شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
روابط خارجی ایران عصر صفوی

پس از استیلای مغولان بر ایران، این سرزمین با امپراتوری بیزانس همسایه شد و دو امپراتوری بزرگ با یكدیگر روابط دوستانه و حتی خانوادگی برقرار كردند. این همسایگی موجب شد روابط ایران با اروپا تسهیل شود. مغولان با مردم ایران و برخی سرزمینهای دیگر اسلامی بهگونهای خشن و گاه غیرانسانی رفتار میكردند و نیز با آیین و آداب و رسومی بر سرزمینهای اسلامی حكومت میكردند كه كاملا با دین و فرهنگ مسلمانان تفاوت داشت. چنین رفتارهایی باعث شد این احساس در مغولان بهوجود آید كه در آینده نزدیك، قدرت و انسجام اولیه خود را از دست خواهند داد و بهعلاوه ناخشنودی مسلمانان از رفتار وحشیانه آنان ممكن است اتحاد و وحدت آنان را علیه مغولان موجب شود. بنابراین مغولان تشخیص دادند برای پیشگیری از یكپارچگی مسلمانان بهتر است با مسیحیان اروپا متحد شوند، زیرا هم مغولان رگههایی از مسیحیت داشتند و هم مسیحیان، بهدلیل ناكامی در جنگهای صلیبی، دشمنی خود را علیه مسلمانان هنوز حفظ كرده بودند.
كلیسای كاتولیك رم پس از دویستسال جنگ با مسلمانان، بهدلیل تشنجات داخلی اروپا ــ كه در پی اختلاف بین پاپها و امپراتوران مسیحی بهوجود آمده بود ــ و نیز سركشیهای مردم علیه كلیسا ــ به جهت ثروتاندوزی روحانیت كاتولیك و رویگردانی تودههای مسیحی از دیانت كلیسا كه وعده قطعی پیروزی را به پیروان خود داده بود ــ در آن مقطع زمانی حاضر نبود یكبار دیگر اروپا را به جنگ و خونریزی جدیدی گرفتار كند؛ جنگی كه به نفع مغولان بود. بنابراین پاپ پیشنهاد اتحاد مغولان و كلیسای كاتولیك علیه مسلمانان را رد كرد. در این زمان مغولان دو راه بیشتر نداشتند: یا بایستی در جامعه، دین و فرهنگ مسلمانان مستحیل میشدند یا شرق اسلامی را ترك میكردند كه قطعا برای ماندگاری بایستی گزینه اول را انتخاب مینمودند. به این ترتیب مغولان اسلام را پذیرفتند. این پذیرش به دلیل اعتقاد به جوهره دین نبود، بلكه آنها برای همرنگشدن با مردم در جهت تداوم فرمانروایی خود به چنین كاری دست زدند. انتخاب اسلام برای مغولان یك تاكتیك سیاسی بود، زیرا گاهی به تسنّن روی میآوردند و زمانی به شیعهبودن تظاهر میكردند.
در سال ۷۶۳.ق با فتح ادرنه به دست مراد اول، مقدمه ظهور امپراتوری عظیم عثمانی فراهم شد. این امپراتوری توانست قسمتهایی از اروپا را تصرف كند. اما زمانیكه جهان مسیحیت در معرض خطر نابودی قرار گرفته بود، فردی بهنام تیمور در آسیا ظاهر شد. وی پس از تسخیر ایران، هند، ارمنستان و قسمتی از روسیه و بینالنهرین، در سال ۸۰۲.ق در آنكارا با بایزید عثمانی روبرو شد و توانست كسی كه سراسر اروپا را به وحشت انداخته بود، اسیر كند. تیمور، پس از این پیروزی، روابط خود را با اروپا ادامه داد و بدینترتیب قراردادهایی بین طرفین منعقد شد.
رفتار عثمانیان، نزدیكی ایران و اروپا و روابط میان آن دو را موجب شده بود، اما بعد از رفع خطر عثمانی و انقراض تیموریان، این روابط مدتی به سردی گرایید.[۱] پس از خروج تیمور از صحنه، خاندانهای كهن سربرآوردند و حدود نیمقرن پس از تیمور، بر ایالات غربی تسلط یافتند، ولی این سلطه با قتل و غارت همراه بود. «بیكهای» آناطولی كه توسط تیمور پس از جنگ «آنقره» در سال ۸۰۵.ق جانی گرفته بودند، بار دیگر تحت سلطه عثمانیان درآمدند. سلطان محمد دوم نیز به نواحی واقع در شرق امپراتوری خود فشار آورد. ازسویدیگر در قرن پانزدهم میلادی در ایران و عراق حدود یك قرن تركمانان تحت اتحادیه قبایل تركمان «قرهقویونلو» و «آققویونلو»[۲] سلطه داشتند.[۳]
در سال ۸۵۷.ق سلطانمحمد فاتح، پادشاه عثمانی، قسطنطنیه را تصرف و امپراتوری روم شرقی را منقرض نمود و این امر دول اروپایی را متوجه كرد كه خطر بزرگی حیات آنان را تهدید میكند. اروپاییان كه قدرت مقابله با عثمانی را نداشتند، سعی كردند هرچه بیشتر دوستی باب عالی (دربار عثمانی) را بهدست آورند و خود را از چنگ آنان نجات دهند.
سلطانمحمد در سال ۸۶۶.ق موفق شد دولت مسیحی «طرابوزان» را براندازد. پس از آن توانست تراس، مقدونیه، بوسنی، آلبانی و... را تصرف كند.[۴]
سلطانمحمد با پیروزی بر اوزونحسن آققویونلو و تسخیر دیار بكر، توانست بر سراسر آسیای صغیر و آناطولی شرقی مسلط شود. این امر از گسترش دولت عثمانی به سوی شرق و ایران خبر میداد. ظاهرا مانعی معنوی و سیاسی برای این گسترش دیده نمیشد و حتی تركان عثمانی، سراسر ایران را بهعنوان ارث خلیفه بغداد مطالبه میكردند. ایرانیان نیز كه اكثرا سنی بودند، مانعی در راه اطاعت از یك مركز سیاسی كه خود را پرچمدار اسلام و حامی حرمین شریفین میخواند، نمیدیدند و حكومت قوی یك دولت بزرگ اسلامی را بهتر از حكام قبیلهای میدانستند كه اهدافشان از حد جمع مال و غصب اموال مردم تجاوز نمیكرد.
اما ظهور دولت صفوی این وضعیت را ناگهان تغییر داد و دولتی با آرمانها و عقاید شیعی بر سر كار آمد.[۵] موسسان نخستین دولت صفوی از عقاید شیعی و علاقه مردم ایران به خاندان پیامبر و اهل بیت او زیركانه استفاده كردند و درواقع میتوان گفت برای حفظ ایران از خطر استیلای تركان عثمانی و برانداختن حكومتهای ملوكالطوایفی دین را به خدمت گرفتند و حتی شیخجنید و شیخحیدر كه بیشتر در پی كسب قدرت بودند، از مذهب تسنن كه مذهب اجدادی آنان بود، دست برداشتند و شیعه شدند و این امر بهزعم آن بود كه نخستین حامی آنان «آققویونلوها» اهل تسنن بودند.
شیخجنید با نقشههای سیاسی ماهرانه خود توانست نظر اوزونحسن را كه در آن موقع صاحب حكومت قدرتمندی بود، جلب كند و از حمایت او بهرهمند شود. او با اقامت در قلمرو اوزونحسن، در نهان، به تبلیغ عقاید شیعی دست زد و توانست هزاران مرید را با خود همراه كند، البته در كنار تبلیغات در زمینه مادی و جمعآوری نیرو نیز فعالیت كرد. این اقدامات باعث شد پس از چندی شیخ جنید در نظر حامیان و خویشاوندان گذشته خود (آققویونلوها)، به صورت دشمنی قدرتمند جلوه كند. شیخجنید مقام ارشد معنوی را با رهبری سیاسی ــ نظامی درهم آمیخت و توانست میان شیعیان آسیای صغیر و اردبیل پیوستگی استواری برقرار كند.[۶]
● اوضاع ایران در عصر آققویونلوها
پس از مرگ تیمور و ضعیفشدن جانشینانش، قبایل تركمن درصدد برآمدند از خود در برابر همسایگان حفاظت كنند. در این زمان در غرب منطقه آنها، دولت عثمانی بهسرعت در حال افزایش قدرت و نفوذ بود، درصورتیكه در شرق، در سمرقند و هرات، تیموریان به سختی میتوانستند قدرت خود را بر این قبایل اعمال كنند.
بین دو دولت عثمانی و تیموری، دو گروه از قبایل تركمن بهتدریج در حال قویشدن بودند: قراقویونلوها در شمال دریاچه وان و آققویونلوها در دیار بكر. مشهورترین فرمانروای سلسله قراقویونلو، جهانشاه قرایوسف[۷] بود كه پس از تنفیذ قدرتش در عراق و آذربایجان، به مناطق تحت سلطه تیموریان تعرض كرد. قدرت و نفوذ تركمانان آققویونلو نیز از زمانی شروع شد كه یكی از سرداران این طایفه بهنام عثمانبیك توانست بعضی از سرزمینهای قلمرو قراقویونلوها را تصرف كند و قلمرو خود را گسترش دهد. او در جنگ آنقره كه بین تیمور و بایزید روی داد، به تیمور پیوست. در ازای این خدمت، تیمور دیار بكر را به او واگذار كرد و از همین مكان بود كه آققویونلوها قدرت و نفوذ خود را به اطراف افزایش دادند.
حكومت آققویونلو را بزرگترین شخصیت این سلسله، یعنی اوزونحسن، پیریزی كرد.[۸] اوزونحسن توانست با زیركی برادرش، جهانگیر، را از ریاست آققویونلوها بركنار كند و خود به فرمانروایی این طایفه برسد. شجاعت و تهور او در جنگ، اقبال بلند و گشادهدستیاش موجب شد كه فرمانروایی قدرتمند و بانفوذ شود. درگیریهای اوزونحسن در جبهههای محلی، شرقی، غربی و بینالمللی، او را به شخصیتی مورد اعتماد در محافل اروپایی، بهویژه در برابر عثمانی، تبدیل كرده بود.
● روابط و منازعات اوزونحسن در جبهههای مختلف
۱) ارتباط اوزونحسن با طرابوزان
اوزونحسن در سطح محلی روابط حسنهای با سلسله «طرابوزان» برقرار كرده بود. با فتح قسطنطنیه و سقوط امپراتوری بیزانس به دست سلطان محمد فاتح، عثمانیان به فكر تصرف طرابوزان و براندازی سلسله حاكم بر این منطقه، یعنی كومننها، افتادند. در همان زمان، سلطانمحمد فاتح به خضربیك، فرمانده عثمانی كه در «آماسیه» اداره امور مرزی را به عهده داشت، فرمان داد كه به طرابوزان حمله كند. خضربیك همراه سپاهیانش به این منطقه حمله كرد و چون حاكم طرابوزان، كالویوآنس،[۹] در نتیجه حمله شیخجنید ضعیف شده بود، بدون قشون و آذوقه نمیتوانست مقاومت كند، بنابراین كار به مذاكره كشید و قرار شد كالویوآنس هر سال سههزار سكه طلا بهعنوان باج به سلطان عثمانی تقدیم كند. مدتی بعد امپراتور طرابوزان با برقراری پیوندهای زناشویی با روسای تركمان اطراف خود، آخرین و ضعیفترین تلاش خود را برای حفظ موقعیت خویش انجام داد. كالویوآنس همواره از این مساله نگران بود كه سلطانمحمد بلافاصله پس از اتمام نبردهای آلبانی و بلغار، متوجه سرزمینهای شرقی شود و باجی هم كه به عثمانی میپردازد، تنها بهای مدتی باشد كه سلطان به جنگ مشغول است.[۱۰] وی در این اوضاع آشفته تنها میتوانست به كمك اوزونحسن متكی باشد كه در حال افزایش اقتدار خود بود و میتوانست برای او متحد مناسبی باشد. امپراتور طرابوزان این مساله را نیز در نظر داشت كه سرانجام تلاش دولت عثمانی، برای بهدستآوردن سرزمینهای آسیای صغیر، به درگیری او با اوزونحسن منجر خواهد شد، درصورتیكه حكومت طرابوزان برای آققویونلوها در شمال غرب بهصورت حائل عمل میكرد. بنابراین در سال ۸۶۱.ق كالویوآنس نمایندهای به دربار اوزونحسن فرستاد تا با دشمنِ دشمن خود دوست شود.
مذاكرات سیاسی با پیشنهاد ازدواج اوزونحسن با دختر امپراتور و واگذاری ایالت كاپادوكیه بهعنوان جهیزیه خاتمه یافت و كالویوآنس با ازدواج دخترش با اوزونحسن موافقت كرد، زیرا بهتنهایی قادر نبود با عثمانیان مقابله كند.
اوزونحسن بهمنظور یارگیری در مقابل سلطان عثمانی به خانواده شیخصفیالدین اردبیلی نزدیك شد و با شیخجنید پیمان دوستی بست.[۱۱] این پیمان در پیشرفت آینده خاندان صفوی موثر افتاد.
اوزونحسن در جبهه شرق نیز بهتدریج با تیموریان درگیری پیدا كرد. درواقع او نیز مانند قراقویونلوها، به منظور گسترش قدرت خود در شرق، با تیموریان درگیر شد و ابوسعید، آخرین فرمانروای تیموری، كه از جهانشاه قراقویونلو شكست خورده بود، اینبار از اوزونحسن شكست خورد و كشته شد. بهاینترتیب قلمرو حكومت اوزونحسن از خراسان و خلیجفارس، در شرق، تا آناطولی و متصرفات عثمانی، در غرب، كشیده شد.[۱۲]
۲) برخورد اوزونحسن با عثمانیان
تلاشهای اوزونحسن در گسترش مرزهای شمالیاش موجب شد او با ارمنیان و گرجیان در ناحیه قفقاز درگیر شود و از سویی در جهت غرب نیز اقدامات او سرانجام به جنگ با سلطان محمد فاتح منتهی گشت. علت بهوجودآمدن این خصومت را میتوان تلاشهای امپراتور عثمانی برای مطیعكردن غرب اروپا و جمهوری ونیز دانست. فتح قسطنطنیه و سقوط امپراتوری روم به دست عثمانیان اروپاییان را وحشتزده كرده بود و امید دولتهای مسیحی به اینكه بتوانند به تنهایی در برابر دشمن خطرناكی چون سلطانمحمد فاتح مقاومت كنند، بیهوده بود. بنابراین در سال ۸۵۷.ق، پاپ كالیكست سوم (Calicast III) یكی از راهبان «فرانسیسكن» (Franciscain) بهنام لودویكو دابولونیا (Ludovico da Boulognia) را به طرابوزان و گرجستان فرستاد تا امرای آن نواحی را علیه تركان عثمانی تحریك كند. هدف پاپ ایجاد كانونهای درگیری در شرق بود تا از این طریق از فشار تركان بر اروپا (غرب) بكاهد. این راهب در بازگشت از ماموریت خود نزد اوزونحسن رفت و او را از نظرهای داودشاه،[۱۳] نایبالسلطنه طرابوزان، آگاه ساخت. داودشاه كه فكر میكرد اوزونحسن به تنهایی قادر نیست با عثمانی مقابله كند، كوشید همه قبایل و ملل میان قفقاز و دجله را به مبارزه با عثمانیان تشویق كند.[۱۴]
اوزونحسن نیز به تشویق همسرش دسپیناخاتون، دختر كالویوانس امپراتور طرابوزان، كه او را به كمك به همكیشان خود و جنگ با عثمانی ترغیب میكرد، حاضر شد نمایندای به شهر رم و دربار پاپ بفرستد. سرانجام در زمستان سال ۸۶۴.ق نمایندگانی از كلیه این متحدان آینده به دربار پاپ فرستاده شدند. این نمایندگان كه مذاكرات متعددشان چندینبار و در چند نوبت در فاصلههای مختلف انجام گرفت، در این تصمیم متحد شدند كه همگی، بهطور همزمان، با عثمانی كه دشمن مسیحیت است، جنگ كنند؛ به این شرط كه همزمان با لشكركشی آنها مغربزمین نیز به این امر اقدام كند و عثمانی از دو سو درگیر جنگ شود.
دكتر علی بیگدلی
پینوشتها
* استاد دانشگاه شهید بهشتی
[۱]ــ نجفقلی حسام مفرّی، تاریخ روابط سیاسی ایران با دنیا، تهران، علم، ۱۳۶۶، صص۱۵۴ــ۱۵۱
[۲]ــ اصطلاحات تركی آققویونلو و قراقویونلو را كه به معنی تركمنهای سپید و سیاه گوسفند است، غالبا مأخوذ از نشانهایی میدانستند كه بر بیرقهای جنگی آنها نقش بسته بود. اما مینورسكی میگوید وجه تسمیه این دو قبیله بر حسب نژاد احشام آنان بوده است.
[۳]ــ میشل فراوی، پیدایش دولت صفوی، ترجمه: یعقوب آژند، تهران، گسترده، ۱۳۶۸، صص۴۵ــ۴۴
[۴]ــ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیركبیر، ۱۳۶۹، ص۹
[۵]ــ والتر هینس، تشكیل دولت ملی در ایران، ترجمه: كیكاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۱، ص۷
[۶]ــ نصرالله فلسفی، تاریخ روابط ایران و اروپا در دوره صفویه، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۱۶، مقدمه.
[۷]ــ قرایوسف قویترین و تواناترین فرمانروای سلسله قراقویونلو در عراق و آذربایجان بود كه سرانجام به دست اوزونحسن در سال ۸۷۲.ق به قتل رسید.
[۸]ــ والتر هنیس، همان، صص۳۲ــ۳۱
[۹]ــ برخی منابع نام او را كایوهانس، كالوجونز و كالویومنا نیز ذكر كردهاند
[۱۰]ــ میشل فراوی، همان، ص۴۹
[۱۱]ــ رحیمزاده صفوی، زندگی شاهاسماعیل، تهران، نشر خیام، ۱۳۴۱، ص۱۰۴
[۱۲]ــ میشل فراوی، همان، ص۴۷
[۱۳]ــ او در طرابوزان نیابت سلطنت را از طرف فرزند صغیر كالویوانس (الكسیس پنجم Alexis V) به عهده داشت.
[۱۴]ــ كارل بروكلمان، تاریخ ملل و دول اسلامی، ترجمه: هادی جزایری، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۴۶، ص۳۹۸
[۱۵]ــ این حادثه در سال ۸۶۵.ق برابر با ۱۴۶۱.م اتفاق افتاد. (كارل بروكلمان، همان، ص۳۹۸)
[۱۶]ــ حسنبیك روملو، همان، صص۱۲۰ــ۱۱۰
[۱۷]ــ كنتارینی باربارو، همان، ص۱۸۵
[۱۸] - Péloponnèse
پلوپونز یكی از بنادر تجاری مدیترانه بود كه جنگ اسپارت و آتن در سال ۴۰۴ــ۴۳۱ قبل از میلاد بر سر تصرف آن رخ داد.
[۱۹]ــ این جنگ در سال ۱۴۷۰.م اتفاق افتاد (كارل بروكلمان، همان، ص۳۹۹)
[۲۰]ــ این نخستینبار در تاریخ ایران بود كه نوعی اعطای كمك نظامی میان ایران و اروپا انجام میشد.
[۲۱]ــ مجارستان، لهستان و سایر كشورهای اروپایی نمیخواستند با نزدیكشدن به ایران، عثمانی را علیه خود تحریك كنند.
[۲۲]ــ عثمانی تا سال ۱۷۱۵.م سلطه خود را بر تمام كشورهای عربی قطعی كرد و سلطان بهعنوان خلیفه مورد احترام و اطاعت اهل سنت بود.
[۲۳]ــ محمد امین ریاحی، سفارتنامههای ایران، تهران، طوس، ۱۳۶۸، ص۲
[۲۴]ــ رحیمزاده صفوی، همان، ص۳۰۲
[۲۵]ــ پیگولوسكایا، تاریخ ایران، ترجمه: كریم كشاورز، تهران، پیام، ۱۳۵۴، ص۴۷
[۲۶]ــ یدالله شكری (به كوشش)، عالم آرای صفوی، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۰، صص۴۵۶ــ۴۵
[۲۷]ــ دشتی كه حدود هشتاد كیلومترمربع است و در بیست فرسخی تبریز و شمالغربی شهر خوی قرار دارد و از توابع چغور سعد است.
[۲۸]ــ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، صص۲۵ــ۱۹
[۲۹]ــ همچنین مقرر شد كه نیروی دریایی پرتغال در فرونشاندن طغیانهای سواحل بلوچستان و مكران به ایران كمك كند.
[۳۰]ــ منطقه خلیجفارس با توجه به اهمیت بازرگانی، چندان برای شاه مهم نبود. چون او فقط به جنگ با عثمانی فكر میكرد. نصرالله فلسفی، همان، ص۲۰
[۳۱]ــ ابوالقاسم طاهری، تاریخ سیاسی ــ اجتماعی ایران، تهران، كتابهای جیبی، ۱۳۴۹، صص۱۷۰ــ۱۶۹
[۳۲]ــ مركز تجاری انگلیس در مسكو.
[۳۳]ــ ابوالقاسم طاهری، همان، ص۴۸
[۳۴]ــ احمد تاجبخش، ایران در زمان صفویه، تبریز، ۱۳۴۰، ص۹۵
[۳۵]ــ آدام اولئاریوس، سفرنامه، ترجمه: حسین كردبچه، نشر كتاب، ۱۳۶۹، ص۸
[۳۶]ــ اسكندربیك تركمان، همان، ج۲، ص۸۳۶
[۳۷]ــ پیگو لوسكایا، همان، ص۵۱۴
[۳۸]ــ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، ص۹۳
[۳۹]ــ شوستر واسل سیبلا، همان، ص۸۴
[۴۰]ــ نخستین تماسهای ایران و فرانسه مربوط به دوره ایلخانان مغول است. در این زمان دو نامه از طرف ایلخانان یكی به دربار فیلیپ لوبل (Philippe Le Bel)در سال ۱۲۸۹.م و دیگری در سال ۱۳۰۵.م به دربار فیلیپ آگوست (Philippe August) فرستاده شد. هدف از ارسال این نامهها تقاضای ایلخانان نیمهمسیحی از پادشاه فرانسه متحدشدن با یكدیگر علیه مسلمانان بود. زیرا جنگهای صلیبی با ناكامی مسیحیان به پایان رسیده بود. اما فرانسویان به این نامهها پاسخ ندادند. برای مطالعه بیشتر رك: «مقاله فرایند شكلگیری كاپیتولاسیون و لغو آن در ایران»، مجله روابط خارجی وزارت امورخارجه، شماره ۱۸، مهر ۱۳۸۳
[۴۱]ــ فرانسویان در سال ۱۵۳۵.م برای نخستینبار كاپیتولاسیون را به عثمانی تحمیل كردند. به دنبال شكست فرانسوای اول، امپراتور فرانسه، از شارل كن، امپراتور هابسبورگ، فرانسه با عثمانی علیه اتریش متحد شد. نظامیان فرانسه برای نوسازی سپاه وارد استانبول شدند.
[۴۲]ــ معاهده اول استانبول در سال ۹۹۸.ق میان شاهعباس و عثمانی امضا شد و این زمانی بود كه شاه برای سركوبی ازبكان ترجیح داد با دادن امتیازاتی به عثمانی با آنان قرارداد صلح امضا كند. غیر از ازبكان و عثمانیان مدعیان، حكومت در داخل نیز شاه را با مشكلات زیادی روبرو كردند. سلطانمحمد خدابنده در سال ۹۹۶.ق به دست خود تاج سلطنت را به سر فرزند هیجدهسالهاش گذاشت.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست