دوشنبه, ۲۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 17 June, 2024
مجله ویستا

بعضی از ما


بعضی از ما

مهدی مرادی را البته بیشتر به عنوان شاعری در حوزه ادبیات کودک و نوجوان می‌شناسند و حتی مجموعه قبلی او با نام «کلاغ سه‌شنبه» در جایزه گام اول در سال ۸۶ در همین حوزه کودک و نوجوان …

مهدی مرادی را البته بیشتر به عنوان شاعری در حوزه ادبیات کودک و نوجوان می‌شناسند و حتی مجموعه قبلی او با نام «کلاغ سه‌شنبه» در جایزه گام اول در سال ۸۶ در همین حوزه کودک و نوجوان برگزیده شد.

علیرضا عباسی:

امروز شاعری موفق است که جزئی‌نگر باشد و حتی در بیان مسائل و دغدغه‌های عمومی به زیبایی کلام اهمیت دهد و مهدی مرادی از این وجه کاملا موفق است. در شعر او، زیبایی شناسی در کنار تفکر و عمومیت مفاهیم به چشم می‌خورد.

استقلال‌طلبی زبان یکی از ویژگی‌های شعر مرادی است و این اتفاق در حالی رخ می‌دهد که در اکثر شعرهای دهه ۸۰ نوعی ساختمان تکراری در محتوا و ساختار مشاهده می‌شود که این نکته را می‌توان از جهات مختلف مثبت یا منفی ارزیابی کرد. اما در این مجموعه شاعر استقلال ذهنی خاصی دارد و بر مضامینی تکیه می‌کند که دستمالی شده نیستند، اگرچه ممکن است از همین جهان گرفته شده باشند.

در نظر من تکثر معنایی و تعلیق ۲ ویژگی دیگر شعر مهدی مرادی است و این تعلیق معنایی سبب شده است که شاعر به فضاسازی نپرداخته و ریتمی خاص را از ابتدا تا انتهای اثر پیروی نکند. حتی آن زمان که ارجاعات برون متنی در کار او حضور می‌یابد، باز هم تخیل شاعرانه غالب شده و المان‌های زیباشناسانه نیز براساس همین تخیل شکل می‌گیرند.

ابوالفضل پاشا:

مجموعه شعر مرادی یکی از نمونه‌های موفق شعر دهه ۸۰ است دهه‌ای که این روزها به پایان خود می‌رسد؛ مرادی در این مجموعه موفق به سرایش آثاری سهل و ممتنع شده و در این کار نیز موفق عمل کرده است و می‌توان گفت که سرودن چنین شعرهایی روی بند راه رفتن است و مانند تیغ دولبه است اما مرادی در اکثر شعرها موفق شده که به سلامت از این گذرگاه عبور کند. ۲ شعر از مهدی مرادی را در ادامه با هم می‌خوانیم:

عاشقانه تابستان

تمام تابستان منتظرت بودم

و همه فصل‌های دیگر.

نیامدی/ سیب‌های کال بر شاخه‌ها رسیدند

و پرنده‌های دلخواه

تا اینجا/ به تو تعلق دارم

خانه و اسباب و اثاثیه‌اش

و کلید که می‌اندازی و باز می‌کنی

نگاه کن/ چیزها را به سلیقه تو چیده‌ام

و دیوار را به میل تو رنگ زده‌ام

از این جا به بعد

می نشینم و به مهربانی‌های تو فکر می‌کنم

پیشانی‌ام را پاک می‌کنم/ و هنوز هم

تشنه‌ام/ که در تابستان

لیوان آب را تو به دستم بدهی

بعضی از ما

بعضی از ما/ صورت‌هایی پوشیده از ابر داشتیم

هر جا که بودیم/ همه ما را

با انگشت به هم نشان می‌دادند

یک‌بار هم که خواستیم/ این ابرها را

از صورتمان بتکانیم/ ترسیدیم

آب/ از حدود واقعیت سرریز کند

بعضی از ما/ همان کسانی بودیم

که اصلا قرار نبود/ هیچ‌وقت

قدم به این برهوت بگذارد

بامداد محمدی