چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
مجله ویستا

جنگ روانی غرب و راهكارهای پیش رو


جنگ روانی غرب و راهكارهای پیش رو

انسان با برپا كردن «جنگ روانی» تمامی امكانات علمی و توانایی های فنی, سیاسی و اقتصادی جهان و نظایر آن را در این راه به كار گرفته است این جنگ همان جنگی است كه ما را به ورطه آشفتگی و تنش كشیده و اسیر «اضطراب روانی» كرده است

زمانی كه انسان پا به عرصه وجود گذاشت دریافت كه می تواندهم بر اطرافیان خویش اثر بگذارد هم از آن ها اثر بپذیرد. زیركی، هوشمندی، آگاهی از سرنوشت افراد و حدس و گمان نخستین وسایلی بود كه انسان را در آگاهی یافتن از روان و اذهان دیگران یاری نمودند. كشف اسراری كه رفتار و گفتار افراد را تحریك می كنند نیز یكی از وسایل موثر شمرده می شد.

قضات، حقوقدانان، سیاستمداران و فرماندهان نظامی در قدیم از توانایی های فوق برخوردار بودند. به طور كلی هدف از این نوع تاثیرگذاری، چیرگی بر عقل و روان انسان ها بدون به كارگیری نیروی نظامی و خونریزی برای تحت تاثیر قرار دادن اندیشه ها، باورها، افكار، احساسات و روحیه ملت ها است.

با این هدف و رویكرد است كه انسان با برپا كردن «جنگ روانی» تمامی امكانات علمی و توانایی های فنی، سیاسی و اقتصادی جهان و نظایر آن را در این راه به كار گرفته است.این جنگ همان جنگی است كه ما را به ورطه آشفتگی و تنش كشیده و اسیر «اضطراب روانی» كرده است.

نمی توان مدعی شد كه این جنگ چیز جدیدی است و امروزه این دولتمردان كاخ سفید هستند كه از این سلاح جدید برای رسیدن به اهداف خود در كشورهای جهان به ویژه مسلمانان بهره می جویند، چرا كه قدمت آن به قدمت تاریخ برمی گردد و تنها اختلاف ظاهری این جنگ با آن چه در گذشته وجود داشته، در وسایل مورد استفاده و كاربرد آن است و هنوز هم هدف تاثیر بر ذهن دشمن یا مخاطب و از بین بردن روحیه او یا تغییر در مسیر حركتی اوست.

در این مقاله با توجه به گستردگی موضوع و موضوعات مرتبط با آن سعی داریم با تبیین موضوع و كالبدشكافی رفتار غرب به ویژه مقامات كاخ سفید در این مقطع حساس كه آن ها به دنبال راه اندازی یك جنگ روانی فراگیر در جامعه ایران هستند، اهداف این جنگ را بار دیگر برای تنویر افكار عمومی و آماده شدن برای خنثی كردن هرگونه توطئه ای بازگو كنیم.

چرا كه به درستی واقفیم امروز به رغم این كه امریكا شش درصد جمعیت جهان را در اختیار دارد قریب به ۷۵ درصد تبلیغات بین المللی را به دست گرفته است و بنگاه های تبلیغاتی این كشور بیش از ۴۵ میلیارد دلار صرف تبلیغات و ۶۰ میلیارد دلار صرف تاسیسات ارتباطی برای تاثیرگذاری بر افكار عمومی جهان می كنند. به تعبیر دیگر جوانان ما باید بدانند این مهره افسونی جنگ روانی چرا تا این حد اهمیت دارد.

مقامات كاخ سفید نزدیك به دو برابر درآمدهای نفتی و غیرنفتی جمهوری اسلامی در سال ۸۴ را برای تبلیغات به ویژه تبلیغات روانی هزینه می كنند. دولت امریكا هر ساله بیش از ۴۰۰ میلیون دلار برای استخدام ۸ هزار كارمند تبلیغاتی هزینه می كند تا برای دستگاه تبلیغاتی دروغ پراكن خود پیام های مناسب تهیه نماید. حجم رسانه های امریكا كه عموماً در كنترل سرمایه داران عمده صهیونیستی است و همواره بخش زیادی از محتویات آن به پیام های جنگ روانی اختصاص می یابد، سرسام آور است.

باید همواره در این اندیشه باشیم در كشوری كه بیش از ۱۲۰۰ ایستگاه تلویزیونی، حدود ده هزار ایستگاه رادیویی و نزدیك به ۵۰۰ روزنامه و بیش از یازده هزار نشریه هر روز علیه كشورهای داعیه دار مبارزه با زیاده خواهی امریكا دروغ پراكنی و جنگ روانی راه می اندازند، باید چه اقداماتی را انجام داد. به ویژه آن كه دشمن نتیجه جنگ روانی را در جنگ عراق دیده و به این اعتقاد راسخ رسیده است كه صرف یك دلار در تبلیغات روانی بهتر از هزینه كردن ۱۰۰ دلار در امر تسلیحات و نظامی گری است. اكنون به راحتی می توان به وظایف سنگین خود در مقابل این هجوم ناجوانمردانه پی برد كه نه تنها برخی از كشورهای اسلامی و آزادیخواه، بلكه كلیت اسلام هدف دشمن قرار گرفته است.

● جنگ قریب الوقوع یا جنگ روانی

تحركات و اقدمات امریكا علیه ایران در هفته های اخیر به شدت افزایش یافته است. این تحركات كه دارای ابعاد نظامی، سیاسی، و دیپلماتیك و رسانه ای می باشد، موجب شد عده ای آن را به عنوان یك تهدید قریب الوقوع ارزیابی كنند، اما سوال اساسی این است كه آیا امریكا توانایی اقدام نظامی علیه ایران در شرایط كنونی را دارد؟ به عبارت دیگر آیا اقدامات امریكا یك جنگ روانی گسترده است یا جنگ واقعی قریب الوقوع؟

اگرچه برخی از تحلیل گران از آن به عنوان آغاز جنگ امریكا علیه ایران تحلیل كردند اما شواهد و دلایل متعددی وجود دارد كه بیانگر ناتوانی امریكا در آتش افروزی علیه ایران است. این مدارك اثبات می كند كه آن چه رسانه ها از آن به عنوان آرایش جدید نظامی امریكا یاد می كنند، بزرگنمایی ای بیش نیست و یك جنگ روانی است زیرا امریكا با توجه به چالش های سنگینی كه در داخل خود دارد و موانع و مشكلاتی كه در منطقه خاورمیانه و شكست ها و ناتوانی كه در تسخیر عراق داشته، توان هر نوع اقدام برون مرزی در منطقه را از آن ها ستانده است. برخی از این چالش ها و موانع عبارتند از:

۱) موانع داخلی نومحافظه كاران

در بعد داخلی نومحافظه كاران امریكا با چند چالش بزرگ و بی سابقه روبه رو هستند:

▪ كنگره و سنای امریكا:

با توجه به انتخابات اخیر در امریكا و غلبه دموكرات ها بر كنگره امریكا، دولت بوش جهت پیشبرد اقدامات نظامی گرایانه خود در منطقه خاورمیانه با مشكل جدی مواجه شده است. اكثریت اعضای مجلس نمایندگان و سنای امریكا با تصویب قطعنامه هایی یكسری محدودیت هایی را در برابر اختیارات رییس جمهوری امریكا قرار دادند و در كنار این قطعنامه ها لوایحی را نیز به تصویب رساندند تا مانع از اعزام ۲۰ هزار سرباز به عراق شوند.

▪ چالش اجماع پیرامون برخورد با ایران

▪ چالش افكار عمومی داخلی امریكا

▪ چالش هزینه ها

▪ چالش توانمندی های نظامی

۲) دشواری های بین المللی

كاخ سفید علاوه بر چالش های داخلی با موانع و دشواری های بزرگی بین المللی نیز مواجه است. امریكایی ها یك بار چوب یكجانبه گرایی خود در قضیه عراق را خوردند و به همین جهت در مساله هسته ای ایران با تغییر سیاست یكجانبه گرایی، خود را با جامعه بین المللی همراه ساختند.

▪ چالش تشكیل ائتلاف

▪ چالش افكار عمومی بین المللی

▪ چالش مشروعیت جنگ

۳) مانعی به نام قدرت ایران

قدرت ایران به طور مستقل بزرگترین مانع از تعرض می باشد. هفته نامه امریكایی تایم در مطلبی به نكات مهم یافته های كمیته مطالعات بیكر- همیلتون اشاره كرد و نوشت: ایران به محكمی در سنگر خود قرار گرفته و به هیچ عنوان در تغییرات بنیادین انقلاب قرار ندارد. از سوی دیگر عده ای از كارشناسان امریكا به بعد نظامی و دفاعی ایران اشاره كرده و اعلام كردند كه قدرت نظامی ایران یكی از مولفه های پرقدرت ایران محسوب می شود. مدیر مركز مطالعات راهبردی بین المللی و وابسته نظامی سابق امریكا در تهران طی سال های پایانی رژیم پهلوی در جمع اعضای مجلس نمایندگان امریكا گفت:

« در میان قدرت های منطقه ای، ایران تنها كشوری است كه نشان داده واقعاً قابلیت تشكیل یك نیروی موثری برای نیروهای متقارن را دارد. همین هشدار را بنیاد هریتیج داد، تحلیل گران این بنیاد اعلام كردند كه به خاطر ساختار نظامی اخیر ایران(كه در رزمایش پیامبر اعظم(ص) به نمایش درآمد) این كشور هم اكنون توانایی بسیار بیش از جنگ ایران و عراق دارد.»

همه كارشناسان نظامی معتقدند كه ایران قادر است خلیج فارس و تنگه هرمز را ناامن نماید از این رو در صورت هر نوع اقدامی علیه ایران اقتصاد جهانی به واسطه اقدام مقابله به مثل ایران فلج خواهد شد.

از مطالب فوق به این نتیجه می رسیم كه آرایش نظامی امریكا در منطقه برای اهداف چند منظوره ای صورت گرفته است كه مهمترین آن ها جنگ روانی با هدف مرعوب سازی ایران می باشد. در واقع این اقدام در چارچوب استراتژی لبه پرتگاه طراحی شده است. استراتژی لبه پرتگاه بدین معنی است كه علیه دشمن خود اقداماتی انجام بده كه آن را احساس كند در لبه پرتگاه جنگ است.

● محاصره اقتصادی قریب الوقوع یا جنگ روانی

امریكایی ها اقداماتی را در بعد اقتصادی و تجاری در ماه ها و هفته های اخیر علیه ایران ترتیب داده اند كه گویا یك رخداد بزرگ و بی سابقه ای در زمینه محاصره اقتصادی علیه ایران در حال وقوع است. در این میان برخی از افراد و محافل مطبوعاتی و رسانه ای نیز آنگونه كه سناریوسازان امریكایی می خواستند، در داخل كشور به انعكاس اخبار آن ها پرداختند. در حالی كه موضوع تحریم اقتصادی ایران یك مساله جدیدی نیست و از سوی دیگر اقداماتی كه امریكایی ها در قالب قطعنامه ۱۷۳۷ شورای امنیت و به صورت یك جانبه و فشار علیه برخی كشورها انجام داده به گونه ای نیست كه تاثیر تكان دهنده ای داشته باشد.

● زمینه های رویكرد امریكا به عملیات روانی

حال سوال این است كه چه زمینه هایی باعث رویكرد عملیات روانی امریكا علیه ایران شده است؟

كنكاش در مواضع و موقعیت كنونی امریكا نشان می دهد كه زمینه ها و عوامل مختلفی در اتخاذ چنین رویكردی نقش داشته است؛ عوامل و زمینه هایی كه به صورت به هم پیوسته، برای كاخ سفید به چالش بزرگی تبدیل شده است. این عوامل عبارتند از:

۱) ثبات سیاسی ایران و مولفه قدرتمندی درونی صیانت از خود:

اكثر كارشناسان و مراكز مطالعاتی و دولتمردان امریكا به این نكته واقفند كه ایران نه خود در آستان انقلاب و واژگونی است و نه كسی قادر به دگرگونی آن می باشد. رییس شورای روابط خارجی امریكا در نوشته ها و مواضع خود تصریح دارد كه درباره ایران تز گزینه تغییر نظام چیزی نیست كه در آینده نزدیك انجام شود.

در همین زمینه كمیته خطر جاری امریكا نیز تاكید كرد كه ایران به لحاظ وسعت سرزمینی، كمیت جمعیت، كیفیت نیروی انسانی، امكان نظامی، منابع طبیعی سرشار و موقعیت جغرافیایی ممتاز در منطقه خاورمیانه و هارتلند نظام بین الملل به قدرت كم بدیل، تبدیل شده است كه دیگر نمی توان با یورش نظامی آن را سرنگون كرد.

همان طور كه ملاحظه شد از نظر این كارشناسان، جمهوری اسلامی ایران هم از ثبات سیاسی بالایی برخوردار است كه نمی توان از درون امیدوار به یك فروپاشی و انقلاب بود و هم دارای مولفه های قدرتمند پایداری و مقاومت است كه نمی توان در آن نفوذ كرد و ضربه ای وارد ساخت. مردم، رهبری و ایدئولوژی شهادت طلبانه به همراه موقعیت سرزمینی، كمیت نیروی انسانی و هوشمندی و توانمندی نظامی مهمترین ستون های خیمه نظام جمهوری اسلامی ایران است.

۲) افزایش نفوذ منطقه ای ایران

در كنار زمینه های نخست، نفوذ منطقه ای ایران به طور بی سابقه ای افزایش یافته و معادله قدرت در منطقه را به هم ریخته است. كارشناسان و شخصیت های امریكا نفوذ ایران در عراق، افغانستان، لبنان و فلسطین را بلامنازع توصیف می كنند و نتیجه می گیرند این نفوذ در حال گسترش است و منافع حیاتی واشنگتن با خطر بزرگی مواجه شده است. ریچارد هاس مدیر برنامه ریزی سابق سایت خارجی امریكا نوشت:

ایران از ثروت سرشاری برخوردار و قدرتمندترین عامل نفوذ بیرونی در عراق است و نفوذ زیادی بر حماس و حزب الله دارد. ایران یك قدرت كلاسیك است كه بلندپروازی هایی برای تغییر منطقه در ذهن دارد و از استعداد بالقوه ای برای محقق ساختن اهداف خود برخوردار است. یك نكته اساسی در این ارتباط این است كه اغلب صاحب نظران و سیاستمداران امریكا در بررسی علل قدرت یابی ایران در منطقه، آن را در سیاست های بوش جست وجو می كنند. به عنوان نمونه آلبرایت وزیر خارجه دوره كلینتون در انتقاد از سیاست های بوش گفت: «ایران به خاطر تهاجم امریكا در عراق قدرتمندتر شده و این بیشتر یك فاجعه است تا یك راهبرد كه رییس جمهور امریكا مطرح كرده است.» (كیهان ۲۶/۱/۸۵)

۳) رشد توانمندی هسته ای ایران

امریكا تلاش بسیاری جهت محروم سازی ایران از فناوری هسته ای انجام داد. در حقیقت علت اصلی نگرانی كاخ سفید؛ در سنتز هسته ای، بقاء و نفوذ ایران نهفته است. واشنگتن بر این باور است كه اگر جمهوری اسلامی ایران صاحب فناوری كامل هسته ای شود، ضمن این كه بقاء رژیم ایران را مستحكم تر خواهد كرد و هر راهبرد تغییر رژیم از بیرون را به كلی از بین خواهد برد و همچنین نفوذ ایران را در منطقه و فرامنطقه به شدت افزایش خواهد داد. زمان تحقق این معادله با توجه به شتابی كه فعالیت های هسته ای ایران در ذیل سیاست های جدید دولت ایران پیدا كرد، بسیار نزدیك شده است. از همین رو افراد پرنفوذی مثل كسینجر به واشنگتن هشدار دادند كه اگر امریكا و اروپا نجنبند به زودی ناگزیر باید ایران اتمی را بپذیرند.

۴) شكست راهبرد پیشدستانه در عراق

شكست های امریكا در خاورمیانه به ویژه در لبنان و عراق و تحلیل رفتن توانایی نظامی پنتاگون در درگیری های منطقه، چهارمین زمینه رویكرد این كشور به عملیات روانی گسترده علیه ایران است. موضوع شكست امریكا در عراق و لبنان دو پیام مهم و استراتژیك برای امریكا داد؛ پیام اول این است كه ایران ابرقدرت جهان را در این مبارزه شكست داده و برنده اصلی این جنگ ایران بوده است.

بهنام علمی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.