پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

در ستایش صنعتی شدن


در ستایش صنعتی شدن

دلیل فراز و نشیب های سینمای ایران چیست

مشکل جدی‌تر از عوامل فنی یا اجرایی است. مشکل از جایی است که قرار است تصمیم‌گیری‌ها را انجام دهیم. مشکل ‌از تهیه‌کننده‌هاست که آن هم ناشی از نبود ساختار سینمایی منسجم در ایران است.

۱) در طول این یک ماه، افراد مختلفی از جنبه‌های مختلف به جشنواره سی‌ام فجر پرداخته‌اند و درباره آن صحبت کرده‌اند. نکته مشترکی که در اکثر تحلیل‌ها از جشنواره سی‌ام به‌چشم می‌خورد، این بود که جشنواره امسال هر چند از برخی جهات گام‌هایی رو به جلو برداشته بود‌ (بخصوص از لحاظ نظم برگزاری)، اما از نظر کیفیت فیلم‌ها یکی از ضعیف‌ترین دوره‌های تاریخ سه‌دهه‌ای جشنواره فجر بود. این در حالی است که سال گذشته، اکثر سلیقه‌ها فیلمی را در جشنواره داشتند که بتوانند آن را عاشقانه دوست داشته باشند. اگر یک سال دیگر به عقب برگردیم، می‌بینیم که جشنواره بیست و هشتم هم مثل جشنواره امسال (و شاید حتی عقب‌تر از امسال)، جشنواره‌ای خالی از فیلم‌های شاخص بود. سوال اصلی این است که چه عاملی باعث می‌شود که کیفیت کلی یک سال سینمای ایران، تا این حد با سال قبل و بعدش متفاوت باشد؟ چرا سال گذشته چهار، پنج فیلم در جشنواره حضور داشتند که طرفداران پرو پا قرص و عشاق سینه‌چاک خودشان را داشتند، اما امسال حتی یک فیلم نتوانست چنین وضعیتی را پیدا کند؟

۲) بحث غالب این سال‌های سینمای ایران به فیلمنامه‌نویسی برمی‌گردد. این که ما به اندازه کافی کارگردان، بازیگر و عوامل فنی خوب در اختیار داریم. این که از نظر امکانات هم آن قدر عقب نیستیم که به تماشای ۳ – ۴ فیلم خوب در سال راضی باشیم. این که مشکل اصلی از فیلمنامه‌نویسان ماست که توانایی پرداخت یک درام درست و حسابی و تاثیرگذار را ندارند. اگر قرار باشد حواشی تولید یک فیلم سینمایی را فراموش و فقط به نتیجه اثر نگاه کنیم، این حرف درست به نظر می‌رسد اما وقتی می‌بینیم کیفیت کلی سینمای ایران تابع هیچ قانون از پیش تعیین شده‌ای نیست و منحنی حرکت سینمای ایران، روند عجیب و غریبی را طی می‌کند که حتی سینوسی هم نیست، تنها نتیجه‌ای که می‌توانیم بگیریم این است که مشکل جدی‌تر از عوامل فنی یا اجرایی است. مشکل از جایی است که قرار است تصمیم‌گیری‌ها را انجام دهیم. البته که فیلمنامه‌های آثار ایرانی معمولا از مشکلات زیادی رنج می‌برند و کمتر فیلم ایرانی را می‌بینیم که فیلمنامه آن بتواند با اجزای دیگرش رقابت کند. اما درد اصلی و اساسی سینمای ایران، مشکل فیلمنامه نیست. مشکل از جایی دیگر نشأت می‌گیرد: ‌از تهیه‌کننده‌ها که این مشکل هم ناشی از نبود ساختار سینمایی منسجم در ایران است و دلیل بی‌توجهی به ساختار سینما هم مشخص است. سینمای ایران هیچ‌گاه یک سینمای صنعتی و وابسته به درخواست مردم نبوده است. بدون تعارف بازگشت سرمایه برای تهیه‌کنندگان چند درصد از فیلم‌های ایرانی اهمیت دارد؟ قطعا جواب، هر چه که باشد، درصد کمی از کل فیلم‌های سینمای ایران را شامل می‌شود. زمانی که سرمایه خیلی از فیلم‌های سینمایی از نهادهایی تهیه می‌شود که اهدافشان نه سینمایی است و نه اقتصادی، نتیجه همین می‌شود.

۳) سینمای هالیوود برای مثال از همان ابتدای راه با تشکیل کمپانی‌های فیلمسازی بود که شروع به کار کرد. ساختار کمپانی‌های سینمایی در طول این سال‌ها دچار تغییرات فراوانی شده است. اما در تمام طول این سال‌ها حیطه وظایف هر کدام از افراد در این کمپانی‌ها مشخص بوده است. نقش تهیه‌کنندگان در شکل‌گیری اکثر شاهکارهای تاریخ سینمای آمریکا غیر قابل انکار است. خیلی از کارگردانانی که از این شکایت می‌کردند که تهیه‌کننده‌ها به آن اجازه نمی‌دهند که کار خودشان را بکنند و فیلمشان را بسازند، زمانی که این فرصت را به دست آوردند که به‌طور مستقل کار کنند، نتوانستند موفقیت‌های سابقشان را تکرار کنند. (فقط به عنوان یک مثال، دو قسمت اول پدرخوانده را با فیلم‌هایی مقایسه کنید که کاپولا در دهه ۸۰ برای کمپانی خودش، زئوتروپ، ساخت). همه به این خاطر است که اگر هر فردی در جایگاهی قرار داشته باشد که تخصصش را دارد، کارها خیلی بهتر پیش می‌روند. چنین سیستمی، طبیعتا نقاط ضعف خودش را هم دارد. کارگردانان مهمی بودند که به خاطر مشکلاتی که با استودیوها پیدا کردند، نتوانستند به جایگاهی برسند که از آن‌ها انتظار داشتیم. ولی در عین حال سینمای مستقل، جایی است که چنین کارگردانانی در صورت تطبیق پیدا کردن با شرایط آن، می‌توانند کار خود را ادامه دهند. طبیعتا آزادی عمل کارگردان (و عوامل اجرایی دیگر) در پروژه‌های مستقل بسیار بیشتر است و این برای خیلی از سینماگران فرصت مغتنمی است تا توانایی‌های خود را اثبات کنند. در سال‌های اخیر دیده‌ایم که فیلم‌های بسیار خوبی از دل سینمای مستقل به‌وجود می‌آیند. بنابراین با یک سیستم سینمایی سر و کار داریم که در آن کارگردان حق انتخاب دارد. می‌تواند در خدمت استودیو باشد و کار خودش را به خوبی انجام دهد و می‌تواند در قالب یک اثر مستقل، با آزادی عمل بیشتری کار خود را انجام دهد. درست است که در صورت ناکامی کارگردان، فرصت‌های او محدودتر می‌شوند، اما در نهایت به‌نظر می‌رسد معامله منصفانه‌ای است.

حال کافی است این وضعیت را با شرایطی که در ایران وجود دارد، مقایسه کنید. فیلمنامه‌نویس هنگام نگارش فیلمنامه باید حواسش به خیلی از مسائل غیرسینمایی باشد، برخی از تهیه‌کنندگان به خود اجازه می‌دهند در هر مرحله‌ای از تولید فیلم دخالت کنند و خیلی از کارگردانان در صورت تمایل می‌توانند بدون توجه به تجارب و حیطه تثبیت شده توانایی‌شان، هر فیلمنامه‌ای را با هر بودجه‌ای بسازند. به همه این‌ها اضافه کنید مشکلات غیرسینمایی را که در بسیاری از موارد باعث تغییر خیلی از معادلات در ساخت یک فیلم سینمایی می‌شوند. گاهی جرقه‌هایی به‌چشم می‌خورند که می‌توانند ما را امیدوار کنند که در صورت تداوم این روند، سینمای ایران بتواند مسیر مناسب را هر چه زودتر پیدا کند. اما افسوس که این جرقه‌ها زود خاموش می‌شوند!

۴) نباید خودمان را گول بزنیم. ظهور کارگردانی مثل اصغر فرهادی که کیفیت کارش در حدی است که اینگونه مورد ستایش انواع و اقسام سلیقه‌ها در سطح جهان قرار می‌گیرد، نشان‌دهنده روند رو به رشد سینمای ایران نیست. بلکه یکی از همان جرقه‌هاست که فرصت خوبی برای ما فراهم می‌کند، اما ما نمی‌توانیم از آن فرصت استفاده کنیم. تا زمانی که پایه و اساس سینمای ایران مشکل داشته باشد، همین آش است و همین کاسه!

سید آریا قریشی