پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

دیدار با خویشتن


دیدار با خویشتن

در فرهنگ های كهن, نور, مقدس و وجودش پاك كننده و حیاتبخش و سرچشمه اش پرستشگاه بوده است

فرزانگان یونان باستان، از جمله فیثاغورس، دموكراتیوس، افلاطون و ارسطو هر یك درباره نور بحث های فراوان دارند. در فرهنگ و تمدن اسلامی- ایرانی نورشناسی جایگاه ویژه ای دارد و اعتقاد بر این است كه ترجمه كتاب المناظر ابن هیثم علم نورشناسی را به اروپا منتقل كرده است.

در تعریف نور در تفسیر المیزان چنین آمده است:

«نور معنایی معروف دارد و آن عبارت است از چیزی كه اجسام (تیره) را برای دیدن ما روشن می كند و هر چیزی به وسیله آن ظاهر و هویدا می گردد، ولی خود نور برای ما به نفس ذاتش مكشوف و هویداست و چیز دیگری آن را ظاهر نمی كند، پس نور عبارت است از چیزی كه ظاهر بالذات و مظهر غیر است. (مظهر اجسام قابل دیدن است) در تصوف و عرفان نیز بحث درباره نور جایگاهی ویژه دارد. عرفایی چون سهروردی، قطب الدین شیرازی، نجم الدین كبرا، ابوحامد غزالی و شیخ نجم الدین رازی درباره نور بحث های بسیار جالب و قابل تأملی دارند. مطلبی كه از پی می آید نگاهی دارد به مبحث نور در آرای عارفان و فیلسوفان ایرانی كه از پی می خوانیم:

شاهد آسمانی

از هرمس پرسیدند«چگونه می توان به معرفت دانایی دست یافت؟» پاسخ داد:« از راه سرشت كامل ».« چیست ریشه خردمندی؟ ». «سرشت كامل ».«چیست كلید دانایی؟»« سرشت كامل ». پرسیده شد:« پس این سرشت كامل چیست؟ » گفت:« هستی آسمانی و فرشته ای فرزانه كه درهای دانایی را به روی ما می گشاید، دشواری را می آموزد و راستی ها را آشكار می سازد چه در خواب و چه در بیداری. »

بدین سان، سرشت كامل بی شك همان راز نهایی است كه در پی اش هستیم.ابوالبركات بغدادی، اندیشمند بسیار برجسته یهودی تبار كه در اواخر عمر به اسلام گروید به موضوع سرشت كامل اشاره می كند.نجم الدین كبرا نیز به مسئله سرشت كامل اذعان دارد و آن را «شاهد آسمانی »،« راهنمای شخصی فراحسی »،« خورشید دل »و«خورشید روح»می خواند. درباره سرشت كامل، نجم الدین كبرا به شاگردش آموزش می دهد كه« تو او هستی.» (كربن، ۱۳۷۸)كاربرد واژه«من »و«تو»برای برشمردن دو بعد این یكپارچگی دوگانه می تواند به خوبی به كج فهمی بینجامد. در حدیث داریم: «كسی كه خودش را می شناسد، پروردگارش را می شناسد.» واژه خود بیش از هر چیز، یك مطلق غیرشخصی است و نمی تواند به عنوان دوم شخص قلمداد شود و به مفهوم ایزد برتر هم كه در تعاریف دینی از آن یاد می شود برنمی گردد. یكی بودن« خود»و «پروردگار» از آن دست پیوند ۱=۱ این نیست، بلكه به پیوند(یك ضرب در یك) می ماند كه در واقع یكی بودن سرشتی است كه با ضرب شدن در خودش به توان نهایی می رسد. اما از طرفی« خودش » بدون دوم شخص (تو)، یعنی بدون چهره ای كه او را به دیدن خودش توانا می سازد،«خودش » نمی شود، زیرا درست از راه چشم های خودش است كه آن« چهره » به او می نگرد.

داستانی است عشقی- روحانی، مربوط به سده های هفتم یا زودتر كه برگردانی عربی از زبان سانسكریت است و آن را منسوب به ابوعلی سینا می دانند. در این داستان بیگانه ای به دستور امیر كشورش (خاور) به سفری تبعیدی فرستاده می شود و پیش از راهی شدن، از وزیر دانای امیر رهنمودهایی دریافت می دارد. محل تبعید شهری است كه در آن مردم توده ای از افراد پویا و با انگیزه اند. روزی او خود را در دل شهر، در پایتخت شیخی می یابد كه فرمانروای آن دیار است. نزدیك می رود و با او سخن می گوید، در پاسخ واژه هایی می شنود كه درست همان واژه های خود او هستند. درمی یابد كه شیخ خود اوست. آنگاه قولی را به یاد می آورد كه پیش از رهسپاریش به تبعید گاه داده است. در سرگردانی، به وزیری كه به او رهنمود داده بود، برمی خورد، و زیر دست او را گرفته و می گوید:« خوش آمدی! از این پس تو یكی از مایی.» و با دو نیم كردن رشته تاری از یك عنكبوت آن را دوباره به هم پیوند زده می گوید:« یك ضربدر یك ».هرچند كه این داستان سست گزارش شده و نمی توان فراسوی تمثیل فلسفی اش چیزی از آن دریافت، ولی با این همه احساسی ژرف در آن پرتوافشانی می كند و به سوی همان خاوری اشاره دارد كه رساله های سهروردی ما را به آن ره می برد.مسئله دیدار با خویش و این وحدت دوگانه نفس در داستان منطق الطیر عطار نیز بیان می شود. از میان صدها هزار مرغ كه به جست وجوی سیمرغ، هفت وادی دشوار سلوك را طی می كنند، تنها «سی مرغ » به درگاه او می رسند. عطار با استفاده از شباهت لفظی« سی مرغ »و«سیمرغ »همین نكته را بیان می كند كه در نهایت راه، مرغان با خودشان دیدار می كنند.« سیمرغ » در داستان منطق الطیر در واقع همان سرشت كامل یا فرشته جمعی نوع انسان و یا همان عقل اول است. (پورنامداریان، ۱۳۷۴)

نور از نگاه سهروردی

شاید استثنایی ترین نكته در مورد سهروردی این باشد كه وی شهرت خود و عنوان فلسفه اش را از آن یعنی« نور »گرفته است: سهروردی نور را پدیده ای بدیهی می داند. او در كتاب حكمت الاشراق به تفصیل از طبیعت، جایگاه و انواع نور سخن می گوید. او در شرح انواع نورهای مختلف چنین تقسیم بندی می كند: ۱- نور مجرد ۲- نور عرضی ۳- غسق ۴- هیأت ظلمانی ۵- برزخ _ شیء یا هویتی شیء مانند كه انوار را پنهان و آشكار می كند.اجزاء پایین این سلسله مراتب شوقی ذاتی (به صورت عشق و ستایش) به اجزاء بالاتر دارند و اجزاء بالاتر نسبت به اجزاء پایین تر حالت قهر و سلطه دارند. هدف همه اینها در نهایت یكی شدن با نورالانوار است.سهروردی معتقد است تمام موجودات از نور ساخته شده اند ولی تفاوت میان آنها در شدت و ضعف نور است و منشأ همه عالم هستی نیز نورالانوار است. او می نویسد: « ذات نخستین نور مطلق یعنی خداوند، پیوسته نورافشانی می كند و از همین راه متجلی می شود و همه چیزها را به وجود می آورد و با اشعه خود به آنها حیات می بخشد. هر چیز در این جهان منشعب از نور ذات اوست و هر زیبایی و كمال موهبتی از رحمت اوست و رستگاری عبارت است از وصول كامل به این روشنایی. » (نصر)برخی از صاحب نظران معتقدند كه مقصود سهروردی از نور «وجود » است. البته از سخنان شیخ شهاب الدین چنین برمی آید كه او «نور» را با گوشه چشمی به نور در قرآن، نور در آیین زرتشتی و حتی همین نور محسوس و ملموس به كار گرفته است. شیخ می گوید: «همه پرتوهایی كه از منبع نور اصلی در عالم پراكنده شده، گرفتار ظلمت ماده گردیده است، اما این ماده در واقع اصالتی ندارد و می توان آن را زدود تا دوباره همه جا و همه چیز از نور پر شود. فرد به كمك زهد، ریاضت و تطهیر نفس می تواند حجاب ظلمت را از پیش رو بردارد و خود خویشتن را پاك كند تا شایسته پیوستن به نورالانوار گردد.» (امین رضوی، ۱۳۷۷)در بحث عرفان عملی، نصیحت سهروردی آن است كه برای شناختن هر چیز شخص باید اول خود را بشناسد. این شناخت درونمایه اصلی فلسفه اشراقی است. در واقع «من» منبع تمام امیال والاست كه در حجاب وسوسه های بعد برزخی انسان پوشیده شده است. او «من» را سرچشمه معرفت شناسی اشراقی به شمار می آورد و دقیقاً همین معرفت شناسی اشراقی است كه منجر می شود به این كه سالكان طریقت از پانزده نوع نور تجربه شهودی پیدا كنند.این انوار شهودی كه از عالم عقل فیضان می كنند، اكسیر قدرت و علم اند و كسانی كه این انوار را تجربه كنند جهان طبیعت در فرمانشان است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.