سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
تیتراژ تعبیری دیگر از قصه سریال
در مجموعهای که هدفش به نمایش گذاشتن سوژهای است که در نهایت به القای یک پیام منجر خواهد شد، طبیعتا یکدستی و همگونی باید در تمام اجزا و عناصر آن مجموعه وجود داشته باشد. در واقع یک اثر نمایشی به مثابه یک نظام نشانهشناختی است که در پروسه خلق هنری ـ از هنرمند تا مخاطب ـ پدیدهای به نام پیام در محوریت قرار میگیرد و انتقال این پیام، تمام آن اجزا را در مسیر تعامل و در محور همنشینی قرار میدهد.
موسیقی پایانی مجموعههای تلویزیونی که در ۱۰ ـ ۱۵ سال اخیر بهعنوان یک رکن جدانشدنی آثار نمایشی در تلویزیون به شمار میرود، از همان ابتدا تا همین الان محل مناقشه بوده و هست. مناقشه نه از آنرو که وجودش موجودیتی سلبی داشته باشد، بلکه به این جهت که چیستی و چراییاش از سوی اهالی هنر و اندیشه و گاهی اوقات از سوی عموم مردم با پرسش مواجه بوده است.
با پذیرفتن این پیشفرض که موسیقی پایانی مناسب برای هر اثر نمایشی میتواند مطلوب و پیشبرنده باشد، موسیقی پایانی و آنچه بخصوص در سالهای اخیر در این زمینه تولید شده است با چند پرسش اساسی روبهروست. اصولا یک موسیقی پایانی (تیتراژ) موفق چه ویژگیهایی دارد؟ اصلا چرا باید این موسیقی به کلام مجهز شود؟ آیا با استفاده از کلام میتوان به نتیجه مطلوب رسید؟
اگرچه آثار کمنظیری مانند زیر تیغ و در چشم باد در تلویزیون تولید شد و در خاطر مردم ماندگار شد، اما از آنجا که فرهنگ ما ایرانیها بسیار متکی بر کلام است و اصولا شعر در فرهنگ ما جایگاه والایی دارد، موسیقی با کلام نیز به همان اندازه اهمیت دارد. بنابراین طبیعی است یک تهیهکننده و کارگردان برای افزایش مخاطب و تاثیرگذاری بیشتر سراغ آهنگسازی برود که ترجیح میدهد از شعر در اثرش بهره ببیند. اینچنین میشود که در سالهای اخیر اقبال عمومی در عرصه ساخت و ساز تیتراژهای تلویزیونی به سمت آن دسته از موسیقیها میرود که با کلام (ترانه) عجین باشد.
این اتفاق متناسب با روند حاکم بر سلیقه عمومی بتدریج شکلی به خود گرفته که موسیقی پایانی مجموعههای تلویزیونی گاه در سطح کارگردانی اثر اهمیت پیدا میکند و آهنگساز و خواننده صاحب نام، مهر تائیدی میشود بر کیفیت یک اثر نمایشی.
در چنین شرایطی با این میزان از اهمیت ناگفته پیداست که همسویی تیتراژ با کلیت اثر نیز اهمیت مییابد، اما آیا ـ دستکم ـ در نیم دهه گذشته چنین اتفاقی در زمینه موسیقی پایانی افتاده است؟
در سطور گذشته به اهمیت کلام در شکلگیری و هویت مستقل شعر در دل یک تیتراژ اشاره کردم. یکی از نکاتی که توجه چندانی به آن نشده، دینی است که این موسیقیها (تیتراژهای باکلام) بر گردن شعر و ادامه حیات آن در افواه مردم دارد. درواقع با گسترش چنین قالبی مردمی که دچار یک انقطاع تاریخی با شعر شده بودند، حالا با شنیدن یک متن و یک آهنگ در ایام متوالی دوباره شعر را مطالعه کرده و به سمت آن خیز برمیدارند، اما آیا چنین اتفاقی میتواند برای یک تیتراژ موفقیت تلقی شود؟
بیشک اینچنین نیست. اصلیترین اصل یک موسیقی پایانی موفق و محترم، همسویی آن با کلیت اثر است. درواقع یک تیتراژ مناسب در ادامه قصه مخاطب را در مسیر فهم درست حرکت میدهد و تعبیر دیگرگونه از پیام قصهپرداز دارد. شاید بیش از نیمی از آنچه در سالهای اخیر بهعنوان موسیقی پایانی به گوش ما رسیده است، آثاری است مستقل که اگر بر مجموعههای دیگر که اندک مجاورت معناییای با اثر نخست داشت به هیچ کس و هیچ کجا برنمیخورد. این دسته از آثار با وجود امتیازاتی که در موسیقی یا ترانهشان دارد، بیشتر شبیه یک اثر مستقل موسیقایی است که بدون وجود توجه به اثر نمایشی مربوط میتوان شنیدشان.
اما دستهای دیگر از تیتراژها هست که پیداست آهنگساز و ترانهسرا با دغدغهای بسیار و وسوسهای فراوان سعی در خلق چیزی داشتهاند که همراستا با تولید یک اثر نمایشی و در خدمت ماندگاری آن باشد. این دسته از آثار با دقت فراوان به سمت ماندگاری و خاطره شدن میرود. دقت نظر و تعامل میان آهنگساز و کارگردان و اعتماد این دو به یکدیگر فضایی به وجود میآورد که هر وقت چنین فضایی در عرصه موسیقی به وجود آمده، آثار ماندگاری پدید آمده است.
بهعنوان یک نمونه بسیار موفق که وارد حافظه شنیداری مردم ایران شد و آنجا جا خوش کرد، میتوان به موسیقی پایانی سریال «شب دهم» به کارگردانی حسن فتحی و آهنگسازی فردین خلعتبری اشاره کرد. نگاهی به کلیت اثر، راهنمای خوبی است برای بررسی عناصر موسیقایی تیتراژ و همنشینی آن با ساختار موجود در این ملودرام. مردی میان خود و عقایدش تنگ افتاده و در جنگ است. او بین دین و دنیا باید یکی را برگزیند و اینجاست که سراینده توانمندی مانند افشین یداللهی حلقه اتصال موسیقی و نمایش میشود و میسراید: مرز در عقل و جنون باریک است / کفر و ایمان چه به هم نزدیک است و الخ...
در همین اثنا، موسیقی (سازبندی و انتخاب مد) گویای شناخت درست آهنگساز از کلیت موسیقی و دقت در ساختار درام است. استفاده از ضرب زورخانه و تلفیق آن با ترومپت این عقل و جنون را دوچندان تصویری میکند و این تطبیق تا پایان موسیقی دوش به دوش و شانه به شانه پیش میرود.
کوتاه سخن اینکه موسیقی پایانی در واقع تکملهای است بر یک اثر نمایشی که باید همراستا با کلیت اثر گام بردارد؛ نه کمی پیش و نه اندکی پس. اینجاست که تیتراژ با وجود استقلالی که دارد و در حافظه شنیداری مردم خواهد ماند، نقش و تصویرها را نیز با خود از تاریخ تا زمان شنیدن میآورد. این همسویی درواقع یک همنشینی محترم و مبارک است.
محمود توسلیان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست