پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نقد در بوته نقد


نقد در بوته نقد

بسیاری از آسیب شناسان عرصه ادبیات بر این عقیده اند كه ادبیات هنگامی راه تكامل می پیماید كه آثار ادبی را به بوته نقد بنشینند كاری كه متاسفانه كمتر در حوزه ادبیات ایران روی می دهد به زعم بسیاری ایران امروز بیش از هر چیز برای پیشرفت نیازمند منتقدانی است كه آثار شاعران و نویسندگان را به نقد بكشند هرچند كه به گونه مطلوب, نه خودشان و نه آثارشان شناخته و بررسی نمی شود

● نگاهی به چالش های نقد ادبیات امروز

جایی خوانده ام:« اولین منتقد ابلیس بود و نخستین مخاطب آن انسان» به زبانی دیگر همنشینی ابلیس با انسان یك پارادوكس هستی شناسانه محسوب می شود، ابلیس شورشی ای كه برخلاف نرم موجود آدمی را به پرهیزگاری و رستگاری دعوت نمی كند، خلاف آمد چیزی كه از ابتدای هستی پیامبران مبشر آن بودند.

بسیاری از آسیب شناسان عرصه ادبیات بر این عقیده اند كه ادبیات هنگامی راه تكامل می پیماید كه آثار ادبی را به بوته نقد بنشینند. كاری كه متاسفانه كمتر در حوزه ادبیات ایران روی می دهد. به زعم بسیاری ایران امروز بیش از هر چیز برای پیشرفت نیازمند منتقدانی است كه آثار شاعران و نویسندگان را به نقد بكشند؛ هرچند كه به گونه مطلوب، نه خودشان و نه آثارشان شناخته و بررسی نمی شود.

برخی نیز معتقدند عدم وجود منتقد نه تنها متعلق به ایران امروز نیست بلكه در دوران گذشته هم این مشكل وجود داشته است و در ادامه می افزایند: این فرآیند نه تنها متعلق به ایران بلكه در كشور های اروپایی و همسایه شمالی خزر نیز دیده و شنیده می شده است. نگاه سنتی نقد در تعریف آن می گوید: نقد شناخت ارزش و بهای آثار ادبی و شرح و تفسیر آن به نحوی است كه معلوم شود نیك و بد آن آثار چیست و منشاء آن كدام است.واژه نقد در لغت به معنای انتقاد كردن اثری علمی یا ادبی، تمییز دادن خوب از بد، آشكار كردن معایب و محاسن سخن و نیز تشخیص محاسن و معایب اثر ادبی است. واژه نقد با معادل انگلیسی اش Criticism نیز «ظاهر ساختن عیوب و محاسن كلام» یا « سره كردن» معنا شده است.

در نگاه سنتی، نقاد آثار ادبی كارش این است كه بین نویسنده اثر ادبی با خواننده عادی واسطه شود و لطایف و دقایقی را كه در آثار ادبی است و عامه مردم را اگر كسی توجه ندهد بسا كه از آن غافل بمانند، معلوم كند و آنها را بدان لطایف و بدایع متوجه نماید و...

نقاد هنگامی كه دست به نقد می زند به قولی عذاب دو عالم را برخورد می خرد؛ چرا كه طبیعی است هر اثر ادبی براساس دیدگاه خاص و منطق فكری منتقد نقد می شود. از این رو منصفانه ترین نقد ها، بی رحمانه ترین نقد ها از دیدگاه خالق اثر به شمار می رود.

شاید به این خاطر است كه "گوتیه" شاعر محبوب فرانسوی در باب منتقدین می گوید:« اینها هنری ندارند جز اینكه به مانند خفاش خونخواری به جان مردم بیفتند و آثار آنها را تباه كنند» و یا "چخوف" روسی كه اظهارنظرش درباره منتقدان شهره عام و خاص است.

برخی از شاعران انتقاد را حربه ای برای عاجزان می دانند كه چون خود توان آفریدن ندارند به خرده گیری بر دیگران می پردازند و می افزایند همان قدر كه بد شعر گفتن خطا است بد داوری كردن هم در باب شعر خطا است.دكتر "زرین كوب " در باب این موضوع قصه ای تعریف می كند كه روزی پسافو در آفریقا داعیه خدایی داشت. یك عده طوطی را گرفت و تربیت كرد و به آنها یاد داد كه دائم بگویند پسافو خدا است. بعد آنها را رها كرد تا بروند و به همه جا پرواز كنند. چندی بعد مردم در همه جا طوطی هایی را می دیدند كه یك بند زمزمه می كردند، پسافو خدا است.

حال این قصه را تسری دهید به برخی از روزنامه ها و مجلات ادبی ایران زمین كه گاهی چنین صفتی دارند. متاسفانه یكی دیگر از معضلات ادبیات، جدایی از نكته ای كه در بالا به آن اشاره شد، عدم برخورداری از منتقدان جریان شناس به مانند سال های گذشته ادبیات است. در سال های نه چندان دور، ما در عرصه ادبیات از منتقدینی چون رضا براهنی، محمد حقوقی، عبدالعلی دستغیب و جواد مجابی بهره می بردیم. در واقع اگر امروز به راحتی بیشتر زوایای شعر در دهه ۴۰ و ۵۰ را می شناسیم به لحاظ نقد های كارساز این چنین منتقدینی در آن سال ها بوده است. یا اگر شعر د هه ۶۰ و ۷۰ را تا اندازه ای شناخته ایم به جز نقد های جسته گریخته برخی از شاعران، ما شعر را از زاویه دید عنایت سمیعی، مشیت علایی، محمود معتقدی، حسین رسول زاده، كامیار عابدی و چند تای دیگر و یا در استمرار نقد های همان رضا براهنی، مجابی، دستغیب و البته باید به علی باباچاهی هم اشاره كرد.

در حالی كه ادبیات امروز ایران با توجه به ظرفیت ها و جریان هایی كه هرازچندی در نقطه ای با عناوین مختلفی چون شعر گفتار، شعر حركت، فرامدرن، فرانو، شعر متفاوط، شعر متفاوت، شعر توگراف به وجود می آید، به نظر نیازمند نقد های بسیار است؛ چرا كه باز شناختن سایه- روشن جریان های روز ادبی نیازمند نگاه منتقدانی آشنا به تاریخ ادبیات گذشته و آشنا به جریان های این چنینی شعر و نیز منتقدانی كه توانایی تحلیل و بررسی یك ژانر ادبی را دارند، است. اما باید اذعان داشت كه ما سابقه نقد نداشته ایم، جامعه شناسی امپراتوری شاهان در ایران جایی برای نقد به جای نگذاشت وگرنه چه بسا شاعران خوش قریحه ای كه در تعامل با نقد می آفریدند و آثارشان به نقد زمانه می نشست، امروز روزگار خوش تری داشتیم.

سابقه نقد ما به شمس قیس رازی با نگاهی سنتی بازمی گردد و نظریه پرداز بزرگ شعر معاصر نیما یوشیج، در واقع نیما هم شاعری انقلابی گر در عرصه فرم و محتوا بود و هم نظریه پرداز و منتقدی ارجمند و پس از او خود شاملو با همان مشخصات در صفحات پاسخ به خوانندگان و شاعرانی چون اخوان ثالث در بدعت های نیما و... هدف نقد از دیدگاه سنتی آن قضاوت، طبقه بندی و توضیح آثار ادبی است...، هدف از این توضیح تعیین روابط یك اثر است یا تاریخ عمومی ادبیات با قوانین ویژه ای از انواع ادبی، با محیطی كه در آن به وجود آمده و سرانجام با نویسنده اش، اما نگاه مدرن به نقد امروز می گوید هر اثر هنری دارای زوایای عدیده ای است كه برخی از این زوایا را باید از منظر منتقد شناخت.

در واقع هر متن ادبی دارای خصایص متعددی است كه منتقد براساس فهم و درك خود پی به زوایای نامكشوف آن متن می برد و بر آن می شود تا چراغ های خاموش متن را، یكی پس از دیگری در دیدگان مخاطب روشن سازد.

منتقد امروز سعی می كند براساس داده های متن، چالش های ذهنی برای مخاطب فراهم آورد. یعنی كاركرد های پنهان متن را آشكار سازد، به نوعی دیگر هر متن را براساس ظرفیت های همان متن می سنجند.

متاسفانه یكی دیگر از مهم ترین آسیب های نقد امروز این است كه منتقد امروز از پیش قالب و چارچوبی را در ذهن براساس خوانده های خود طراحی كرده است و هر متن ادبی را بر همان معیار، خواهان سنجش است در حالی كه باید هر متن را براساس ظرفیت های خود سنجید. برای مثال منتقد امروز در نقد یك شعر از فلان شاعر دهه شصت ، شعر را براساس كاركرد های خود شعر و همان دهه نقد نمی كند. مثلاً این اثر در بحث استعاره، تشبیه، تتابع اضافات، صفت سازی، آشنایی زدایی یا خرق عادت و... چه رویكرد های جدید داشته است. بلكه ظرفیت شعر دهه شصت را در قالب ذهنی دهه هفتاد یا هشتاد می ریزد و از آن شعر كاركرد زبانی، تعلیق متنی و آنچه را كه مد نظر در شعر دهه هفتاد و هشتاد است، می خواهد و اگر آن شعر با معیار های سنجش او یكسان نبود از درجه مطلوبیت یك اثر ادبی خارج می شود.بعضی از ناقدان بدون تامل و مداقه با تكیه بر عقاید خود آن را اصل مسلم فرض كرده، سپس بر طبق همان آرا و نظریات به بحث و نتیجه گیری می پردازند و شاعری را كه بر خلاف نظر ایشان سخنی گفته باشد، سرزنش می كنند.

منتقد امروز با به نقد كشیدن متن ادبی، جهانی دوباره مقابل دیدگان مخاطب می سازد. به زبانی دیگر ناشناخته های متن را بیان می كند. از این رو خالق اثر پس از انتشار اثرش وقتی ماه ها می نشیند و می بیند كسی به استقبال انتشار اثرش بر نیامده ، خود دست به كار می شود. برخورد ما با متن همیشه همراه با پنداشتی است كه خود آن پنداشت نیز همراه با تجربیاتی است كه در گذشته نسبت به كلام مربوط به آن متن داشته ایم.

در واقع براساس برداشت هایی كه از خود متن داریم دست به تفسیر دیگر گونه از متن می زنیم و به قولی در پی شناسایی لذت هایی هستیم كه آن متن به ما خواهد داد. حتی در كار های به اصطلاح مدرن و پست مدرن امروز كه بازگوكننده نوعی عدم قطعیت در متن است و به گونه ای فریاد بی معنایی سر می دهد، منتقد باز درصدد فراهم آوردن چالش های معنایی است. منتقد معاصر در هر صورت سعی می كند با توجه به آنكه در دنیای امروز با عدم معنای مطلق در یك متن مواجه است باز دست به یافتن معنای جدید از متن براساس فهم خود بزند و آن را به ذهن من و تو و... تسری دهد. در واقع منتقد امروز كارش بازشناسی لذت های متن در لایه های بیرونی و درونی است. در حال حاضر در مطبوعات، یك متن ادبی به طرق مختلف به نقد كشیده می شود كه اغلب فاقد روش نقد آكادمیك است و بیشتر سلایق نقد كننده را در خود گرد آورده است.

منتقد گاه از طریق خواندن زندگینامه صاحب اثر و گاه از لابه لای سطرها و گاه تئوری های ادبی به اثر می پردازد و پست و بلند آن را به خواننده می نمایاند.

در نگاه گذشته منتقد براساس بیوگرافی و شناختی كه از تجربه ها و نوع زندگی فردی به عنوان نمونه: فروغ، نیما و سهراب داشته به نقد اثر او می پرداخته ،اما امروز با توجه به پدیده هایی چون مرگ مولف و غیره، منتقد وقتی كه با یك اثر ادبی از فلان نویسنده آمریكایی روبه رو می شود و هیچ شناختی از او ندارد پس خود را ملزم می سازد تا براساس كاركرد های متن، در فكر چالش آفرینی باشد.

یعنی خود متن در این دیدگاه و نظریه برتَریّت می یابد؛ چرا كه نقد خود خوانشی دوباره از متن است كه در پی شناخت رفتار ها و مناسبات درونی عناصر متن است و شاید از این رو است كه می گوید هر متن ساختار و قوانین خود را دارد و در نقد هر متن باید براساس همان قوانین رفتار كرد چرا كه اگر بر آن اساس رفتار نشود، نقد دچار نوعی ناهنجاری ادبی خواهد شد و خب خود این ناهنجاری ادبی اثرات سویی را در اجتماع ادبی به بار خواهد آورد. تعریف مدرن نقد می گوید: كار ناقد این خواهد بود كه به عامه مخاطبان یاری كند تا از راه داوری هایی كه به ایشان ارائه می شود خود به داوری بپردازند، این كاركردی مطلقاً و اساساً آموزشی است. به این طریق ما می آموزیم كه آثار بزرگ را از آثار كوچك تمییز دهیم.

مزدک پنجه ای