پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا

تحول نقد ادبیات داستانی در جهان عرب


تحول نقد ادبیات داستانی در جهان عرب

نگرش کلی به پیدائی نقد داستان و رمان در ادبیات معاصر عرب مؤید این است که نقد پیرو ادبیات است

مقالهٔ حاضر، فصل اول کتاب النقد الادبی الجدید العربی فی القصه و الروایه و السرد (۲۰۰۰) اثر دکتر عبدالله ابوهیف است که گام‌های آغازین نقد نوین ادبیات داستانی را در جهان عرب تحلیل و بررسی می‌کند. از این‌رو با نظر به ارزش محتوائی کتاب تلاش خواهد شد برخی فصل‌های دیگر کتاب نیز در شماره‌های بعدی در قالب مقاله ارائه شود.

● نگاهی به پیدائی نقد داستان و رمان

نگرش کلی به پیدائی نقد داستان و رمان در ادبیات معاصر عرب مؤید این است که نقد پیرو ادبیات است؛ آن‌زمان که آثار داستانی و رمان‌نویسی ظهور کرد، نقد از همتائی با بلوغ فکری و هنری آن (داستان و رمان) در اثنای دوره‌ای که ما آن را مرحلهٔ اول نام‌گذاری کرده‌ایم، ناتوان بود. زیرا این‌گونه‌های هنری احیاء و تحول بنیادین خود را با گرایش جدید در عرصهٔ نهضت عربی در قرن نوزدهم شاهد بودند، در حالی‌که نقد ادبی نوین در نیمهٔ اول قرن بیستم، متولد شد. اگر نگرش عمیقی به پیدائی نقد ادبی نوین عربی داشته باشیم، درمی‌یابیم که ظهور نقد داستان و رمان به‌دلیل سیطرهٔ نقد شعر بر آغاز نقد و مراحل نخستین، بسیار دشوار بوده است. از این‌رو نگرش ما به پیدائی نقد داستان و رمان در ادبیات نوین عربی و مهم‌ترین پدیده‌ها و مسائل آن تا سال ۱۹۷۰ م به دو مرحله تقسیم شده است: مرحله اول از اواخر قرن نوزدهم تا پایان جنگ جهانی دوم از ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۰ است.

▪ مرحلهٔ اول (تا ۱۹۴۵)

منابع اولیهٔ نقد نوین با غوطه‌ور شدن آن در نقد شعر شهرت یافته است. عزالدین الامین که از منتقدان مرحلهٔ اول است ـ در کتابش نشأه النقد الادبی الحدیث فی مصر (۱۹۵۷)، (ظهور نقد ادبی نوین در مصر) معتقد است که منتقدان در ربع اول این قرن نمایندگان دو مکتب بودند:

۱) مکتب قدیم که به نقد زبان‌شناختی توجه می‌کرد، چنان‌که منتقدان متقدم عرب می‌کردند، و به‌شکل و صیغه‌ها، الفاظ و جنبه‌های بلاغی بسیار دقت نظر می‌شد و چه بسا این مکتب انگیزه و پایهٔ مکتب‌های جدید نقد بوده باشد.

۲) مکتب جدید که به تجربهٴ شعری و ساختار و ترکیب هنری توجه می‌کند و موضوعات و مفاهیم را هدف نقد خود قرار می‌دهد. همچنین روش آن در نقد براساس مکاتب غربی است و از توجه و اهتمام به نقد علمی غفلت نمی‌کند.“ (الامین، ۱۹۷۰، ص ۱۲۲). بنابراین، ما با نقدی که با داستان یا رمان پیوند داشته باشد، نزد پیشگامان این نقد در مرحلهٴ اول برخورد نمی‌کنیم و این پیشگامان طبق طبقه‌بندی عزالدین الامین از این قرارند: مصطفی صادق الرافعی، شرق‌شناس ایتالیائی کارلونلینو (که در مصر تحصیل کرد و به عضویت فرهنگستان زبان این کشور درآمد و مهم‌ترین آثارش را نیز در آنجا تألیف کرد)، عباس محمود العقاد، ابراهیم المازنی، طه حسین، محمد حسین هیکل، زکی مبارک و احمد ضیف.

صورت نقد ادبی نوین در ربع دوم قرن به اعتقاد عبدالعزیز الدسوقی، منتقد مصری، در کتابش تطور النقدر العربی الحدیث فی مصر (۱۹۷۷) (تحول نقد نوین عربی در مصر) تفاوت چندانی نمی‌کند. وی در این کتاب که موضوع نقد نوین عربی را از اواخر قرن نوزدهم تا اوایل جنگ جهانی دوم در مصر بررسی می‌کند معتقد است در جنبش نوزائی ادبی، فضای ادبی جدیدی شکل گرفت که در آن سنجه‌های نقد عربی ظهور کرد و عبدالله فکری، نجا الأبیاری، صالح مجدی و مصطفی جمیعی مهم‌ترین شخصیت‌های این جنبش نوزائی بودند و اهتمام و توجه آنان به نقد زبان‌شناختی شعر گرایش داشت. الدسوقی در کتابش شخصیت ناشناخته‌ای را از این جنبش، در آن روزگار به نام محمد سعید و کتابش ارتیاد السمر فی انتقاد الشعر (استمرار نشست‌های شبانه در نقد شعر) کشف کرد و احمد فارس الشدیاق، محمد عبده و حسین المرصفی مهم‌ترین شخصیت‌ها در میان منتقدان عصر خود بودند.

رفته رفته، جنبش نقد به جنبش نوگرائی و مدرنیزه کردن که به نقد نظری و کاربردی شعر، ”دعوت به دگرگونی شکل شعر عربی، اصلاح علمی متون و موسیقی شعر“ اهتمام داشت، تغییر کرد. نوگرائی پژوهش ادبی در کتاب منهل الوراد فی علم الانتقاد (آبشخور منتقدان در علم نقد) اثر قسطاکی الحمصی ظهور کرد. وی شاید به‌دلیل تأثیرپذیریش از نقد اروپائی، یکی از بزرگان تحول نقد ادبی جدید قلمداد شود.

▪ ویژگیهای کتاب وی را در این موارد می‌توان دسته‌بندی کرد:

۱) اولین کتاب در نقد نظری به زبان عربی است که در آن نظریات نقد اروپائی، یونانی و رومی تشریح شده است؛

۲) اولین کتاب عربی در ابتدای قرن بیستم است که بر آن بود، نقد ادبی، علم است و مبانی و قواعدی دارد؛

۳) اهتمام به قواعد نقد ادبی و منتقد و توجه به محیط مکانی و زمانی؛

۴) توجه به نقد کاربردی و تقسیم‌بندی جدید هنرهای ادبی به نمایشنامه، حماسه، داستان، رمان و مقاله که داستان و رمان، نامشان برای نخستین‌بار به‌صورت صریحی ذکر شده است؛

۵) در کتاب گزارش شده است ”شعر دراماتیک (نمایشنامه‌ای)، گونه‌ای بود که عرب نسروده بود و حتی چیزی از آن نوشته نشده بود و در دورهٔ معاصر ادیبان بزرگی چون خلیل الیازجی، ادیب اسحاق و شیخ نجیب الحداد به روش غربی، آثاری در این زمینه به نگارش درآوردند“؛

۶) در کتاب به هنرهائی نظیر نقاشی، عکاسی، حکاکی و هنرهای دیگر پرداخته شده است. (الدسوفی، ۱۹۷۷، ص ۱۹۴ـ۱۹۵).

به اعتقاد الدسوفی، جریان‌های نقد نوین عربی در ربع دوم قرن شکل گرفتند که عبارتند از: جریان مدرسی و تاریخی (حمزه فتح‌الله، سید المرصفی، جرجی زیدان و مصطفی صادق الرافعی)؛ جریان نوگرائی (طه حسین، محمدحسین هیکل، مصطفی صادق الرافعی)، و جریان انقلاب (عباس محمود العقاد، ابراهیم عبدالقادر المازنی و عبدالرحمن شکری) که اغلب این جریان‌ها به شعر گرایش داشت.

الدسوفی با واکاوی و تتبع گرایش‌های نقد نوین عربی آن‌ها را شامل این موارد می‌داند؛ تاریخی، روانشناختی، عینیت‌گرائی، زیبائی‌شناختی و اجتماعی. الدسوقی معتقد است ”از همان آغاز اغلب موضوعات جدید ـ که بعد از آن در میان پیشگامان جریان‌ها و گرایش‌ها رواج یافته بود ـ مانند وحدت ارگانیسمی در شعر، صداقت هنری، تفسیر کتاب و ماهیت (جوهر)، و توجه به تجربهٔ هنری را برانگیخت. همچنان‌که بسیاری از پیشگامان عرصهٔ مدرنیسم و نوزائی به طرح مسئلهٔ موسیقی شعر و مدرن‌سازی آن و تا اندازه‌ای اهتمام به داستان، رمان و نمایشنامه ـ که در آن هنگام به‌تدریج ظهور می‌کرد ـ پرداختند.“ (همان، ص ۴۹۲).

عبدالکریم الاشتر پژوهشگر و منتقد سوری معتقد است که نشانه‌های بارز نقد عربی را در سه کتاب الدیوان (۱۹۲۱) اثر عقاد و مازنی، الغربال (۱۹۵۷، مجموعه مقالات میخائیل نعیمه که در دههٔ بیستم قرن بیستم در مجلات منتشر می‌شد) و فی المیزان الجدید (۱۰۴۴، در ترازوی جدید) اثر محمد مندور، می‌توان یافت. اما نقد داستان و رمان در کتاب آخر این مجموعه یعنی فی المیزان الجدید با نقد برخی آثار توفیق الحکیم، بشر فارس، محمود تیمور و طه حسین ظهور کرد.

در این اثر، ”منتقد موضوع اساطیر در ادبیات و کاربرد آن را در بیان خواسته‌های معنوی بزرگ بشریت و آرزوها و تمایلاتش بررسی می‌کنند تا درک و فهم ما را نسبت به این مسائل و نیز از خلال آن‌ها نسبت به‌خودمان عمیق گرداند.

همچنین وی در نقد (داستان) ”نداءالمجهول“ محمد تیمور جریان رئالیسم در ادبیات داستانی و اهداف آن را در تصویر شخصیت‌ها و بازار گفتگوها بررسی می‌کند و در نقد ”دعاء الکروان) طه حسین، همانندی واقعیت‌ها و ضرورت آن در خلق حوادث و توصیف آن‌ها و گفتگوی شخصیت‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهد.“ (الاشتر، ص ۸۸ـ۸۹).

منتقد دیگر سوری سمر روحی الفیصل در بررسی نقد ادبی نوین در سوریه در سال‌های ۱۹۱۸ـ۱۹۴۵ عوامل اصلی تأثیرگذار در نقد ادبی سوریه را فرهنگستان علمی عربی و پژوهش‌های علمی، روزنامه‌نگاری، میراث عربی، منتقدان و ادیبان مصری، منتقدان غربی و جریان‌های نقد ادبی ”زبان‌شناختی، امپرسیونیسم و نقد تاریخی“ می‌دانست و معتقد بود تداوم نقد زبان‌شناختی قدیم و واکاوی مصرانهٔ نظریهٔ نقد شعر و سیطرهٔ مباحثات و گفت و گوهای انتقادی باعث شده بود که نقد داستان و رمان به‌ندرت مطرح باشد.

به اعتقاد روحی الفیصل همگامی نقد در سوریه با نقد مترقی در مصر و مهجر رضایت‌بخش نبود زیرا ”منتقدین سوری نتوانستند از معایب و نقاط منفی این مرحله فاصله بگیرند؛ به دیدگاه‌های جزئی و کم‌اهمیت توجه کردند؛ از نظریهٔ انتقادی به دور ماندند؛ در نقد امپرسیونیستی مبالغه کردند؛ میان نقد زبان‌شناختی و نقد علم بیان خلط کردند؛ بدون پژوهش و کاوش به نگارش مقالات انتقادی روی آوردند؛ به نقد فرانسوی بیش از نقد قدیم عربی توجه کردند؛ و نحیف و ضعیف شدن زمینهٔ فلسفی که نیازمند آگاهی‌جوئی‌های فرهنگی مردم بود.“ (الفیصل، ص ۱۲۴).

نبیل سلیمان منتقد و نویسنده دیگر سوری نیز با تتبع در واقعیت‌های نقد ادبی سوریه در خلال سال‌هائی که مردم سوریه در پی استقلال‌طلبی بود، در فصل دوم مجلد اول کتاب النقد الادبی فی سوریه با اشاره به کتاب فن القصه و المقامه (۱۹۴۴) (هنر داستان و مقامه) اثر جمیل سلطان و محمود تیمور رائد القصه العربیه (۱۹۴۴) (محمود تیمور پیشگام داستان عربی) اثر نزیه الحکیم، معتقد است که هنر داستان‌نویسی سیر صعودی داشته است.

سلیمان بیان می‌کند که ”این دو کتاب از جنبهٔ مدرنیزه کردن ابزارهای منتقد سوری به‌صورت موازی عمل کردند، اما کتاب نزیه الحکیم، علاوه بر آن ویژگی‌های خاص خودش را دارد؛ اولین ویژگی این کتاب به ماهیت پژوهشی آن برمی‌گردد، چنان‌که نویسنده به حق در روی جلد عنوان ”پژوهش تحلیلی“ را آورده، پیشگام اول داستان عربی را در آن دوره بررسی می‌کند. از این‌رو، کتاب نزیه الحکیم، پژوهشی تطبیقی است که با واقعیت موجود ادبی در ظریف‌ترین گونه‌اش یعنی داستان پیوند دارد.“ (سلیمان، ص ۴۹).

ظهور پیشگامان نقد داستان و رمان‌نویسی فقط به جمیل سلطان و نزیه الحکیم منحصر نشد، زیرا منتقدان ادبی دیگری نظیر عبدالغنی العطری، خلیل هنداوی و وداد سکاکینی نیز بودند که به این گونهٔ ادبی اهتمام ورزیدند.

بدیهی است مطالعات و پژوهش‌هائی که به تتبع و کشف مرحلهٔ اول نهضت عربی تا دههٔ پنجاه این قرن پرداختند، همچنان از نظر مستندسازی و ارائه اسناد و آمار یا تحلیل انتقادی با مشکل مواجه بودند. در بررسی آثار و منتقدان این دوره، منتقد ناشناخته‌ای به نام الشیخ راغب العثمانی را که سوری بود، کشف کردم و مقالهٔ پژوهشی دربارهٔ او در سال ۱۹۸۶ در مجلهٔ المعرفه دمشق و در کتاب الادب و التغییر الاجتماعی فی سوریه (۱۹۹۰) (ادبیات و تحول اجتماعی در سوریه) منتشر کردم.

الشیخ العثمانی، در کتابش القصه و القصصی (داستان و داستان‌نویس) که در دههٔ سی منتشر شد، نشان می‌هد که از مهم‌ترین منتقدان حوزهٔ داستان و رمان در فاصلهٔ زمانی دو جنگ (جهانی) بوده است و ”کتابی به کاملی آن در نقد ادبی عربی دربارهٔ هنر داستان تا زمان خودش، با این بینش انتقادی، ذوق فراوان و اسلوب فصیح ندیده‌ام.“ (ابوهیف، ص ۱۴۰).

کتاب القصه و القصصی شامل فصولی با این موضوعات است: ادبیت داستان؛ مأموریت داستان‌نویسی؛ داستان در ادبیات عربی؛ داستان در ادبیات عاطفی و احساسی؛ داستان در شعر عربی؛ داستان در ادبیات روسی؛ داستان در ادبیات غربی؛ داستان در قرآن کریم؛ داستان در سیرهٔ نبوی؛ داستان در تاریخ ملی ما؛ داستان در دنیای سینما؛ داستان، رمان و نمایش داستانی؛ داستان در عصر اموی و عباسی؛ داستان در ادبیات سوریه و مصر.

دکتر عبدالله ابوهیف

ترجمهٔ علی علی‌محمدی

منابع

۱. ابوهیف، عبدالله (۱۹۹۰). الادب و التغییر الاجتماعی فی سوریه. دمش: منشورات اتحاد الکتاب العرب.

۲. الاشتر، عبدالکریم (۱۹۷۴). معالم فی النقد العربی الحدیث: الدیوان، الغربال، فی‌المیزان الجدید. بیروت: منشورات دارالشرق.

۳. الامین، عزالدین (۱۹۷۰). نشاه النقد الادبی الحدیث فی مصر، قاهره: دارالمعارف بمصر، (چاپ دوم).

۴. الدسوقی، عبدالعزیز (۱۹۷۷)، تطور النقد العربی الحدیث فی مصر. قاهره: الهیئه المصریه العامه للکتاب.

۵. الفیصل، سمر روحی (۱۹۸۸). النقد الادبی الحدیث فی سوریه ۱۹۱۸ـ۱۹۴۵. دمشق: دارالاهالی.

۶. النابلیسی، شاکر (۱۹۶۳)، تشیکوف و القصه القصیره. قاهره: دارالفکر.

۷. الهواری، احمد ابراهیم (۱۹۷۹). مصادر نقد الروایه فی الادب العربی الحدیث. قاهره: دارالمعارف.

۸. خضر، عباس (۱۹۶۶). القصه القصیره فی مصر منذ نشأتها حتی سنه ۱۹۳۰. قاهره: الدار القومیه للطباعه و النشر و التوزیع.

۹. رشدی، رشاد (۱۹۷۵). فن القصه القصیره. بیروت: دارالعوده. (چاپ دوم).

۱۰. رکیبی، عبدالله خلیفه (۱۹۶۹). القصه القصیره فی الادب الجزائری، المعاصر. قاهره: دارالکاتب.

۱۱. سلام، محمد زغلول (۱۹۷۰). القصه فی الادب السودانی الحدیث. قاهره: معهد البحوث و الدراسات العربیه.

۱۲. سلیمان، نبیل (۱۹۸۰). النقد الادبی فی سوریه. ج ۱. بیروت: دارالفارابی.

۱۳. طنکول، عبدالرحمان (۱۹۸۴). الادب المغربی الحدیث ـ ببلیو غرافیا شامله. الدار البیضاء.

۱۴. نجم، محمد یوسف (۱۹۵۲). القصه فی الادب العربی الحدیث. فی لبنان حتی الحرب العظمی. قاهره: دار مصر للطباعه.

۱۵. یاغی، هاشم (۱۹۶۸). النقد الادبی الحدیث فی لبنان. ج ۲. قاهره: دارالمعارف بمصر.

۱۶. Abdel Al-Magged, Abdel Aziz (۱۹۵۸). The modern Arabic short story. Gairo: Dar Al-Maaref


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.