پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

من, فقط, سپیدی شعرت را گریستم


من, فقط, سپیدی شعرت را گریستم

مجموعه «قابیل توبه می کند» سروده ابراهیم اکبری دیزگاه مجموعه ای کم حجم است که در ۶۴ صفحه بتازگی توسط انتشارات رسانه هنر اردیبهشت وارد بازار کتاب شده است

مجموعه «قابیل توبه می‌کند» سروده ابراهیم اکبری دیزگاه مجموعه‌ای کم حجم است که در ۶۴ صفحه بتازگی توسط انتشارات رسانه هنر اردیبهشت وارد بازار کتاب شده است.

این مجموعه شامل ۵۱ شعر سپید است که ۴۲ اثر بدون عنوان و دارای شماره است و ۹ اثر با عنوانی مشخص متمایز شده اند ؛ بنابراین در نگاه به این کتاب و ارجاع به متن، طبق خود متن و چینش به خصوص کارها عمل می‌کنیم.

شعر اکبری دیزگاه را در این مجموعه می‌توان به لحاظ موضوعی به۳ بخش عمده تقسیم کرد:

۱) شعر جنگ

۲) شعر مذهبی

۳) هایکوواره‌ها.

● نگاهی جزئی به قابیل...

در این مجموعه، شعرهای مربوط به جنگ در یک سطح نیستند. گاه بسیار زیرپوستی عمل شده و برای این‌که چنین کارهایی را در زمره شعر جنگ بشماریم باید وارد لایه‌های زیرین متن شویم، مثل شعر ۳۲ که پشت جلد کتاب هم درج شده است:

«وزید‌/‌ باد‌/‌ آخرین برگ‌/‌ در جنگل‌/‌ به زمین افتاد‌/‌ مشتی کلاغ قار قار کنان پرواز کردند‌/‌ {اما}‌/‌ گنجشکی‌/‌ پایین آمد‌/‌ برگ زرد را به نوک گرفت و‌/‌ در قلب پاییز دفن کرد.»

یکی از تکنیک‌های شاعر در این مجموعه، استفاده از عناصر طبیعت و پرسوناهای غیر انسانی است. این تکنیک بخصوص درباره اشعاری در زمره شعر جنگ به خاطر تضاد ظاهری موجود میان فضای طبیعت و جنگ بسیار در خور توجه است. تنوع شعری علاوه بر تکنیک در حوزه مضمونی هم دیده می‌شود. پاره‌ای از اشعار رگه‌های ظریف انتقادی دارند: «گنجشکان‌/‌ پرواز خواهند کرد‌/‌ آواز خواهند خواند‌/‌ در آسمان آبی‌/ اگر بدانند‌/‌ من و تو‌/‌ در خوابیم‌/‌ تفنگ‌ات را‌/‌ به زمین بگذار‌/‌ رفیق!»

اما شعرهای مذهبی جز شعر ۲ که به امام علی(ع) تقدیم شده، بیشتر در فضای شعر مهدوی هستند که چند شعر هایکووار مذهبی نیز کنارشان دیده می‌شوند. باز در این اشعار نیز از عناصر طبیعی برای بیان موضوع استفاده شده است، مثل شعر «گنجشکی در مسجد» که زبانی موجز و نمایشی دارد.

شعرهای هایکووار از نظر مضمونی متنوع‌اند و گاه در حد یک تصویر یا ترکیب‌بندی بصری و رنگ‌آمیزی تقلیل پیدا می‌کنند و به عبارت ساده‌تر تبدیل به یک طرح می‌شوند تا یک شعر کامل مثل شماره ۳۷: « بارش برف‌/‌ باد تند زمستان‌/‌ کلاغی پا شکسته» آیا کلاغ پا شکسته در این متن نقشی غیر از ایجاد کنش تصویری با برف دارد؟ به نظر می‌رسد این تصویر برای تبدیل شدن به یک شعر کامل یک سطر ناب کم دارد. در مقابل، شعر ۴۰ یک شعر هایکووار کامل است:

«پروانه‌ای‌/‌ روی سجاده‌/‌ الله اکبر!» البته اگر سطر سوم بعد از خط تیره دیالوگ می‌آمد، یعنی حرف راوی نبود بلکه ضبط راوی بود خیلی نمایشی‌تر و با شکوه‌تر می‌شد.

علاوه بر ۳ بخش عمده مذکور، اشعار مختلف دیگری در مجموعه قابیل... دیده می‌شود، مثل «مجسمه شاه» یا شعر شماره ۱۴ که تنها شعر عاشقانه این کتاب است. شعر ۱۴ جزو موفق‌ترین اشعار این مجموعه است. این شعر دو بند دارد که در بند اول شاعر نامه‌ای عاشقانه به معشوقش می‌نویسد و قلبش کلمه‌ای می‌شود که زیر «دوستت دارم» پنهان شده، در بند دوم شاعر سینه قلبش را می‌خارد و می‌بیند انگشتش نیست. او احتمال می‌دهد آن را پشت تمبر جا گذاشته باشد. این شعر هم از جهت ایده تصویر و برجسته‌سازی زبان از سایر اشعار مجموعه متمایزتر و بارزتر است. علاوه براین‌که تنها کار غنایی این مجموعه است و از این منظر در میان اشعار مربوط به جنگ و مذهب و هایکوواره‌های مربوط به طبیعت خیلی به چشم می‌زند. نمونه این نوع کار زبانی را درشعر «کلاس درس عاشورا» و شعر شماره ۱۶ می‌بینیم.

کلاس درس عاشورا هم جزو اشعار خوب این مجموعه است که در دوسطح زبان و معنی کشف جالب و قابل تاملی دارد، اما شعر ۱۶ که به گمانم متاثر از کارهای براهنی و حافظ موسوی است، شعری است درباره سرودن شعر. آن هم نه هر شعر بلکه شعر اکبری دیزگاه با موتیف‌های آشنای آن. این شعر، هم بلندترین شعر این مجموعه است و هم افراطی‌ترین آن در ساحت بازی‌های زبانی. به طوری که این شعر اگر موتیف‌های آشنای شعر اکبری دیزگاه از آن گرفته شود متعلق به فضای شعر دهه هفتاد است. شعری بریده از مخاطب، تئوری زده و به خاطر افراط در برجسته‌سازی زبان بسیار انتزاعی و شخصی است.

● نگاهی کلی به قابیل...

در ادامه نگاه به این مجموعه شعر تنها به ذکر دو نکته تحلیلی در باب شعر اکبری دیزگاه اشاره می‌کنم و سپس به جهان شعری اکبری دیزگاه می‌پردازم.

▪ نکته اول: بسامد واژگانی و موتیف‌های شعری اکبری دیزگاه

در مجموعه قابیل... بالاترین بسامد تکرار واژه مربوط به واژه گنجشک است که ۱۵ بار تکرار شده است.

اگر بخواهیم دیگر واژگان پر بسامد شعر اکبری دیزگاه را در این کتاب معرفی کنیم باید به پرنده و درخت هم اشاره کرد که دو موتیف اصلی اشعار اکبری دیزگاه است. از طرفی نور بدون ذکر مستقیم این واژه‌ پیوسته در اشعار اکبری حضور ملموس دارد.

▪ نکته دوم: ویژگی‌های خاص شعر اکبری دیزگاه را می‌توان در ۸?مورد خلاصه کرد:

۱) استفاده از فضاهای غیر شهری و روستایی و حضور دائم طبیعت در اشعارش

۲) وجود طنزی خفیف و زیر پوستی در لایه‌های زیرین شعر و گاه در ساحت زبان

۳) رعایت ایجاز و اقتصاد در کاربرد زبان و حرکت به سمت نوعی مینی‌مالیسم و دوری از حشو

۴) حضور تصاویر زنده و رئالیستی در شعر او بویژه هایکوواره‌ها و اشعار کوتاهش که سمت و سویی نمادین دارند.

۵) حضور پرسوناهای شعری که معمولا غیر انسانی هستند و آمیزش آنها با زبانی بشدت نمایشی.

۶) سادگی در نثر وزبان و دوری از بازی‌های زبانی مفرطی که در شعر دهه هفتاد شاهدش بودیم.

۷) انعکاس عقاید مذهبی بدون این‌که به شعار کشیده شوند با استفاده از عناصر نمایشی

۸) نگاه ساده و بی‌پیرایه و صمیمی به هستی که با تکنیک‌های ساده و همه فهم زبانی همراه است.

● جهان شعری

سادگی یکی از مختصات مهم جهان شعری اکبری دیزگاه است. این سادگی ناشی از درک پدیده‌های خاصی است که هوسرل در پدیدار شناسی ویژه خود آن را جهانی‌های انسان می‌نامد. از این رو شعر او ظاهر بسیار فریبنده‌ای دارد؛ در حالی که اگر خود شاعر اجازه بدهد، این سادگی محمل چنان مباحث پیچیده‌ای از تاویلات فلسفی و عرفانی است که تنها این سادگی می‌تواند آن پیچیدگی‌ها را توضیح دهد.

جهان اکبری جهانی است سپهری‌وار که در خدمت عقیده‌ای مذهبی یا شبه مذهبی قرار گرفته و باعث شده تا بیش از دایره این عقاید حرکت نکند.

با این پتانسیل پرواز از دایره تنگ مذهب قشری و قشریت مذهبی در شعر اکبری بوضوح نهفته، اما نگرانی از این بابت است که صفای روستایی حاکم بر اشعار شاعر بیهوده در دایره تنگ مذهب خرج شوند و همچنان مخاطب را در حسرت سیر در فضای آزاد اندیشه باقی بگذارند. فضایی که هنر با دست یافتن به آن فضا در حقیقت به ذلت خود دست می‌یابد یعنی روح وحشی و آزاد از قید همه چیز و اینجاست که هنر حقیقی متولد می‌شود و یک اثر ماندگار شاهکار ادبی ـ هنری خلق می‌شود.

جالب است اکبری جز در پاره‌ای موارد برخلاف سپهری که در ساحت سوررئالیسم سیر می‌کرد نگاهی مینی مال‌تر و رئال‌تر به جهان پیرامونش دارد. هر چند رئالیسم او یک رئالیسم پاک و تصفیه شده است و خبری از فضاهای شهری و واقعی که انسان امروز در آن سیر می‌کند، در شعر اکبری نیست. به اعتقاد من این مساله تشکیک اساسی، هم در نگاه ویژه او وارد می‌کند هم در امروزی بودن شعرش. شاعر قابیل... باید تکلیف خود را با دو مساله روشن کند:

۱) رسالت شعری مهم‌تر است یا رسالت اعتقادی؟

۲) واقع‌گرایی نمادین تصفیه شده مهم‌تر است یا توجه به روح وحشی و صادق هنر؟

بگذارید در پایان این ۲ مساله را ساده‌تر طرح کنم. شاعر آیا می‌تواند تکلیف خودش را با عالم مدرن روشن کند؟ تا آن موقع از او پرسید: «من، فقط برای سپیدی شعرت می‌گویم!» یا «من، فقط سپیدی شعرت را گریستم!»

یوسف شیخی