شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

ماجراهای زشتکاری سه مرد


ماجراهای زشتکاری سه مرد

گفت وگو با نیما دهقان, کارگردان نمایش «کادانس»

«کادانس» حاصل میل و گرایش گروه تئاتر به ارائه کاری متفاوت به‌لحاظ فضا‌سازی، خلق موقعیت‌های غیرهمسان، تجربه نو با نور و استفاده خلاقانه از موسیقی است.

نیما دهقان، کارگردان «کادانس» پیش از این در نمایش «دو متر در دو متر جنگ» تجربه جدیدی را در عرصه تئاتر از سر گذرانده بود. در «کادانس» هم خواست کارگردان مبنی بر ایجاد سوال در ذهن مخاطب به‌خوبی به منصه ظهور می‌رسد و مخاطب بعد از دیدن اجرا با کلی پرسش در ذهن کارگاه نمایش را ترک می‌کند.

▪ ایده اصلی نمایش «کادانس» براساس وقایع عالم برزخ شکل گرفته است؟

ـ ایده اولیه نمایش براساس ۳ آیه اول سوره واقعه شکل گرفت. در این آیه به صراحت درباره اتفاقات عالم برزخ مسائلی عنوان می‌شود و کم‌وبیش این مضمون را از کلام فرشته نمایش می‌شنویم. در ادامه متن نمایش را به‌همراه طلا معتضدی در حدود ۱۹ بار بازنویسی کردیم. جالب است در حدود ۱۱ باری هم علیت داستان «کادانس» را تغییر دادیم.

▪ پس روایت بی‌ارتباط با کابوس انسانی نیست؟

ـ ما یک‌سری اطلاعات کامل از برزخ و قیامت داریم، مسائلی که در تفسیر سوره واقعه نوشته آیت‌الله دستغیب و برخی از کتب مذهبی دیگر وجود دارد اما ۳ کاراکتر نمایشنامه شب اول قبر را گذرانده‌اند و مورد پرسش نکیر و منکر هم قرار گرفته‌اند. در ادامه در پروسه‌ای به نام برزخ وارد می‌شوند. پروسه برزخ تا روز قیامت که حساب و کتاب انجام می‌شود ادامه دارد. یک تز ارائه کرده‌ایم که ممکن است حق و ناحقی که صورت گرفته، هر روز یادآوری شود.

▪ پس روایت شما برآمده از تفکر دینی است؟

ـ بله، می‌گویند در شب اول قبر یک‌سری از پرسش‌ها نظیر «نامت چیست؟، خدایت کیست؟ پیامبرت کیست؟ و پدر و مادرت چه کسانی هستند؟» عنوان می‌شود و فرد به‌واسطه هر سوالی که جواب می‌دهد، در رحمتی به رویش گشوده می‌شود و وارد مرحله بعدی می‌شود، هرچقدر که آدمی گناهکارتر باشد، اعمال ناپسندش به ذهنش می‌آید اما نامش از خاطرش پاک می‌شود. آدم‌های نمایش «کادانس» نیز اینگونه بودند و آدم‌هایی بودند که هر روز گناهشان یادآوری می‌شود ولی نمی‌توانستند نامشان را به خاطر بیاورند.

▪ چرا آدم‌های نمایش با عقاید و ایدئولوژی‌های مختلف ترسیم شده‌اند؟

ـ یکی تناسخ‌گرا بود، دومی مسلمان وهابی بود و دیگری فردی لائیک و بدون اعتقاد. داستان نمایش به دیدگاه مذهبی و بافت مربوط به آن توجه کرده است.

▪ تغییر نام ابتدایی نمایش که «مردگان» بود، برای ایجاد ایهام و پرسش در ذهن مخاطب انجام شد؟

ـ نه، برای گروه تئاتری ما، مخاطب و جامعه خیلی مهمند. در جلسه‌ای که با اعضای گروه داشتیم، به این نتیجه رسیدیم برای اینکه مخاطب امروزی تئاتر به دیدن اجرا برود، «مردگان» نام خوب و مناسبی نیست. شاید ذهنیت‌های بد و نه‌چندان مطلوبی نسبت به مردگان و عزاداری با شنیدن این نام در ذهن مخاطب تداعی شود. به همین دلیل سراغ انتخاب واژه دیگری رفتیم و بعد از چند جلسه مشورت و هم‌فکری به واژه «کادانس» رسیدیم که بخشی از موسیقی است. کادانس کامل و کادانس ناقص، کادانس موقعی زده می‌شود که مخاطب فکر می‌کند موسیقی به پایان رسیده است اما دوباره موسیقی تکرار می‌شود. در نمایش هم کادانس کامل مدنظر بود زیرا در اوجش مخاطب توقع دارد که تکلیف مشخص شود اما دوباره تکراری به‌وجود می‌آید.

▪ چرا سه زن و یک مرد در نمایش حضور دارند؟

ـ اگر شخصیت‌ها ۵ مرد هم بودند، باز هم سوال می‌کردید چرا ۵ مرد؟ گروه تئاتر تجربه گروه ثابت و تعداد مشخصی هستند و همیشه باتوجه به تعداد اعضای گروه، متن‌ها را برای اجرا انتخاب می‌کنیم. در ضمن قصد داشتیم این ۳ نفر نماینده ۳ تفکری باشند که درعین حالی که دارای تضاد و اختلاف‌نظر با یکدیگر برای مخاطب و هم قابل باور باشند و از سوی دیگر باوجود اعمالشان مورد حساب و کتاب، پرسش و پاسخ از سوی فرشته قرار گیرند.

▪ هرکدام از این ۳ نفر، تفکرات خاص و ویژه خود را دارند؟

ـ بله، فرد لائیک معتقد است چیزی در دنیای پس از مرگ وجود ندارد و یا فرد بودایی معتقد است که به‌صورت گل بنفشه دوباره در جهان حاضر خواهد شد و مسلمان وهابی با کشتن شیعیان به تصور وعده حضور در بهشت می‌افتد.

▪ این بخش تقریبا موضوع روز و قابل‌توجه است؟

ـ بله، این بخش را در مورد شخصیت وهابی دوست دارم زیرا به اتفاق همسرم سال گذشته به سفر حج مشرف شده بودیم. در آنجا مسائلی از وهابی‌ها دیدم که برایم مطرح‌کردن آن در کاری مهم و ضروری شد. حتی برخی از روحانیون وهابی در قبرستان بقیع سعی می‌کردند جنبه اعتقادی مسلمان‌های شیعه را از بین ببرند.

▪ نکته مهم در کار شما ارائه طنزهایی در قالب جنگ و مرگ است.

ـ طنز و موقعیت‌هایی که در جامعه رخ می‌دهد و به‌سادگی از کنار آن عبور می‌کنیم، برایم جذابیت زیادی دارد. فضا و موقعیتی را به تماشاگرم نشان می‌دهم که قبلا در موقعیتی از آن گذشته است و همین باعث ایجاد فضای طنز می‌شود. در کار قبلی‌ام، «دو متر در دو متر جنگ» فضا کمی باز‌تر بود زیرا نگاهم به این‌گونه بود که هر روز اخبار جنگ‌های رخ‌داده در دنیا را عادی دنبال می‌کنیم ولی اگر جنگ در کشور خودمان رخ دهد، خیلی متاثر می‌شویم.

▪ چرا مکعب را برای طراحی صحنه انتخاب کردید؟

ـ ۳ دلیل عمده داشت؛ دلیل اول این بود که دکور می‌توانست همچون بازیگر باشد، دلیل دوم این بود که فضای صحنه را متنوع می‌کرد و دلیل سوم، جهت تقویت محتوا بود، بر این منوال که دکور همان اندیشه انسان است. به‌طور مثال امروز قصد دارم از دوستم کلاهبرداری کنم و حالا در ذهن خودم چگونگی انجام کلاهبرداری را بررسی می‌کنم. این اندیشه، دکور ذهنی است.

▪ انتخاب رنگ سفید برای لباس بازیگران باید کفن مردگان را تداعی کند.

ـ نمی‌شود به لباس بازیگران کفن اطلاق کرد، بلکه بیشتر جنبه لخت و عریان بودن انسان‌ها مطرح بود و چون سه شخصیت با سه مذهب مختلف بودند به همین دلیل کفن آنها نیز باید متفاوت می‌بود. بنابراین سفیدی لباس به معنی برهنه بودن آنهاست.

برخی از دیالوگ‌های نمایش چند پهلو و دارای ایهام به نظر می‌رسند (مگر رنگ هم گناه می‌کند و...)؟

دو شکل مد نظرم بود. شکل نخست توقع نوشتن یک نمایشنامه پست‌مدرن بوده که در واقع قطعاتی از داستان چیدمان می‌شود و یکسری از قطعات حذف می‌شود و به نوعی یک حفره در داستان نمایشنامه شکل می‌گیرد و وظیفه پر کردن این حفره‌ها هم برعهده مخاطب است. بخش دیگر مرتبط است با اینکه دیالوگ‌ها فضای وهم و ابهام را به وجود بیاورند. اصلا هم قرار نبود در «کادانس» داستان‌گو باشیم و از شخصیت‌پردازی پیچیده‌ای هم استفاده نکردیم و ویژگی عمده تکرار و یادآوری کردن برای شخصیت‌ها بود. ممکن بود برخی از مخاطبین با این شیوه ارتباط برقرار می‌کردند و درگیر دنیای شخصی خودشان می‌شدند و داستان در رویایشان ساخته و پرداخته می‌شد.

▪ فرشته «کادانس» فرشته موکل بود؟

ـ در واقع یک فرشته خادم بود و وظیفه‌اش این بود که هر روز ماجراهای جنایات و اعمال زشت این سه نفر را برای آنها یادآوری کند.

▪ فرشته می‌شد مرد هم باشد؟

ـ بله، این امکان وجود داشت. اما در گروهمان دوست داریم در هر کار جدید توقع و ذهنیت تماشاگر را برهم بریزیم. شاید لیلی رشیدی به این علت در نمایش بازی کرد که هر تماشاگری وقتی نام او را در پوستر می‌بیند، با یک توقع و ذهنیت از نوع بازی رشیدی در گذشته به دیدن کار می‌رود اما نقش او خیلی با ذهنیت گذشته متفاوت است.

▪ فکر می‌کنید آشنایی‌زدایی از لیلی رشیدی وقتی شخصیتی جدی و عبوس را بازی کند ایجاد جذابیت می‌کند؟

ـ بله، مخاطب می‌بیند لیلی رشیدی نوع دیگری بازی می‌کند و سه مرد از او می‌ترسند.

▪ به گروه اشاره کردید، آیا در تئاتر ایران این امکان وجود دارد که با یک گروه ثابت بازیگری بتوان کار کرد؟

ـ کارگروهی کردن با تیم ثابت خیلی خوب است. زیرا در طول زمان و به تدریج اعضای گروه حرف هم را می‌فهمند و هم بازیگر می‌داند کارگردان از او چه می‌خواهد و هم کارگردان می‌داند بازیگر چگونه می‌تواند ذهنیت او را روی صحنه منتقل کند.

اگر بررسی جامعی داشته باشیم و به گروه‌های موفق تئاتری توجه شود حتی گروه پیتر شومان، کاملا یک گروه ثابت بوده‌اند و در یک جریانی جاافتاده‌اند و بعد از سپری شدن زمان در حال بازدهی هستند. مزیت دیگر داشتن گروه ثابت این است که هر دفعه کارگردان کلی وقت و انرژی صرف نمی‌کند که بازیگر را به افکار و خواسته‌هایش نزدیک کند و حتی کارگردان با بازیگران حرفه‌ای هم زمان زیادی را احتیاج دارد تا بازیگر از قالب گذشته دور شده و با قالب و فرم جدیدهمراه شود، اما داشتن گروه ثابت در ایران کار محالی است.

زیرا اکثر هنرمندان تئاتر درآمدهای محدودی دارند و از طرفی ممکن است کارگردان گروه نتواند در طول سال نمایشی را برای کارگردانی آماده کند. به همین دلیل اعضای گروه جذب سایر پروژه‌های تئاتری و یا بازی در مجموعه‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی می‌شوند. لازمه شکل‌گیری گروه ثابت در کشورمان داشتن حقوق ثابت و ماهانه است که اعضای گروه مکلف شوند هر روز نظیر کارمندان برای کار و مشورت دور هم جمع شوند. البته داشتن گروه ثابت این ذهنیت و توقع را برای مخاطب دارد که می‌داند با چه نوع کار و اجرایی روبه‌رو است.

▪ فکر می‌کنم تجربه‌ عرصه‌های جدید در تئاتر به فراموشی سپرده شده و کارها عموما به یک روال یا از متن‌های خارجی استفاده می‌شوند ویا متن‌های ثابت و بدون خلاقیت ایرانی، اما در «کادانس» شما شجاعانه دست به نوآوری در همه زمینه‌ها زدید؟

ـ مارکز جمله قشنگی دارد و می‌گوید: سعی کنید تا سن ۳۵ سالگی تمام ایده‌هایی را که دارید روی کاغذ بیاورید. زیرا بعد از ۳۵ سالگی به ساختار و چارچوبی می‌رسید که دیگر ایده و خلاقیت کمتر در ذهن شما مجال بروز پیدا می‌کند و مداوم چارچوب گذشته خود را تکرار می‌کنید.

شخصا از آزمون و خطا و نوآوری ترسی ندارم. زیرا آزمون و خطایی که با تفکر توام باشد و نگاه گروهی و تیمی در آن حاکم باشد قطعا جواب مثبت می‌دهد. شاید تماشاگران «کادانس» در مورد یکی، دو مورد اجرا ایراداتی داشته باشند. اما با کلیت‌ کار ارتباط خوبی برقرار کرده‌‌اند.

طی ۵، ۶ روزی که از اجرای نمایش می‌گذشت از تماشاگرانی که به دیدن کار آمده بودند و در مورد نحوه ارتباط با نمایش سوال می‌کردم در پاسخ اکثر آنها می‌گفتند انگار چیزی در نمایش کم بود و نمی‌توانستند این حفره را پیدا کنند و این درست همان مساله‌ای بود که من می‌خواستم تماشاگر بعد از دیدن اجرا با آن مواجه شود.