دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

۲۰سپتامبر ۲۰۰۸ ـ بحران اقتصادی سال ۱۵۵۱ انگلستان و پیدایش قانون گرشام ـ آیا آمریکای امروز نیار به یک توماس گرشام دارد؟


۲۰سپتامبر ۲۰۰۸ ـ بحران اقتصادی سال ۱۵۵۱ انگلستان و پیدایش قانون گرشام ـ آیا آمریکای امروز نیار به یک توماس گرشام دارد؟

بمانند ایالات متحده در سپتامبر ۲۰۰۸؛ انگلستان در سپتامبر۱۵۵۱ دچار یک بحران اقتصادی از همین دست شده بود. بحران اقتصادی انگلستان که از آغاز سال ۱۵۵۱ سربرآورده بود نتیجه سوء …

بمانند ایالات متحده در سپتامبر ۲۰۰۸؛ انگلستان در سپتامبر۱۵۵۱ دچار یک بحران اقتصادی از همین دست شده بود. بحران اقتصادی انگلستان که از آغاز سال ۱۵۵۱ سربرآورده بود نتیجه سوء مدیریت «ویلیام دانسلW. Dan sell» خزانه دار وقت دولت لندن بود. ادوارد ششم پادشاه وقت از بزرگان کشور خواست که برای رفع بحران نظر دهند و آنان متفق القول گفتند که مسائل اقتصادی، اموری فنی ـ علمی هستند و حل آنها از سیاستمدار، دولتمرد و ژنرال ساخته نخواهد بود باید برای آنها اقتصاددان یافت و در آن زمان بهتر از «توماس گرشام Thomas Gresham» سراغ نبود.

گرشام (۱۵۷۹ ـ ۱۵۱۹) با اختیار تام مامور رفع بحران شد. در آن زمان پول رایج ملل، سکه طلا و سکه نقره بود. گرشام «پول بد Bad Money» را عامل بحران تشخیص داد و برای رفع آن فرمولی به دست داد که در علم اقتصاد به «قانون گرشام» معروف شده است. در آن زمان پول بد عبارت بود از سکه های ضربشده با عیار کمتر، سکه های تقلبی، سکه هایی که قسمتی از یک گوشه آن را جدا کرده بودند، سبکتر ساخته شده بودند و .... قانون گرشام که با توجه به آن بحران اقتصادی انگلستان برطرف شد بگونه ای انشاء شده است که در دنیای امروز و درمورد پول کاغذی هم مصداق دارد.

«پول بد» طبق قانون گرشام پولی است که «مارکت ولیو Market Value » آن پایین تر از «کومادیتی ولیو Commodity Value» اش بوده ولی اجبار قانونی به رعایت «فیس ولیو Face Value » این پول (آن مبلغ که رویش چاپ شده است) باشد. پول بدون پشتوانه و پول زائد برظرفیت (پول تورم زا) از انواع پول بد است که طبق قانون گرشام، بهای اجناس را بالا می برد و از دسترس دور می سازد. اگر قانون، اجبار به همسان بودن پول خوب و بد کند، مردم به خرید اشیاء دارای قیمت بالارونده هجوم می برند و قیمت آنها بالا می رود (طلا، مستغلات، اجناس، ازر خوب و در مواردی سهام) و تا بتوانند (از هر طریق و امروزه گرو گذاردن دارایی Assets، استفاده از کردیت و ...) خودرا وارد این معاملات و خلاص از پول بد می کنند که دارای ریسک است و گاهی بحران ملی و حتی بین المللی بوجود می آورد. در سال ۲۰۰۸ دولت آمریکا مجبور شد که کنترل سه بانک بزرگ را به دست گیرد که بهای دارایی های گرو گذاشته شده نزد آنها از میزان بدهی کمتر شده بود و یا اینکه به میزان زیاد «Non – Collateralized Dept» داشتند. با کنترل این سه بانک و نیز خرید هشتاد درصد از سهام یک شرکت بیمه درحال ورشکست شدن، دولت آمریکا ۶۰۰ تا ۸۰۰ میلیارد دلار بر قروض خود افزود و چون بازهم کارساز نشد نوزدهم سپتامبر ۲۰۰۸ لایحه ای به قوه مقننه این کشور داد که اگر تصویب شود معادل پانصد میلیارد دلار دیگر (نیم تریلیون دلار) اسناد گرویی کم ارزش و بدهی های بد را باید از بانکها و موسسات اعتباردهنده بخرد تا شاید از بحران جاری خارج شود که این بحران در حقیقت یکی دیگر از نتایج تصمیم سال ۱۹۷۱ ریچارد نیکسون به خارج ساختن دلار آمریکا از استاندارد طلا بشمار آمده است. هنگامی که دلار آمریکا در استاندارد طلا بود، تا قبل از سال ۱۹۳۴ هر دلار برابر بود با یک و نیم گرم طلا و بانکها در صورت مراجعه افراد، مجبور به مبادله بودند که از سال ۱۹۳۴ به تصمیم اف . دی. روزولت هر دلار به ۸۸ صدم گرم طلا کاهش ارزش داده شد.

پس از خروج دلار از استاندارد طلا، دست بانکهای مرکزی ۱۲گانه آمریکا برای چاپ آن باز شده است و چون دلار (پس از جنگ جهانی دوم و ابرقدرت شدن دولت واشنگتن) به صورت پولی بین المللی درآمده و عامل سنجش، هر بحران مالی آمریکا تبدیل به یک بحران بین المللی از این دست خواهد شد.

اصطلاحا به پولی که پشتوانه طلا، نقره و ذخایری از این قبیل ندارد Fiat Money گویند که اگر اعتماد مردم روزگاری به امضاء کننده اسکناس (دولت مربوط) کاهش یابد مقداری از ارزش (قدرت خرید) خود را از دست می دهد.

جمعه شب (۱۹ سپتامبر ۲۰۰۸) «کوین فیلیپسKevin Phillips» مفسر اقتصادی معروف و مولف ۱۴ کتاب از جمله کتاب تازه «Bad Money – Reckless finance, failed Politics and Global Crisis American capitalism»، بحران جاری اقتصاد آمریکا را در برنامه «NOW» شبکه تلویزیون عمومی این کشور PBS تشریح کرد. وی که مولف تالیفات متعدد ازجمله Mediacracy (حکومت رسانه ها)، «آریستوکراسی در آمریکا»، «پایتخت خودبین ها و ... است در دهه ۱۹۶۰ دستیار دادستان کل آمریکا، مشاور ریچارد نیکسون رئیس جمهور وقت و از مقامات حزب جمهوریخواه بود که در سال ۱۹۷۱ از همه این مشاغل دست کشید و بکار پژوهش، تالیف و تفسیر پرداخته است و می گوید که از این راه بهتر می تواند به مردم خدمت کند.