شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مجله ویستا

باورهای نادرست اقتصادی


باورهای نادرست اقتصادی

نقد از منظر اقتصاد

اقتصاد با ارائه انتخاب‌های زیاد، منابع را تلف و مردم را سردرگم می‌کند.

برخی مفسران می‌گویند تنوع بسیار زیادی از اقلام کالایی مثل رژلب، رنگ دستمال توالت، انواع شیر و ... برای عرضه به مشتریان وجود دارد. آنها می‌گویند این تنوع‌ها باعث می‌شود خریداران ندانند کدام یک را انتخاب کنند و این بیانگر اتلاف منابع است.

اما این منابع اتلاف نمی‌شوند؛ در صورتی که مردم خواهان اجناس متنوع باشند. برای برخی مردم، بسیاری از این تنوع‌ها بیهوده‌اند اما نه برای مصرف‌کننده آنها. برخی مردم شیرپرچرب، برخی نیمه‌چرب و برخی هم با چربی ۳‌درصد را ترجیح می‌دهند. با این حال هنوز هم تقاضا برای شیر بز و گوسفند وجود دارد یا برخی دیگر شیرها. مردم دلایل خاص خود را برای این انتخاب‌ها دارند. در بسیاری موارد آنها عامل طعم را ترجیح خرید خود بیان می‌کنند. برخی دیگر عامل تغذیه یا سلامتی را در نظر می‌گیرند. قفسه‌های سوپرمارکت انواع شیرها را ارائه می‌دهد که ممکن است بعضی را سردرگم کند، اما آنها بسیار آسان به ترجیحات مشتریان پاسخ می‌دهند. همین استدلال برای سایر محصولات نیز صدق می‌کند.

بازارها به تقاضاها پاسخ می‌دهند. آنها کالاهایی که مردم در اشکال و تفاوت‌های گوناگون خواهان هستند، ارائه می‌دهند. بنگاه‌هایی که این نیازهای متنوع مصرف‌کنندگان را خوب تشخیص دهند، درآمد و سود به سمتشان هدایت می‌شود اما آنهایی که اشتباه تشخیص دهند باید دست به تلاش تازه‌ای بزنند. هنری فورد، مدل مشهور خودروی خود که «مدل T» بود را ارائه کرد و گفت «هر رنگی شما دوست دارید اما در نهایت این رنگ باید مشکی باشد.» او سهم خود از بازار را به رقیبانی واگذار کرد که رنگ‌های مختلفی به مشتریان خود که خواهان آن بودند، ارائه دادند.

در یک اقتصاد برنامه‌ریزی شده می‌توان دستور داد تا فقط اقدام به تولید کفش‌های صندل بنفش با سایز ۱۰ شود. در غیاب هر نوع کفش دیگر، مردم آنها را می‌خرند و می‌توان به عدم اتلاف منابع در تولید نکردن سایزها، رنگ‌ها و مدل‌های گوناگون اشاره کرد. اما مصرف‌کنندگان نتوانستند محصولاتی به‌دست آورند که ترجیحاتشان را برآورده و آنها را راضی کند.

آنهایی که تفاوت‌ در محصولات را اتلاف منابع می‌دانند، کسانی هستند که اقتصاد کشور اولویت‌هایی را که آنها تصور می‌کنند مناسب و کافی است تولید می‌کند، به جای اولویت‌هایی که از درون انتخاب‌های آزاد در جامعه بیرون آید. انتخاب آزاد، نماد و نشانه جوامع آزاد است.

نظام سلامت و آموزش خصوصی، بهترین منابع و پرسنل را از بخش دولتی به طرف خود جذب می‌کند.

وقتی مردم بابت سلامت و آموزش هزینه می‌کنند، در بودجه دولت صرفه‌جویی می‌شود، چون دیگر نیازی نیست تا دولت تسهیلاتی برای آنها فراهم سازد. به علاوه، پولی که آنها برای خود هزینه کرده‌اند بدین معنی است که کل هزینه بهداشت و آموزش افزایش یافته است. و چون بخش خصوصی باید نسبت به خواسته‌های مصرف‌کنندگان حساسیت‌پذیر و پاسخگو باشد، این وضعیت به بخش دولتی برخی ایده‌هایی از آنچه که مردم می‌خواهند می‌دهد. این تصور درست نیست که پرسنل خدمات دولتی جذب بخش خصوصی می‌شوند. فقط بخش محدودی از کسانی که برای کار به بخش خصوصی بهداشت می‌روند، از بخش دولتی آمده‌اند. آموزش و بهداشت بخش خصوصی منابع بخش دولتی را جذب نمی‌کند. بخش خصوصی باعث می‌شود تا مخارج سرانه افزایش یابد و منابع بیشتری برای هر نفر هزینه شود.

بخش خصوصی با فراهم آوردن شرایط انعطاف‌پذیرتر، برخی از بااستعدادترین پرسنل را جذب می‌کند. اما آنها با برداشتن بخشی از بار کاری دولت، شرایط را در بخش دولتی نیز توسعه می‌دهند و همیشه ممکن است کسانی باشند که ترجیح می‌دهند در بخش دولتی کار کنند. ماشین‌آلات خریداری شده برای استفاده در بخش پزشکی خصوصی، کل تجهیزات و ابزار سلامت را افزایش داده و در نتیجه سرانه تجهیزات به نسبت جمعیت افزایش می‌یابد. استفاده بیشتر از تجهیزات پزشکی اجازه می‌دهد تا دوره انتظار برای استفاده از سیستم سلامت ملی کاهش یابد.

بخش خصوصی اغلب شبیه جاده صاف‌کن برای بخش دولتی عمل می‌کند، پیشرفت‌هایی در ارائه خدمات صورت می‌گیرد و تکنیک‌هایی را در اختیار می‌گیرد که بخش دولتی می‌تواند آنها را دنبال کند. برخی روش‌های درمانی نوآورانه ابتدا در بخش خصوصی در دسترس قرار می‌گیرد و بعد که ارزش و کارآیی آنها تثبیت شد، به بخش دولتی سرایت می‌کند. در هر دو بخش بهداشت و آموزش، آنقدرها هم پاداش مالی مطرح نیست که افراد را به بخش خصوصی بکشاند، برخورد و شرایط مطلوب است که آنها در آنجا می‌یابند. در بخش خصوصی از سنگینی بوروکراسی اداری و فرم پرکردن‌های بی‌پایان خبری نیست و پرسنل فرصت بیشتری برای تعامل با دریافت‌کنندگان خدمات دارند. پس خدمات خصوصی موازی، باعث تضعیف خدمات دولتی نمی‌شود، بلکه آنها را بهبود و توسعه می‌بخشند.

اگر کشورهای کمتر توسعه یافته بخواهند از فقر بگریزند، باید کمک‌های خارجی به آنها را افزایش دهیم.

کمک‌ خارجی، فقر را از کشورها نمی‌زداید اما تجارت این کار را می‌کند. هیچ کشور فقیری تاکنون با کمک خارجی ثروتمند نشده است و هیچ کشور فقیری که ثروتمند شده است، از طریقی غیر از تجارت نبوده است. این باور که کشورهای فقیر، از طریق تقسیم مساوی‌تر ثروت جهان، غنی‌تر خواهند شد نادرست است. آنها با خلق ثروت اضافی برای خود غنی‌تر خواهند شد، دقیقا همانگونه که کشورهای غنی زمانی این کار را کردند.

این خیلی خوب است که مردم کشورهای ثروتمند با افزایش دادن کمک خارجی از یک‌درصد به دو‌درصد احساس خوبی پیدا کنند، اما این عمل، تغییر قابل ملاحظه‌ای به وجود نخواهد آورد. اگر آنها در همین زمان، مانع واردات کالا از کشورهای فقیر شوند یا تعرفه‌های تنبیهی علیه آنها وضع کنند، جلوی حرکت مردم این کشورها در جهت رسیدن به مطمئن‌ترین مسیر خروج از فقر را گرفته‌اند.

اروپا چهره متظاهرانه‌ای در ارسال کمک‌های خارجی محدود خود ارائه می‌دهد و سپس یکسری تعرفه بر کالاهای تولیدی کشورهای فقیرتر به منظور حمایت از تولیدکنندگان خود وضع می‌کند. سیاست‌های عمومی کشاورزی اروپا نیز کمتر ظالمانه نیست چون با پرداخت یارانه به کشاورزی داخلی خود قدرت رقابت خارجی‌ها را می‌گیرد. سپس مازاد محصولات خود را با دامپینگ روانه بازار جهانی می‌کند، به طوری که کشورهای فقیر نمی‌توانند کالای خود را به هیچ جا بفروشند.

کمک‌های انسان دوستانه برای مبارزه با بیماری و قحطی و کمک به بازماندگان بلایای طبیعی حرکت خوبی است که ما می‌توانیم و باید آن را انجام دهیم. اما کمک‌های توسعه‌ای این طور نیستند. در عوض ما باید بازارهای خود را به روی محصولات آنها باز کنیم و تا جایی که می‌توانیم کالاهای کشورهای فقیر را بخریم. با پولی که تجارت نصیب آنها می‌کند قادر خواهند بود سرمایه‌گذاری بیشتری در بخش توسعه و نوسازی صنایع خود کنند. بسیاری از ملت‌ها که زمانی فقیر بودند اکنون در مسیر رو به پیشرفتی حرکت می‌کنند که تجارت آن را ممکن ساخته است. نقش کشورهای توسعه یافته خرید کالاهای آنها است و اینکه اقتصادمان را به سمت تولید کالاهای متفاوت‌تری هدایت کنیم. این سیاست و نه کمک خارجی است که به آنها کمک خواهد کرد تا از فقر رهایی یابند.

نویسنده: ماسن پیری

مترجم: جعفرخیرخواهان