جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

گوهر نفیس گنجینه علم و ادب


گوهر نفیس گنجینه علم و ادب

به مناسبت چهل و پنجمین سال درگذشت استاد سعید نفیسی

استاد سعید نفیسی، فرزند علی اکبر ناظم الاطبا کرمانی، زاده شده در روز ۱۸ خرداد ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران، از اعضای پیوسته فرهنگستان ایران بود و در بسیاری از موسسات فرهنگی و دانشگاه های اروپایی و آسیایی در رشته تاریخ ادبیات، تاریخ تصوف و ملل و نحل و دروس دیگر تدریس کرده است.

استاد سعید نفیسی در تاریخ ۲۲ آبان ۱۳۴۵ خورشیدی، بر اثر بیماری آسم و قولنج درگذشت.

مقاله ها و کتاب های بسیاری بالغ بر صد و چند جلد کتاب و ده ها آثار چاپ نشده از وی باقی مانده است. از آثار مفید او باید احوال و اشعار رودکی را نام برد.

سعید نفیسی در کشورهای فرانسه و سوئیس به تحصیل پرداخت و پس از بازگشت به وطن به سمت ریاست دانشکده حقوق و سپس دانشکده ادبیات برگزیده شد.

نفیسی از دوران تحصیل خویش چنین یاد می کند: "... تازه در کتاب خواندن ورزیده و آزموده شده بودم. همین قدر می دانستم چه کتاب هایی را بایستی زودتر بخوانم، کی بخوانم، چطور بخوانم. شب های زمستان پای کرسی، شب های تابستان روی بام خانه تا چشم هنوز سنگین نشده بود، پای چراغ یا لامپ کتاب می خواندم. همیشه مدادی با من بود و در ضمن خواندن به هر جمله جالبی که برمی خوردم حاشیه آن را خط می کشیدم. چشمم که سنگین می شد همان مداد را در لای ورقی که به آن رسیده بودم می گذاشتم. فردا کتاب را می گشودم و آن جمله های جالبی که یاد گرفته بودم در دفترهای خشتی نازک رونویس می کردم. نام نویسنده را در پایین آن جا می دادم و من هنوز ۳-۲۲ دفتر از آن زمان به یادگار دارم."

مرحوم نفیسی از شخصیت های معدودی است که در ادبیات معاصر ایران ظهور کردند و با دانش بیکران و هوش فراوان و حافظه ای توانا و قلمی شیوا در تمامی عرصه های ادبی کار کردند و از تمامی آنان نیز سربلند بیرون آمدند.

تنوع کاری مرحوم نفیسی نیز از موارد قابل توجه کار او محسوب می شود; تحقیقات ادبی، بررسی های تاریخی، تصحیح متون نظم و نثر، فرهنگ نویسی، ترجمه از زبان های اروپایی، کتاب شناسی، روزنامه نگاری، تاریخ ادبیات نویسی و داستان نویسی و... از دیگر ویژگی های ادبی استاد، عطش شدید به تحقیق و جست وجو بود که باعث شده بود در هر مجمع و کنگره علمی شرکت کند تا با جریان مسایل و تحقیقات مربوط به ایران همراه باشد، از این رو در دوران حیات خود به بسیاری از دانشگاه ها و مراکز علمی جهان سفر کرد، سخنرانی نمود و تدریس کرد.

نفیسی بیش از ۴۰ سال درس گفت و نزدیک به ۵۰ سال مقاله و کتاب نوشت که بسیاری از آن ها برای همیشه جزو منابع دست اول و قابل اعتماد در تحقیقات ایران شناسی خواهند بود.

نخستین مجله ای که ایشان مدیریت آن را به عهده گرفتند مجله "فلاحت و تجارت" است که در سال های ۱۲۹۸ تا ۱۲۹۹ به طور ماهانه چاپ می شد و پس از آن هفت شماره روزنامه "امید" و بعد یک سال مجله معروف "شرق" و بالاخره از ۱۳۲۳ مجله "پیام نو" که ناشر افکار انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی بود و نیز عضو هیات تحریریه مجله راهنمای کتاب نیز بودند.

تسلط نفیسی به تاریخ و ادبیات ایران، باعث شده بود تا آثار تازه و پژوهشگرانه ای پدید آورد و تعداد بسیاری از متن های منثور و منظوم فارسی را به شیوه ای علمی منتشر کند و از گمنامی بیرون آورد. کتابخانه شخصی و کم مانندی که به مرور زمان فراهم ساخته بود به او این امکان را می داد که به مهم ترین مآخذ تاریخی و ادبی دسترسی داشته باشد. دکتر صادق رضازاده شفق در باره سعید نفیسی می نویسد: "من در تمام مدت شناسایی او حیران کار و کوشش او بودم. می توانم بگویم که در همه عمر مردی در کتاب دوستی و مطالعه و فراوان نویسی و کنجکاوی ادبی مانند او ندیدم... در عین فراوان نویسی تندنویس هم بود و اگر قلم برمی داشت مدتی نگذشته مقاله ای وافی و مطالبی کافی به رشته تحریر می کشید... در هر صورت این گونه ثمربخشی حیرت آور از نفیسی عجب نیست و در این کار هیچ یک از نویسندگان و مولفان زمان ما به پایه او نمی رسد و باید او را از حیث تعداد آثار با امثال یاقوت حموی یا ابوعلی سینا یا غزالی و از متاخرین با مولف ناسخ التواریخ مقایسه کرد... تندنویسی او خود استعداد نادری بود که من در همه عمر بر او ثانی ندیدم. قلم در لای انگشتان باریک او ساز سیال و سیار و منبع فیاضی بود که ایست نداشت و اگر آغاز به نوشتن می کرد ساعتی نمی گذشت که ستون ها و صحیفه هایی مشحون از عبارات شایان و فارسی استوار روان روی میز تحریر پخش می گشت و شخص آنچه را که سحر قلم عنوان داده اند به چشم می دید."

مرحوم استاد "جلال الدین همایی" درباره تاریخ فوت استاد نفیسی چنین سروده اند:

چون شد سعید نفیسی برون ز دار حیات

ز جمع اهل ادب سرور و رئیسی رفت

سنا به سال وفاتش نوشت "ای بیداد

زگنج علم و ادب گوهر نفیسی رفت"

"سعید بن ناظم الاطبا" که بعدها به سعید نفیسی مشهور شد، در ۱۸ خرداد ۱۲۷۴ شمسی پا به عرصه هستی نهاد.

بر اساس مطالب کتاب، نفیسی در خاطراتش می نویسد: "در پنج سالگی مرا به... مدرسه ]شرف[ گذاشتند که تنها سه سال ابتدایی را داشت. از سال چهارم ابتدایی تا سال سوم متوسطه در مدرسه علمیه ]...[، به تحصیل پرداختم. چون سال سوم دبیرستان را به پایان رساندم برای فراگرفتن دوره دوم متوسطه و دوره عالی، مرحوم برادرم مرا با برادر پس از من دکتر حسن مشرف نفیسی را به اروپا برد... در پاییز سال ۱۲۸۸ دوره دوم متوسطه را ]...[ آغاز کردم. در سوئیس و فرانسه فراگرفتن زبان یونانی و لاتین برای آموختن علم طب ضروری بود. خانواده من می خواست من پیروی از همان سنت خانوادگی بکنم و در اروپا فن پزشکی را بیاموزم. به همین جهت مرا به آن دبیرستان سپردند و در کلاس پنجم که به آن پنجم لاتین می گفتند به کار آغاز کردم...

در آغاز ۱۲۹۲ ]شمسی[ من وارد ادبیات شدم. آن روزها هنوز ۲۰ سال نداشتم و اگر بر من خرده نگیرید که: در این خردسالی تو را با ادبیات چه کار؟ پیش شما اعتراف می کنم هنوز هجده سالگی من به پایان نرسیده بود.

در ۱۹ سالگی ... نخستین بار در روزنامه های تهران نامم در زیر آثاری که امروز کسی برای من بخواند خنده ام می گیرد چاپ شد."

نفیسی در بخش دیگری از خاطراتش می آورد: "رابطه من با مطبوعات تهران سابقه جالبی دارد ]زمانی که[ شدم معاون کابینه ]رئیس یا مدیر کل دفتر[ وزارت داخله... یکی از کارهای من در آن وزارتخانه رسیدگی به کارهای دو روزنامه ]روزنامه رسمی دولت علیه ایران و روزنامه نیم رسمی به اسم آفتاب[ بود و روابط من با مطبوعات تهران از همین جا آغاز گردید. مدیر روزنامه رسمی همان مرحوم "مویدالممالک" مدیر ارشاد، و مدیر روزنامه نیمه رسمی آفتاب، شاعر بسیار معروف، مرحوم میرزا صادق خان امیری، ادیب الممالک بود. هفته ای سه بار هر یک از ایشان برای کارهای خود به من رجوع می کردند و مناسباتی که با مرحوم ادیب الممالک به هم زدم و چند سال تا مرگ او برقرار بود از همین جا شروع شد... مدیر روزنامه ارشاد بیش از همه روزنامه نویسان آن زمان جوانان را تشویق و تحریص می کرد. اهتمامی داشت که ادبیات جدید را در ایران راهنمایی کند. خود، نویسنده و شاعر بود و در شعر "فکری" تخلص می کرد. می کوشید روزنامه اش متنوع باشد و همه ذوق ها را راضی کند. روزی به من پیشنهاد کرد ستون مخصوص خواطر و آرا را به عهده بگیرم. فورا این پیشنهاد را پذیرفتم. نخستین بار که این ستون خواطر و آرا که من تهیه می کردم، در روزنامه ارشاد انتشار یافت، نمی دانید به من چه گذشت. آن چهار صفحه روزنامه را هرگز از یاد نخواهم برد. بارها آن را زیر و رو کردم. بارها همان ده پانزده جمله حکیمانه را، که ترجمه کرده بودم و به نام من انتشار یافته بود، از بالا تا پایین خواندم. آن روز برای من جشن بود. هنوز هیچ نشده بودم، تنها مترجم چند جمله بیشتر نبودم. اما همین برای شادی و یک نوع غرور دلپذیر من بس بود....

در آن زمان تنها خبرگزاری اروپا که اخبار خود را در تهران انتشار می داد رویتر بود و چون انگلیسی در تهران بسیار کمتر رواج داشت نماینده رویتر در تهران اخبار خود را به فرانسه با ماشین تحریر منتشر می کرد و روزنامه ها آن را مشترک می شدند و ماهی چهار تومان وجه اشتراک آن را می پرداختند و ترجمه فارسی آن را چاپ می کردند. مدتی همین کار را برای روزنامه آفتاب می کردم که روزنامه نیمه رسمی بود و مخارج آن را وزارت داخله می پرداخت و تابع آن وزارتخانه بود."

استاد در ادامه خاطراتش می افزاید: "یکی از روزنامه هایی که در آن زمان بسیار خوانده می شد روزنامه ای ]پود[ به دو زبان فرانسه و فارسی که قسمت فرانسه آن "انفرماسیون" و قسمت فارسی آن "اطلاعات" نام داشت... مدیر آن مردی بود ارمنی و باسواد به نام "میشل حاجیان" که فرانسه را خوب می دانست... قسمت دکان کف کوچه چاپخانه و دفتر روزنامه را جا داده بودند و چون این روزنامه صبح ها منتشر می شد ناچار هر شماره آن را اول شب آماده می کردند و من هم بیشتر شب ها با ایشان همکاری می کردم. دست من از همان زمان به همکاری با مطبوعات باز شد.

چندی پس از آن در خاتمه جنگ، مرحوم حسین کمال السلطان صبا که پیش از آن مدیر روزنامه نیمه رسمی آفتاب بود، روزنامه ستاره ایران را دایر کرد. مدتی، دبیر آن روزنامه، مرحوم سیدحسین اردبیلی از نویسندگان دانشمند و با ذوق و ظریف طبع بود. من با وی روابطی به هم زده بودم و میانه مان گرفته بود. آن مرحوم اولین کسی بود که برای روزنامه هیئت تحریریه درست کرد و این اصطلاح از اوست. من عضو آن هیئت شدم و تا مرحوم اردبیلی زنده بود با "ستاره ایران" همکاری می کردم و در تهیه بسیاری از قسمت های آن دست داشتم.

... در آن روزها روزنامه ستاره ایران که مرحوم حسین صبا آن را می نوشت یکی از روزنامه های تندرو و بی باک تهران بود که خواننده بسیار داشت و در محیط سیاسی بسیار متنفذ بود. صبا چند تن از بهترین نویسندگان و ادیبان جوان را برای همکاری با خود جلب کرده بود. طباطبایی و من از آن گروه بودیم و چند سال تا پاسی از شب مندرجات روزنامه او را در حیات کوچکی که در خیابان سعدی امروز اجاره کرده بود تهیه می کردیم. گاهی مقاله می نوشتیم و گاهی ترجمه می کردیم..."

بر اساس مطالب کتاب، نفیسی پس از تجربه مطبوعات ارشاد، آفتاب، اطلاعات، عصرجدید و ستاره ایران، سردبیری روزنامه وطن را پذیرفت.

استاد نفیسی چندی را در پاریس گذراند، تا این که برای شرکت در کنگره جهانی ایران شناسان که سال ۱۳۴۵ در تهران برگزار می شد، به تهران آمد، اما بیماری او را به بیمارستان شوروی تهران کشاند و در ۲۲ آبان ۱۳۴۵ دیده از جهان فروبست. از میدان بهارستان تا "سر قبر آقا" وی را تشییع کردند و تجلیل از او آغاز شد.

مهمترین اثری که پس از درگذشت سعید نفیسی به او پرداخت، دایره المعارف اسلام بود. دفتر ۱۲۷ ۱۲۸ (جلد هفتم) دایره المعارف اسلام (چاپ لیدن) اخیرا انتشار یافته است که در آن سه مقاله درباره ایران به چشم می خورد. مظفرالدین شاه قاجار، نادرشاه افشار و سعید نفیسی. مقاله درباره سعید نفیسی نوشته منیب الرحمن در یک ستون است. تکیه نویسنده در این مقاله، بیشتر، درباره نویسندگی سعید نفیسی است. البته اشاراتی هم به جنبه های دیگر از کارهای او دارد، ولی حق بود که به کوشش های آن مرحوم در زمینه تحقیقات و چاپ متون فارسی عنایت بیشتری می شد. دیدن نام مرحوم نفیسی در دایره المعارف اسلام موجب خوشحالی است از این روی که خاورشناسان متوجه اهمیت پژوهش های محققانی که اروپایی نبوده اند، شده اند. سال ها پس از درگذشت استاد سعید نفیسی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برای او "بزرگداشت" برپا کرد . همه افرادی که درباره استاد سعید نفیسی قلم فرسایی کرده اند، پشتکار، تندنویسی، پیشروی و پیشگامی وی را در پاره ای از زمینه های نقد و ترجمه یادآور شده و جملگی برآنند که کمتر کسی همچون او به ادب و فرهنگ ایران خدمت کرده است. زمانی که از او پرسیدند این همه کار را چگونه انجام می دهید، پاسخ داد: "وقتی را که دیگران صرف شناساندن کارهای کرده خود می کنند، من صرف تهیه کار نکرده ای می کنم."

نویسنده : حمید مسعودی