پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

خسران آدمی


خسران آدمی

درمقاله حاضر نویسنده با اشاره به اینکه آدمی ماهیتی بی شکل و یا لابشرط دارد و دائما درحال تحول و تبدل است ازخسران انسانهایی سخن می گوید که در نوعی جهل مرکب قرار دارند

آنان اشکالی را در زندگی برای خود پدید می آورند که به گمان خود زیباست اما در حقیقت عین شر و بدی است.

در این مقاله درباره زیانکاری اینگونه انسانها سخن به میان آمده که با هم آن را از نظر می گذرانیم.

▪ ظرفیتهای بی پایان انسان

در آیات قرآنی ماهیت انسانی به گونه ای بیان شده است که می توان از آن به ماهیت لابشرطی یاد کرد.

براساس قاعده معروفی با عنوان «لابشرط یجتمع مع الف شرط» هر امر لابشرطی قابلیت جمع شدن با هزاران بلکه بی نهایت شرط را دارا می باشد، چنین ماهیتی همواره از قابلیت جمع شدن با امور دیگر را دارا می باشد و هرگز نمی توان بدان شکل ثابت و صورت پایداری بخشید.

استاد کامل و معلم واصل حسن زاده آملی براین نکته تاکید داشتند که آدمی موجودی بسیار قابل انعطاف و شکل گیری است و ازآن جایی که از پست ترین عناصر و منفعل ترین آنها ایجادشده است، از این قابلیت برخوردار است که همه مراتب تا بی نهایت مطلق را طی کند و هیچ موقفی از مواقف و یا مرتبه ای از مراتب به عنوان حدیقف او مطرح نمی شود و جایی نیست که در آن حد و اندازه از وی بخواهند تا در آن جا بماند و ازآن تجاوز و تعدی کند.

قرآن این معنا را با عبارت انسان موجودی ظلوم و جهولا است (احزاب آیه ۷۲) بیان کرده تا علت پذیرش ولایت و خلافت ازسوی انسان را تعلیل و تبیین کند. ویژگی زیاده خواهی که در واژه ظلوم، خود را نشان می دهد، بیانگر این نکته است که آدمی را توان و ظرفیت بالا برای پذیرش همه مراتب تا بی نهایت برخوردار می باشد و هرگز در حدی و مرزی توقف نمی کند.

بر این اساس آدمی موجودی است که می توان از ماهیت بی شکلی و یا بی ماهیت لابشرطی یاد کرد که در هر مرتبه به شکلی در می آید ولی این شکل برای او ثابت نیست و همواره در حالت تحول و تغییر و تبدیل است.

▪ تبدل حالات انسانی و صورت گیری های جدید

درعرفان اسلامی مولوی بلخی این را به گونه تبدل حالت و مقامات بیان کرده است تا اعلام کند که آدمی چگونه از خاک تا افلاک و برتر از آن، پران می شود و آن چه در وهم نیاید آن می شود. براین اساس هرگز سخن از شکل و ماهیت واحد و یگانه ای برای انسان نیست و انسان ها همواره درحال شدن و لبس بعد لبس و پوششی جدید بر پوشش قدیم می باشد.

از جمادی مردم و نامی شدم

وزنما مردم، به حیوان بر زدم

مردم از حیوانی و انسانی شدم

پس چه ترسم؟ کی ز مردن کم شدم؟

حمله دیگر بمیرم از بشر

تا بر آرم از ملایک بال و پر

بار دیگر از ملک قربان شوم

آن چه اندر وهم ناید، آن شوم

پس عدم گردم، عدم، چون ارغنون

گویدم «انا الیه الراجعون»

این مطلب در عرفان سرخپوستی به عنوان مقام «بی شکلی انسان» مطرح شده است و آدمی را به گونه ای به تصویر می کشد که گویا او در همان حال که دارای شکلی است، در عین حال نیز شکل خویش را از دست می دهد و تغییر شکل می دهد.

در فرهنگ هندی نیز مساله تناسخ را می بایست به این گونه حل کرد وگرنه مفهومی که برخی ها از تناسخ هندی بیان می کنند نمی تواند براساس منطق و حقایق دنیوی و دینی درست آید مگر آن که تناسخ را ناظر به عوامل دیگر و دنیاهای دیگر بدانیم که می تواند معنای درستی پیدا کند. به این معنی که آدمی در حال شدن های متوالی و پیاپی خویش در این دنیا و دنیاهای دیگری است که پس از این خواهد آمد. در این تبدیل و تغییر دنیاها نیز ماهیت و اشکال آدمی تغییر می کند و به شکل های مختلف خود را نشان می دهد. قرآن از این تغییر و تحول دنیاها به «یوم تبدل الارض غیرالارض و السموات؛ روزی که زمین و آسمان به غیر این زمین و آسمان تبدیل می شود (ابراهیم آیه ۴۸) تعبیر می کند.

در این تحولات و تبدلات است که آدمی براساس آن چیزی خودنمایی می کند که خود را ساخته است. گاه شتر، گاو و پلنگ می شود و گاه دیگر وحوشی دیگر می گردد که بیان همان آیه است که می فرماید: اذا الوحوش حشرت؛ هنگامی که آدمیان جانور شده و ماهیت تغییر یافته محشور می گردند.(تکویر آیه ۵)

براین اساس می توان تعبیر دیگری از اصالت وجود به دست داد و گفت که آن چه در آدمی اصالت دارد، وجود و هستی اوست و آدمی را ماهیتی یگانه نیست؛ زیرا ماهیت آدمی همواره در حال شدن است و در نهایت بی شکلی و بی صورتی است. اگر صورت ابتدایی برای انسان است همین صورت ظاهری است که در کمال اعتدال و تسویه و استوا آفریده شده است (انفطار آیه ۷) و میان دو دسته از خیر و شر و الهامات آن (شمس آیات ۱ تا ۸) قرار گرفته است و خداوند به همین شکل و صورت ابتدایی آدمی که در کمال استوا و اعتدال است، بر خود آفرین و دورود فرستاده است (مومنون آیه ۱۴ و نیز غافر آیه ۶۴) و آن را بهترین شکل و صورت برای هر موجود با کامل دانسته است.

▪ شدن های پیاپی

از آن جایی که آدمی همواره در مقام شدن است و آن چه در آدمی اصالت دارد اصل قابلیت های شدنی و تحول و تبدل دایمی اوست، ماهیت آدمی امری موهوم و خیالی جلوه می کند؛ زیرا هیچ شکل و صورت و ماهیتی برای آدمی دایمی و ثابت نیست.

بر این اساس قرآن همواره از خسران آدمی سخن به میان می آورد و بر این نکته تاکید می کند که آدمی به گونه ای آفریده شده که می بایست در فرآیند زندگی خویش در دنیا از سرمایه وجودی خود بهره گیرد و شدنی کمالی را تجربه کند وگرنه با از دست دادن هر فرصت و زمانی دیگر نمی تواند خود را بسازد و کمالی را تجربه و شکلی زیبا را بیازماید.

اگر در این فرآیند شدن نتواند در مسیر کمالی صراط مستقیم و صراط عزیز حمید حرکت کند و شکل های کمالی و صورت های عالی و زیبا را تجربه کند، خسران و زیان می کند. براین اساس در سوره عصر از زیان همه انسان ها به عنوان اصلی کلی یاد می کند؛ زیرا سرمایه های وجودی بسیاری در سرشت آدمی به ودیعت نهاده شده است که با شدن های پیاپی می تواند آن را به خیر و یا شر تبدیل کند. با این همه بیش تر مردم در مسیر خسران می روند و سرمایه وجودی خویش را از دست می دهند بی آن که کمالی را تجربه و صورت کمالی را تحقق بخشند.

▪ زیانکارترین مردمان

در این میان کسانی نیز از نظر قرآن زیانکارترین انسانها هستند. آنان نه تنها از سرمایه وجودی خویش زیان می کنند، بلکه اعمال و صورتی را شکل می بخشند ولی آن را به نابودی می کشند.

این افراد از نظر قرآن کسانی اند که در نوعی از جهل مرکب قرار دارند. اشکال و صورت هایی را در زندگی برای خود پدید می آورند که به گمان خود آنان زیباست، ولی در حقیقت امری زشت و شر است و به سبب آن که از فطرت الهی خود جدا و دورافتاده اند، رفتارهای خویش را پاک و پاکیزه و نیک می پندارند و آن را زیبا می دانند در حالی که در رستاخیز اعمال، روشن می شود که خود را فریفته اند.

اینان به جهت آن که رفتارها و صورت های خویش را کمالی می یابند، حاضر به تغییر رویه نیستند و در همان مسیر ضدکمالی، صورت هایی را برای خود ایجاد می کنند که جز زشتی و پلیدی نیست. این صورت ها و اشکال همان چیزی است که در حقیقت، شاکله وجودی و شخصیت آنان می باشد.

از نظر قرآن این دسته از انسان ها که به گونه ای رفتار می کنند که به نظر خویش شخصیت کاملی هستند، از همه مردمان زیانکارترند. آیه ۵ سوره نمل این افراد را به سبب آن که در اندیشه صورت سازی برای دنیا هستند و باوری به قیامت ندارند، سرزنش می کند که چگونه حاضر می شوند صورتی را بسازند که هیچ سودی برای آنان ندارد و کاری را که انباشته از زشتی است، زیبا می دانند. از این گروه هم چنین کسانی هستند که به مکر و کید رو می آورند و می خواهند تا خداوند را دور بزنند. این افراد کسانی اند که زیانکارترین مردمان شمرده شده اند (انبیا آیه ۷۰) زیرا آنان خود فریب می دهند و گمان می کنند که خداوند را فریفته اند.

آیه ۱۰۳ سوره کهف درباره نوع نگرش آنان توضیح می دهد و بیان می دارد که ایشان رفتارهای زشت و ناپسند خویش را زیبا و نیک می شمارند و همین جهل مرکب است که آنان را از حقیقت، بسیار دور می سازد و امکان بازگشت و توبه را از آنها می گیرد. همین مسئله خودفریبی و ماندن در جهل مرکب است که از نظر قرآن آنان را زیانکارترین مردمان قرار می دهد.

بسیاری از مردم در زندگی روزمره خویش گرفتار این جهل مرکب هستند. به عنوان نمونه افرادی را می توان حتی در میان به ظاهر مومنان یافت که اعمال و رفتاری را انجام می دهند که به نظر خودشان بهترین اعمال و پسندیده ترین آن هاست، ولی در واقع جز زشتی و تباهی برای خود و رنج و دردسر برای دیگران نیست.

بارها کسانی را دیده اید که مجالس عزایی برای امامان(ع) برپا می کنند و پس از پایان مجلس به ویژه مجالس زنانه به عیب جویی دیگران می پردازند، درحالی که این رفتار خویش را درست می شمارند و به پند و اندرز دیگران گوش نمی دهند.

کسانی را نیز دیده اید که دستجات عزاداری راه می اندازند و درپی میتی به تشییع جنازه می روند ولی خیابانی را بند می آورند یا در کنار بیمارستان ها به سنج می کوبند و در کرنا می دمند و بر طبل هوای نفس خویش می کوبند و این اعمال را برای رضای خدا و خشنودی اهل بیت عصمت و طهارت انجام می دهند. در نیمه های شب بی توجه به همسایگان برنامه مذهبی دارند و موجبات اذیت و آزار همسایگان را فراهم می آورند.

کسانی نیز هستند که دعای ندبه خویش را برای نمایش به مساجد دیگر، راه می اندازند و هیاهوی آن بیش از آموزش دین برای از میدان بدر کردن دیگران است. از آیت الله مجتهدی و دیگران بسیار شنیده ایم که برخی برای روکم کردن دستجات دیگر هنگامی که به هم می رسند بر ابزار موسیقایی خویش بیش تر می کوبند و یا می دمند و گریه و شیون فراتر می دارند تا صدای دسته دیگر خفه شود.

حبط عمل

از این دسته اعمال بسیار است که افراد به ظاهر برای خدا و خشنودی او انجام می دهند ولی در عمل چیزی جز ریا نیست. اینان گمان می کنند که کاری خوب انجام می دهند ولی این کارها تنها احباط اعمال خیر و نیک است.

قرآن در بسیاری از آیات از منت گذاری پس از احسان و انفاق بر حذر می دارد؛ زیرا این گونه اعمال موجب می شود تا نیکی تباه شود.

احباط از ماده «حبط» و در اصل به معنای فاسد کردن و هدر دادن است (المصباح المنیر) و در اصطلاح انجام عمل به گونه ای است که بر خلاف وجه استحقاق ثواب باشد. برخی گفته اند مراد از احباط این است که شخص براثر اعمال نیک، مستحق ثواب شده و لکن ثواب اعمال او براثر اعمال ناپسند وی از بین می رود. (مجمع البیان، ج ۱-۲، ص ۵۵۲؛ التبیان، ج ۲، ص .۲۰۸)؛ بنابراین شخص به گونه ای عمل می کند که از همان آغاز بهره ای از ثواب کار خویش نمی برد؛ زیرا شخصی که منت می گذارد و یا برای روکم کنی، مجالس عزاداری به شکل خاص برگزار می کند، از همان اول به ترکستان رفته و راه به کعبه مقصود نبرده است. او اصولا احسان و کار نیکی انجام نداده است و باطن و شاکله اصلی کارش مشکل دارد. خداوند درآیه ۲۶۴سوره بقره منت گذاری و آزاررسانی را عامل احباط عمل می شمارد. این ها تنها مشتی از خروار است که ما در زندگی روزانه خویش به عنوان احسان و نیکی انجام می دهیم، درحالی که چیزی جز خسران نیست؛ زیرا هم از سرمایه از دست می دهیم و هم سودی نبرده ایم. کسی که ساعت ها وقت خویش را درمجالس دینی می گذراند و یا پول های هنگفتی را هزینه می کند، ولی بی توجه به آخرت و قیامت و نظارت مستقیم الهی است، درحقیقت جز تباهی سرمایه وجودی و مالی خویش، کاری نکرده است.

رفتار این عده همانند دختران و زنانی است که با در آوردن موهای خویش و یا نمایش برخی از اعضای بدن می کوشند تا زیبایی خویش را نشان دهند و خود را نیک و زیبا بنمایانند. درحالی که این نمایش، خود فراری دهنده است. زیرا بسیاری از افرادی که با این وضعیت مواجه می شوند، حاضر نیستند با چنین زنانی تشکیل خانواده دهند و به نظر ایشان فردی مناسب برای زندگی نیستند. هرچند که اوباش و اراذل مانند مگسی دور و بر ایشان جمع می شوند ولی همان اوباش و اراذل نیز حاضر نیستند که با این زنان و دختران، زندگی مشترکی داشته باشند.

استاد حسن زاده آملی در درس خویش می فرمود که حتی دزدان در میان خویش دنبال امین می گردند. این بدان معناست که کسانی که رفتاری نادرست دارند و گمان می کنند که بهترین اعمال و رفتار را درپیش گرفته اند، انسان های زیانکاری هستند که نمی توانند به مقصد برسند و خودنمایی کنند و هم چنین سرمایه وجود و مالی خویش را از دست می دهند.

از نظر قرآن انسان هایی که از نفس و جان خویش برای نابودی و مقابله با دین حق، سرمایه گذاری می کنند و حق را نمی پذیرند و با آن مبارزه می کنند، از جهت آن که از سرمایه وجودی خویش برای مبارزه با حق و کمال بهره می برند، زیانکارترین مردم هستند؛ زیرا هم حق را نمی یابند و از سرمایه وجودی خویش زیان می کنند و هم آن که دراین مبارزه چیزهای بیش تری را نیز از دست می دهند. بنابر این چنین کسانی زیانکارترین مردمان هستند. (هود آیه ۲۲)

به هرحال کسانی که به جای راه کمال راه مخالفت با آن را انتخاب می کنند و فرصت های شدن کمالی را از دست می دهند و یا به مبارزه با آن می پردازند، انسان هایی هستند که در نهایت می بایست آنان را زیانکارترین انسان برشمرد.

ناصر رحمانی زاده