یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
درآمدی بر شکل و شکل گیری شهر شوشتر
اگر هر یک از شهرهای بزرگ ایران، روزگاری ـکوتاه و یا بلند ـ پایتخت سیاسی، اقتصادی و مذهبی ایران بودهاند، شوشتر را ـ اگرچه بیبندر و بیاسکله ـ شاید بتوان برای همیشه پایتخت آب ایران دانست. شوشتر در دامن آبی کارون و متأثر از مسیرهای آبی، در هوای تفدیدة خوزستان شکل میگیرد و به نوبه خود بر این مسیرها، تأثیرات تازهای میگذارد. رشد و توسعه شهر به علوم و قواعد هیدرولیک بستگی تام داشته و از طرفی به آزمونهای تازهای در این زمینه دست پیدا کرده است. شوشتر تجربة کمنظیری است از توافق انسان و رودخانه و تقابل قدرت شگفتی آفرین اراده انسانی با نیروهای سرکش طبیعت. شوشتر با طنین آبشارهایش مرا بهیاد خوابهای کودکی میاندازد. بهیاد رویاهای دور و پراوهامی که طعم بیمثالی از بهشت میدهد.
شوشتر نظام شهری شاعرانهای است، اما نه به شیوة مثنویهای طویل و قصیدهای مدح. شوشتر دوبیتی فشردهای است به فراخی همة مستان در خیمة کوچک خیام.
رشد و توسعه شهر شوشتر تقریباً تا دو دهة پیش در درون حلقة آبی شهر محدود بوده و پس از آن کم کم در چند سال اخیر سرریز جمعیتی شهر به شهرکهای اطراف منتقل شده است. اما همچنان محلهها و شهرکهای مسکونی بیرون این جزیره به طبقات پائینتر جامعه و یا تازهواردین غیربومی مثل کارکنان شرکتهای صنعتی اختصاص داشته و خانوادههای اصیل ترجیح دادهاند در بافت قدیمی شهر باقی بمانند. به این ترتیب بهتدریج ساختمانهای چند طبقه در گوشه و کنار شهر قد کشیدهاند.
اولین و مهمترین سئوال در بحث شناخت یک شهر را شاید بتوان همانطور که اهل فن گفتهاند، پرسش از سیر تحول تاریخی و چگونگی این سیر دانست. اما نباید از نظر دور داشت که شباهت و ثبات ظواهر و نوع ساختار یک شهر در دو دوره متفاوت الزاماً نشانه عدم تحول یک شهر نیست. همچنانکه که عبور دائم آب از یک رودخانه با وجود یکنواختی با هیچ مردابی قابل قیاس نخواهد بود. در اولین پله از شناخت شهر شوشتر به نوعی بیمرزی، ساختارگریزی (به زبان دیگر ساختار انحصاری و غیرقابل تعمیم و یا عدم منطقپذیری عریان و عدم پیروی صرف از گونهها و الگوهای معمول و از پیش شناخته شده و ) و تداخل لایههای تاریخی برخواهیم خورد که پاسخ این سئوال را دشوار میکند. اما فراموش نباید کرد که پذیرفتن نوعی ثبات در کالبد شهر شوشتر را نمیتوان با بیساختاری و عدم تحول تاریخی شهر هممعنا دانست. خلاصه اینکه شایستهتر این است که فارغ از الگوها و روشهای معمول مستشرقینی که شهرهای ایران را با آموختههای خود آزمودهاند، شوشتر را با نگاهی تجربه کنیم که خود شهر به مشتاقانش میآموزد. همچون بسیاری از مراکز بزرگ فرهنگی جهان، ایران نیز سرزمین هنرهای آسمانی است. در جایی که معماری غالبش، اصلیترین معانی زمینی همچون وزن را ـ بهگونهای شگرف در هالهای از آرایهها و طرحافکنیهای بینظیرـ نفی میکند تا پرواز را تجربه کند، چگونه میشود از منطق ایستایی دانشمندان قرن اخیر غرب و عقل اعداد بهرهای درخور جستجو کرد؟! شوشتر شهر دیگری است متمایز از همة سنجهها و با زبانی به لهجة آب و آفتاب.
تغییرات یک شهر بیش از هر عاملی به همان اصلیترین علت تشکیل شهر بستگی دارد. یعنی اگر شهری همچون سلطانیه با ارادة حکومتی شکل گرفته است، گسترش و رونق شهر و یا تحلیل و بیاعتباری شهر را باید پیش از هر نظریهای در تغییرات سیاسی و قدرت حکومتی آن شهر جستجو کرد. به استناد این دید باید گفت تحولات و سیر تحولات شوشتر را جز با محوریت عوارض جغرافیایی و زیستمحیطی که مهمترین آن مسیرهای آبی و معبرهای ورودی شوشتر است، نمیتوان به واقع بررسی کرد. شوشتر در یک حلقة بسته که از هر سمت به رودخانه و مرز آبی محدود میشود متولد شده و رشد میکند. اولین تأسیسات شهری و نطفههای شهر مسکونی در سواحل شمالی شکل میگیرند. در قرون اولیه اسلامی شوشتر بیشتر به سمت بخشهای جنوبی کشیده شده و مناطق مسکونی و عناصر شهری همچون مسجد جامع، پلبند لشگر و امامزاده عبدالله در بخشهای جنوبیتر شهر بنا میشوند. حرکت به سمت بخشهای جنوبی نیز بهواسطه بعد مسافت نسبت به مدخل اصلی شهر یعنی پلبند شادروان نمیتواند نامحدود باشد. اما این سمتگیری ـ با توجه به پتانسیل گستره شهر ـ بهزودی تغییر میکند. چنانکه در دوره قاجاری شهر، خانه بزرگ مستوفی در نزدیکترین بخش شهر به مراکز و عناصر شهری پیش از اسلام احداث میشود. ضمن اینکه نمیتوان تصور کرد تراکم شهر برای مدت زیادی از شاهرگ اصلی شهر که همان محور شادروان تا پلبند گرگر است دور باشد. در حقیقت توسعه شهر در یک برایند کلی ـ برخلاف اغلب شهرهای ایران ـ توسعة برداری یا توسعه براساس محور و جهت مشخص نیست. به زبانی دیگر شاید توسعه شهر را ـ در طول دورههای تاریخی ـ باید نوعی توسعه موجی در حرکت مداوم رفت و برگشتی تا رسیدن به یک تعادل نسبی دانست. (فارغ از اینکه برای چنین رشدی میتوان آیا مشابهی پیدا کرد و یا خیر.)
اگر بپذیریم که بنابر شواهد موجود و اسناد تاریخی، گذشته از دخمههای باستانی، رونق راستین شهر از زمان هخامنشیان شروع شده است، ممکن است از روی عادت به شهر از این منظر بنگریم که پارسیان و هخامنشیان شهرهای خود را بر اساس نقشههایی از پیش طرح و تقدیس شده میساختند و باید همین مهم را در مورد شهر شوشتر نیز منظور کنیم. اما نباید از نظر دور کرد که این شیوه طراحی عمدتاً مربوط به کلانشهرهای هخامنشی بوده و قطعاً شامل شهری همچون شوشتر که در بستری متفاوت و با انگیزهای متفاوت ایجاد شده است، صدق نمیکند. تصور طرح شوشتر بر مثال اسب آنچنان که در نوشتههای حمدالله مستوفی نقل شده نیز نمیتواند چیزی جز یک خیالپردازی [بیش از اندازه] شاعرانه و غیرتخصصی باشد.
در یک نظر کلی، شهرهای دوره هخامنشی و ساسانی در اطراف و یا کنار هستة حکومتی و بهاصطلاح ارگ شهر تشکیل میشوند و بهتدریج رشد میکنند. قلعه سلاسل در شهر شوشتر اگرچه هستهای است که قسمتهای اولیه شهر در کنار آن شکل گرفتهاند، اما نمیتوان از این قلعه بهعنوان ارگ ـ با مفهومی که غالباً از واژه ارگ برداشت میشودـ نام برد. شهر شوشتر در جایی شکل میگیرد که در امتداد پل شادروان، اولین و مهمترین مدخل منطقه و یا بهتر بگوئیم: جزیره شوشتر است، که احتمالاً همین نکته ـ بعد از موقعیت خاص صخره سلاسل و رودخانه مجاور آن ـ یکی از دلایل مکانیابی قلعه سلاسل هم هست. (این اتفاق با گسترش شهر در پیرامون ارگ تفاوت ظریفی دارد که نباید از نظر دور داشت.) اگرچه در متون به استقرار حکمرانان در این قلعه اشاره شده است، اما سلاسل را بیشتر باید در ردیف دژهای نظامی و نگهبانی نگاه کرد تا یک نطفة شهری قابل رشد و توسعه. ارگ در معنای امروزی خود در حقیقت کاخ حکام محلی و یا حاکمان منتخب حکومت مرکزی شمرده میشود که عناصر شهری و مساکن شهروندان در مجاورت آن برپا میگردد. در حالی که معنای کهنتر ارگ را باید در کاربریهای تدافعی و جایگاه محفوظ سلطان دانست. ارگ در این معنا در جغرافیای خاص و اغلب در بیرون شهر و زاویهای مسلط بر آن ایجاد میشود. بیتردید ساختار قلعه سلاسل به معنای دوم و کهن ارگ نزدیکتر است. در زیر عکسی از جلیلالدوله امیر قاجار که در سال ۱۳۱۸ هـ .ق از قلع سلاسل گرفته شده و در آلبومخانه کاخ گلستان موجود است، اشاره جالبی از موقعیت قلعه آمده: « دورنمای قلعه سلاسل شوشتر که رودکارون از زیر آن قلعه جاریست ـ این قلعه بتمام سامان شوشتر چشمانداز دارد و سابقاً قلعة سلاسل خارج از شهر بوده است حالا بمرور ایام جزء شهر شده است شهر قدیم شوشتر سمت جنوب سلاسل و کنار رود دودانگه است عمارت نزدیک قلعه تماماً تازهساز و بطرح خانهای حالیه است»
در شهرهای ساسانی و بعد از آن، بازار در مفهوم امروزی خود از شار میانی به سمت شار بیرونی و ربض حرکت میکند و در این مسیر محلات و زیرمحلهها را شکل میدهد. طبیعی است که در شهری همچون شوشتر که معنای شار و ارگ در آن بهگونهای دیگر پیاده شده است، نمیتوان چنین مسیری را ردیابی و شناسایی کرد. در نقشه دوره قاجاری شوشتر نیز با وجود اشاره به زیارتگاههای کوچک، حتی هیچ اشارهای به راسته بازار اصلی ـ بهعنوان شناختهشدهترین، رایجترین و مهمترین محور ارتباطی عناصر شهریـ در شهر نشده است. همین امر در مورد معابر و گذرگاههای شهر نیز قابل طرح است. اغلب میتوان در شهرهای بزرگ به خیابان و حتی خیابانهایی برخورد که بنا به دلایلی از دیگر شبکههای دسترسی متمایز شده و نقش چشمگیرتری را در روابط شهر ایفا میکنند. تا جایی که بهصورت نوعی تفرجگاه شهری درمیآیند و گاهی نیز به اصلیترین محل ظهور عناصر مهم شهری و خصوصاً بناهای عامالمنفعه ـکه به احترام و ثروت و نوعدوستی بانی آنها اشاره میکنندـ تبدیل میشوند. این نوع خیابانها ممکن است در حدفاصل مراکز مهم مذهبی، حکومتی، اقتصادی، طبیعی و بطور ارگانیک و یا غیرارگانیک شکل بگیرند. محدودیت پهنة قابل ساخت و اسکان در شهر شوشتر و در نتیجه نوعی فشردگی شهر به معنای عدم وجود باغات و تفرجگاههای درون شهری ـ مانند آنچه در شهر اصفهان میتوان پیدا کردـ شهر را از داشتن معابر بزرگ سراسری و شاخص در معنایی که گذشت، محورهای ارتباطی و حتی میدان ـ با مفهوم ویژه و شهری آن ـ بینیاز و یا بهعبارتی محروم کرده است.
میادین مسگرخانه، قصابخانه و رنگخانه با وجود مجاورت مساجد علی، میشکل و حسین و کاروانسرای حاجیعزیز که در نقشه دوره قاجاری مشخص شدهاند، از نظر ابعاد و با وجود فقدان بقیه عناصر شهری نمیتوانند در تعریف رایج میدان گنجانده شوند. حتی شوشتر امروزی نیز فاقد چنین میدانهایی به معنای واقعی میدان است. این ساختار در شبکه دسترسی که بیشتر به شبکههای دسترسی در زیرمحلهها شباهت دارد، همچنان که در عکسهای هوائی سال ۱۹۳۵ م قابل مشاهده است، تا زمان پهلوی اول بدون تغییرات عمده باقی میماند. در این دوره براساس سیاستهای کلی دولت و نوعی تجددگرایی خام و صد البته نه براساس نیازهای واقعی و درونی شهر و شهروندان، مداخلات وسیعی در شکل شهر صورت میپذیرد. درحالی که امروزه هنوز پس از گذشت چند دهه تمام طول و عرض شهر را میتوان بهراحتی و بدون استفاده از وسائط نقلیه موتوری طی کرد و عملاً جز در موارد استثنائی نیازی به این خدمات نیست، معابر عریضی در چند دهة گذشته در شهر ساخته میشود و بهدنبال خود نوعی نیاز کاذب ایجاد میکند که امروزه به معضل ترافیک و راهحلهای مخرب منتهی شده است. دو محور اصلی ایجاد شده بهترتیب یکی در حدفاصل ورودی شهر و آبشارها در جهت شرقی غربی و امامزاده عبدالله در جهت شمالی جنوبی کشیده شدهاند که قاعدتاً بخصوص درمورد محور شمالی ـ جنوبی پیشینه تاریخی و وضوح خاصی در دورههای ماقبل خود ندارند. همینطور است در مورد خیابانهای کمربندی در مرز شرقی و غربی حلقه شهر شوشتر و انشعابات داخلی آن.
اگر بپذیریم که محله یک واحد شهری کوچک است با همه عناصر شهری لازم و حیاتی و متناسب با ابعاد و جمعیت محله که میتواند نیازمندیهای اهالی را در مقیاس کوچک خود تأمین کند، به اضافه عوامل فرهنگی و قومی پیوند (مثل زبان، نژاد و ) باید در شهر شوشتر بدنبال مفهوم تازهای از محله باشیم. نگاهی به چگونگی پراکندگی بناهای عمومی مثل مساجد و حمامها و ناهمگونی توزیع این دو در تقابل با یکدیگر خود گواه دیگری است بر این نکته که اگرچه بخشهایی از شهر بهعنوان محلات جدا و مستقل، نامگذاری شده بودند، اما محله به مفهوم رایج و مستقل آن ـ جز در پارهای پیوستگیهای نژادی و قومی ـ در این شهر از نظر کالبدی به روشنی وجود نداشته است.
هر شهری نیاز به اقدامات تأمینی در جهت حفاظت از تأسیسات شهری و اهالی شهر از گزند دشمنان، خواه دزدان و لشکریان غارتگر و خواه بلایای طبیعی دارد. تجسم این اندیشه اغلب در برج و باروها و دروازههای شهر متبلور میگردد. دروازهها معمولاً از ویژگیهای فنی خاص برخوردارند و معمولاً برای هرچه بیشتر شدن استحکام آنها از فنون و نوآوریهای پیچیدهای استفاده میشود. تا جایی که بخاطر همین استحکام ـکه لازمة نوع کاربری دروازه نیز میباشدـ و با استفاده از تزئینات و کتیبههای نمادینشان، نشانههای درخور توجهی بهشمار میروند برای تخمین تاریخ و قدمت شهرها. در شوشتر امروزی اثری که بتوان نسبت دروازه ـ به معنای بالا و یا بنایی شکوهمند که سمبل قدرت و فتحی بزرگ در قالب یک دروازه عظیم و نمادین باشدـ بدان اتلاق کرد، دیده نمیشود. شوشتر را گذرگاههای آبی اطرافش محافظت کرده و مهمترین برج شهر یعنی عمارت کلاهفرنگی در خدمت کنترل سطح آب و سیلابهای شطیط عمل میکند. بعضی به بقیایی از حصار شهر در قسمت جنوب و غربی شهر اشاره میکردند که شخصاً آنها را مشاهده نکردم. اگر چنین باشد، نباید تخریب بیش از اندازة این حصار و عدم احیای مجدد آن را در دورههای متأخر ـ برخلاف آنچه که در اغلب شهرهای تاریخی ایران اتفاق افتاده است ـ بیارتباط با عدم الزام حیاتی شهر به یک حصار یکپارچه دانست. ورودیهای شهر هم از جمله راه منتهی به دزفول در غرب و راه مسجدسلیمان در شرق یعنی دو پلبند اصلی شهر، کاملاً قابل کنترل هستند و نیازی به استفاده از دروازههای سترگ مانند آنچه بطور مثال در یزد و تهران و وجود داشته، ندارد. ممکن است مراد از آنچه در بعضی کتب تحقیقی اخیر تحت نام دروازه آمده، همان معبرهای ورودی شهر باشد. به این ترتیب اشارات بعضی کتب تاریخی به چهار دروازه و یا شش دروازه شوشتر و شهر شش دروازه ـ در معنای متصور دروازه با ویژگی بنایی و معماری منحصرـ نیز میتواند محل تردید و یا حداقل تحقیق جدیدتری باشد. از جمله باید اشارات مستوفی در نزههالقلوب را از نظر اعتباری همسنگ اخباری همچون نسبت احداث شهر به هوشنگ پیشدادی و یا محیط پانصد گامی شهر، مورد سنجش و ارزشیابی قرار داد.
رشد و توسعه شهر شوشتر تقریباً تا دو دهة پیش در درون حلقة آبی شهر محدود بوده و پس از آن کم کم در چند سال اخیر سرریز جمعیتی شهر به شهرکهای اطراف منتقل شده است. در بخش شرقی شهر این سرریز بصورت ارگانیک دیده میشود که شروع شکلگیری آن در تصاویر هوائی سال ۱۹۳۵م و نقشه قاجاری شهر بهچشم میخورد. این قسمت شهر در مقایسه با بخش مرکزی، تقریباً فاقد هرنوع عنصر شهری شاخص و جاذبههای شهری بوده و در نقشه دوره قاجاری شهر هم بهعنوان بخشی مجزا علامتگذاری شده است. در بخش غربی نیز بخشی از جمعیت سرریز در شهرک شوشتر نو اسکان پیدا کردهاند. اما همچنان محلهها و شهرکهای مسکونی بیرون این جزیره به طبقة پائین جامعه و یا تازهواردین غیربومی مثل کارکنان شرکتهای صنعتی اختصاص داشته و خانوادههای اصیل ترجیح دادهاند در بافت قدیمی شهر باقی بمانند. به این ترتیب علیرغم فرهنگ غالب بومی، بهتدریج ساختمانهای چند طبقه در گوشه و کنار شهر قد کشیدهاند.
آنچه گذشت در نگاه اول شاید کمی اغراقآمیز و دور از واقعیت بهنظر برسد. اما نباید فراموش کرد که شهرهایی همچون شوشتر و بیشتر براساس یک حس و حرکت جمعی بر بستری از طبیعت و فرهنگ بومی و قومی شکل گرفتهاند تا یک بنیاد محاسباتی فردی. از همین رو کوشیدیم تا یادآور شویم که در شناخت ـ و البته مهمتر اینکه در مرمت و ساماندهی ـ این شهرها باید از همان دریچهها و با همان گویشهای ذاتی خود شهر با اجزاء و کلیت آن برخورد کرد و نه با تجربههای مستهلک و بیروحی که امروزه بهنام علوم محقق و عقلی از پسماندههای صادراتی غرب وارد کشور میشود. تجربیات و قواعد تعمیمی که با داعیه درمان، بارها و بارها حیات شهرهای ایرانی را در دورههای مختلف تا آستانه مرگ و اغماء تهدید کردهاند.
▪ موقعیت جغرافیایی شهرستان شوشتر: شهرستان شوشتر در شمال استان خوزستان با مساحت ۳۴۴۰ کیلومترمربع در طول جغرافیای ۴۸ درجه و ۲۰ دقیقه شرقی و عرض جغرافیایی ۳۲ درجه و ۳۰ دقیقه قرار گرفته است. شهرستان شوشتر از شمال به کوههای بختیاری و دزفول، از غرب به دزفول و شوش، از شرق به شهر مسجدسلیمان، از جنوب به اهواز و از جنوب شرق به رامهرمز محدود میباشد. کوههای این محدوده کم ارتفاع بوده و معروفترین آنها عبارتند از کوه تف به ارتفاع ۲۰۵ متر، کوه مامازاده به ارتفاع ۲۹۳ متر، کوه چال به ارتفاع ۴۹۴ متر و کوه سیاه به ارتفاع ۶۰۶ متر است. کارون به مرکز این شهرستان وارد و در شمال شهر به دو شاخه شطیط و گرگر تقسیم میشود. شوشتر توسط این دو شاخه تبدیل به جزیرهای شده که اراضی آن به میانآب و یا به لهجه محلی به مینو موسوم است. دو شاخه مذکور در محلی بهنام بند قیر در ۴۰ کیلومتری شوشتر به هم میپیوندند.
شوشتر از مناطق گرمسیری ایران بوده بطوری که زمستانهای معتدل و تابستانهای گرم دارد. حرارت روز در تابستان به بیش از پنجاه درجه در سایه میرسد و حداقل درجه هوا در خنکترین روز ۵ درجه و میانگین برودت هوای زمستان ۵/۶ درجه سانتیگراد میرسد. رطوبت هوا نسبت به مناطق ساحلی و میزان بارندگی در این ناحیه کم میباشد. بهطوری که بارش سالیانه از ۳۴۰ میلیمتر تجاوز نمیکند. با سپری شدن فروردین در مدتی کوتاه درجه هوا بالا رفته و بهعلت قطع بارندگی، پوشش گیاهی خشک شده و زمینها بدون کشت میگردد و تنها درختانی همچون کنار (سدر) و لگجی و مزارع قابل آبیاری، پایدار میمانند.
▪ بافت جمعیتی شهرستان شوشتر: بافت جمعیتی شهرستان شوشتر شامل بختیاریها، شوشتریها و اعراب میباشد. براساس آخرین تقسیمات کشوری این شهرستان دارای دو شهر بهنامهای شوشتر و گتوند به مرکزیت شوشتر و دو بخش و هفت دهستان و ۳۵۷ روستا میباشد. براساس این تقسیمات در شهر شوشتر واقع در بخش مرکزی موقعیت سکونت شوشتریها، بختیاریها و عربها در مرکز شهرستان از یکدیگر متمایز میباشد. بهطوری که شوشتریها که شامل تیرههای موسوی، کلانتر، جزایری و هستند، در مرکز شهر سکونت و بختیاریها که شامل طوایف بهداروند، بابادی، دورکی، محمودصالح، زولقی، موگوئی و میباشند، اکثراً در منطقه بولیتی ساکن هستند. اعراب نیز که شامل تیرههای ضیغمی، آلکثیر، کعب، دلفی و میباشند، در مناطق شوشترنو، شهرک المالهدی و گاومیشآباد سکونت دارند.
▪ وجه تسمیه: درخصوص وجه تسمیه شوشتر حمزه اصفهانی چنین میگوید: «شوش معرب از سوس است و این لفظ در فارسی به معنی خوب بوده و شوشتر یعنی خوبتر و شهر شوش بهشکل باز و محیط شهر شوشتر به شکل اسب و محیط شهر اهواز بهشکل ضلع شطرنج است.» و زجاجی نیز میگوید: « این شهر را از آن جهت تستر گویند که تسترابننون که مردی از طایفه بنیعجل بود، آن را فتح نمود.» برخی مورخین در گذشته شوشتر را دارای شش دروازه دانسته و برخی آن را ششدر خواندهاند.
● ابنیه تاریخی شهر شوشتر
▪ بند میزان: در ضلع شمال شرقی شوشتر بر دهانه رودخانه گرگر که کانال انحرافی بزرگ رودخانه کارون است برپا شده و جهت آن شرقی ـ غربی است. بند میزان آب کارون را به دو بخش دودانگه (گرگر) و چهاردانگه (شطیط) تقسیم مینماید. این بند همچنین سطح آب را برای استفادههای کشاورزی بالا میبرد. ساختمان اصلی آن به شاهپور اول ساسانی نسبت داده میشود که در دورههای بعد مرتباً تعمیر و بازسازی شده است. از جمله در زمان نادرشاه افشار مرمت شده ولیکن پس از مدت کوتاهی در اثر سیل ویران گشت. در زمان فتعلیشاه قاجار در بین سالهای ۱۲۲۰ تا ۱۲۳۰ هجری قمری دوبار بازسازی شده که بنای کنونی یادگار این بازسازی میباشد.
بند میزان بصورت قوسی اجرا شده که در میانه دارای برجستگی و یا نیمدایره بزرگی است. تا کنون نه دهانه سرپوشیده از بند آشکار مانده است. کف دهانهها کمی پائینتر از پائینترین سطح آب در رودخانه است. مصالح مورد استفاده سنگ و ملات ساروج است. به استناد کتاب «فائقالبیان» ابعاد بند عبارتند از (درازا ۴۶۷ ذرع شاهی، پهنا از پائین و بنیاد ۵۳ ذرع، پهنا از بالا ۴۴ ذرع، بلندی در میانه ۲۰ ذرع، بلندی در دو سر ۴ تا ۵ ذرع شاهی) میباشد.
کلاهفرنگی: در انتها و گوشه غربی بند میزان و پیوسته به آن، برجی هشتضلعی به ابعاد ۱/۱ تا ۲۸/۱ متر و ارتفاع کنونی چهار متر قرار گرفته که اهالی به آن کلاهفرنگی میگویند. این برج ظاهراً جهت دیدهبانی بر بند ساخته شده است. بدنه برج به ارتفاع ۴/۲ متر با سنگهای تراشیده به ابعاد ۳۲×۳۲×۱۳ سانتیمتر پوشیده شده است.
بندگرگر: این بند بر بستر رودخانه گرگر و هفتصد متری جنوب بند میزان برپا شده و پایه اولیه آن مربوط به دوره ساسانی میباشد که در دورههای بعدی مورد بازسازی و مرمت قرار گرفته است. طول تاج این بند ۵۰ و ارتفاع آن ۲۰ متر میباشد. کانالهای تأمین آب آسیابهای گرگر از پشت این بند آب میگیرند.
ظاهراً بند قدیمی در دوره قاجار در اثر سیر ویران گشته و پس از چند سال در چند متری آن بندی جدید بنا شده است که بقایای بند قدیمی هنوز مشهود است.
▪ پل بند شوشتر: این پل در مجاورت شهرستان شوشتر و نزدیک بند میزان بر روی شاخه اصلی رودخانه کارون که در این بخش شطیط نامیده میشود، واقع گردیده که بنای اصلی آن مربوط به دوره ساسانی است ولیکن در دورههای بعد بازسازی شده است. این پل بند به نامهای شادروان شوشتر، پل شادروان و سد شوشتر معروف میباشد که در اصل مشتمل بر بند، پل و تأسیسات آبگیری و انتقال آب بوده که امروزه تنها بخش کمی از آن باقیمانده است و نقش مهمی در آبیاری و کشاورزی و مهارسیلابها داشته است.
درخصوص تاریخ ساخت و نام بانی شادروان شوشنر مدارک مستندی در دست نیست اما اکثر منابع متفقالقولاند که شاپور اول ساسانی بعد از پیروزی مشهورش بر والرین امپراتور روم به سال ۱۲۶۰م این پل بند را توسط اسیران رومی در طی چند سال ساخته است.در دوره صفویه و حکمرانی فتحعلیخان بر خوزستان پل بند مزبور بهصورت ویرانه درآمده و غیرقابل استفاده بود و اهالی توسط قایق از رودخانه عبور میکردهاند. فتحعلیخان اقدام به بازسازی پل کرد. حاصل این ۱۲ سال بازسازی پلی بود با ۴۴ دهانه بزرگ و پایههای مستحکم که متکی به بند بود و تا بهار ۱۳۰۳ هجری قمری گذرگاه اهالی بود. به جهت کم کردن شدت جریان رودخانه در دوره ساسانی، آب رودخانه کارون را به شاخه فرعی آن یعنی رود گرگر منحرف کردند. بند میزان واقع در محل انشقاق رود گرگر و شاخه اصلی رود کارون در این میان نقش اساسی داشته است.
در خصوص ابعاد پل اندازههای مختلفی ذکر شده که به نقل از کتاب سفرنامه خوزستان تألیف عبدالغفارنجمالملک ابعاد این بنا به شرح زیر است: ( عرض پل شش ذرع، ارتفاع ۱۰، عرض بند ۲۰، ارتفاع ۴ تا ۵، عرض هر چشمه ۷، عرض ضخامت پایهها ۵/۵ ذرع میباشد.) محور طولی پل در یک خط مستقیم قرار ندارد و تنها توجیه مورد قبول آن میتواند تلاش برای قراردادن شالوده بنا روی صخرههای طبیعی بستر رودخانه باشد. به فرض آنکه بازسازی دوره صفویه براساس نقشه اولیه باشد، میتوان پل را دارای ۴۴ دهانه بزرگ دانسته که امروزه تنها تعداد کمی از آنها باقی است. پایههای پل در جهت مخالف جریان آب و بهصورت آببر و یا مثلثی شکل گرفته تا باعث سهولت جریان آب و اثرات تخریبی آن بر بدنه پایهها گردد. بر روی پایهها، طاقهای ضربی دهانهها را با کمک سنگهای تراشیده برپا کردهاند. در حدفاصل این طاقها و بالای پایهها دهانههای کوچکتری که تعداد آنها به ۴۳ بالغ میشده، قرار داشته که علاوه بر کاهش وزن وارده و صرفهجویی در مصالح باعث عبور دادن آبهای طغیانی بوده است. در طرفین گذرگاه پل جانپناهی برای ممانعت از سقوط عابرین و حیوانات اهلی ساخته بودند.
▪ پل بند لشگر: بقایای این پل بند در جنوب شهر شوشتر و دویست متری غرب امامزاده عبدالله، بر بستر یکی از شاخههای کارون (نهر داریون) واقع گردیده که ظاهراً مربوط به اواخر دوره صفویه میباشد و در دورههای بعد بازسازی شده است.
به استناد نوشته احمد اقتداری در کتاب دیار شهریاران ( اکنون دوازده دهان پل در طول ۱۸۳ متر باقیمانده است. بهعلاوه در غرب رودخانه، بازوی عمودی بر پل ساخته شده که قسمتی از آن باقی است و باقیمانده این بازو تا آذر ماه ۱۳۴۹ چهار دهانه در آن بود. در جبهه شمالی پل اصلی، بقایای تأسیسات سنگ و ساروجی آسیابی باقی مانده است. عرض پل با جانپناه چهار متر است. پل با انحنای موربی در دو قوس میپیچد و از شرق به غرب ممتد است. هر یک از دهانه بر پایه پل دستکی دارد که استقامت پی پل و محافظ آن بوده است. جنس مصالح ساختمانی سنگ و ساروج و قلوه سنگ و سنگ رودخانه است. در طاقهای پل آجر بهکار رفته و طاق و نمای آن رومی هلالی است.)
علاوه بر ابنیه مذکور بند برج عیار در کناره جنوبی شوشتر، بند بهمن واقع در بلوک عقیلی، بند خاک در شمال بقعه امامزاده عبدالله، بند دختر در فاصله سی کیلومتری شمال شوشتر و بند گچ سنگی در سه کیلومتری بخش گتوند جزء مهمترین ابنیه آبی شهر شوشتر محسوب میشوند.
▪ آبشارها : آبشارها که در لهجه محلی به سیکا معروف میباشند از آثار دیدنی و پرجاذبه این منطقه محسوب میگردند. پس از ساخت بند میزان، بهعلت شدت آب رودخانه چندین مرتبه بند مذکور ویران گردید، لذا در سال ۱۲۳۳ هجری قمری پس از مسدود کردن دهانهها و خشک کردن بستر گرگر، سد گرگر را با فاصله یک کیلومتر از بند میزان بنا نمودند و رخنههایی از دوطرف ایجاد کردند که پس از تکمیل سد، آب را به آنجا هدایت نماید که نتیجه آن آبشارهای کنونی میباشد که تعداد آنها در هر طرف بند، شانزده عدد بوده و در مسیر تعدادی از آنها آسیابهای آبی قرار داشته که تا سالهای اخیر قابل بهرهبرداری بوده است.
▪ قلعه سلاسل: قلعه سلاسل را بر روی صخرهای سنگی و در کنار شاخهای از شط کارون بهنام شطیط در بخش شمالی شهر شوشتر درافکندهاند. اگرچه امروزه جز چند دخمه و ویرانههایی پراکنده، آثار چندانی از آن بهجا نمانده است، اما همان اندک، بنایی معظم و پیچیده را معرفی میکند.
تاریخ بنای این اثر به دوران پیش از اسلام باز میگردد و در دورههای مختلف مورد تعمیر و بازسازی قرار گرفته، تا اینکه در سدههای اخیر در اثر شدت خرابی کاملاً تخلیه و متروک شده است.
▪ بقعة امامزاده عبدالله: این بقعه در جنوب شهر شوشتر بر فراز تپهای مشرف به شهر و در جوار پل لشگر واقع گردیده است. کتیبههای سنگی و گچبریهای بهجا مانده در بقعه، بانی بنای نخستین را المستنصربالله خلیفه عباسی معرفی مینماید. سادات حسینی مرعشی الحاقاتی بر این عمارت افزودهاند. بنا به نوشته دونالد ویلبر و آندره گدار گنبدخانه دارای تاریخ ۶۶۹ هجری قمری میباشد.
بنای کنونی از آثار مهدیقلیخان حکمران شوشتر در عهد صفوی دانسته شده که مربوط به سال ۱۰۰۲ هجری قمری میشود. این امامزاده در گذشته ملحقاتی بهصورت زائرسرا، آشپزخانه، مدرسه و کتابخانه و حجره طلاب و خدمه داشته است. همچنین در جوار امامزاده قبر سه شخصیت دیگر از علمای شوشتر قرار گرفته است.
این امامزاده که نسب وی به امام سجاد(ع) میرسد، در مراسم عزاداری محرم و دیگر مراسم مذهبی محل تجمع اهالی میباشد.
▪ مسجد جامع شوشتر: این بنا در غرب شوشتر واقع گردیده که پایههای اولیه آن از آثار قرون اولیه اسلامی میباشد که به استناد کتب تاریخی در سال ۲۵۴ هجری قمری توسط المعتضزبالله خلیفه عباسی بنیان شده و سالها بعد توسط المسترشدبالله خلیفه دیگر عباسی متوفی در ۵۲۹ هجری قمری به اتمام رسیده که در قرون بعدی خصوصاً در دوره صفوی تغییر اساسی یافته است. براساس شواهد موجود بنای اولیه مسجد به سبک منسوب به عربی مشتکل بر شبستانی در جانب قبله و شاید رواقی در اضلاع دیگر صحن بوده است. در دوره صفوی در سال ۱۰۸۸ هجری قمری به جهت پوسیدگی تیرهای چوبی شبستان با طاقهای آجری بر پایههای ز قطعات سنگی پوشش یافته است. بنابراین بنای کنونی بیشتر از آثار صفوی و پس از آن شمرده میشود و از بنای اولیه غیر از نقشه ساختمانی بقایای کتیبه بخشی از دیوار جانب قبله و دیوار شرقی بین گلدسته و منار و خود منار که در قرن هشتم هجری به بنای اولیه اضافه شده چیز دیگری مشهود نیست.
● شوشتر در متون تاریخی
ابوعلی احمدبن عمربن رسته به سال ۲۹۰ هـ ق در کتاب ارزشمند خود علاقالنفسیه در کنار عسکرمکرم، جندیسابور، رامهرمز و از شهر تستر نیز به عنوان یکی از شهرهای سرزمین اهواز نام میبرد. همچنین است در کتاب المسالک والممالک تألیف ابواسحاق ابراهیمبن محمد فارسی معروف به استخری در قرن چهارم هـ ق.
ابودلف مسعربن مهلهل در رساله الثانیه آورده: «از میان سوقالاهواز رودهای متعدد از جمله وادیالاعظم میگذرد و آن آب تستر است که در کنار شهر جاری است. از این رود رودخانة بزرگی جدا شده در داخل شوشتر جاری میشود. بر روی این رودخانه پل بزرگی قرار دارد که در کنار آن مسجد زیبا و وسیعی بنا گردیده. در کنار این رود نیز آسیابهای عجیب و دلوهای آبکشی زیبائی نصب گردیده است.» همچنین اشاره میکند که در خوزستان آثار تاریخی مربوط به دورة ساسانی بسیار است.
محمدبن محمودبن احمد طوسی کتابی دارد به نام عجایبالمخلوقات که در قرن ششم هـ ق تألیف شده است. در این کتاب مینویسد: « [تستر] شهریست نیکو بر لب نهر المسرقان نهاده در ناحیه خوزستان و آن نهریست کی شاپور، شادروان را بنا کرد بر در تستر زیرا کی شهر تستر بر تلی بود تا آب بر آن بگذرد و تستر را سنگ و قلعی و عمودهای آهنین بنا کرد.» و در ادامه داستانی نقل میکند از انتقال جسد دانیال نبی به شهر شوش که پیش از آن در تستر بوده. اشاره به نهر بزرگ مسرقان در دیگر متون نیز دیده میشود: «رودی بزرگ در خوزستان است و از تستر آغاز شده و از عسکر مکرم گذشته و آبش همگی صرف سیراب کردن درختان خرما و کشتها و مزارع نیشکر شده و هیچ از آب آن هدر نمیرود.» یاقوتبل عبدالله رومی حموی (ت ۵۷۴ هـ ق) نیز در معجمالبلدان به شرح رود مسرقان میپردازد: « مسرقان بالفتح ثم السکون و الراء مضمومه، و قاف و آخر نون. هو نهر بخوزستان علیه عده قری و بلدان و نخل یسقی ذلک کله و مبدؤه من تستر، کان اول من حفره اردشیر بهمنبن اسفندیار و هو اردشیر الاقدم.» دربارة شوشتر نیز چنین مینویسد: « تستر نام دو جایگاه است: ۱ـ شهر بزرگ بنامی است از بزرگترین شهرهای خوزستان که گروه بسیاری از خداوندان فضل بدان منسوبند. ۲ـ کوهی است در بغداد.»
یکی از معروفترین منابعی که به شوشتر پرداخته کتابی است با عنوان نزهه القلوب تألیف حمدالله بن اتابک مستوفی قزوینی در قرن هشتم هـ ق. « [تستر را] در تلفظ شوشتر خوانند. و از اقلیم سیم است. طولش از جزایر خالدات فدک و خط از استوا لاک. هوشنگ پیشدادی ساخت و خراب شده بود. اردشیر بابکان تجدید عمارت آن کرد و شکلش بر مثال اسب ساخت. شاپور ذوالاکتاف چون از روم به ایران رسید و بر قیصر غلبه کرد و پادشاهی یافت قیصر را الزام نمود تا بعد از تدارک خرابی که در این ملک کرده آب شوشتر را مثالثه گردانید و بر آن سدی عظیم بست، و جوی دشتاباد که مدار ولایت تستر بر آنست به سبب آن بند جاری شد و در مسالک و ممالک گوید که از آن محکمتر بندی بر هیچ آب نبستهاند. اما بند امیر که بعد از تألیف مسالک و ممالک در فارس عضدالدوله دیلمی بر آب کر بسته است از آن عظیمتر است. و شاپور ذوالاکتاف در شستر عمارت عالیه کرد. دور آن شهر پانصد گام است و چهار دروازه دارد و هوایش بغایت گرم است و اکثر بهار و تابستان درو باد سموم وزد و زمینش مرتفع تمام است شکارگاههای بسیار دارد و بر ظاهر شهر قلعهایست محکم.»
در قرن هشتم هجری قمری با بازنویسی معجمالبلدان توسط صفیالدین عبدالمؤمنبن عبداحق البغدادی کتابی پدید میآید به نام مراصدالاطلاع علیاسماء الامکنه و البقاع. در این کتاب آمده: « تستر بالضم، ثم السکون، و فتح التاء الاخری و راء. اعظم مدینه بخوزستان الیوم. و هو تعریب ششتر بخوزستان انهار کثیره، اعظمها نهر تستر، بنی علیه سابور الملک شاذروان من عجائب الابنیه یکون طوله نحو میل »
علاءالملک حسینی شوشتری مرعشی از علمای قرن یازدهم هـ ق در کتاب فردوس در تاریخ شوشتر چنین مینویسد: « و در خوزستان انهار بسیار است و اعظم آنها نهر شوشتر است که ملک شاپور شادروان آن را ساخت تا آب آن مرتفع شده و در اندرون شهر که در مکان رفیع واقع شده جاری گردید. و این شادروان از عجایب بناهای عالم است.»
امیر حماه در تاریخش تستر (= شوشتر) را مرکز خوزستان ذکر کرده است. در اللباب آمده است که عامه مردم ت اول آن را به ش تبدیل کرده آن را شستر میگویند. این شهر در اقلیم سوم واقع شده است. به نقل از القانون طول [جغرافیائی] آن ۷۵ درجه و ۲۰ دقیقه و عرض آن ۳۱ درجه و ۳۰ دقیقه است. رودی دارد که همنام شهر اهواز است. شاپور یکی از پادشاهان پارسی ساختمان عظیمی در آنجا ساخت که آب به قسمتهای مختلف شهر برسد. گفته میشود کهنتر از آن شهری در جهان نیست. بنا به قول مؤلف اللباب مدفن صحابی جلیل براء بن مالک در آنجاست.
سعید فلاحفر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست