یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
آیا محافظه کاری واقعا منفور است
محافظهکاری (Conservatism) در جوامع دیگر، مانند ایران مورد نکوهش نیست و چه بسا برای همین است که ادبیات سیاسی ایران واژه دیگری چون اصولگرایی را به جایش جایگزین ساخته است. چه اگر همگان بپندارند، محافظهکاری یعنی محافظت از قدرت و وضعیت موجود، اقبالی نیست تا محافظهکاران را در مطلوبهای خویش یاری رساند. این بار منفی که از این اصطلاح در ذهن ایرانی تراوش میشود، اما در «اصولگرا» بودن به چشم نمیخورد که ای بسا مفهومی مثبت را نیز به رخ کشد. لیک اگر بیش از این بر تفکر «محافظهکاری» غور کنیم، شاید دریابیم که معنای آن بسی بالاتر از آن چیزی است که در نظر اول به ذهن خطور میکند.
اغلب وارد شدن واژگان محافظهکاری را با اندیشه ادموند بورک در قرن هجدهم در ارتباط میدانند. در عصر روشنگری که همگان راه حل جامعه بشری را در انقلاب میدانستند، بورک ایرلندی در مجلس عوام بریتانیا، فریاد بر میآورد که انقلاب آن نیست که میانگارید و مخالفتش را به گوش روشنفکران و انقلابیون فرانسوی میرساند. هر چند بینش بالذاته محافظهکار هموطنان وی، اندیشه محافظهکارانهاش را پذیرفت، اما انقلابیون فرانسوی راه خود رفتند و جمهوری خود ساختند، در حالی که انقلاب در دنیای جدید سودای انقلابهای دیگر را در اقلیم کهن به ذهن جهانیان متواتر میکرد، بورک از انقلاب آمریکا دفاع اما انقلابهای دیگر را چون انقلاب فرانسه رد میکرد. او میانگاشت انقلاب آمریکا چیزی را نابود نکرد تا سیستم جدیدی به وجود آورد، اما انقلاب در نظامهایی که تعقل قرنها زندگی بشری را در خود دارد برای وی امری نابخردانه مینمود.
در حقیقت جوهره محافظهکاری به معنای حفظ سنت و قانونی است که حیات یک جامعه در اعصار مختلف بدان رسیده است و تعقل جمعی همراه با آزمون و خطاهای بسیار در آن مستتر است و نفی این همه و چشم پوشی بر آن، چه بسا بیش از آنکه برآمده از عقل باشد، امری احساسی به نظر آید و این از منظر بورک حقیقت واقعی انقلاب در عصری بود که نام اندیشه و روشنگری را با خود یدک میکشید.
بنابراین محافظهکاری در پیوند با تعقل، در مقابل حرکتهای تند منتهی به فراموشی سنتها و واژگونی سیستمی که بر مبنای آن است میایستد. آنچه بعدها، هایک با عنوان نظم خودجوش از آن دفاع کرد، صورت تکوین یافته درکی است که بورک از سنتها داشت. بر این اساس میتوان ماهیت محافظهکاری را بر خلاف تصور موجود بر آمده از منطقی قابل اتکا دانست، اما آیا چنین رویکردی به معنای آن است که محافظهکاری در برابر هر نوع تغییر قرار میگیرد؟ بورک خود میگوید که دولت بدون ابزار تغییر، دولت محافظهکار نیست. به عبارت دیگر وی از تغییر حمایت میکند، اما تغییری نظاممند و ارگانیک نه انقلابی. بدین جهت اگر تصمیمی نیز برای تغییر یک سنت وجود دارد باید این تغییر آرام و در عین حال در بردارنده این بیم باشد که آنچه بهواسطه تغییر حاصل میشود تخریبکننده تعقل تاریخی که پشت سنت نهفته است، نباشد.
اما مساله حادتری که در اقبال عمومی نسبت به محافظهکاری نقش دارد، حفظ وضعیت موجود است. در حقیقت اگر محافظهکاری در پی حفظ اصول است، نمیتواند منکر ثمره آن نیز باشد. اگر محافظهکاری بر تکریم سنت اشرافی پافشاری میکند، خود به خود این معنی از آن برمیآید که محافظهکاری از اختلاف طبقاتی و طبقه حاکم یا به عبارت بهتر وضعیت موجود حمایت میکند و این مورد، باعث رویگردانی عموم از این اندیشه خواهد شد. این نقد هر چند میزانی از واقعیت را در خود جای داده است، اما این همه مساله نیست. اگر از منظر عمومی، ثروتمند شدن امری ذاتی باشد که با استعداد و جهد و احترام به قانون و سنت به دست آمده باشد، بنابراین متمول بودن نمیتواند یک گناه باشد و از آنجا که در غرب طبقه اشراف مستقل از قدرت مرکزی رشد و نمو نمود، داشتههای آن نیز در نگاه عام برآمده از تواناییهای آن تعبیر شد، اما بالعکس این وضعیت در ایران طبقه اشراف و ثروتمندان تنها به خواست دولت مرکزی شکل میگرفت و تمامی القاب و داشتههای آن با نزدیکی به شخص اول مملکت ایجاد و محافظت میشد، به همین علت نباید خرده گرفت از دید مردمی که طبقه دارا را بزرگترین عامل بدبختی خود میدانستند و از سر اجبار آنان را احترام میکردند، در حالی که وقتی ثروت از خصیصههای ذاتی حاصل شود، مورد تکریم و تشویق مخاطبین خود قرار میگیرد. به این اعتبار در غرب، محافظهکاری اگر از وضعیت موجود حمایت میکند، به آن علت است که آن را محصول چنین فرآیندی میبیند و اتفاقا معتقد است که طبقه اشراف باید به خاطر ثروتمند بودنشان مورد احترام باشند و این نیز با منطق عام جامعه آنچنان تضادی ندارد، اما در ایران که متن جامعه باور دارد، اختلاف طبقاتی و حاکم شدن برخی تنها بهواسطه چاپلوسی و خودنمایی در برابر حکومت حاصل شده است، حمایت از وضعیت موجود هیچ نشانی از منطق و عدالت ندارد و محافظهکاری از این جهت یک نحله ضدملی و ضدمردمی به شمار میآید.
به هر رو همچنانی که عقلگرایی در ریشه و تبار اندیشه محافظهکاری در غرب احساس میشود، حمایت آن نیز از اختلاف طبقاتی خالی از منطق نیست. در عین حال از آنجا که محافظهکاری، از اندیشه و اصول تاریخی یک جامعه حمایت میکند، با تغییر آرام آرام جامعه، اصول و آمالی که مورد حمایت محافظهکاری است نیز تغییر میکند و از سوی دیگر وقتی اصول یک جامعه با جامعه دیگر تفاوت میکند، تمایز در اندیشه محافظهکاری نیز در این دو جامعه محسوس است. آنچنان که محافظهکاری در اروپا در عهد روشنگری با حمایت از واتیکان عجین بود، اما در بریتانیا با تاکید بر پروتستانتیسم یا آنکه زمانی محافظهکاری بر حفظ سنتهای فئودالی تاکید داشت و حال بر حفظ سنت بازار و سرمایه داری. بدین شکل بر خلاف تصور موجود تغییر در متن محافظهکاری وجود دارد و با وجود اصول ثابتی چون احترام به حقوق فردی و حفظ مالکیت، بسته به زمان و تحولات یک جامعه اصلاح میشود.
بنابراین شاید بتوان گفت آنچه اصل محافظهکاری است، با آنچه در ایران از آن تصور میشود، فاصله بسیار دارد. فقدان آگاهی نسبت به داشتههای عقلانی آن تا چرایی حمایت از وضعیت موجود و تا تغییراتی که در متن محافظهکاری وجود دارد. با آشنایی بیشتر با این درون مایهها چه بسا محافظهکاران ایرانی نیز نام جهانی خویش را بیشتر پسند کنند.
پویا جبلعاملی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
حسین امیرعبداللهیان مصر سازمان همکاری اسلامی دولت امیرعبداللهیان سیستان و بلوچستان انتخابات جنگ مجلس شورای اسلامی دولت سیزدهم حجاب مجلس
تهران سیل شهرداری تهران هواشناسی بارندگی سازمان هواشناسی باران فضای مجازی یسنا آتش سوزی هلال احمر آموزش و پرورش
هوش مصنوعی یارانه تورم خودرو قیمت خودرو قیمت دلار قیمت طلا مسکن دلار بازار خودرو بانک مرکزی حقوق بازنشستگان
تلویزیون صدا و سیما مسعود اسکویی مهران غفوریان موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
غزه رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین جنگ غزه آمریکا اوکراین انگلیس یمن نوار غزه ایالات متحده آمریکا جنگ اوکراین
فوتبال رئال مادرید پرسپولیس استقلال سپاهان لیگ برتر بازی باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس علی خطیر جواد نکونام بایرن مونیخ
اینستاگرام اپل ناسا عکاسی تبلیغات گوگل کولر
کبد چرب