جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ذهنِ در بند


ذهنِ در بند

جیمز مك تیگ گفته است كه قبل از ساختنِ ك مثل كین خواهی, چند فیلمِ مُهمِ تاریخِ سینما را یك بارِ دیگر مرور كرده است مثلاً «نبرد الجزیره», ساخته «جیلو پونته كورو» را, یا «پرتقالِ كوكی» ساخته «استنلی كوبریك» را خب, پیدا كردن شباهت بین این دو فیلم, البته آنقدرها هم سخت نیست, اما در حالتِ عادی, كم تر كسی چنین فیلم هایی را كنارِ هم می نشاند مك تیگ می گوید «برداشتِ من از ك مثل كین خواهی این بود كه هر دولتی باید هوای مردم را داشته باشد, وگرنه راه به جایی نمی برد

این همه رنج و غم از خویشتنم باید دید

تا چرا طبع و دل ام مایه هر ذهن و ذكاست (مسعود سعد سلمان)

هنوز معلوم نیست واقعاً چه كسی به آنها خبر داده بود. حتی خودِ «گای فاكس» سربازِ انگلیسی، هم از دیدن آنها تعجب كرد. وقتی مجبورش كردند كه از زیرِ عمارتِ پارلمانِ انگلستان بیرون بیاید، دیدند كه ۳۶ بُشكه باروت همراهش داشته است. بُشكه ها را زیرِ انبوهی از آهن و چوب مخفی كرده بود. قرار نبود كسی از كارِ او باخبر شود. گای فاكس تصمیم گرفت لب از لب وا نكند. اما شكنجه هایی كه نصیبش شد، سخت تر از آن بود كه طاقت بیاورد.

بنابراین، اعتراف كرد كه می خواسته پارلمان را درست در روزی كه جیمز اوّل افتتاحش می كند، دود كند و به هوا بفرستد. این كاتولیك ناراضی می خواست بریتانیا را تا حد مُمكن ناامن كند. اگر كشور ناامن می شد، مُمكن بود كه جیمز از سلطنت كناره گیری كند و شاهی به حكومت برسد كه به كاتولیك ها بیش از این احترام بگذارد. قرار نبود كسی از كارِ او باخبر شود. اما همه چیز لو رفت. یكی از نماینده های پارلمان، لُردی كاتولیك بود. در نامه ای بدونِ امضا كه به دستش رسیده بود، از او خواسته بودند كه در جلسه افتتاحیه حاضر نشود. یعنی همین نامه دل سوزانه همه چیز را به هم ریخت؟ یعنی یك كاتولیك به كاتولیكی دیگر خیانت كرد؟ بعد از اعتراف های گای فاكس و دستگیری هم دست هایش، آنها را در روز پنجم نوامبر ۱۶۰۵ میلادی، اعدام كردند. پنجم نوامبر، سال ها است كه به «روزِ فاكس» مشهور است و دسته ای از انگلیسی ها، در این روز خوش می گذرانند و از اینكه توطئه فاكس نقش برِ آب شده است، شادی می كنند. عروسك هایی شبیه او را آتش می زنند و نقابی شبیه چهره او را به صورت می زنند. درست است كه گای فاكس را ۴۰۱ سال پیش اعدام كرده اند، اما سالی یك بار، حضورش را به مردم آن كشور (و همین طور نمایندگانِ پارلمان و خاندانِ سلطنتی) اعلام می كند.

● محافظه كاری مارگارت تاچر

داستانی كه در خط های بالا خواندید، یكی از چند ایده ای بود كه نویسنده های رُمانِ گرافیكی «ك مثل كین خواهی» در ذهن داشتند. داستانِ واقعی گای فاكس این امكان را به آنها می داد فاكسی دیگر خلق كنند و درباره آینده ای كه نمی توان از آن گریخت، هشدار بدهند. نسخه اولیه داستان، در ،۱۹۸۱ در یكی از مجله های كامیك منتشر شد، اما وقتی مجله به دلایلی تعطیل شد، داستان ك مثل كین خواهی، هنوز تمام نشده بود. هشت سال بعد، نسخه كامل داستان، در قالبِ كتاب به بازار عرضه شد. ك مثل كین خواهی، یك جور واكنش بود نسبت به دولت «مارگارت تاچر» نخست وزیرِ وقتِ انگلستان.

روشی كه او برای اداره دولت انتخاب كرده بود، به مذاق خیلی از انگلیسی ها خوش نمی آمد و نویسنده های ك مثل كین خواهی هم به این فكر افتادند كه می شود آن دولت را در داستان به دولتی فاشیستی/ پلیسی تبدیل كرد. وقتی از «دیوید لوید» یكی از دو نویسنده ك مثل كین خواهی پرسیدند كه اگر بخواهد چكیده ای از داستانش را برای كسی تعریف كند چه می گوید، جواب داد كه «تعریف كردن یك چكیده، یعنی قبولِ این حقیقت كه داستان چیزهای اضافه ای دارد و این اضافه ها را می شود حذف كرد. اما این طوری فكر نمی كنم.» در عوض، لوید ترجیح داد به مایه سیاسی این رُمانِ گرافیكی اشاره كند. «خیلی ساده است.

هر آدمی حق دارد از فردیتِ خودش دفاع كند. هیچ كسی، حتی دولت، حق ندارد او را از خواسته اش منصرف كند.» لوید درباره گای فاكس و نسبتش با ك مثل كین خواهی می گوید: «نسبت روشن و واضحی است. ما فكر كردیم كه او را می توانیم یكی از پیشگامانِ هرج و مرج طلبی در تاریخ بدانیم. بعد وقتی به كتاب های تاریخ مُراجعه كردیم، دیدیم كه اشتباه نكرده ایم. این مراسم های پُرشورِ پنجم نوامبر، اثرش را روی ما گذاشته بود.» علاوه بر این، لوید از چیزهایی حرف می زند كه بحث های روز هستند. «درست است كه بعد از ۱۱ سپتامبر آمریكایی ها به فكر تروریسم افتادند، اما قبل از اینها به این قضیه فكر كرده بودیم. هیچ چیز به اندازه تروریسم خطرناك نیست. در عین حال، این سئوال هم مطرح است كه آیا می توان هر حركت و اقدامی را تروریستی نامید؟ ما در دوره ای زندگی می كنیم كه همه مباحث مخلوط شده اند و كمتر كسی به فكر این چیزها است. تكلیف خیلی چیزها را باید روشن كرد.»

● هدیه ای برای یك دوست

«اندی واچوفسكی» و «لری واچوفسكی» برادرهای بااستعدادی هستند. حتی فكرش را هم نكنید كه آنها سه گانه ماتریكس را فقط محض تفریح، یا خوش آمدنِ دلِ خودشان ساخته اند. آنها كامیك بوك ها و رُمان های گرافیكی را دوست دارند و فكر می كنند مهمترینِ مسائلِ بشری را می توان از دلِ همین كتاب ها بیرون كشید. حق با آنها است؟ شاید. خیلی های دیگر هم هستند كه روی این كتاب های به ظاهر بی اهمیت، حسابِ ویژه ای باز كرده اند و در اهمیت شان مقاله ها و رساله های عظیمی نوشته اند. برادران واچوفسكی می خواستند ك مثل كین خواهی را خودشان به فیلم تبدیل كنند. این، یكی از محبوب ترین كتاب هایشان بود. اما ماتریكس ها همه وقت شان را گرفته بود و بعید می دانستند كه به این زودی ها هوسِ ساختنِ فیلمی دیگر (در حد و اندازه سه گانه ماتریكس) به سرشان بزند. این بود كه در یك اقدامِ كاملاً دوستانه، فیلمنامه ای را كه خودشان از روی ك مثل كین خواهی نوشته بودند، در اختیارِ «جیمز مك تیگ» گذاشتند كه در ساخت ماتریكس ها دستیار آنها بود.

● ۲۰۲۰: انگلستان زیر سایه فاشیسم

جیمز مك تیگ گفته است كه قبل از ساختنِ ك مثل كین خواهی، چند فیلمِ مُهمِ تاریخِ سینما را یك بارِ دیگر مرور كرده است؛ مثلاً «نبرد الجزیره»، ساخته «جیلو پونته كورو» را، یا «پرتقالِ كوكی» ساخته «استنلی كوبریك» را. خب، پیدا كردن شباهت بین این دو فیلم، البته آنقدرها هم سخت نیست، اما در حالتِ عادی، كم تر كسی چنین فیلم هایی را كنارِ هم می نشاند. مك تیگ می گوید «برداشتِ من از ك مثل كین خواهی این بود كه هر دولتی باید هوای مردم را داشته باشد، وگرنه راه به جایی نمی برد.

من در هر دوی فیلم ها (نبرد الجزیره و پرتقالِ كوكی) هم چنین مفهومی را می بینم. در فیلمی هم كه من از روی ك مثل كین خواهی ساخته ام، چنین چیزی هست. این جا شما با انگلستانی روبه رو هستید كه زیر سایه فاشیسم است. فاشیسم اروپایی، خطرناك ترین ویروسی است كه در عالم سیاست پیدا می شود. من سیاستمدار نیستم، این را به عنوان آدمی معمولی می گویم.» نسخه اولیه فیلمنامه برادران واچوفسكی، دقیقاً از روی كتابِ ك مثل كین خواهی نوشته بود، واو به واوِ داستان را به فیلمنامه تبدیل كرده بودند.

اما زمانی كه مك تیگ هدیه دوستانش را با جان و دل پذیرفت، قرار شد تغییراتی در متن بدهند. زمان اصلی داستان، به سالِ ۲۰۲۰ منتقل شد، یعنی به ۱۴ سال بعد. و بازگشت های زمانی (فلش بك ها) هم در دهه ۱۹۹۰ اتفاق می افتند. «این طوری همه چیز واقعی تر به نظر می رسد، حتی ترسناك تر. چون فكر می كنید كه فاصله زمانی زیادی تا سال ۲۰۲۰ ندارید. مثل همه آدم هایی كه وقتی رُمانِ ۱۹۸۴ (نوشته مشهور جورج اُرول) را می خواندند، رعشه به اندام شان می افتاد و به این فكر می كردند كه نكند واقعاً در ،۱۹۸۴ چنین مصائبی به جانِ آدم ها بیفتد؟» برادران واچوفسكی بنا به خواسته مك تیگ، تغییرهای دیگری هم در داستان فیلم دادند. «از آنها خواستم كه فكری برای پُر و پیمان بودنِ داستان بكنند.

ك مثل كین خواهی، روی كاغذ با فیلم تفاوت هایی دارد. آن قدر شخصیت در رُمان هست كه فكر می كنید خدایا چه نابغه هایی آن را نوشته اند. اما اگر قرار بود همه آنها را در فیلم هم بیاوریم، مجبور بودیم زمانِ فیلم را سه برابر كنیم. از برادران واچوفسكی خواستم تا جایی كه ممكن است، شخصیت هایی را كه شباهت هایی به هم دارند، در هم مخلوط كنند. اگر هم نشد حذف شان كنند. بین همه فیلم ها و كتاب ها تفاوت هایی هست. هیچ اقتباسی نمی تواند عینِ كتاب باشد. اگر چنین باشد، فیلم خوبی نیست.»

● آنچه شما خواسته اید

ك مثل كین خواهی، یك فیلمِ معمولی نیست. سر و شكلِ فیلم های معمولی را ندارد. داستانِ جذابی دارد، ولی ممكن است حوصله بعضی را سر ببرد. اما همه اینها دلیلِ خوبی برای دوست نداشتنِ فیلم نیستند، چون ك مثل كین خواهی، یكی از دیدنی ترین (اگر نگوییم بهترین) اقتباس هایی است كه از یك رُمانِ گرافیكی شده است. مهم ترین نكته ای كه در طولِ تماشای فیلم نباید از آن غافل شد، تركیبِ درستِ سیاست و تحرك (اكشن) است، چیزی كه كمتر درست از آب درمی آید. اما اینجا، با نمونه ای واقعاً كم یاب روبه رو شده ایم. شخصیتِ «و» (یا به فارسی: ك)، آدمی عجیب و غریب است. می خواهد به سنّتِ گای فاكس، پارلمانِ انگلستان را به هوا بفرستد و برای شروع، ساختمانِ دادگستری را منفجر می كند و با موسیقی های كلاسیك، بالا و پایین می پرد. هدفِ «و»، این است كه حكومت خودكامه ای را كه در انگلستان به قدرت رسیده، بركنار كند. یكی از شعارهای این هرج و مرج طلب این است: آزادی؛ برای همه.

● ذهنِ در بند

«چسلاو میلوش» شاعرِ مشهوری است. اهل لهستان است و بیست و شش سال پیش، برنده جایزه نوبلِ ادبی شد. میلوش كتابی دارد به نامِ «ذهنِ در بند»، كه اساساً درباره توتالیتاریسم (خودكامگی) است. ذهنِ در بند، متأسفانه، تمام و كمال به فارسی ترجمه نشده است، اما چند فصل ابتدایی آن را «دكتر عباس میلانی» به فارسی برگردانده و در «چند گفتار درباره توتالیتاریسم» (نشرِ اختران، ۱۳۸۱) منتشر كرده است. میلوش در تكه ای از این كتاب می نویسد: «آمریكایی هایی كه به سرشت قوانین خود واقف اند، دموكراسی را به قایق غریبی تشبیه می كنند كه در آن هركسی، به سویی پارو می زند. نابسامانی و سوءاستفاده متقابل فراوان است. هماهنگ كردن مردم هم كارِ دشواری است.

در قیاس با چنین قایقی، كشتی تندرو توتالیتر، كه پاروزنان، به سرعت پیش می تازد، شكست ناپذیر جلوه می كند. امّا گاه كشتی توتالیتر، به سنگی می خورد و به گِل می نشیند، و قایق دموكراسی، از كنارِ همان سنگ، آرام پیش می راند.» (چند گفتار…، صفحه ۹۳) جیمز مك تیگ كارگردان فیلمِ ك مثل كین خواهی هم در یكی از مصاحبه هایش گفته است كه «مسئله مهم این است كه گاهی از دلِ حكومت های دموكرات، آدم هایی بیرون بیایند كه به توتالیتاریسم علاقه دارند. در مقابل آنها چگونه باید ایستاد؟ آیا راهِ حلّ درست و اساسی، هرج و مرج طلبی (آنارشیسم) است؟ روزی كه كارگردانی این پروژه را قبول كردم، از دو استاد علوم سیاسی هاروارد تقاضای ملاقات كردم. در آن دیدارها خلاصه داستان را برای شان تعریف كردم و از آنها خواستم كه به لحاظ سیاسی، ماجرا را برایم روشن كنند. در واقع، اگر كمك آنها نبود، شاید به نتیجه نمی رسیدم.»

محسن آزرم


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.