چهارشنبه, ۱۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 5 March, 2025
نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت ایران

قبل از هر چیز باید گفت که این کتاب طبق مصاحبه اختصاصی خود نویسنده در سال ۱۳۶۱ دارای ارزیابی های تادرستی است و در واقع این کتاب به عنوان تز دکترای نامبرده تیاز به اصلاحات دارد.با ابن وجود، امروزه این کتاب از کتابهای مرجع مشروطه شناخته شده و محقّقان بسیاری (احتمالاً تحت تأثیر شخصیت علمی و مذهبی نویسنده) در داوری و تحلیلهای خود به آن ارجاع میدهند و این در حالی است که خود نویسنده اذعان میکند کتابش اتقان لازم را ندارد.
نویسنده خود درباره آثارش چنین میگوید:
بعد از آن (تز دکترا) علاقهام بیشتر به موضوعهای مربوط به تاریخ مذهب در ایران و کشورهای همسایه ایران بوده و هست با یک استثنا و آن هم شرح حالی است که از میرزا ملکم خان ارمنی نوشتم. چند کار کوچک هم در زمینه تاریخ تصوّف انجام دادم؛ به خصوص درباره تاریخ طریقت نقشبندیه کار نسبتا مفصّلی به دست گرفتهام که فقط قسمت کوچکی از آن تا به حال چاپ شده است. در واقع من مشغول تدوین آن مطالب بودم کهانقلاب اسلامی در ایران شروع شد و مجدّدا توجّهم به مسائل ایران و به خصوص روحانیت در ایران معطوف شد و صرف نظر از فعّالیتهای سیاسی ـ مذهبی در پشتیبانی از انقلاب اسلامی در خارج از کشور، تا به حال چند مقاله نسبتا کوچک هم نوشتهام و مجموعهای از آثار امام خمینی هم به انگلیسی ترجمه کردهام. علاوه بر آن، مجموعهای از آثار مرحوم دکتر شریعتی را هم به انگلیسی ترجمه کردهام.
الگار در فصل اوّل به ذکر نگرش عالمان درباره قدرت، سیاست و حکومتهای موجود پرداخته که در نظر وی بر دو پایه استوار است:
۱) وجوب مخالفت با حاکمیّت؛
۲) عدم تمایل به دخالت در امور سیاسی. وی تا پایان کتاب میکوشد جنبشها و تحوّلاتی را که عالمان در جهت تقابل یا همکاری با دولت در آن نقش داشتهاند، در قالب همین مدل نظری ارائه دهد.
در فصلهای دوم تا هفتم، به خاندان قاجار از زمان آقامحمّدخان تا ناصرالدین شاه و نیز چگونگی رابطه عالمان با سلاطین قاجار پرداخته، واقعه قتل گریبایدف را سر آغاز برخورد آشکار بین حکومت و مردم میداند. الگار، دوره پادشاهی محمّدشاه را آغاز معارضه و کشمکش مستقیم عالمان با حکومت بیان میکند.
در فصل هشتم به دو فرقه بابیّت و بهائیّت میپردازد و مخالفت عالمان با این دو فرقه را نه از سر دینداری و دفاع از مذهب تشیّع، بلکه فقط به سبب حفظ مقام و موقعیت خودشان ارزیابی میکند .
در فصلهای نهم تا یازدهم، در مورد اصلاحات در حکومت و اصلاحگرایان معروف به بحث میپردازد. از نظر الگار، اصلاحات را عباسمیرزا، ولیعهد فتحعلی شاه آغاز کرد. وی امیرکبیر، حسینخان سپهسالار، میرزا ملکمخان ارمنی و سید جمالالدین اسدآبادی را اصلاحگرایانی که اهداف مشابهی دنبال میکردند، معرّفی میکند. در عین حال، معترف است که اصلاحات سپهسالار، به صراحت ریشه اروپایی داشت و این اقدامها، گرچه تقویت دولت بود، برخلاف سلیقه عالمان بوده و زمینه سنّتی مناسبات میان دولت و آنان را دستخوش آشفتگی میکرد
او ملکم را بابی مذهب و موسس فراموشخانه میداند که میکوشید از طریق آن، هستهای از مردان برجسته را تشکیل دهد و به وسیله آنها طرحهای اصلاحی را در جهت تجدید سازمان سیاسی و اقتصادی کشور طبق نمونه اروپایی ارائه واجرا کند.
الگار، گرایش سیّد جمالالدین اسدآبادی را میان مذهب تشیّع و تسنّن به صورت مردّد رها میکند و با تکیه بر نطق سید جمال در استانبول، اعتقاد او به نبوّت را در حدّ اعتقاد به یک صنعت، پایین میآورد .
پس از آن که در فصل دوازدهم درباره مسأله تنباکو بحث میکند، در فصل بعد، به مخالفت عالمان با امینالدوله و امینالسلطان میپردازد و در ادامه در فصل چهارده، به تحلیل مشروطه روی میآورد. او معتقد است: هیجان عمومی که به نهضت مشروطیت انجامید، «حاصل یک قرن اختلاف و کشمکش میان دولت و علما بود» .
به نظر میرسد نویسنده از میان منابع داخلی، بیشتر به منابع دست دوم که گرایش سکولار دارند، ارجاع داده است و از بعضی منابع دست اوّل غیر سکولار مانند تاریخ دخانیه اثر شیخ حسن کربلایی که شاهد عینی ماجرای قیام تنباکو و در جرگه عالمان بوده، هیچ استفادهای نکرده است.
از سوی دیگر، استفاده گسترده او از منابع لاتین و اسناد و نوشتههای مستشرقان، به ویژه در گزارش از فعّالیتهای سیاسی ـ اجتماعی عالمان بزرگ، قابل تأمّل است؛ چرا که به دلیل فعّالیتها و فتاوی ضدّ استعماری متعدّد عالمان شیعه مانند فتوای جهاد آنان ضدّ روس در جنگ دوم ایران و روس، حکم تحریم تنباکو، لغو امتیاز رویتر و... موضعگیری علمی و عملی اتباع کشورهای روسیه و انگلستان به ویژه مأموران رسمی این دولتها در برابر عالمان، خصمانه بوده است؛ بر همین اساس، در نوشتههایشان، مطالب و داوریهای تند و نابجایی را به عالمان طراز اوّل و مراجع عظام آن دوره ایراد کردهاند.نویسنده هنگام تألیف کتاب، سنّی مذهب بوده است و مطالبی که وی در خصوص شیعه ذکر میکند، نشان دهنده آن است که گرایش خود به مذهب اهل سنّت را در تحقیقاتش دخالت داده است. نمونههایی در این جهت ذکر میشود:
ـ این ادّعا (شیعهگری) در آغاز بیش از آن که از روی عقیده باشد، ظاهری بود و هدفش این بود که تسنّن را موقوف گرداند.
ـ در حالی که غزالی در ایجاد نوعی تألیف بین طریقت و شریعت در تسنّن تا حدّی کامیاب شد، باطن گرایی تصوّف، با این امر که علم لدنّی در انحصار امامان باشد، به منازعه برخاست؛ تنها امامان هادیان حقیقت محسوب میشوند.
ـ هدف منفی مذهب شیعه، جدال علیه تصوّف و تسنّن و آزار پیروان این دو فرقه بود. این جنبههای منفی فعّالیت علما، بر سی سال آخر دوره صفوی حکمفرما بود. مشغله ذهنی علمای دوران صفوی، تشریح اصول مذهب شیعه، سپس در درجه اوّل جلوگیری از تسنّن، آنگاه جلوگیری از تصوّف بود .
ـ رواج اندیشه و بیان اسلامی با نشان ویژه تجدّد در ایران از لحاظ کمیت و اهمیّت، حتّی کمتر از کشورهای تازیزبان یا شبه قاره هند و پاکستان بوده است؛ به عنوان مثال، مردی که از لحاظ نفوذ یا محصول ادبی با سیّد قطب یا محمّد اقبال درخور مقایسه باشد، در ایران پدید نیامده. این امر را میتوان تا اندازهای نتیجه گوشهگیری ایران از جریانهای معنوی دیگر بخشهای دنیای اسلام به سبب شیعه بودن مردم آن دانست و تا اندازهای نیز نتیجه طبیعت تشیّع که در سرشت، یک کیش باطنگرا است و با طوفانهای دگرگونیهای تاریخی که در جاهای دیگر، موج تجدّدخواهی را به همراه آورده، ناسازگار است ، نویسنده در باره صفویه نیز ازآن جا که اقتدار تشیّع با روی کار آمدن صفویه آغاز شده، موضعگیریهای منفی میگیرد. ایشان ضمن تحلیل وقایع دوران نادرشاه، از عمل شاه اسماعیل در رسمی کردن مذهب تشیّع در ایران، به صورت بدعت نام برده که احتمالاً نادر شاه بر ذمّه خود میدانسته که آن را تغییر دهد، و در واقع، هدف اصلی وی، برانداختن مذهب تشیّع از ایران بوده است.از سلسله صفوی با عنوان نخستین خاندان شیعی نام میبرد، الگار در مورد صفویه می نویسد: در دوران حکومت صفویه، حکمران، نماینده امام غایب محسوب میشد؛ حتّی میخواستند صفات امامان را به حکمران اسناد دهند. او (شاه اسماعیل) به روایت اشعارش، مقام خود را از امام هم بالاتر میدانست.
موضع نویسنده در برابر عالمان شیعه، بسیار زیرکانه است؛ چرا که از یک سو به تمجید از آنها میپردازد و نقش اصلی ایشان را مبارزه با ظلم دولتی و مخالفت با رخنه تدریجی بیگانه ذکر کرده ، «بقای ایران را به عنوان یک ملّت، با بقای آن به عنوان یک ملّت شیعی که علما نماینده واقعی مردمند» معادل میداند و در ماجرای قتل گریبایدف اظهار میدارد که «آن ماجرا، مانند مقابلهای میان مردم و حکومت تجلّی میکند؛ مقابلهای که درآن علما مانندالهام دهندگان و رهبران احساسات عمومی و مدافعان شریعت ملّی عمل میکنند»از طرف دیگر، انواع مطالب ناروا را به آنها نسبت میدهد. مطالب کتاب، به گونهای است که ابتدا به نظر میآید نویسنده مدافع عالمان است؛ امّا با دقّت و تعمّق در مطالب آن، خلاف این مطلب روشن میشود.
مرحوم حمید عنایت معتقد است که آقای الگار در مورد اظهار نظر درباره مکتب تشیّع به خطا رفته؛ زیرا او مخالفت محمّدشاه را با روحانیان به سرسپردگی او به تصوّف نسبت میدهد؛ امّا این توضیح میتواند تا اندازهای گمراه کننده باشد؛ زیرا تصوّف و مذهب شیعه را دو قطب مخالف هم معرّفی میکند بیآن که پیوند ظریف میان آن دو را به شمار آورد . گر چه بنا به معروف ، اکثر صوفیان به مذهب سنّت تعلّق داشتهاند، عقیده به امامت در مذهب شیعه با اندیشههای مذهب عرفان آمیخته است و اغلب در اشکال لطیف خود در قالب تعابیر عرفانی بیان شده است . مرحوم عنایت در خصوص بررسی جریانهای مشروطه به وسیله الگار میگوید:
"کتاب با یک بررسی درباره انقلاب مشروطه پایان میگیرد و این نتیجه قابل تردید از آن گرفته میشود که انقلاب، نقطه اوج یک دوران طولانی مبارزه میان دولت و علما بود. ... این ادّعا علل عمیق اجتماعی انقلاب را آشکارا نادیده میگیرد."
● جمعبندی
۱) نویسنده، ارزشها و هنجارهای جامعه غربی را که در آن زندگی میکند به جامعه ایران تسرّی داده، و تحت تأثیر فرهنگ و القائات ذهنی جامعه خود در مورد حوادث تاریخ معاصر ایران، به تحلیل و داوری اقدام کرده است؛ البتّه نمیتوان این احتمال را نیز نادیده گرفت که وی وضعیت کلیساها را بر حوزههای علمیه شیعه، تطبیق داده و روحانیان و عالمان شیعه را مانند کشیشها و پاپهای مسیحیت دانسته است.
۲) از آنجا که نویسنده باید برای تحلیلهای خود درباره روحانیت و عالمان شیعه، شواهدی ذکر کند و در متون اصیل، شواهدی به دست نیاورده، در اینگونه موارد از مدارک غربی که به طور عام از سفرا و سرکنسولها یا جاسوسان اروپایی بودهاند؛ استفاده کرده است؛ امّا چون روحانیان شیعه ایران، همواره از مخالفان سرسخت اتباع کشورهای غربی و مسیحی بودند و درگیری میان این دو گروه به طور کامل روشن است، استناد گسترده به منابع لاتین و تکیه بر تحلیلها و داوریهای آنان، نقص جدّی کتاب است.
۳) عدم رعایت اصل بیطرفی و دخالت دادن تعصّبات مذهبی و قومی سبب شده تا اصل اعتبار تحقیق وی، مورد سوال قرارگیرد.
۴) الگار منکر نقش محوری عالمان در مبارزه با استبداد و استعمار نمیشود؛ ولی میکوشد تا این نقش محوری را تحریف کند؛ به عبارت دیگر، حسن فعلی عالمان را میپذیرد؛ ولی حُسن فاعلی آنها را قبول ندارد.
سید ابوالحسن توفیقیان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست