جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

جایزه نوبل در علم اقتصاد


جایزه نوبل در علم اقتصاد

آیینه پیشرفت از کارنامه دانشمندان

«دانش بالاترین قدرت سرعت دهنده جریان تولید است. آن برای ما غلبه بر طبیعت و ارضای نیازها را امکان پذیر می سازد.» «آلفرد مارشال»

زمان اعطای جایزه نوبل اقتصاد سال فرصتی برای تاکید بر اهمیت علم اقتصاد به عنوان ابزار تنظیم ساز و کار جریانات اقتصادی در سطح بین المللی است. بحران فعلی در اقتصاد جهانی و نارسایی های داخلی را نباید به حساب ناتوانی این علم در حل مسائل گذاشت. کم توجهی به دانش و آغشته کردن تصمیم گیری ها به شاخص های سیاسی آسیب رسان مانع از باروری تعقل رفاه نگر در سیاست های اقتصادی است. به هر حال این طور نیست که سیاستمداران براساس قواعد و دروس مکاتب علمی به طور کامل برای رفاه جوامع، به خصوص با دید جهانشمول گام بردارند. اینکه در شروع انتخاب رشته های جایزه نوبل، علم اقتصاد گنجانده نشده و بعداً در فهرست آن قرار می گیرد، به دلیل سرعت روند جریان توسعه اقتصادی در جهان، پیوستگی و پیچیدگی روابط اجتماعی و اقتصادی و مسائلی که به طور پویا به آن افزوده شده، است. تحولات و موانع در کنار هم ظاهر می شوند، روی یکدیگر تاثیر گذاشته و از هم متاثر می شوند.

تصویری که از جریان تاریخی گروهی از برندگان، کارهای تحقیقاتی آنان، ارتباطش با کشورهای پیشرفته و در جریان توسعه ارائه می شود، هشدار بدیهی است که دوران حاکمیت علمی همه فن حریفان سپری شده و تنظیم اقتصادهای ملی و جهانی را تنها می توان تحت نظارت علمی مستمر گروه های کارشناسی در مقابل خطر سقوط از پرتگاه ورشکستگی بیمه کرد.

اکتبر، ماه انتخاب برندگان و اعطای جایزه نوبل هر سال است. جوایز نوبل در سال ۱۹۰۱ برای رشته های فیزیک، شیمی، پزشکی یا فیزیولوژی، ادبیات و صلح برقرار شد. براساس وصیت نوبل قرار بود جوایز به اشخاصی اعطا شود که کشفیات بااهمیتی در زمینه فیزیک، نوآوری های باارزشی در رشته شیمی، کشفیات مهمی در علوم پزشکی و فیزیولوژی داشته اند، همچنین به افرادی که در ادبیات بیشترین آثار را با تمایلات ایده آلیستی نوشته اند و نیز به اشخاصی که کوشش زیادی برای برقراری روابط برادرانه بین ملت ها به کار گرفته اند. وصیت نوبل تاکید دارد در اعطای جوایز به هیچ وجه به ملیت کاندیداها توجهی نشود.

به مناسبت جشن سیصدمین سالگرد تاسیس بانک مرکزی سوئد، در سال ۱۹۶۸ جایزه جدیدی برقرار شد؛ جایزه بانک مرکزی سوئد برای علم اقتصاد به یادبود آلفرد نوبل. بانک موظف به اعطای این جایزه به طور همیشگی شد. جوایز باید طبق اصول کلی و مقررات جوایز اصلی نوبل اعطا می شد. ایده اعطای این جایزه از «پراسبرینک» رئیس وقت بانک مرکزی سوئد بود.

بعضی از دانشمندان علوم طبیعی با برقراری چنین جایزه یی برخوردی بدبینانه داشتند. گروهی اصولاً با ورود علوم جدید به جرگه جوایز نوبل موافق نبودند. عده یی دیگر شک داشتند آیا اقتصاد در قالب علوم اجتماعی به اندازه کافی علمی هست که بتواند در سطح علوم پیچیده و سخت شیمی و فیزیک قرار گیرد. درنهایت آکادمی سلطنتی سوئد با اعطای این جایزه موافقت کرد. پس از هماهنگی های لازم از سوی موقوفه نوبل با آکادمی سلطنتی و بانک مرکزی در ماه مه سال ۱۹۶۸ برقراری این جایزه به تصویب مسوولین رسید و در ژانویه ۱۹۶۹ مقررات اعطای جوایز تایید شد.

طبق خط مشی وصیتنامه نوبل، جوایز در هر سال باید به افرادی اعطا شود که در سال پیش از آن، برای رفاه بشریت گام های بزرگی برداشته باشند ولی عملاً در بسیاری از موارد عملکرد افراد در طول عمر و نه یک مقطع خاص زمانی مورد ارزشیابی قرار می گیرد. آکادمی سلطنتی علوم در انتخاب کمیته جوایز، انستیتوی کارولین در جوایز فیزیولوژیکی و پزشکی، آکادمی سوئد در جوایز ادبیات و کمیته جایزه مجلس سوئد برای اعطای جایزه صلح مسوول خواهند بود. تمامی بحث ها در زمینه جوایز نوبل در محدوده آکادمی به طور محرمانه انجام می شود، بنابراین دخالت و اظهارنظر افراد غیرمسوول و تاثیر آنها در انتخاب کاندیداها عملاً امکان پذیر نیست. جایزه نوبل در علم اقتصاد برای اولین بار در سال ۱۹۶۹ اعطا شد.

روش انتخاب برندگان اقتصاد همانند دیگر جوایز اصلی است. هر سال در ماه اکتبر پرسشنامه یی برای ۷۵ نفر از استادان کرسی اقتصاد دانشگاه ها در سطح جهان ارسال و درخواست می شود کاندیداهای موردنظرشان را معرفی کنند. اغلب پرسشنامه ها برای استادان رشته های جنبی اقتصاد چون رشته تاریخ اقتصادی یا اقتصاددانان مستقل در موسسه های تحقیقاتی و نیز برندگان قبلی جایزه نوبل برای دریافت رای و اظهارنظر فرستاده می شود. پیشنهادها باید حداکثر تا آخر ژانویه هر سال به کمیته جایزه بازگردانده شود. تمام پیشنهادها محرمانه است و کاندیداها نباید در جریان گذاشته شوند. جایزه هر سال باید به افرادی که در همان سال پیشنهاد شده اند، اعطا شود. اعضای کمیته جایزه و آکادمی سلطنتی سوئد نیز می توانند کاندیدا پیشنهاد کنند. معمولاً ۱۵۰ تا ۲۰۰ پیشنهاد به کمیته ارسال می شود که حدود ۷۵ تا ۱۲۵ کاندیدا را شامل می شود. کمیته مسوولیتی در برابر پیشنهادهای رسیده ندارد ولی دلایل پیشنهاددهندگان مورد بررسی و تامل قرار می گیرد. بدیهی است اعتبار شخصیت علمی پیشنهاددهندگان در تصمیم گیری کمیته موثر است. پس از اینکه کمیته جایزه تمامی پیشنهادها را دریافت کرد، پرونده کاندیداهای مهم را به بررسی کارشناسی می گذارد.

به منظور این بررسی، کارشناسان سوئدی یا خارجی انتخاب می شوند. به طور معمول دو یا چند بررسی برای هر کاندیدا انجام می شود. ۲۰ تا ۳۰ فرد سالانه به عنوان کاندیدای برجسته انتخاب می شوند. پس از جلسات متعدد پیشنهاد جایزه از سوی کمیته جایزه به اعضای آکادمی ارسال می شود. پیشنهاد همراه با گزارش تحلیلی در مورد دلایل انتخاب خواهد بود. معمولاً پس از بحث جامع و کافی کمیته به اتفاق رای می رسد. در اواسط ماه اکتبر گزارشی از طرف اعضای علمی آکادمی به مجمع تصمیم گیری فرستاده می شود. در آنجا اعضای کمیته پیشنهاد خود را ارائه داده و به دفاع از آن می پردازند. درنهایت پیشنهاد به رای اعضای مجمع آکادمی سوئد گذاشته می شود. تمام ۲۶۰ عضو این آکادمی در صورت حضور در جلسه حق رای خواهند داشت و کاندیدا با کسب اکثریت آرا انتخاب خواهد شد و پس از آن طی یک جلسه مطبوعاتی در «استکهلم» معرفی می شود. کنفرانس حاوی متن کوتاهی از دلایل اعطای جایزه و یک شرح حال دو تا سه صفحه یی در مورد شخصیت دریافت کننده جایزه خواهد بود.

برندگان جایزه و کار تحقیقاتی آنها آینه یی از روند موضوع سوالات مطرح شده و مراکز ثقل تحقیقاتی در علم اقتصاد و در نتیجه نشان دهنده جهت توسعه این رشته علمی است. از طرفی روند توسعه به طور پویا با نیازها و مشکلات بشر در مقاطع زمانی و مناطق مختلف همسویی دارد. بدین دلیل اغلب برندگان جایزه نوبل رشته خود را وسیله یی می شناسند که با به کارگیری آن به زمینه هایی از تحلیل اقتصادی بپردازند که در آن نقصان مشاهده می شود.

نارسایی هایی چون وجود فقر، عدم تعادل، بیکاری، تبعیض و تورم از جمله مسائل جهان قرن حاضر است که موجد انگیزه برای انتخاب و طرح سوالات پژوهشی و کوشش در جوابگویی و ارائه راه حل مسائل از مسیر علمی است.

در دو دهه اول پس از اعطای اولین جایزه نوبل اقتصاد تاکید بر تحقیقات اقتصادی در چهار گروه مورد توجه قرار گرفته است.

الف) نظریه های کلی اقتصادی(پایه)

از برندگان جوایز در این گروه می توان «پل ساموئلسون» (۱۹۷۰) را برای تحقیقاتش در زمینه توسعه نظریه های ایستا و پویا، «کنت آرو» و «جان هیکس» (۱۹۷۲) برای کارشان در زمینه نظریه های تعادل و رفاه و همچنین «ژرارد دبرو» (۱۹۷۴) برای تغییر اساسی در تعیین نظریه کلی تعادل نام برد. کارهای این گروه روی تحلیل ساختاری الگوهای نظری متمرکز است. از نتیجه تحقیقات این چهار برنده جایزه نوبل در زمینه نظریه کلی تعادل، سطح کاربرد تحلیل اقتصادی ارتقا یافت. آنها تاثیری عمیق در علم اقتصاد گذاشته اند. همچنین علاوه بر انتخاب موضوع و روش روی نحوه تحلیل و استدلال علمی نیز موثر بوده اند.

ب) نظریه های مربوط به مطالب خاص و بخش های اقتصادی

در حالی که کارهای گروه اول عمدتاً نظری است، نتیجه کار این گروه دارای کاربرد عملی است. تعدادی از برندگان جایزه در این گروه، نظریه های خود را به آزمایش عملی سپرده اند. از جمله «جیمز مید» و «برتیل اوهلین» به علت تحقیقات شان در زمینه بسط نظریه تجارت بین الملل و مبادلات بین المللی سرمایه، مشترکاً به دریافت جایزه نوبل(۱۹۷۷) نائل شدند. جایزه به «اوهلین» برای بسط نظریه تجارت بین الملل و تجارت بین مناطق براساس تعادل عمومی اعطا شده است. جایزه نوبل «جیمز توبین» برای تشریح بازارهای مالی و رابطه آن با تصمیم گیری در مورد هزینه ها، سطح اشتغال، سطح تولید و سطح قیمت ها در گروه جوایز مسائل خاص قرار دارد. براساس الگوی توبین می توان اثرات سیستم تغییرات حجم پول را بر سطح قیمت ها تعیین کرد. اعطای جایزه به جرج استایگلر در سال۱۹۸۲ به علت تحقیقات او در زمینه ساختار صنعتی، نحوه عمل بازار و نیز تاثیر تنظیم دولت در این گروه قرار دارد. جایزه مشترک سال ۱۹۷۹ به «آرتور لویس» و «تئودور شولتز» برای تحقیقات شان در مورد توسعه اقتصادی با تاکید بر مسائل کشورهای در حال توسعه است. کار «میلتون فریدمن» برنده سال ۱۹۷۶ در مورد نقش مصرف، موفقیت آمیز بوده است. جایزه هربرت سیمون در سال ۱۹۷۸ به خاطر نظریه اش درباره فرآیند تصمیم گیری داخل سازمان اقتصادی و به ویژه فرضیه «اصول به حداکثر رسانیدن» تعلق گرفت. سیمون برخلاف نظریه سنتی اقتصاد خرد مبنی بر توانایی انتخاب شق بهینه، استدلال بر این دارد که باید به دومین راه حل بهتر راضی بود. در حقیقت نباید ضرورتاً در پی بهینه جویی بود بلکه، باید به جست وجوی راه حل عملی مسائل زمان پرداخت.

ج) روش های جدید و موثر تحلیل های اقتصادی

اولین برندگان مشترک جایزه در سال ۱۹۶۹ «راگنار فریش» و «یان تین برگن» به دلیل تحقیقات شان در زمینه تغذیه پویا و الگوسازی اقتصادی در این گروه قرار دارند. «واسیلی لئونتیف» نیز برای توسعه تحلیل داده ها و ستانده ها در سال ۱۹۷۳ به دریافت جایزه نائل شد. کارهای «تین برگن و لئونتیف» از این نظر که روش هایی برای پیدا کردن راه حل های جدید عملی پیدا کردند و نیز به دلیل ارتباط دادن تئوری با عمل دارای اهمیت ویژه یی است. همچنین کار استایگلر (۱۹۷۲) به کارگیری عملی نظریه های اقتصاد خرد در زمینه قیمت ها و بازارها را بهبود بخشید. تحقیقات استون (۱۹۸۴) در روش های نوین تحلیل های اقتصادی بوده است.

گرچه تصورات مربوط به محاسبات ملی از چند صد سال گذشته مدنظر بوده ولی مطالعات و تحقیقات نظری و عملی در این زمینه در دهه ۳۰ قرن گذشته رونقی خاص یافت. کارهای «راگنار فریش»، «اریک لیندال»، «کولین کلارک» و «سیمون کوزنتس» موید این روند تکاملی است. نظام نوین محاسبات ملی که اصول حسابداری را با محاسبات کلان مرتبط می دارد، از طرف «ریچارد استون» برنده نوبل ۱۹۸۴ پایه ریزی شد و به وسیله «جیمز مید» برنده نوبل سال ۱۹۷۷ توسعه یافت. جایزه مشترک به «لئونید کانترروویچ» و «تالینگ کوپمانز» در سال ۱۹۷۵ نیز برای توسعه و به کارگیری روش های جدید و به خاطر نظریه استفاده مطلوب از منابع تعلق گرفت.

هـ) تحقیقات علمی

در این گروه می توان از «سیمون کوزنتس» برنده جایزه نوبل (۱۹۷۱) برای کار عملی او در زمینه توسعه اقتصادی نام برد. قدرت کوزنتس در پیدا کردن عوامل و حقایق جدید درباره دنیای واقعی است. نتیجه تحقیقات او در زمینه رابطه بین رشد و توزیع درآمد نمونه یی از الگوی ساده او در کار عملی است. گرچه «لاورنس کلین» تحقیقات زیادی در زمینه تئوری اقتصادی و تکنیک آمار ارائه داده ولی جایزه نوبل سال ۱۹۸۰ به دلیل توسعه الگوهای اقتصادی و نحوه به کارگیری آن در تحلیل نوسانات اقتصادی و سیاست اقتصادی به او اعطا شد. کار «کلین» بیشتر بر پیش بینی اقتصادی و تحلیل اثرات سیاست های اقتصادی متمرکز بود. تحقیقات «میلتون فریدمن» برنده جایزه نوبل ۱۹۷۶ در زمینه تاریخ امریکا نیز در گروه کارهای عملی محسوب می شود.

و) نوسازی اندیشه

جایزه تقسیم شده بین «فریدریش فون هایک» و «گونار میردال» در سال ۱۹۷۴ نمونه یی از این گروه برندگان است. تحقیقات این دو به دهه ۴۰ برمی گردد. آنها رابطه میان مراکز ثقل اقتصادی - اجتماعی و سازمان سیاسی و فرآیندها را مورد بررسی قرار دادند.

● جایزه نوبل و پیشرفت علم اقتصاد

در مجموع کمیته اعطای جایزه با این نتیجه گیری عمل می کند که راه های اقتصادی برای پیشبرد علم اقتصاد وجود دارد. تفاوت نمی کند تحقیقات با کمک تکنیک های فضایی و ریاضی با توسعه روش های نو، دستیابی به روش های تحلیلی و آزمایش های جدید میدانی براساس فرضیه های موجود به نتایج عالی دست یابد یا از مسیر ساده و با نظارت بر رفتارها و ساز وکار های اقتصاد، موفقیت در کسب یافته های جدید حاصل شود.

شخصیت انسان دوستانه کاندیداها و ارتباط آن با طرح مسائل و آمیختگی در فعالیت های تحقیقاتی آنها هر چند نامرئی ولی شاخص مثبت و برجسته یی محسوب می شود. بعضی از برندگان جایزه نوبل دارای آرمان های انسان دوستانه بودند تا حدی که به قول «بنت هانسن» و «للوید رینولد» افرادی چون «یان تین برگن» و «گونار میردال» می توانستند در گروه جایزه صلح نوبل نیز قرار گیرند. علم اقتصاد به ویژه در دو سوم قرن گذشته متحول شد. جهت و مراکز ثقل آن در تبعیت مسائل اقتصادی و اجتماعی جهان و کوشش در جوابگویی به حل آنها، تغییر و تکامل یافت. در دهه ۱۹۲۰ دانشگاه های انگلستان در درجه اول بر ادبیات، تاریخ و فلسفه تاکید داشتند. آکسفورد در سال های ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۷ بر چهار زمینه اصلی اصول علم اقتصاد، سازماندهی اقتصادی، آمار و تئوری اقتصادی تاکید داشت. قبلاً سیستم انضباط یافته یی در تحصیلات دانشگاهی وجود نداشت.

اولین قدم اصلاحات، به سوی ایجاد سازماندهی تحصیلی برداشته شد. منابع علمی در دسترس دانشجویان، تقریباً منحصر به کتب درسی دانشگاهی بود. بهره برداری از کتابخانه و تحقیقات انتشار یافته، متداول نبود. تنها در آخر فصل های تحصیلی و مقطع گذراندن دوره دکترا، مقالات علمی منتشر شده مورد استفاده قرار می گرفت. دروسی در ارتباط با تمایل تخصصی استادان در دانشگاه ها به طور متفاوت تدریس می شد. بسیاری از تحصیلکردگان و حتی برجستگان علم اقتصاد، ابتدا کارشان را با آموزش های دیگر شروع کردند و بعدها به رشته اقتصاد روی آوردند. یکی از نمونه ها راگنار فریش است که به دلیل سنت و پیشه دیرینه خانوادگی زرگری آموخت و بعد به خیال آسانی یادگیری، به تحصیل در رشته اقتصاد پرداخت. «جان هیکس» رساله دکترای خود را در زمینه آشنایی با اصول ساختمان و مهندسی گذراند. در حقیقت این اقتصاددانان برجسته در آن زمان، خود به جست وجوی علم در این رشته پرداختند. بعدها انتقال سینه به سینه علم و ارتباط های علمی مستقیم و غیرمستقیم، به سرعت طی راه موفقیت در کسب دانش آنها کمک کرد. از جمله تحقیقات ارزش و سرمایه «جان هیکس» و «جیمز توبین» اثری عمیق داشته و «سولو» از «لئونتیف» سخت متاثر شده است.

دیدگاه دانشمندان در برداشت از علم اقتصاد نیز قابل توجه است. «راگنار فریش» عقیده داشت دانشمندان باید در خدمت بشریت باشند. از طریق دانش باید مسائل زمان را چنان شکافت که بتوان راه حل روشنی برای آنها ارائه داد. «کینز» به اقتصاد به عنوان علم اخلاق می نگریست که در آن احساس ها و سنت ها بر دانش ها و ارزش ها همان اندازه موثرند که روش های تحقیقاتی. او معتقد بود اقتصاد علمی است که به عدم اطمینان های برداشتی، انتظاراتی و روانی می پردازد. به عقیده «میردال» اقتصاد در مقایسه با علوم طبیعی، علمی ساده است. او برای این برداشت دلیل می آورد که اقتصاددانان می توانند به طور مستقیم و دست اول با مشاهدات عینی به بررسی رفتارها و اعمال انسان بپردازند. همچنین سازمان های سیاسی عمل و عکس العمل گروه های اجتماعی را در طول زمان زیر نظر داشته باشند و تغییرات آنها را در گذر زمان ملاحظه کنند. در این رشته ضرورتی به کشف قوانین طبیعی و ضوابط ثابت نیست. تحقیقات اقتصادی نوعی اقتصاد سیاسی است. ساده اندیشی است که از کنار مسائل آن بتوان بدون توجه به واقعیت های عینی گذشت.

تعدادی از برندگان جایزه نوبل در علم اقتصاد یا قبلاً در رشته علوم طبیعی تحصیل کرده اند یا تحت تاثیر شدید دانشمندان این رشته قرار گرفته اند.

دکتر ناصر خادم آدم


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.