شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

راهکارها و شیوه های آموزش فراگیران نخبه


راهکارها و شیوه های آموزش فراگیران نخبه

هدف اصلی این مقاله ارائه انواع راه ها و روش های آموزشی برای گروه نخبه است که می تواند مفید واقع شود و توانایی های آنان را تحقق بخشد نگارنده پس از بیان تعریف و ویژگی های نخبگان و توضیح ضرورت رعایت تفاوت های فردی در تعلیم و تربیت و اهمیت آموزش آنان, به موضوع اصلی پرداخته است

هدف اصلی این مقاله ارائه انواع راه ها و روش های آموزشی برای گروه نخبه است که می تواند مفید واقع شود و توانایی های آنان را تحقق بخشد. نگارنده پس از بیان تعریف و ویژگی های نخبگان و توضیح ضرورت رعایت تفاوت های فردی در تعلیم و تربیت و اهمیت آموزش آنان، به موضوع اصلی پرداخته است.

● چکیده

فراگیران نخبه، نیازها و استعدادهایی دارند که در قالب برنامه های عادی مدارس و مراکز آموزشی برآورده نمی شوند و به درستی پرورش نمی یابند. از این رو، باید تغییراتی در این نوع برنامه ها به وجود آورد. در این مقاله، راه کار و شیوه هایی برای تغییر در محتوا، روش و محیط آموزشی کلاس های عادی ارائه شده است. روش های «شتاب بخشی»، «غنی سازی» و «پیچیده سازی» برای تغییر محتوا، روش «حل مسئله» و «آفرینندگی» برای تغییر شیوه تدریس، و روش های «سرعت»، «گروه بندی» و مانند آن برای تغییر محیط آموزشی به کار گرفته می شوند.

● مقدّمه

انسان با توانایی های بالقوّه به دنیا می آید. این توانایی ها در اثر پاره ای عوامل در برخی بیشتر و در برخی دیگر کمتر بروز می کنند. اصطلاح «نخبه»۱ به کسی اطلاق می شود که با استعدادها و توانمندی های برجسته خویش، در مقایسه با افراد عادی، می تواند کارهای مهم تر و پیچیده تری انجام دهد.

در محیط آموزشی، نیازها، علاقه ها و ظرفیت های شاگردان نخبه گسترده تر و بالاتر از دیگر شاگردان است. بنابراین، تهیه کننده برنامه و مربّی آموزشی باید شرایط و امکانات ویژه ای را تدارک ببیند و به روش هایی روی آورد تا این گروه برگزیده بتواند توانایی های خود را به کار گیرد و به سوی رشد و پیشرفت گام نهد.

در میان نوشته های تربیتی، به مناسبت های گوناگون، موضوع تعلیم و تربیت نخبگان و تیزهوشان از سوی دانشمندان و صاحب نظران این رشته مطرح شده است. عده ای این موضوع را به صورت جداگانه و به تفصیل مورد بررسی قرار داده اند; و عده ای دیگر در ضمن مباحثی مانند روان شناسی تربیتی و دانش آموزان و فراگیران استثنایی به آن اشاره کرده اند.

هدف اصلی این مقاله ارائه انواع راه ها و روش های آموزشی برای گروه نخبه است که می تواند مفید واقع شود و توانایی های آنان را تحقق بخشد. نگارنده پس از بیان تعریف و ویژگی های نخبگان و توضیح ضرورت رعایت تفاوت های فردی در تعلیم و تربیت و اهمیت آموزش آنان، به موضوع اصلی پرداخته است. این نوشته بر پایه این باور شکل گرفته است که برای آموزش سرآمدها، نمی توان به برنامه های عادی مدارس بسنده کرد، بلکه باید محتوا، روش و یا محیط تربیتی آن را تغییر داد. در این

زمینه، روش های «شتاب بخشی»، «غنی سازی» و «پیچیده سازی» برای تغییر محتوا، روش «حل مسئله»، «مسئله یابی» و «پرورش خلّاقیت» برای تغییر شیوه یاددهی، و روش های «سرعت»، «گروه بندی» و مانند آن برای تغییر محیط آموزشی به کار گرفته می شوند.

● مفهوم شناسی

در نوشته های علمی، واژه هایی مانند «نخبه»، «درخشان، نابغه، سرآمد»،۲ «بااستعداد، پراستعداد و تیزهوش»۳ به جای هم به کار می رود. این کلمات با اندکی تفاوت، معنای مشابهی دارند. صرف نظر از اختلاف این اصطلاحات، شناسایی و تعیین ملاک ها و ویژگی های کسی که از چنین صفاتی برخوردار است، اهمیت دارد.

دانشمندان تعلیم و تربیت تعریف های گوناگونی از «نخبگی» یا «تیزهوشی» ارائه داده اند. شاید بتوان گفت: در این مورد، اتفاق نظر کاملی وجود ندارد. گروهی بر این باورند که اصطلاح «نخبه» به کسی اطلاق می شود که بتواند در بسیاری از جنبه های ذهنی، روانی و رفتاری، توانایی فوق العاده ای از خود نشان دهد، در حالی که گروه دیگر تنها بر برخی از جنبه های آن تأکید دارند. آدامسون (Adamson) می گوید:

مفهوم مبهم «سرآمد» ممکن است عبارت باشد از: پیشرفت تحصیلی برتر، هوش بالا، یادگیری فوق العاده سریع، وجود توانایی یا قریحه فوق العاده ای خاص یا ترکیبی از همه اینها.۴

هاویگرست (Havighurst) «تیزهوش» را این چنین تعریف می کند:

«تیزهوش» یا «سرآمد» کسی است که در یکی از رشته های با ارزش، از خود توانایی و برجستگی قابل توجهی نشان دهد.۵

کمیسیون آموزش و پرورش آمریکا در سال ۱۹۶۹ موارد ذیل را معیار و ملاک سرآمد بودن در نظر گرفت:

۱) استعداد هوش عمومی;

۲) استعداد درسی ویژه;

۳) تفکر خلّاق;

۴) توانایی رهبری;

۵) ذوق و استعداد هنری;

۶) توانایی روانی ـ حرکتی.۶

بنابراین، «نخبه و سرآمد» به کسی گفته می شود که مطابق تشخیص اهل فن، در هر یک از زمینه های یادشده موفقیت قابل توجه و یا توانایی بالقوّه ای دارد. این افراد قریب سه تا پنج درصدجمعیت مدرسه را تشکیل می دهند.

برخورداری از بهره هوشی بالاتر از متوسط، برجستگی خاص در یادگیری مطالب، توانایی تفکر انتزاعی، ارائه پاسخ های پیچیده و تازه، درک و فهم سریع روابط بین عناصر، توانایی تعمیم، گستردگی و تنوّع گنجینه لغات، حافظه قوی، انرژی زیاد، قدرت خیال پردازی، توجه و تمرکز حواس بالا، کنجکاوی، علاقه و انگیزه قوی، روان سخن گفتن، خوش خلقی، علاقه مندی به مسائل بزرگ ترها و قدرت رهبری از مهم ترین ویژگی های عمومی نخبگان است.۷

● رعایت تفاوت های فردی۸ در آموزش

اگر به انسان های پیرامون خود بنگریم، می بینیم که آنان دست کم در برخی جنبه ها با یکدیگر تفاوت دارند. شاید نتوان دو نفر را پیدا کرد که از هر لحاظ شبیه هم باشند. این تفاوت ها، هم در ویژگی های جسمی و هم در خصوصیات روانی دیده می شوند. برخی توانمند و قوی هستند; برخی دیگر در ضعف و ناتوانی به سر می برند; برخی از بهره هوشی بالایی برخوردارند; برخی دیگر کم هوش هستند; عده ای در انجام کارها و تکالیف توانمندی ویژه ای از خود نشان می دهند; عده ای دیگر تنها از روی ناچاری به کاری اقدام می کنند; یکی به ورزش علاقه دارد و دیگری به مطالعه. همه این تفاوت ها را می توان در جنبه های «توانایی جسمی، وضع ظاهری، هوش، استعداد، شخصیت، علاقه و انگیزش»۹ خلاصه کرد.

اهمیت این تفاوت ها در کارایی و اثربخشی آموزش و سایر فعالیت ها آشکار می گردد. رعایت تفاوت های فردی در تعلیم و تربیت و به طور کلی، انجام کار و رفتار فرد نقش تعیین کننده ای دارد و نادیده گرفتن آن سبب می شود تا همه افراد با دید یکسان نگریسته شوند. اگر کسی احساس کند که می تواند کاری را به خوبی و با علاقه و انگیزه انجام دهد، از آن کار اظهار رضایت می کند، اما چنانچه انرژی و توانایی لازم برای انجام کاری نداشته باشد، حس ناامیدی را در خود می پروراند و با شکست های پی در پی مواجه می شود.

بحث درباره تفاوت های فردی جایگاه ویژه ای در تعلیم و تربیت دارد. این مسئله توجه بسیاری از اندیشمندان و صاحب نظران تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. افلاطون (Plato)، فیلسوف یونانی، معتقد است: همه افراد را نمی توان به طور یکسان تربیت نمود.۱۰ او عمده ترین هدف تربیت را «کشف استعدادهای برجسته» می داند که باید برای زمام داری جامعه آرمانی برگزیده شوند. روسو (Rousseau)، فیلسوف فرانسوی، هدف تربیت را شکوفا ساختن هستی آدمی و ویژگی های طبیعی آن می داند. او می گوید:

طبیعت انسان را نیک خلق کرده است، ولی جامعه او را بد تربیت نموده است.۱۱

بنابراین، مربّی باید بکوشد تا ویژگی، توانایی و علاقه طبیعی فرد را آشکار سازد. «شاگردمحوری» به جای «معلم محوری»، از مهم ترین دستاوردهای علمی اندیشه روسو در آموزش و پرورش است که متفکران و مربّیان بزرگی همچون پستالوزی (Pestalozzi) آن را می پذیرند و در آموزشگاه خود به کار می بندند.

مفهوم «تعلیم و تربیت» نیز می تواند اهمیت تفاوت فردی را روشن سازد. اگر در ماهیت و تعریف «تعلیم و تربیت» رشد همه جانبه فرد۱۲ مهم ترین شاخص در نظر گرفته شود، بستر چنین رشدی پس از شناخت و آگاهی از ویژگی ها و خصوصیات فراگیر فراهم می آید. مربّی در کار تربیت و هدایت جنبه های گوناگون رشد شخصیت، با افرادی سر و کار دارد که نیازها، علاقه ها و توانایی های متفاوتی دارند. او نمی تواند بدون توجه به ابعاد و گستره تفاوت های فردی، هدایت جنبه عقلانی، عاطفی، اخلاقی و سایر جنبه های رشد را به درستی انجام دهد; چون هر کس بر اساس خواسته ها، انگیزه ها و ظرفیت های وجودی خاص خود رشد می یابد و به کمال می رسد.

از سوی دیگر، عدالت و تساوی فرصت های آموزشی اقتضا می کند تا توانایی ها و استعدادهای فراگیران به شایستگی شناسایی شوند تا هر کس به سهم خود، از آموزش و پرورش بهره مند گردد.۱۳ هر کس حق دارد تا در جهت رشد و پیشرفت خود، از برنامه های آموزشی فراهم شده حداکثر استفاده را ببرد. این حق در صورتی به درستی ادا می شود که برنامه ریزی ها و طرّاحی ها مطابق توان و ظرفیت های متفاوت انسان ها تدوین شود و به مرحله اجرا درآید.

از این رو، در برنامه ریزی های آموزشی، باید تفاوت های فردی فراگیران رعایت گردد. برنامه ریزان و طرّاحان آموزشی باید بکوشند نخست تفاوت های فردی را بشناسند، سپس طرحی تنظیم نمایند که بر پایه نیازها و توانایی های متفاوت مخاطبان بنا شده باشد. مربّیان می توانند در قالب این طرح و با استفاده از روش هایی که برخی از آنها در این مقاله مورد بررسی قرار می گیرد، فرایندآموزش را باتفاوت های فردی شاگردان تطبیق دهند.

● اهمیت آموزش ویژه فراگیران نخبه

حمایت از نخبگان و ایجاد فرصت رشد برای آنان یکی از مهم ترین وظایف نهادهای اجتماعی و به ویژه نهاد تعلیم و تربیت است. این گروه از افراد بزرگ ترین و با ارزش ترین سرمایه کشور به شمار می آیند که حیات اجتماعی با وجود آنان گره می خورد. سرمایه گذاری برای این قشر از افراد جامعه می تواند پیشرفت چشم گیری در عرصه های فکری، فرهنگی، تولیدی و اقتصادی به ارمغان آورد. جامعه ای می تواند به بالندگی و خودکفایی برسد که همواره بکوشد تا با ایجاد شرایط و امکانات لازم، زمینه پرورش و شکوفایی توانمندی ها و استعدادهای برتر را آماده کند. چشم پوشی از نیازها و خواسته های این بخش از برگزیدگان، زیان ها و خساراتی بر جامعه انسانی بر جای می گذارد که نمی توان آن را به سادگی برطرف نمود.

همان گونه که گذشت، اختلاف سطح توانایی ها، نیازها و علاقه های فراگیران موجب می شود تا تعلیم و تربیت بر پایه تفاوت های فردی برپا گردد. تعلیم و تربیت تنها به انتقال اطلاعات و معلومات از پیش تهیه شده خلاصه نمی شود، بلکه رشد و پرورش جنبه های گوناگون شخصیت فرد رکن اساسی آن به حساب می آید. از این رو، نخست باید درصدد شناسایی ظرفیت ها و توانمندهای بالقوّه افراد بود، سپس شرایط و امکاناتی را فراهم کرد که آن استعدادها مناسب حال خود پرورش یابد. نخبگان نیز از دیگران جدا نبوده، در این طبقه بندی در مرتبه برتر قرار می گیرند. در این صورت، در برنامه ریزی های آموزشی، باید از برنامه ها و روش هایی استفاده کرد که فراخور حال آنان و فراتر از سطح نیاز و توانایی های دیگر فراگیران باشد.

در صورتی که نیازها، توانایی ها و علاقه های افراد نخبه نادیده گرفته شوند و برنامه های آموزشی در سطح همگان ارائه گردند، آنان نه تنها از این برنامه ها بهره ای نخواهند برد، بلکه در بسیاری از موارد، زیان خواهند دید. ذوق، انگیزه و توان ذهنی و جسمی نخبگان گسترده تر و بالاتر از دیگران است و در نتیجه، بهتر و سریع تر می توانند به هدف های آموزشی دست یابند. اگرچه این برتری در جای خود، موفقیت های چشم گیری برای آنان و جامعه در پی دارد، اما در مسیر تربیت عادی و مشی همگانی کلاس درس، بسیاری ازمطالبوموضوعات کهنه و پیش پاافتاده می نمایند و در نتیجه، احساس خستگی و بیهودگی به آنان دست می دهد و این گاهی به ناراحتی، بدبینی،سرخوردگیوبرخی انحرافات درآنان منجرمی گردد.

بهره مندی از هوش و استعداد درخشان دلیلی بر این نیست که نخبگان از مراقبت های ویژه بی نیازند. برخی تصور می کنند که افراد سرآمد نیازی به آموزش های ویژه ندارند;۱۴ چون قادرند در مسیر رشد و بالندگی، خود را با هر شرایطی تطبیق دهند و با توان و قوّت، همه موانع را از سر راه بردارند، بنابراین، برنامه ها و روش های آموزشی در سطح همگان و متوسط به این گروه نیز تعمیم می یابد، در حالی که توانمندی های بالقوّه نخبگان در صورتی می تواند به درستی و همه جانبه به بار بنشیند و زمینه پیشرفت آنان را فراهم آورد که شرایط و امکانات لازم متناسب با آنها مهیّا گردد. کسی که ـ برای نمونه ـ در نقاشی استعدادی قوی دارد، در صورتی نقاش زبردستی می شود که بتواند با آموزش های ویژه و ابزار و وسایل مورد نیاز، توانایی هایش را آشکار کند. اگر تربیت با استفاده از برنامه های ویژه به تناسب طبیعت، نیاز و علاقه او به اجرا درنیاید، استعدادهای او تلف خواهند شد و یا در مسیر دیگری پرورش خواهد یافت.

از سوی دیگر، هوش و توانایی شناختی انسان در اثر تعامل فرد با محیط چالشی، رشد می کند. در اثر کنش متقابل بین عوامل درونی و تجارب بیرونی، ساختار شناختی انسان توسعه می یابد. پیاژه (Piaget) معتقد است: فرایند «درون سازی» (جذب)۱۵ و «برون سازی» (انطباق)۱۶ «سازگاری»۱۷ را ممکن می سازد. طبق این دیدگاه، زمانی که تجارب جدید با اطلاعات موجود اختلاف داشته باشند، تغییرات و اصلاحاتی در ساختار شناختی ایجاد می شود تا با موقعیت جدید تطبیق پیدا کند (برون سازی)، اما اگر این دو با هم هماهنگ باشند عمل درون سازی رخ می دهد و به پاسخ یا رفتار فراگرفته شده بسنده می گردد.۱۸ بنابراین، هوش سرشار نیز در محیطی رشد و پرورش می یابد که مناسب، نو و چالش برانگیز باشد تا بتواند زمینه را برای عمل برون سازی فراهم سازد و توانایی های شناختی را بالا ببرد. اگر برنامه های آموزشی ویژه ای برای نخبگان در نظر گرفته نشوند نه تنها تغییری در ساختار شناختی آنان به وجود نمی آید، بلکه حتی ممکن است توانایی های موجود آنان نیز سرکوب گردند و یا به بیراهه کشیده شوند.

باید خاطرنشان کرد که ملاحظه ویژگی های نخبگان و سازمان دهی برنامه آموزشی ویژه برای آنان با پدیده «نخبه گرایی»۱۹ ارتباطی ندارد. شاید تصور شود که توجه خاص به آموزش نخبگان با برابری فرصت های آموزشی و عدالت اجتماعی سازگاری ندارد و نخبه گری را ترویج می دهد; چون از یک سو، سرمایه جامعه در انحصار رشد و پرورش عده ای خاص و محدود درمی آید، و از سوی دیگر، در آینده افرادی سر رشته امور اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را به دست می گیرند که با دیگران کمتر در ارتباطند و از نزدیک با مسائل و مشکلات آنان آشنایی ندارند. در پاسخ، باید گفت: توجه به آموزش نخبگان به خودی خود، پدیده نخبه گری را در پی ندارد. اگر در برخی موارد دیده می شود که این موضوع پیامدهای بدی برای جامعه به بار می آورد از مدیریت های نادرست و حمایت های جانب دارانه ناشی می شود۲۰ که درصدد است تا همه دارایی کشور را به گروه نخبه اختصاص دهد و از نیازها و توانایی های سایر گروه ها و رشد و پشرفت آنان چشم پوشی کند; افزون بر اینکه نادیده گرفتن توانمندی های نخبگان به زیان آنانوجامعه تمام خواهد شد.

با این توضیحات، هر کسی می تواند به روشنی به اهمیت و ضرورت تعلیم و تربیت ویژه نخبگان پی برد و این مهم بر او پوشیده نماند. اکنون باید کوشید و روش ها و برنامه هایی را سازمان دهی کرد که با استفاده از آن، نیازهای آموزشی این گروه برجسته به نحوی مناسب و مطلوب برآورده شود. مهم ترین هدف این مقاله ارائه همین روش ها و برنامه هاست که در ذیل مورد بررسی قرار می گیرند.

● راه کارها و روش های آموزشی

از آنچه تاکنون گذشت، روشن می شود که نیازهای آموزشی فراگیران سرآمد را نمی توان با برنامه های عادی مدارس و مراکز علمی برآورده نمود. معمولا این نوع برنامه ها در سطح همگان و بدون لحاظ توانایی ها و استعدادهای ویژه مخاطبان تنظیم شده، به اجرا درمی آیند. بنابراین، برای تعلیم و تربیت نخبگان، باید چاره ای اندیشید و به فراخور توان ذهنی آنان، دگرگونی و تحوّلاتی را در برنامه ایجاد کرد.

به همین منظور، باید برنامه های تربیتی تازه ای برای افراد نخبه تنظیم کرد. این برنامه می تواند از لحاظ محتوا، روش یا محیط آموزشی با برنامه های معمولی تفاوت داشته باشد. برنامه ریزان آموزشی می توانند با تغییر و تقویت محتوای برنامه موجود یا اتخاذ روش آموزشی بهتر و یا بهبود و اصلاح محیط آموزشی، موقعیتی را در تعلیم و تربیت به وجود آورند که توانمندی ها و استعدادهای سرشار نخبگان رشد و پرورش یابند. تغییر در هر یک از این سه حیطه، به روش های گوناگون صورت می گیرد که بررسی خواهد شد.

۱) تغییر محتوای برنامه

یکی از اصولی که باید در تهیه و تدوین مواد و محتوای آموزشی رعایت شود، هماهنگی با میزان درک و فهم مخاطب است. در صورتی که مباحث و مطالب آموزشی در سطح بالاتر و یا پایین تر از توان ذهنی فراگیر تنظیم شوند مسائل و مشکلاتی به بار می آورند که باید در گام نخست، به فکر پیش گیری از آن بود.

در اینجا، تغییر «محتوا» به معنای تغییر مطالب و موضوعاتی است که در کلاس های عادی ارائه می شود. تیزهوشان با برخورداری از استعداد درخشان، مفاهیم و ایده هایی را می فهمند که برای همسالان پیچیده و سنگین است. از سوی دیگر، محتوای آموزشی مدارس معمولی برای این گروه برگزیده و سرآمد، ساده و پیش پا افتاده است و سودی به حال آنان ندارد. گاهی نیز به خاطر تکراری بودن، احساس خستگی در آنان به وجود می آید. بنابراین، باید با یکی از روش های ذیل، محتوایی را تنظیم کرد که با سطح درک و فهم نخبگان همخوانی داشته باشد.

نویسنده: حسین کارآمد

پی نوشت ها

۱. Elite.

۲. gifted.

۳. Talented.

۴ـ گای آر. لنفرانسوا، روان شناسی برای معلمان، ترجمه هادی فرجامی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۰، ص ۴۰۳.

۵ـ غلامعلی افروز، مقدّمه ای بر روان شناسی و آموزش و پرورش کودکان استثنایی، چ چهاردهم، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۴، ص ۱۲۴.

۶ـ رمی شوون، سرآمدها (کودکان تیزهوش)، ترجمه محمود میناکاری، چ دوم، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۶۸، ص ۲۳.

۷ـ غلامعلی افروز، پیشین، ص ۱۲۹ـ۱۳۳.

۸. individual differences.

۹ـ حمزه گنجی، روان شناسی تفاوت های فردی، تهران، بعثت، ۱۳۶۹، ص ۱۱.

۱۰ـ فردریک مایر، تاریخ اندیشه های تربیتی، ترجمه علی اصغر فیّاض; تهران، سمت، ۱۳۷۴، ج ۱، ص ۱۴۶.

۱۱ـ ژان ژاک روسو، امیل یا آموزش و پرورش، ترجمه غلامحسین زیرک زاده، تهران، چهر، ۱۳۶۰، ص «د».

۱۲ـ علی شریعتمداری، جامعه و تعلیم و تربیت، چ سیزدهم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۴، ص ۲۱

۱۳ـ محمود مهرمحمّدی، برنامه درسی: نظرگاه ها، رویکردها و چشم اندازها، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۱، ص ۶۱۴.

۱۴ـجیمز گالاگر، آموزش کودکان تیز هوش، ترجمه مجید مهدی زاده و احمد رضوانی، چ سوم، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۲، ص ۱۲۵.

۱۵. Assimilation.

۱۶. Accommodation.

۱۷. Adaptation.

۱۸ـ گای. آر، لنفرانسوا، پیشین، ص ۳۱۵.

۱۹. Elitism.

۲۰ـ میرمحمّد سیدعبّاس زاده، آشنایی با تعلیم و تربیت کودکان تیزهوش، تهران، جهاد دانشگاهی، ۱۳۷۲، ص ۲۲.

۲۱. Content acceleration.

۲۲. Content enrichment.

۲۳ـ عزت اللّه نادری و مریم سیف نراقی، دانش آموزان استثنایی، چ هفتم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۴، ص ۱۲۸.

۲۴. Content sophistication.

۲۵. Samuel A. Kirk & James J. Gallagher, Educating Exceptional Children, Now York, Houghton Mifflin Co., ۱۹۸۹, p. ۱۲۲.

۲۶. Instructional objectives.

۲۷. Comprehension.

۲۸. Application.

۲۹. Analysis.

۳۰. Synthesis.

۳۱. Evaluation.

۳۲. Discovery.

۳۳ـ علی اکبر سیف، روان شناسی پرورشی (روان شناسی یادگیری و آموزش)، تهران، آگاه، ۱۳۷۹، ص ۳۹۷.

۳۴. Problem solving.

۳۵. Problem finding.

۳۶. Divergent thinking.

۳۷. grade skipping.

۳۸. Telescoping grades.

۳۹. Advanced placement.

۴۰. Samuel A. Kirk, & James J. Gallagher, op.cit, p. ۱۱۲.

۴۱. Special class.

۴۲. Special school.

۴۳. Teacher consultant.

۴۴. Community mentor.

۴۵. Samuel A. Kirk, & James J. Gallagher, op.cit, p. ۱۱.

منبع: ماهنامه معرفت ، شماره ۱۱۷


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.