پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما
آیا خاموشی یا سکوتی که مولوی از آن به عنوان اصیلترین معرفت کسبی آدمی یاد میکند که به رهایی او از قفس کامها و دلبستگیها میانجامد، با نیروانه بودا یا همان خاموشی خواهندگی یکی است؟ آیا در بسیاری از ابیات کلیات شمس که مولوی خود را خاموش معرفی میکند همان نیروانایی است که پیروان بودا مدعیاند وی به آن رسیده؟
آیا رسیدن به مقام سکوت در اندیشه مولوی و بودا، پایان متعالی سلوک یک سالک است؟
اینها پرسشهایی است که با طرح آن در این مقاله سعی شده به مطالعه تطبیقی سکوت در اندیشه مولوی و بودا پرداخته شود.
رهروی بودایی تا زمانی که ادراکی از رنج یا شادی، دلبستگی یا غم، تولد یا مرگ را در خود دارد نمیتواند به کسب معرفتی فرادانش یا هستیای بیهست یا بینیست و پیروزی بر همه قوانین وجود یا خاطری آرام و دانستگیای خاموش دست یابد.
خاموشی خواهندگی، که مقصود متعالی سالک بودایی است، شبیهترین تفکر در آموزههای بودا با مولوی است.
بودا نیروانه را حالتی آرام بیان میکند؛ آرامشی که تمام خواستنیها، دلبستگیها، کامها، رنجها، اندوهها و شادیها در آن خاموش شده است. نیروانه همان آزادی محض و رهایی از رنج و تولد پیاپی است. بوداییان به زندگیهای متعدد برای همه انسانها اعتقاد دارند که به آن سنساره یا تناسخ میگویند. آنها به این مساله قائلند که در یکی تولد انسان نمیتواند به تعالی برسد و بهکرات متولد میشود و میمیرد و در هر زندگی باید تلاش کند تا به کمال که همان نیروانه است، برسد. این تولدها و مرگها سیر نزولی و صعودی دارند، یعنی ممکن است فردی بر اثر کارما (کار، افعال) بد به موجودی سخیفتر در تولد بعدی تبدیل شود. یا بر اثر کارمای خوب به صورت انسانی متعالیتر به دنیا بیاید (در ادیان توحیدی این نوع نگرش به هستی مردود است.) بیمرگی، پیوستن به جاودانگی است.
مولوی نیز نهاییترین مقام یک سالک را که کسب معرفتالله است، شاید بر اساس حدیثی نبوی، سکوت میداند. در حدیثی نبوی آمده است که «من عرف الله کل لسانه» یعنی کسی که خدا را شناخت، خاموش میشود. داستان معروف طوطی و بازرگان در دفتر دوم مثنوی معنوی مولوی شالوده تفکر مولانا در باب سکوت و رهایی از قفس نفس و رسیدن به آزادی است. مولوی در این داستان به گونهای زیبا تمثیلی ارائه میکند که سکوت را منشأ رهایی میداند.
در این داستان، بازرگانی که عزم سفر هندوستان کرده، از همه افراد خانوادهاش و از جمله از طوطی محبوس خانگیاش میپرسد چه سوغاتی از سفر برای آنها به ارمغان بیاورد. طوطی در پاسخ میگوید سلام مرا به طوطیان هندوستان برسان و از دربند بودنم آگاهشان ساز. طوطیان هند چون پیغام طوطی بازرگان را میشنوند، بدون این که کلامی بگویند، خود را به مردن زده و از بالای درختان به زمین افتادند. بازرگان، حسرتزده و پشیمان این خبر را برای طوطیاش به ارمغان میآورد و طوطی درمییابد برای رهایی از قفس باید دهان بربندد و خود را به مردن بزند تا از قفس رهایی یابد و چنین میشود. مولانا در نائیه نیز اشاره صریحی به این مطلب دارد. وقتی میگوید: «بشنو از نی چون حکایت میکند» در واقع این دعوت به شنیدن نوعی امر به سکوت است. یعنی مولانا میگوید وقتی نی وجود آدمی از آلایشها پاک و توخالی شد، آنگاه قابلیت شنیدن صداهای اصیل هستی را مییابد:
انصتوا را گوش کن خاموش باش
چون زبان حق نگشتی، گوش باش (دفتر دوم)
البته توجه به این نکته نیز که مولانا سرزمین هندوستان را که خاستگاه آموزههای بودا و نیرواناست برای این تمثیل به کار برده، خالی از لطف نیست. خاموشی از دیدگاه مولوی غذای نفس مطمئنه آدمی است که حتی از هر نوع خطاب، سوال و توجه نیز فراتر رفته و به سکینه یا همان سکوت و آرامش رسیده است.
این نفس مطمئنه خموشی غذای اوست.
وین نفس ناطقه سوی گفتار میرود. (غزل ۸۴۶)
اما نکتهای اساسی در اینجا، تفاوت سلوک بودایی با سلوک عرفانی مولوی در راه رسیدن به معرفت سکوت است.
بودا همان طور که از پاسخ دادن به پرسش مربوط به آفرینش هستی، وجود یا عدم وجود خدا و هدف خلقت سر باز میزند، در برابر بحث عشق نیز همواره سکوت کرده است. در دنیای عظیم آموزههای بودا، هیچ رد پایی از عشق نیست. همین جاست که معنای نیروانه مولوی با بودا متفاوت میشود. در آموزههای بودا، مهرورزی، شفقت و حتی در بالاترین درجه آن یعنی ایثار در دنیایی بدون عشق، عاشق و معشوق تعریف میشوند و جهان جز تصویر اندوهی عظیم چیز دیگری نیست؛ اندوهی همراه با نوعی پوچی انزواطلبانه.
انسان در دایره تفکر بودایی باید به نیروانا برسد. آری به خاموش شدن و رهایی؛ اما تصویر انسان در پیمودن این مسیر، تصویر کسی است که در بیابانی سرگردان میشود که نه معنای امید را میداند و نه ناامیدی، نه هدفدار بودن و نه پوچی؛ اما در اندیشه مولوی این اتحاد بین عشق، عاشق و معشوق است که به سکوت میانجامد. عشق اندوهی سازنده و عظیم است که رستاخیزت را در همین جهان به تو مینمایاند تا با گذر از آن دریای معنای آرامش، سکوت و زیبایی مطلق سکوت را دریابی.
«خاموش کن و بیلب خوش طال بقا میزن»
آمنه شیرازینژاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست