پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا

نشانی های غلط


نشانی های غلط

آیا می توان از فیلمی که از ملی ترین جشنواره کشور سیمرغ بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را گرفته چشم پوشید آیا می توان فیلمی راکه تاکنون پر فروش ترین اکران فصل را در سینماهای کشور داشته ندیده گرفت و از آن صرف نظر کرد اتفاقاً نگارنده بر آنست که «به رنگ ارغوان» را باید دید, آن هم با چشمان کاملا باز و مواجهه ای صریح و منصفانه با آن داشت

آیا می توان از فیلمی که از ملی ترین جشنواره کشور سیمرغ بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را گرفته چشم پوشید؟ آیا می توان فیلمی راکه تاکنون پر فروش ترین اکران فصل را در سینماهای کشور داشته ندیده گرفت و از آن صرف نظر کرد؟ اتفاقاً نگارنده بر آنست که «به رنگ ارغوان» را باید دید، آن هم با چشمان کاملا باز و مواجهه ای صریح و منصفانه با آن داشت. این هم حق ماست و هم نیاز کارگردان و هم خواسته مردم. در این نوشتار جنبه های مختلف فیلم را به ویژه در دو بعد و از دو منظر مهم ساختاری و محتوایی بررسی خواهیم کرد.

● ساختار حرفه ای روایت جذاب و ... دیگر هیچ؟!

فیلم «به رنگ ارغوان» از ساختار و تکنیک قابل توجهی برخوردار است که متناسب با نوع روایتش، گویای تسلط نسبی کارگردان بر داستانی است که قصد روایتش را دارد. اگر از آن نشانه های همیشگی حاتمی کیا در نوع یادآوری های ارزشی که در «به رنگ ارغوان» هم موجود است،بگذریم، فیلم به ویژه به دلیل فیلمبرداری خوبش، توانسته ساختار منتظمی را در عین گرم بودن به مخاطب عرضه کند.

بازی های فیلم همگی قابل توجه و درمورد کاراکتر دختر دانشجو، تحسین برانگیز است و البته حضور حمید فرخ نژاد هم به عنوان کاراکتری که نقش محوری در فیلم دارد نه تنها تداعی گر نقش آفرینی های متعدد این بازیگر در آثار پیشین اش نیست، بلکه یک شخصیت جذاب سینمایی را آفریده است. البته نمی توان ناگفته گذاشت که بخشی از این جذابیت به دلیل نوع شخصیت و ویژگی های خاص کمتر دیده شده در آن است که جلوه این کاراکتر را جذاب تر کرده است. این که یکی از کاراکترهای فیلم در هیئت مامور وزارت اطلاعات، در یک داستان جنایی - عشقی حضور یابد و در مسیر ماموریتش، مبتلا به یک حادثه عاشقانه شود که در ادامه راه او را به سختی و درشتی، گرفتار می سازد.

این پیچش داستانی و تداخل روایی، از دو منظر ماموریتی - امنیتی و عشقی- عاطفی توانسته است در فیلم «به رنگ ارغوان» فضای جذاب و سینما ورزانه ای را برای بیننده فراهم آورد که او را تا پایان داستان درگیر نگه دارد.

فیلم «به رنگ ارغوان» از ارزش های بصری و ساختار قابل قبولی برخوردار است، گرچه این ساختار و ویـژگی های تحسین برانگیز بصری در تلاقی و تداعی با یک فحوا و محتوای فکری خاصی پیوند خورده که البته چالش برانگیز و قابل بحث و بررسی است و حتما انتقاداتی هم بدان وارد است. اما تمرکز بر جنبه های ساختاری مثبت و موفق این فیلم را می شود برای پیشرفت و ارتقای سطح کیفی آثار سینمای ایران، موضوع درخور توجهی دانست.

نکته آنکه این فیلم پس از گذشت ۵سال از زمان ساخته شدنش، همچنان تر و تازه می نماید و بازی ها و میزانسن ها، کماکان گرم و جذاب باقی مانده اند.

فیلم «به رنگ ارغوان» که توانست سیمرغ بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را از جشنواره فیلم فجر دریافت کند، زمینه مناسبی را برای توجه به سطح کیفی سینمای ایران از منظر ساختار و روایت فراهم آورد تا به دقت در یکی از نمونه های قابل قبول سال های اخیر، بتوان بر سنجش این بعد از سینمای ایران و مناسبات جاری و ساری درآن پرداخت.

● پیام های خطرناک یک فیلم خطیر!

تصویری که از نیروهای امنیتی و سربازان گمنام امام زمان (عج) در فیلم «به رنگ ارغوان» به نمایش درآمده است تا چه حد واقعی و منصفانه است؟ در یکی از دیالوگ های اصلی و در لحظات اوج فیلم از کاراکتر معصوم و مظلوم داستان، یعنی «ارغوان کامرانی» دختر زن و مرد منافق فراری می شنویم که خطاب به یکی از ماموران وزارت اطلاعات می گوید: شما با آنها (منافقین) فرقی ندارید. هر دو پدرم را می کشید. با این تفاوت که آنها درجا می کشند و شما با قدری تاخیر!

آیا این دیالوگ که درمتن فیلم و بطن روایت و لحظات اوج داستان، از زبان اصلی ترین و معصوم ترین کاراکتر فیلم که به شدت هم همذات پنداری مخاطب را برمی انگیزد، شنیده می شود را می توان به حساب نوع نگاه و تلقی و خواست و تمایل قلبی فیلمساز برای همان چیزی دانست که او دوست دارد و مخاطب دریابد و احساس کند و بفهمد؟!

چرا در ادامه همین دیالوگ، از آن مامور امنیتی - اطلاعاتی، هیچ گونه واکنش درخور و پاسخ قانع کننده ای داده نمی شود و مخاطب در این بیانیه به دامنه های همان دیالوگ «ارغوان» سپرده و رها می شود؟

از این نوع موقعیت ها و از این شکل فضاسازی ها در فیلم به رنگ ارغوان کم نیست؛ مثلا سکانس های پایانی فیلم که صحنه حضور پدر ارغوان، عضو سابق گروهک منافقین است و نوع درگیری ها و تیراندازی ها و تقابل

تن به تن نیروهای وزارت اطلاعات و منافقین و یک نوع همسانی و همپوشانی که میان آنها وجود دارد، فیلم را در فضا و موقعیتی پیش می برد که عمیقا شک برانگیز و کاملاً زیر علامت سوال های بزرگی است.

چرا کارگردان سعی کرده بدون هیچ گونه تفاوت و خط مرز روشنی، نیروهای شریف وزارت اطلاعات و سربازان گمنام امام زمان (عج الله) را هم ردیف و هم هدف نیروهای منافقین قرار دهد؟ چرا سعی نکرده به روشنی نشان دهد که این دو گروه ابداً وجه اشتراکی ندارند و رهاورد و رهیافت و اهدافشان یکی نیست؟ گروهی درخواست کشور و انقلاب و مردمند و گروه دیگر نه، گروهی با اهدای جان خود، به امنیت این مرز و بوم می اندیشند و گروه دیگر نه.

کارنامه گروهی مملو از رشادت ها و جان فشانی ها و خطرپذیری های حیرت آور و غرورآمیز است و گروه دیگر نه و آن گروه که کارنامه سیاه و چرکین و خونینی دربه خاک و خون کشیدن مردم بی دفاع ایران در سراسر سال های پس از انقلاب دارند و ترورهای ناجوانمردانه و توطئه های مغرضانه شان در تمام سال های پس از انقلاب، خاطره ای رنج آور و دردآفرین و مصیبت بار برای مردم مظلوم ایران پدیده آورده است.

جای این حرف ها در فیلم به رنگ ارغوان و محصول نهایی ابراهیم حاتمی کیا خالی است، چرا؟! آیا کسانی که این فیلم حاصل اندیشه و تلاش آنهاست و کسانی که به آنها بودجه و امکانات برای ساخت پرداخته اند و کسانی که آن را از محاق توقیف در آوردند و کسانی که آنرا به نمایش گذاشتند نباید به این سوال ها جواب دهند، آیا اینها سوال های مهمی نیستند یا اینکه اتفاق دیگری افتاده است؟!

کامیار تشخص