پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
کلپورگان ، میراث دار هنری هفت هزار ساله
گفتی زخاک بیشترند اهل عشق من
ز خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
اینجا سراوان است، شرقیترین شهر ایران زمین. خاکی که خورشید، اولین بوسههایش را بر آن میزند. شهری که طلوع و غروب خورشید آن، با غربیترین شهر ایران، بیش از یک ساعت فاصله دارد.
بارک زهی، مسوول میراث فرهنگی سراوان، همراهمان میشود تا کلپورگان، روستایی در بیست و پنج کیلومتری سراوان و نزدیکی مرز پاکستان. نامی آشنا، برای اقلیت عاشق صنایع دستی و میراث فرهنگی و طبیعت این مرز و بوم، و گمنام، برای اکثریت مردم ایران.
در میانه راه از محرومیت منطقه میگوید، از کودکانی که هنوز در کپرها درس میخوانند، به طعنه از راه پر دستاندازی که در آن میرانیم، با نام جاده ترانزیتی ایران و پاکستان نام میبرد و تأکیدی چندباره بر امنیت منطقه میکند؛ برخلاف آنچه در ذهن اکثر ایرانیها از ناامنی اینجا نقش بسته است.
ماشین از آسفالت به خاکی روستا میپیچد و در میان گرد و غبار، دختران روستا، دختران انتظار، با هیاهو و خنده و پرسان به پیشوازمان میآیند، تا وارد حیاط کارگاه کوزهگری شویم.
کارگاهی که امانتدار هنری هفت هزار ساله، از سپیده دم تاریخ است. هنری که راویان و حاملانش زنانی هستند که ذهنیات خود و باورهای سرزمینشان را، با شکلهایی هندسی بر سفالها نقش میزنند و هزاران سال بی هیچ کم وکاستی این کار را تکرار میکنند. تکراری سرشار از درد و رنج و رمز و رازی که زبان از شرح و بیانش، عاجز است.
درکارگاه سفالگری، سه زن کلپورگانی در کنار دو دختری که از زاهدان و تهران آمدهاند تا بودن در کنار آنها را تجربه کنند، سفالگری میکنند. یک طرف کارگاه سفالهای خام خاکستری هستند با نقشهای قهوهای و طرف دیگر، سفالهایی که تازه از کوره بیرون آمدهاند و سرخاند با نقشهای سیاه.آنها میگویند که خاک سفال را از تپه کوتک در نزدیکی روستا میآورند و با دوغاب، گل میکنند. اینجا از چرخ سفالگری خبری نیست و دست، آفرینشگر مطلق است.
رنگ تزئین سفالها، از آمیزش آب و سنگ تیتوک، نوعی اکسید آهن که از کوه بیرک میآید، با کمک چوب خرمای وحشی بر سفال مینشیند.سه ماه طول میکشد تا سفالهای یک سفالگر، کوره را پر کنند و از هر کوره صد و پنجاه هزار تومان، به دستهای پینه بسته آنها میرسد. ماهی پنجاه هزار تومان!
از آنها خداحافظی میکنیم تا راهی سراوان شویم. در میانه راه، لیکو - شعر بلوچی - را که یکی از زنان بلوچ زیر لب میخواند، زمزمه میکنم:
بلیت گرفته
راهی بندرعباسم من
در این خاک سوخته
سخت، سخت است
بی برادری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست