دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا

نفرین شدگان


نفرین شدگان

درباره فیلم «صخره برایتون», ساخته رووان جافی

گراهام گرین بزرگ از آن دسته نویسندگانی است که سینماگران از دوران سینمای کلاسیک تا به امروز همیشه سراغ آثارش رفته‌اند و جواب گرفته‌اند. رمان‌های جنایی گرین، بارها منبع اقتباس فیلمسازان قرار گرفته‌اند و گاه به خلق فیلم‌های ماندگاری هم منجر شده‌اند. گرین رمان «صخره برایتون» را در سال ۱۹۳۸ منتشر کرد و هالیوود خیلی زود سراغش رفت. برادران بولتینگ در سال ۱۹۴۷ فیلمی از روی این رمان ساختند که ریچارد آتن‌بورو در آن بازی کرد و مورد توجه قرار گرفت. رووان جافی، کارگردان فیلم تازه‌ای که از این رمان اقتباس شده، نسخه کلاسیک را ملاک کار خود قرار نداده بلکه سعی کرده است به رمان اصلی وفادار باشد و عناصر درام را مستقیما از آن وام بگیرد. اگر به مضمون رمان‌های معروف گرین توجه کنیم می‌بینیم که موضوعاتی چون گناه، درستکاری، ایمان و کفر از مضامین اصلی رمان‌های او هستند که تقریبا‌ در اکثر آثارش تکرار شده‌اند. در «صخره برایتون» هم همین مضامین بر بستر داستانی عاشقانه قرار گرفته‌اند و درامی جنایی و دلهره‌آور به وجود آورده‌اند.

رووان جافی متولد ۱۹۷۲ است و «صخره برایتون» اولین فیلم بلند او در مقام کارگردان محسوب می‌شود. او پیش از این، سه سریال تلویزیونی (از جمله «زندگی مخفی») را نوشته و کارگردانی کرده بود. جافی فیلمنامه فیلم‌های خوبی چون «۲۸ روز بعد» و «آمریکایی» را هم نوشته است. او با «صخره برایتون» قدم بزرگی برمی‌دارد: هم فیلم اولش را می‌سازد و هم بخت خود را در اقتباس از گراهام گرین می‌آزماید. داستان فیلم در سال ۱۹۶۴ در انگلستان و در حال و هوای جوانان عاصی آن سال‌ها و دسته‌های زیرزمینی پانکی می‌گذرد. پینکی با بازی سم رایلی (بازیگر فیلم «کنترل» ساخته آنتون کوربین) «صورت زخمی» جوانی است که در ۱۷سالگی از هیچ کار خلافی ابایی ندارد. او نماد جوانان شورشی دهه ۶۰ است. پینکی تلاش می‌کند جایی برای دسته خودش در میان دسته‌های خلافکار شهر باز کند. پینکی در یک تسویه‌حساب بین دسته‌ها، جوانی به اسم فرد هیل را می‌کشد و از اتفاق پیشخدمت جوانی به اسم رز (آندرا رایزبورو) شاهد این ماجرا می‌شود.

رز، دختر معصوم و ساده‌ای است که هیچ ربطی به دنیای خلافکاران ندارد اما مجبور می‌شود با آنها همراه شود؛ چرا که آنچه نباید می‌دید را دیده است. رابطه عاشقانه‌ای میان پینکی و رز شکل می‌گیرد و همین مساله چالشی دیگر برای پینکی به وجود می‌آورد. پینکی در عین حال نماد کاتولیک‌های معتقدی هم هست که سرشار از کشمکش‌های درونی میان گناه، ایمان و رستگاری هستند. او همانند ضدقهرمان‌های بیشتر فیلم‌های جنایی گویی نفرین شده است و تماشاگر هم می‌داند که او باید بمیرد؛ چرا که ماندنش دنیا را بدتر خواهد کرد. پینکی باید رز را بکشد اما درگیری‌های درونی او باعث می‌شود نتواند این کار را انجام دهد و در نتیجه، پایان کار تلخ‌تر شود. پینکی گناهکاری تمام‌عیار است که طبق تعالیم مسیحیت بیشتر گناهان کبیره را مرتکب شده است: حرص، خشم و قتل عمد. مرگ عذاب‌آور او در پایان فیلم می‌تواند به نوعی نماد مجازات مذهبی او نیز باشد. او از صخره سقوط می‌کند و گویی به قعر جهنم فرو می‌رود. ضلع سوم مثلث، آیدا رییس رز است که نقش او را هلن میرن بازی می‌کند. آیدا نمونه نسل قبلی جوانان عاصی است که اخلاقیات را محترم می‌شمارد و محبتش نسبت به رز بیش از محبت مادرانه است. به نظر می‌رسد آیدا هم تجربه رز را در سال‌های جوانی‌اش گذرانده و حالا می‌تواند بیشتر با او همدردی کند. فیلم با نمای مبتکرانه‌ای از یک صلیب آویخته بر دیوار صومعه پایان می‌یابد؛ در حالی‌که سوزن دستگاه گرامافون‌گیر کرده است و رز تنها جمله «دوستت دارم» را از پینکی می‌شنود و باقی حرف‌های او که اعلام انزجار از رز بود را نمی‌شنود. پینکی گفته بود «تو می‌خواهی من به تو بگویم که دوستت دارم اما من از تو متنفرم.» سوزن گرامافون درست جایی گیر کرده و «دوستت دارم» را تکرار می‌کند که برای رز بسیار خوشایند است. این اتفاق برای رز می‌تواند معجزه‌ای باشد که او را از شک و تردید بیرون آورد و به ایمان برساند. معنای ضمنی فیلم در اینجا می‌تواند به این صورت باشد که مطابق تعالیم مسیحیت برای اینکه رز به رستگاری برسد باید قربانی‌ای چون پینکی فدا می‌شد.

به نظر می‌رسد رووان جافی در اولین فیلم بلند خود موفق شده روح رمان گراهام گرین را منعکس کند؛ هرچند همین نکته محل اختلاف منتقدانی است که درباره فیلم جافی نظر داده‌اند. معمولا کار اقتباس از ادبیات در سینما مشکل است خصوصا وقتی پای نویسنده چیره‌دستی چون گراهام گرین در میان باشد. برخی از منتقدان به فیلم خرده گرفته‌اند که با تمرکز بیشتر روی شخصیت‌های اصلی فیلم و حذف برخی از صحنه‌های اضافی (مثل ملاقات با رییس گروه رقیب) می‌توانست اقتباس بهتری از کار دربیاید. فیلیپ کمپ، منتقد سایت اند ساند می‌نویسد که امیدوار بوده فیلم کپی نسخه کلاسیک نباشد و حالا بعد از دیدن فیلم خوشحال است که این اتفاق نیفتاده و فیلم بیشتر به رمان متکی بوده است. به اعتقاد او، فیلم حتی در برخی جنبه‌ها از رمان نیز جلو می‌زند: مثل نزدیک‌تر شدن به روابط میان شخصیت‌های فیلم. او به شخصیت آیدا اشاره می‌کند که تنها صاحب قهوه‌خانه یا رییس رز نیست؛ بلکه زنی است که قتل فرد هیل را پیگیری می‌کند و از پشت‌پرده دسته‌های خلافکاران خبر دارد.

به اعتقاد منتقد سایت اند ساند، فیلم موفق شده برایتون را به صورت جهان خطرناکی نشان دهد که هر عملی ممکن است در آن به شبکه‌ای از اعمال و روابط غیرقابل کنترل منجر شود. موضوع دیگری که فیلیپ کمپ به آن می‌پردازد، موضوع کاتولیک بودن شخصیت‌ها در فیلم است. او می‌نویسد، رز و پینکی هر دو کاتولیک هستند و این در فیلم نکته مهمی است، پینکی هم مثل گراهام گرین بیشتر به جهنم اعتقاد دارد تا بهشت. پم گرادی، منتقد باکس‌آفیس دید مثبتی نسبت به فیلم دارد و در مطلبش اکثر مزایای فیلم را برمی‌شمرد. از نظر او بازی سم رایلی بعد از فیلم «کنترل» در این فیلم تحسین‌برانگیز است؛ چرا که ریچارد آتن‌بورو جوان در نسخه کلاسیک، این نقش را از آن خود کرده بود و به نظر نمی‌رسید کسی بتواند اجرای بهتری داشته باشد. کارینا لانگ‌ورث، منتقد ویلج وویس، از کسانی است که نظری ۵۰-۵۰ نسبت به فیلم دارد. او می‌نویسد بازیگران اصلی فیلم خوب از کار درآمده‌اند و صحنه‌های تعقیب و گریز ضرباهنگ خوبی دارد اما وقتی فیلم به ماجرای عاشقانه رز و پینکی می‌رسد از نفس می‌افتد و حرکت خود را از دست می‌دهد. اما بیل وبر از مجله اسلنت منتقدی است که نقدی منفی بر فیلم نوشته است.

او شخصیت پینکی صورت زخمی با آن چهره بچه‌گانه‌اش را به هیچ‌وجه انسانی و باورپذیر نمی‌داند و می‌نویسد فیلم هرگز موفق نمی‌شود، ضدقهرمانش را باورکردنی تصویر کند. تا اینجای کار، نظرها در مورد این فیلم ۵۰-۵۰ بوده است: در سایت IMDb امتیاز پنج از ۱۰ را دارد و در متاکریتیک هم از صد امتیاز ۵۴ را کسب کرده است. فیلم محصولی تماما انگلیسی است که از ۱۹ آگوست در آمریکا اکران شده است و احتمال دارد پس از موج فیلم‌های ابرقهرمانی تابستانی، استقبال خوبی از یک درام جنایی جدی صورت بگیرد.

سیدحسام فروزان