شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
رابطه بازیگر ـ کارگردان باید سادیستس باشد
![رابطه بازیگر ـ کارگردان باید سادیستس باشد](/web/imgs/16/143/jszzp1.jpeg)
▪ چگونه کارگردان کمرو و خجالتی فیلمهایی چون <حس و حساسیت> و <ببر خیز کرده، اژدهای پنهان> سر از پروژه بزرگ و پرخرج تابستان امسال درآورد؟
ـ آنگ لی برای ساختن <هالک> ناچار شد به سن فرانسیسکو نقل مکان کند و هر روز به مدّت ده ماه نقش یک هیولای غول پیکر و سبز رنگ را برای انیماتورها و متخصصان رایانهای شرکت لایتاند مجیک ایفا نماید. چرا که میخواست مطمئن بشود آنها دقیقاً تصویری را که او از یک غول درهم شکسته و موجود بیروحیه در ذهن دارد، خلق میکنند. لی اصلاً نمیخواست قهرمان فیلم جدیدش صرفاً بر اساس تصویر ورزشکاران و کشتیگیران ساخته و پرداخته ذهن انیماتورها و رایانهها از کار دربیاید و به همین دلیل زمان بسیار زیادی را صرف مقدمات پروژه و جزییات صحنه فیلمبرداری کرد.
استودیوی یونیور سال هم امکانات فراوانی را برای فیلمساز و سرشناس خود فراهم نمود ولی در کنار همان استودیویی که استیون اسپیلبرگ <پارک ژوراسیک> را در آنجا ساخت، مشغول به کار شد. آنچه میخوانید صحبتهای آنگ لی پس از اتمام پروژه <هالک> و پیش از به روی پرده رفتن فیلم در گوشه و کنار جهان و شرح سختگیریهای او در حین کار است.
▪ با انیماتورهایت چگونه کار کردی؟
ـ از آنجایی که هالک شبیه هیچ شخصیت دیگری در جهان نیست، آنها مجبور بودند از حرکاتی که من میکنم تقلید کنند: هیچکس تصور خاصی از هالک در ذهن نداشت و من بیچاره همه چیز را برای انیماتورها شرح میدادم.
آخر کار هم غیر از پرشهای حیرتانگیز سه مایلی، هر کاری که به ذهنتان میرسد عملاً انجام دادم، حتی زمانی که هالک به درون آب میافتد. کار خیلی طاقتفرسایی بود، ولی چارهای جز انجام آن نداشتم.
اریک بانا، هنرپیشه نقش اول فیلم، از سختگیریهای تو در سر صحنه و دقت در جزییات خاطرات فراوانی دارد.
خیلی به ندرت اتفاق میافتد که در فیلمهای من پلانی در کمتر از ۶۰ یا ۷۰ برداشت به سرانجام برسد. شاید کار به صد برداشت هم بینجامد. در یک مورد که بانا با سام الیوت در صحنهای حضور داشت؛ پس از ۱۷۰ برداشت رضایت دادم و کار تمام شد، معتقدم رابطه کارگردان بازیگر باید یک رابطه سادیستی باشد. گرچه شاید آنها از این موضوع ناراحت شوند و لب به اعتراض بگشایند، ولی در عین حال از اینکه خستگی پایان کار روزانه برایشان لذتبخش است راضی و خشنود خواهند بود.
▪ با استودیوی یونیورسال چگونه به توافق رسیدی؟
ـ خب من با <اژدهای پنهان> به موفقیتهای زیادی رسیده بودم و آنها هم فکر میکردند که میتوانند این موفقیت را در قالب یک اکشن پرخرج و در مقیاسی بزرگتر تکرار کنند. آنها فیلمی میخواستند که امضای آنگلی پایش باشد و به همین دلیل با من صحبت کردند. من هم ذاتاً اهل سینما هستم و وقتی دست روی پروژهای متفاوت میگذارم، هیجانزده میشوم. با خودم گفتم شاید این <سرنوشت سبز> من باشد (اشاره به شمشیر افسانهای فیلم <ببر خیز کرده>) و اژدهای پنهانم میخواستم بزرگترین فیلم کارنامه حرفهای خودم را آن هم با روشی منحصر به فرد بسازم. فکر میکنم شایستگی آن را هم دارم. زنجیره موفقیتهای پی در پی این فرصت، آزادی، سرمایه و قدرت را به من داده تا دست به کارهای بزرگ بزنم.
▪ پس میخواستی فیلمی با حضور یک ابر قهرمان بسازی؟
ـ نه، اصلاً چنین قصدی نداشتم. من هالک را به این دلیل دوست دارم که یک ابر قهرمان نیست. او یک هیولای افسرده و تراژیک است. برنامه من ساخت درامی روانشناسانه بود، یک اسطوره امروزین در شکل فیلمی ترسناک <هالک> قرار نیست دنیا را نجات دهد یا به جنگ بیعدالتی برود.
او آزرده شده و به همین دلیل دیوانه میشود، برای من، هیجان اصلی در تماشای تقابل شادمانی و سرکوب خلاصه شده است. مثل نفس کشیدن.
این دقیقاً شبیه گردش ایام و چرخیدن چرخ روزگار است. حس میکنم هر کدام از ما یک هالک در درون خودمان داریم و این هالکها هم ترسناک هستند و هم بالقوه شادیبخش و همین ترسناکترین وجه قضیه درباره هالک است. ما معمولاً درون اصلیمان را در تاریکی پنهان میکنیم.
مخاطب هم وقتی فیلم را میبیند؛ به هالک درون خویش رجوع میکند: شخصیتی ناشناخته اما واقعی که در تمام طول زندگی فرد با منطق خاص او و مهارتهای اجتماعیاش از نظرها پنهان است. او سویه مخالف ماست و احتمالاً من حقیقی همه ما هالک ترسناک است و به همین جهت از نشان دادن آن به دیگران میترسیم.
▪ بزرگترین چالش تو در این پروژه بزرگ چه بود؟
ـ اینکه یک غول بزرگ رایانهای را در ذهن مخاطب باورپذیر جلوه بدهم. ما به این پرسش تا اندازهای در <اژدهای پنهان> پاسخ گفته بودیم. اینکه چگونه اثری از یک ژانر محبوب مثل فیلمهای هنری را با هوشمندی و بدون سست کردن پایههای اصلی آن به سرانجام برسانیم و در عین حال به قواعد سرگرمی سازی هم پایبند بمانیم. <هالک> مثل <ببر خیز کرده> تلفیقی عجیب از فرهنگ عامه و درام حقیقتگراست. فکر میکنم این دو جنبه ذاتاً هیچ اشتراکی با هم ندارند، ولی من تلاش خودم را برای ترکیب آنها کردم.
ضمن اینکه باید میزان واقعگرا بودن آن را هم در نظر گرفت اگر بپذیریم تمام ماجرا واقعی است، چگونه میتوان به حضور یک غول بزرگ و سبزرنگ و یا پرواز کردن افراد باور داشت؟ اصلاً چگونه میتوان داستانی همانند تصورات دوران کودکی را به واقعیاتی چون درام روانشناسانه، کمدی و رمانس تلفیق کرد؟ اینها کلاً مسایل متضادی هستند که اوج و فرود زندگی فیلمسازی مرا شکل میدهند. متعادل کردن این عناصر سختترین کار برای یک فیلمساز است.
▪ فکر میکنی مردم با تماشای فیلم شگفتزده شوند؟
ـ البته شخصاً از شگفتی خوشم میآید، ولی میانه چندان خوبی با فیلمهای تابستانی ندارم. چون فیلم بزرگ و پرخرجی است پس باید در فصل تابستان اکران شود، یا در کریسمس گرچه باید موضوع بازاریابی را هم در نظر گرفت تا آنجایی که به من مربوط میشود، این فرصت در اختیارم قرار داده شد تا یک فیلم بزرگ بسازم و حالا دیگر کاری به فروش و میزان موفقیت آن ندارم.
بقیه کار بر عهده تماشاگران است که چه اندازه از <اژدهای پنهان> جدید من شگفتزده شوند یا نه. به نظرم ترکیب جنبه هنری داستان با درام مورد علاقه من و افزودن شرایط انسانی و روانی به آن، فیلمی بسیار تماشایی خواهد بود. <هالک> نه فیلمی درباره یک ابر قهرمان، بلکه فیلمی ترسناک است.
▪ متقاعد کردن استودیو برای به خدمت نگرفتن یک نام بزرگ و فوق ستاره مشکل نبود؟
ـ نه، اصلاً مسأله خاصی در این زمینه نداشتیم. ضمن اینکه حالا دیگر خلق ستارههای رایانهای از استخدام هر ستاره دیگری گرانتر تمام میشود و در <هالک> ما پس از خلق غول سبز، پولمان ته کشید بنابراین استودیو دست مرا در انتخاب یک چهره جدید بازگذاشت تا بر هیجان کار افزوده شود. بشکل خاصی هم پیش نیامد و من با فراغ بال اریک را انتخاب کردم.
برای خلق شخصیت بروس بنر نیاز به چهره جدیدی داشتم تا چیزی از خودش به صحنه منتقل نکند. درست برخلاف ستارهها که هر کجا میروند، حاشیه را هم با خود میبرند. من قبلاً اریک را در یک فیلم مستقل استرالیایی دیده بودم که نقش قاتلی جدی را به زیبایی ایفا میکرد.
بروس در داستان یک بازنده تمام عیار است و کسی توجهی به او نمیکند. امّا در یک فیلم بزرگ و پرهزینه نمیتوان فردی معمولی را برای مدت طولانی در معرض دید مخاطب قرار داد. من شخصاً با اریک ملاقات کردم و در وجود او علاوه بر یک بازیگر توانا، خوی هیولاگونه هم دیدم و دانستم که انتخاب عاقلانهای برای ایفای نقش هالک است. تازگی چهره امتیاز بزرگی به شمار میرود و استودیو نیز از انتخاب اریک بسیار راضی بود.
▪ نخستین بار که خبر پروژه <هالک> به گوشت خورد؛ کی بود؟
ـ در حال تبلیغ <اژدهای پنهان> بودم. فیلم تازه در ایالات متحده اکران شده بود و نقدهای مثبتی درباره آن در مطبوعات و رسانهها نوشته میشد. متعاقب آن پیشنهادهای فراوانی برای کار بر روی پروژههای بزرگ دریافت کردم. احتمالاً مدیران استودیوها فکر میکردند که چون من توانستهام یک فیلم هنری چینی زبان و از نظر تجاری بسیار موفق بسازم، پس میتوانم در ژانر هم توفیق مشابهی را تجربه کنم. شیوه فیلمسازی هنگ کنگی کمک زیادی به من کرد و این پروژه خاص هم توسط دوست و همکار دیرینم یعنی جیمز شاموس کشف شد.
▪ در جریان بازاریابی فیلم هم دخالتی داشتی؟
ـ نه، وظیفه من نبود. این کار نیاز به تجربه دارد و من هرگز نخواستهام وارد آن شوم. فقط دوبار در جلسات بازاریابی شرکت کردم که آن هم به نظرم سنگین آمد. بعد به آنها گفتم که کار من صرفاً فیلمسازی است و به چیز دیگری اهمیت نمیدهم. البته از عادت صحبت کردن با خبرنگاران برای فروش بیشتر فیلم استفاده میکنم و این تنها کاری است که میتوانم انجام دهم.
نمیخواهم درباره بازیهای ویدئویی و محصولات مربوط به فیلم حرفی بزنم. تلاش برای بازاریابی یک فیلم بزرگ تابستانی، کار تخصصی است و من چون تبحری در این زمینه ندارم، دخالتی هم نمیکنم.
▪ به نظرت داستانهای اینچنینی نظیر <هالک> را میتوان به اسطورههای امروزین تعبیر کرد؟
ـ من این قابلیت را در آنها میبینم و از فیلمهای ژانر وحشت مثل <فرانکنشتاین>< کینگ کونگ> و نظایر آنها <جکیل و هاید> و اسطورههای یونانی، چیزهای زیادی درباره اسطوره و افسانه آموختم. در این عرصه، قابلیت کار و مانور فراوان است و محدودیت چندانی وجود ندارد. البته بستگی دارد به برداشت تو از آنها.
▪ برنامهای برای پروژه <هالک ۲> داری یا نه؟
ـ شخصاً هیچ ایدهای در ذهن ندارم. صحبتهایی شده، امّا همین <هالک> اول چنان نیرویی از من گرفت که اصلاً نمیتوانم درباره دوّمی حتی فکر کنم.
▪ تو فیلمهای متفاوتی در کارنامه داری، از آثار هنری گرفته تا جنگهای داخلی امریکا. دوست داری پروژه بعدیات چه حال و هوایی داشته باشد؟
ـ هنوز نمیدانم اما دوست دارم کار متفاوتی انجام بدهم. من با همسر و دو پسرم در نیویورک زندگی میکنم و در اولین فرصت ممکن به خانه برمیگردم. فعلاً در مرحله هالک زدایی به سر میبرم و درد ناشی از کمبود آدرنالین را تحمل میکنم.ولی هنوز درباره آینده فکری نکردهام.
▪ فکر میکنی آینده سینما از آن هنرپیشههای رایانهای خواهد بود؟
ـ استفاده از بازیگران واقعی بسیار ارزانتر تمام میشود، باور کنید! حتی استخدام ستارههای بزرگ و نامدار. اگر کسی بتواند با بازیگران واقعی سر و کله بزند و آنها را به انجام هر کاری وادار کند، پروژهاش بسیار آسانتر و ارزانتر به سرانجام میرسد.
▪ دوران کودکیات در تایوان چگونه گذشت؟
ـ به سختی. سرگرمی چندانی نداشتم. به همین دلیل در اواسط زندگیام دچار بحران شدم و به دنبال شادی و سرگرمی گشتم. پدرم مدیر یکی از بهترین دبیرستانهای تایوان بود و البته مدیر من. بچه کمرو و سربهراهی بودم و اصلاً بیرون نمیرفتم و ساکت و کم حرف. با اینکه به مدرسه میرفتم و تمام وقت سرکلاس مینشستم؛ ولی توجهم اصلاً به کتاب نبود و ذهنم در جای دیگری پرسه میزد.
▪ یکی از موضوعهای اصلی فیلم، مهندسی ژنتیک است در این باره چه عقیدهای داری؟
ـ به نظرم الان در جایگاهی قرار داریم که پرسشهایی اساسی درباره هویت ما را به چالش کشیدهاند. به عقیده من این نقطهای بسیار حیاتی برای ماست. از زمان انقلاب صنعتی تا به امروز، بشر همواره با ترس از علم زندگی کرده است و به گمانم فرانکنشتاین یکی از نخستین مظاهر این ترس بود. اینکه روزی دست ساختههای بشر از کنترل او خارج شده و بر جهان مسلط شود، همه را نگران کرده است.
این موضوع از نقطهنظر دراماتیکی برایم بسیار جالب توجه است و معصومیت را در برابر مصنوعات دست بشر قرار میدهد.
من دانشمند نیستم؛ ولی میدانم که مهندسی ژنتیک گامی است در جهت بهبود و پیشرفت نوع بشر و پاسخ به پرسشهای اساسی در باب هویت. آیا این خود ما هستیم یا یک ماشین کوچک؟ تنها حس درونی انسان به گمان من خاطرات است و به همین دلیل هم فیلم و سینما سر و کار زیادی با خاطره دارد. به نظرم ما همیشه با پرسشهایی اساسی و متافیزیکی درباره هویت مواجه بوده و هستیم.
▪ به خدا عقیده داری؟
ـ من یکی از پیروان واقعی فلسفه چینی هستم و ما واقعاً درباره این چیزها بحث نمیکنیم. ما بر این باوریم که به هر موجود بلندتر از خودمان احترام بگذاریم و هرگز تظاهر یا تصور نکنیم که میدانیم آن موجود را کسی مثل خودمان خلق کرده است.
فقط درباره آن حرف نمیزنیم. در فیلم هم عملاً نمونههایی به چشم میخورد. چیزهای بزرگ و کوچکی که تعادلی میان آنها برقرار شده است. مثل ابر غول پیکر قارچی که حاصل انفجار اتمهای بسیار ریز است.
▪ تو کار خودت را با بازیگری شروع کردی، چه شد که سر از کارگردانی درآوردی؟
ـ خیلی ساده، چون نمیتوانستم انگلیسی صحبت کنم. وقت به ایالات متحده آمدم، به دلیل مشکل زبانی امکان حضور در برنامههای مربوط به بازیگری را نداشتم و این خیلی عذابم میداد. برنامه سه ساله بود و نخبگان در آن شرکت میکردند.
من هم چون نمیتوانستم به عنوان بازیگر روی صحنه حضور داشته باشم، ترجیح میدادم بخت خود را در کارگردانی بیازمایم. همیشه فکر میکردم که از طریق فیلم میتوانم هنر خودم را نشان بدهم. مدتی هم طول کشید تا به حضور در پشت دوربین عادت کنم و به جای آنکه دیده شوم؛ دیگران را در مقابل دوربین ببینم.
سالهای زیادی سپری شد تا من به این دگرگونی خو گرفتم و نهایتاً در <هالک> کاملاً آن را پذیرفتم.اریک بانا میگفت تو فیلمسازی فلسفی هستی.نمیدانم، شاید او تنها نظر خودش را گفته باشد. این راهی برای تشویق بازیگران است تا باور کنند آنچه خلق کردهاند، جذاب و تماشایی از آب درآمده است. به گمانم علاقه زیادی به افکار فلسفی دارم، ولی وقتی نوبت به عرصه فیلمسازی میرسد، ترجیح میدهم همه آن افکار را دور بریزم و ببینم در عمل چند مرده حلاجم.
گاهی از اینکه محصول کار یک سینماگر را <فیلم> مینامند، احساس تنفر میکنم. من نام قدیمی آن را بیشتر میپسندمmovie . اگر یک نفر اینجا ایستاده باشد و تو او را تا نقطهای دیگر حرکت بدهی، به این میگویندmovie یا تصویر متحرک.
▪ و در پایان اینکه، آیا اصلاً از هیچکاک تأثیر پذیرفتهای؟
ـ بله، هیچکاک را دوست دارم و او یکی از قهرمانان زندگی من است که عجیبترین کارهای ممکن را به زیباترین شکل ممکن در فیلمهایش انجام داده است. هیچکاک با چنان مهارتی فیلم ساخته که چارهای جز تحسین او برای مخاطب باقی نمیماند. گرچه من خودم به هنگام الگو گرفتن از کارهای او، ناچار به روز آمد کردن ایدهها و اجراها هستم.
همه این حرفها درباره عقاید فروید هم صدق میکند که امروزه بسیار ساده و بدیهی به نظر میرسند. من دوست دارم از زاویهای دیگر به قضایا نگاه کنم. ولی تصدیق میکنم که هیچکاک قهرمان من است.
جان هیسکاک – پل فیشر/ ترجمه:فرانک ارجمند پور
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست