

در مراجعه به ادبیات فارسی تعریف مشخصی از عشق پیدا نمی کنیم. سنایی معتقد است که عشق با انسانی که سر نداشته باشد سخن می گوید:

عشق با سر بریده گوید راز...

مولوی از تعریف عشق شانه خالی می کند:

عشق را از من نپرس از کس نپرس از عشق پرس...

سایه بهانه همه چیز را عشق می داند:

ای عشق همه بهانه از توست...

وضعیت عشق در ادبیات به مثابه وجودی مستقل و الزام آور که فرا تر از فرد حضور دارد، یادآور تعریف پدیده اجتماعی دورکیم است. در این تعریف عشق منشأ فردی ندارد و خود مستقل از فرد است که رفتار فرد را تحت نظارت خود در می آورد.

هر چه آسمانی تلقی کردن عشق در ادبیات به گونه ای نمادین بیانگر هر چه الزام آور بودن آن است و در آنجا که \\\\" عشق الهی \\\\" مطرح می شود، اجتماعی بودن عشق بیشتر مد نظر است؛ فراموش نکنیم که دورکیم منشأ خداوند را جامعه می دانست(ر.ک. دورکیم: صور بنیانی حیات دینی).

در تقسیم بندی جوامع به زعم دورکیم، جامعه سنتی با همبستگی مکانیکی و برمبنای روح و وجدان جمعی و نیز همانندی انسان ها مشخص می گردد (ر.ک. دورکیم: تقسیم کار اجتماعی) و به نظر می رسد که عشق آسمانی محصول و مقصود جوامع سنتی باشد.

در جوامع با همبستگی مکانیکی فردیت معنای ارزشمندی ندارد و همه چیز در جمع و کلیت جامعه مفهوم و معنی دار است و همان گونه که در ادبیات کهن و کلاسیک مشاهده می شود، این نوع جوامع با عشقآسمانی بیشتر سازگاری دارد؛ در این جوامع، معشوق با استنادی کلی و هر چه فرا فردی موذد ستایش قرار می گیرد و طبیعتا زیبا ترین معشوق در این تیپ جوامع، از جنس خداوند خواهد بود.

دورکیم در ادامه بحث از جوامع معتقد است بر اثر افزایش تقسیم کار و نیز جمعیت در جوامع سنتی، تغییری کیفی روی می دهد که بیشتر مربوط به نوع همبستگی موجود در آن است؛ به این معنا که با پیشرفت جامعه سنتی و هر چه مدرن شدن آن، اهمیت روح و وجدان جمعی در روابط انسانی رو به کاهش می گذارد و فردیت رفته رفته ظهور پیدا کرده و ارزشمند می شود. وی این گونه جوامع را مبتنی بر همبستگی ارگانیک می داند.

جامعه ای که شروع به جدایی با سنت هایش نمود، وارد مرحله ارگانیک همبستگی انسانی خود می شود و لذا در ادبیات آن جامعه نیز طبعا می بایست بتوان بازتاب آن را مشاهده کرد چرا که ادبیات از منظر جامعه شناختی چیزی به جز جامعه نیست.

در جوامع در حال توسعه ــ ماند ایران امروز ــ و نیز در جهان صنعتی توسعه یافته، عشق با هر چه فردی و جزئی شدن آن ارزشمند می شود.

در جوامع سنتی معشوق معمولا بسیار دور است و همیشه با ضمیر «او» شناخته می شود؛ اما برعکس، در جوامع مدرن (و یا حد اقل رو به توسعه) معشوق آن قدر ها هم دور نیست و جنس ان هر چه زمینی تر می گردد، چنانکه عمدتا با ضمیر «تو» شناخته می شود. البته همیشه استثناهایی وجود دارند، ولی مسلما قاعده بر اکثریت حکم می کند.

نویسنده: مختار - اندریانی

منابع:

۱- آرون، ریمون (۱۳۸۲)؛ «مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی»، باقر پرهام،چاپ ششم، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.

۲- دارندورف، رالف (۱۳۸۳)؛ «انسان اجتماعی»، غلامرضا خدیوی، چاپ دوم، تهران: آگه.

۳- دورکیم، امیل (۱۳۵۹)؛ «تقسیم کار اجتماعی»، حسن حبیبی، تهران، قلم.

۴- دورکیم، امیل (۱۳۸۳)؛ «صور بنیانی حیات دینی»، باقر پرهام، تهران، مرکز.

۵- فریزبی، دیوید و درک سه یر(۱۳۷۳)؛ «جامعه»، احمد تدین و شهین احمدی، تهران: آران.

۶- کیویستو، پیتر (۱۳۸۴)؛ «اندیشه های بنیادی در جامعه شناسی»، منوچهر صبوری، چاپ چهارم، تهران: نی.