شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

امتداد انوار امامت , از مبدا رسالت تا مقصد کرامت


امتداد انوار امامت , از مبدا رسالت تا مقصد کرامت

نگاهی به هجرت تاریخی امام رضا ع از مدینه به خراسان

هجرت تاریخی امام هشتم(ع) از مدینه به خراسان پس از هجرت تاریخی پیامبراکرم (ص) از مکه به مدینه و حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و سپس به کربلا را باید سومین سفر پراهمیت تاریخ اسلام دانست، به گونه ای که جامعه شیعه که تا آن روز جامعه ای پراکنده و در انزوا بود، به برکت هجرت امام(ع) و قرار گرفتن در کانون قدرت وقت، به جریان مهم سیاسی و فرهنگی تبدیل شد و توانست در دراز مدت به یک مذهب فراگیر تبدیل شود.

اسناد تاریخی، گویای اولین زمینه های سفر امام(ع) نیست، ولی با مطالعه اسناد موجود، این حقیقت مسلم است که از پیش مکاتباتی میان مرو و مدینه صورت می گرفته و بر سفر امام به سوی مرو، اصرار بوده است. در برخی منابع تاریخی آمده است: مأمون، پس از به دست گرفتن حکومت، با ارسال نامه ای امام رضا(ع) را به خراسان فرا خواند. امام (ع) از رفتن امتناع ورزید. در پی دعوتنامه های مکرر، مأمون مأموران خود را به نامهای رجاء بن ابی ضحاک و یاسر خادم، به مدینه گسیل داشت. آنان پس از ورود به مدینه، بر امام (ع) وارد شدند و هدف مأموریت خود را چنین بیان داشتند: مأمون، ما را فرمان داده و مأمور ساخته است تا تو را به خراسان ببریم.

امام رضا(ع) آماده سفر گردید، در حالی که از آن اکراه داشت و مطمئن بود در این سفر بدرود حیات خواهد گفت. علاوه بر آن چگونگی حرکت امام(ع) و تودیع وی با مرقد رسول خدا (ص) و نیز خاندانش، گویای اکراه امام(ع) بر این سفر است.

حسن بن علی وشاء نقل می کند که، امام به من فرمود: وقتی خواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، اعضای خانواده ام را جمع کردم و دستور دادم برایم چنان گریه کنند که صدایشان را بشنوم. سپس میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم کردم و گفتم: من دیگر به سوی شما باز نخواهم گشت. شیخ صدوق نیزدر «عیون اخبار الرضا» به سند خود از محول سجستانی نقل کرده است که گفت: چون پیک برای حرکت دادن امام رضا(ع) به خراسان، وارد مدینه شد، من در آن شهر بودم.

پس امام رضا(ع) به مسجد رسول ا... آمد تا با آن حضرت خداحافظی کند. در هر بار آن حضرت به سوی قبر باز می گشت و صدایش به گریه بلند می شد. به آن حضرت نزدیک شدم و بر او سلام گفتم. او نیز سلامم را پاسخ گفت. به وی تبریک گفتم. وی فرمود: مرا رها کن. من از جوار جدم بیرون می شوم و در غربت جان به جان آفرین تقدیم می کنم.

شیخ صدوق در «عیون اخبار الرضا» به سند خود از رجاء بن ابو ضحاک عموی فضل بن سهل نقل کرده است که گفت: «مامون مرا مامور آوردن علی بن موسی الرضا از مدینه کرد و به من دستور داد که وی را از راه بصره و اهواز و فارس بیاورم نه از راه قم و نیز فرمان داد که شبانه روز از وی محافظت کنم تا او را نزد مامون ببرم.

بنابراین من از مدینه تا مرو، همراه علی بن موسی بودم.» کلینی نیز روایت کرده است که مامون به امام رضا(ع) نوشت: راه جبل (کرمانشاه) و قم را در پیش نگیر، بلکه از راه بصره و اهواز و فارس بیا .

مامون آن حضرت را از آمدن از راه کوفه و قم بدین خاطر منع کرده بود که می دانست شمار شیعیان در این مسیر بسیار است و بیم داشت که مردم این دو شهر به سوی آن حضرت آیند و به گردش جمع شوند و از آن حضرت خواست که از راه بصره و اهواز و فارس، یعنی شیراز، و حدود آن شهر عازم خراسان شود، زیرا کسی که از عراق به خراسان می رود، دو راه در پیش رو دارد، یکی راه بصره، اهواز و فارس و دیگری راه بلاد جبل یعنی کرمانشاه، همدان و قم. حاکم در تاریخ نیشابور می نویسد: مامون، امام رضا(ع) را از مدینه به بصره سپس به اهواز سپس به فارس و از آنجا به نیشابور و بالاخره به مرو آورد و چنان شد که شد.

خط سیر امام(ع) از مدینه به خراسان به گونه ای از پیش طراحی شده بود که از هر گونه واکنش احتمالی شیعیان و علویان به دور باشد. بر این اساس، کاروان امام (ع) به دستور مأمون، بدون این که وارد کوفه شود، با فاصله از کنار آن عبور کرد.

در این میان، برخی نویسندگان مثل یعقوبی و بیهقی، مسیر امام را از بغداد به سوی بصره و برخی محققان عزیمت امام به کوفه را نیز نقل کرده اند، چنان که سید محسن امین عاملی می نویسد: «بعضی روایات، می نمایاند که امام علی بن موسی الرضا(ع) و همراهان حضرت، از بصره به کوفه آمده اند»علامه مجلسی نیز رفتن امام به جانب کوفه را تقویت می کند.

حضرت با گذر از قادسیه راه خود را ادامه داده، پس از طی مسافتی، وارد بصره ؛ شهری که شرایط حاکم بر آن به نفع مامون خلیفه عباسی بود،شدند. با این فرض، مأمون عزیمت امام به بصره و عبور دادن امام از این دیار را امری تبلیغاتی برای خود می دانست و بهره برداری لازم را از آن انتظار داشت. حضرت پس از بصره از راه خاکی و یا آبی وارد خوزستان شده و چند روزی در اهواز اقامت داشته اند.

سپس از مسیر را مهرمز به سوی نیشابور رهسپار شدند. تا این مرحله از سفر، در منابع منعکس شده است، همچنان که بخش پایانی سفر نیز یعنی از نیشابور تا مرو روشن است، ولی حد فاصل میان اهواز تا نیشابور چندان معلوم نیست. احتمالهای مختلفی در مورد مسیر امام داده شده است که عبارتند از:

▪ اهواز فارس اصفهان قم ری سمنان دامغان نیشابور.

▪ اهواز اصفهان عبور از کوهستانها کوه آهوان سمنان نیشابور.

▪ اهواز اصفهان یزد طبس نیشابور.

▪ اهواز فارس کرمان طبس نیشابور.

حضرت درگذر از شهرها و یا روستاها، گاه آثاری نیز از خود بر جای گذارده اند؛ چه آثار گفتاری و چه آثاری از بناهایی که کلنگ آن توسط امام زده می شده است و یا آثار دیگر، مثل جای ساختن چشمه، کاشتن درخت و...

هر چند مشهور برآنند که قم از جمله شهرهایی بوده است که بنابر سیاست مأمون نمی بایست امام از آن عبور کند، ولی برخی معتقدند امام(ع) از طریق اراک یا از راه اصفهان، وارد قم شده اند.ولی نظریه مشهور این است که امام از اصفهان یا نزدیکی آن به سوی طبس و نیشابور عزیمت داشت.

امام پس از چندی در میان استقبال با شکوه و بی نظیر مردم وارد نیشابور شدند و در ناحیه ای به نام بلاش آباد یا پلاس آباد در منزل زنی به نام پسنده یا پسندیده، فرود آمده و اقامت گزیدند. پس از چند روز اقامت در نیشابور، امام(ع) در میان بدرقه بی سابقه مردم، نیشابور را به مقصد «مرو» ترک کرد. در میان بدرقه کنندگان بسیاری از علما و دانشمندان حضور داشتند. دو تن از حدیث شناسان مشهور به نام ابوزرعه رازی و محمدبن اسلم طوسی خدمت حضرت رسیده، گفتند: ای بزرگوار!باز مانده از دودمان امامان و ای سلاله پاک پاکان و ای فرزند پیامبر(ص) به حق پدران و اجداد پاکت ونیاکان نیکو مقامت، سوگند می دهیم، حجاب محمل کنار زده، رخسار به ما بنمایی، و حدیثی از نیاکان خود برای ما بازگویی که خاطره ای به یاد ماندنی از شما داشته باشیم.

امام(ع) در آن اجتماع عظیم مردم نیشابور، به بیان حدیثی از اجداد خود پرداخت که به حدیث سلسلةالذهب موسوم گردید .

ایشان پس از عبور از نیشابور و چند آبادی دیگر، وارد مرو پایتخت مأمون گردید و از طرف او مورد استقبال و تکریم واقع شد.

مأمون برای اجرای نقشه های سیاسی خود تلاشهای گسترده ای را شروع کرد. او در آغاز، به امام رضا(ع) گفت: «بر آن شده ام که خود را از خلافت به کناری بگذارم و این مقام را به تو واگذار نمایم و با تو بیعت کنم.» ولی آن حضرت این پیشنهاد را نپذیرفت و پاسخی چنین فرمود: «اگر این خلافت، از آن توست و خدای برای تو قرار داده است، جایز نباشد لباسی را که خدای تو را پوشانده، از خود برکنی و برای غیر خودت قرار دهی، و چنانچه خلافت از آن تو نیست، پس جایز نباشد تو را که چیزی برای من قراردهی که از آن تو نیست» مأمون دست از پیشنهاد خود برنداشت و مذاکرات به مدت دو ماه ادامه یافت.

سرانجام پیشنهاد خلافت را به ولایتعهدی تغییر داد و با گستاخی تمام به امام رضا(ع) گفت: «به خدا سوگند که اگر ولایتعهدی را نپذیری، تو را بر آن مجبور می کنم!و اگر باز هم قبول نکنی، گردنت را می زنم»!

آن حضرت، چون هیچ راه گریزی برای خود نیافت، مجبور شد مقام ولایتعهدی را با شرایطی بپذیرد و آن شرایط را چنین اعلام فرمود: «من ولایتعهدی را می پذیرم، مشروط بر این که از موضع حکومتی امر و نهی نکنم و فتوا ندهم و قضاوت نکنم وکسی را بر مسند ننشانم و کسی را از مقام خود عزل نکنم و چیزی را که در حکومت است، تغییر ندهم و مرا از همه اینها معاف داری»

پس از قبول ولایتعهدی و هجرت حضرت رضا(ع) به خراسان، نام ایشان پس از نام خلیفه در نماز جمعه برده می شد و از این طریق مردم سرزمینهای مختلف اسلامی مانند ایران، یمن، عراق، سوریه، مصر، اندلس و... با نام و جایگاه معنوی امام(ع) آشنا می شدند.

خلاصه آنکه با هجرت حضرت رضا(ع) خراسان به قطب جهان اسلام مبدل شد، ضمن آنکه حضور ایشان باعث شد بعدها این منطقه به یکی از پویاترین کانون های علوم اسلامی و شیعی در حفظ و حراست از اسلام تبدیل شود، تا جایی که بسیاری از وزیران ترک و مغول شیعیانی بودند که از این کانون پرفیض بهره بردند و بدین طریق جهان اسلام از ویرانگری آنها حفظ شد. بنابراین، امام هشتم(ع) هم برای مردم عصر خود و هم برای اعصار بعدی مایه خیر و برکت بودند.با توجه به این مسائل هجرت حضرت رضا(ع) به خراسان موجب شد تا آن حضرت بتوانند از موقعیت موجود نهایت استفاده را ببرند و رسالت والای خویش را به انجام برسانند.

جواد سحرخیز

منابع :

۱- ماهنامه کوثر شماره ۴ / سید علیرضا سید کباری

۲- اشکال العالم

۳- ترجمه تاریخ یعقوبی



همچنین مشاهده کنید