جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

آسیب شناسی قانون گرایی در ایران


آسیب شناسی قانون گرایی در ایران

چند شب پیش به گونه ای تصادفی مشغول تماشای برنامه ای از سیما شدم, پیرامون جعل و کلاهبرداری توسط یک جوان بیست ساله

چند شب پیش به گونه ای تصادفی مشغول تماشای برنامه ای از سیما شدم، پیرامون جعل و کلا هبرداری توسط یک جوان بیست ساله. تقریبا ساعات پایانی شب بود و شاید این برنامه چندان پربیننده نبود، به ویژه آنکه از شبکه های اصلی سیما نیز پخش نمی شد. بگذریم، داستان پیرامون کلا هبرداری بود و متهم جوان بیست ساله ای با ظاهری نحیف لاغر اندام، چندان نطاق و سخنور و سخن باز هم نبود، گویا خود را برادرزاده سردار احمدی مقدم (فرمانده محترم نیروی انتظامی) معرفی می کرد و با حضور و نفوذ در محافل هنرمندان، ورزشکاران و اشخاص صاحب نام و مشهور و نیز صاحبان مشاغل مهم، کلا ه همگی را برداشته و جملگی را پکر و دمغ کرده بود.

در میان مالباختگان بازیگران سرشناس سیما و سینما، صاحبان شرکتهای معتبر، مهندسین، جوان، میانسال، مسن و خلا صه همه جور آدم و صنفی مشاهده می شد، در این گزارش مستند،گاه با خود متهم گفت وگو می شد و از چند و چون و نحوه ارتکاب جرم از اوسوال می شد، گاه با مالباختگان وگاه با فرمانده محترم نیروی انتظامی که البته از بیخ و بن این ادعای کذب و وجود چنین انتسابی را انکار می کرد. در واقع متهم در پوشش عنوان منتسب به فرمانده نیروی انتظامی پوشش موجهی برای کارهای خلا ف خود فراهم و به ادعاهای خود مشروعیت می بخشیده است.

نهایتا هم گزارش با این نتیجه گیری اخلا قی که شهروندان محترم خواهشمندیم گول عناوین جعلی و ادعاهای واهی را نخورید و خلا صه کلا ه خود را محکم نگه دارید که باد نبرد به پایان رسید. بر این مهم از زبان فرمانده محترم نیروی انتظامی و نیز اززبان مالباختگان تاکید شد و گزارش به انتها رسید و قس علیهذا. البته این رویه سطحی قضیه بود. قضیه عمقی این است که ای مردم بدانید جامعه جرم خیز است و مجرمان بسیار حواستان را جمع کنید. البته در هر جامعه ای جرم و قانون گریزی وجود دارد و هیچ جامعه ای مصون از قانون گریزی نیست اما لا یه پنهانی نیز در این سناریو وجود داشت و آن ماهیت و کیفیت و چیستی شاکیان وزیان دیدگان از جرم بود، مالباختگان همگی از اقشار دانا، کاربلد، زیرک و تقریبا متبحر جامعه بودند ونه عوام. لنگی کار در کجاست؟ راز توانایی این متهم کم سن و سال که به تعبیر خود بازیگران از آنها بازیگرتر بود چیست؟ در تحلیل این پدیده توجه به نکات ذیل بد نیست:

۱) بی اهمیتی قانون درجامعه فعلی و تقدم رابطه بر ضابطه: طبق ادعای متهم، وی با انتساب خود به فرمانده محترم نیروی انتظامی در محافل اشخاص مشهور نفوذ می کرده و با طرح این نکته که از جانب ایشان وظیفه دارد به حل و فصل مشکلا ت اقشار مختلف به ویژه اشخاص خاص بپردازد سعی در جلب اعتماد اشخاص فوق داشته و با ارائه یکی سری خدمات از جمله پرداخت قبوض موبایل، اخذ مجوز طرح ترافیک، اخذ مجوزهای گوناگون شغلی و گاه وام های بانکی یا حتی خرید خودرو و غیره مالباختگان را به همکاری با خود ترغیب می کرده است.

راز این اغوا و ترغیب در چیست؟ تقدم رابطه بر ضابطه و وقتی در یک جامعه قانون نهادینه نیست، شکاف میان ملت و دولت باعث می شود که قانون را اضافی و مزاحم تلقی کنند، آن را از خود ندانند و به اصطلا ح آن را دور بزنند به همین جهت دور زدن قانون و تقدم روابط بر ضوابط می شود یک اصل زندگی اجتماعی. در چنین فضایی هر کس پیش خود می گوید چرا او از این روابط سود نجوید و قانونی را که به نفع او نیست اجرا نکند؟ این اغوا وقتی اجتماعی شد قانون گریزی در جامعه حرف اول را خواهد زد و نه قانونمندی. بنابراین روند قانون گریزی افزایش می یابد و نه قانون پذیری.

۲) در قانون گریزی حاکم بر جامعه کنونی تفاوتی میان با سواد و بی سواد، و عامی و نخبه وجود ندارد و اتفاقا این نخبگان هستند که به دلیل نزدیکی به مراکز قدرت و رانت، خواهان توصیه و قانون گریزی و استثنا قائل شدن می شوند.

در حین تماشای این گزارش این سوال به ذهن بیننده متبادر می شد که نقطه ضعف این افراد در چه بوده است؟ پاسخ یکی است: سهولت و آسانی در زندگی اجتماعی شخص و تمایل بر عدم اجرای قانون. وسایل اغوا چه بوده اند؟ اخذ مجوز ورود طرح ترافیک، اخذ وام، اخذ مجوزهای شغلی و قص علی هذا; استفاده راحت تر (راحت تر و آسان تر) سهولت کار شخصی و به تعبیر دقیق کلمه سو»استفاده از قانون و حرص و طمع به استفاده از این سو»استفاده و این نیز در جامعه کنونی ایران مرد و زن و پیر وجوان و هنرمند و سیاستمدار و پیشه ور و بازرگان و غیره نمی شناسد; همه مایل و علا قمند به استفاده از روابط هستند تا ضوابط. یعنی تن دادن عموم مردم به قانون گریزی و البته این جای تاسف است و نهایتا نیز به این نتیجه می رسیم که برای رسیدن به یک جامعه قانونمندتر، برپایی نمایشگاه و جشنواره فیلم و تیزرهای تبلیغاتی و آگهی تلویزیونی کفایت نمی کند; البته بد نیست اما کارساز نیست بلکه بایستی شکاف میان دولت و ملت به گونه ای پر شود که قانون را از آن خود بدانیم نه بیرون از خود، رعایت آن را جهت حفظ انضباط اجتماعی لا زم بدانیم، یعنی از مرحله منیت خارج شده و به مرحله مدنیت قدم گذاریم و بیرون از خانه و کاشانه خود را نیز متعلق به خود بدانیم و این سخت است و دشوار. این پدیده ای اجتماعی است که از صدر مشروطیت تا به حال در پی آنیم. از یادمان نرود که شعار اصلی مشروطیت رعایت قانون و تاسیس عدالتخانه بود و هنوز پس از پایان یک قرن و اندی از این مهم ملت ما در آغاز راه است و قطعا در این راه بایستی جنس و جنم خود را نیز عوض کنیم و این یعنی تغییر الگوهای فرهنگی و کارستان همین جاست.

به تعبیرشاعر:

ما فریاد می زنیم چراغ چراغ / و ایشان در نمی یافتند/ گناهی شان نبود / از جنمی دیگر بودند!

(مجموعه اشعار احمد شاملو«پرسه در ناممکن زبان»)

نویسنده : سهیلا صفایی