یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
بحران مذهب کاتولیک در اروپا

پاپ بندیکت شانزدهم پس از حضور در مراسم روزهای جهانی جوانان که در ژوئیه ٢٠٠٨، در سیدنی استرالیا برگزار شد، از فرانسه دیدار کرد. وی در حد فاصل روزهای دوازدهم تا پانزدهم سپتامبر، در ادامه تلاشهایش برای احیای دوباره عقاید کاتولیکی راهی فرانسه شد. سکولاریزاسیون در کشورهایی چون اسپانیا و ایتالیا که مذهب کاتولیک در آنها ریشه کهنی دارد و حتی در کشورهایی چون لهستان که بعدها پذیرای این مذهب شده اند، نفوذ و اقتدار کلیسا را به خطر انداخته است. اسقفها با مبارزه در میدان ارزشهایی که خود را حافظانی انعطاف ناپذیر برای آنها میدانند، در مقابل این موج سکولاریزاسیون به واکنش افتاده اند.
در جریان اختتامیه بیست و سومین مراسم روزهای جهانی جوانان که به تاریخ بیست ژوئیه ٢٠٠٨ در سیدنی استرالیا برگزار شد، پاپ بندیکت شانزدهم اعلام کرد که دوره بعدی این مراسم بین روزهای پانزدهم تا بیست و یکم اوت سال ٢٠١١ در مادرید برگزار خواهد شد. روزنامه کاتولیک و راست گرای «ای بی سی»، بی درنگ این گونه نسبت به سخن پاپ واکنش نشان داد: « این اقدام پاپ حمایتی بزرگ از کلیسای اسپانیا محسوب میشود.» در واقع، با برگزاری دور آینده این مراسم در اسپانیا، این کشور برای دومین بار میزبانی آن را بر عهده خواهد گرفت و این بدان معناست که اسپانیا و ایتالیا، تنها کشورهایی خواهند بود که از سال ١٩٨٤، یعنی اولین سال برگزاری روزهای جهانی جوانان، دو بار میزبانی این مراسم را بر عهده داشته اند. از سوی دیگر، از سال ٢٠٠٥، یعنی سال انتخاب بندیکت شانزدهم به عنوان رهبر کلیسای کاتولیک، تا به امروز، اسپانیا یگانه کشوری است که دو بار میزبان وی شده است. سؤالی که به ذهن متبادر میشود، این است که آیا اسپانیا در نگاه پاپ جدید، همان نقشی را برعهده دارد که لهستان در دوره ژان پل دوم عهده دار آن بود. آیا از دیدگاه وی، اسپانیا پیش قراول مذهب کاتولیک برای فتح دوباره اروپایی میباشد که به سوی سکولاریسم و نسبی گرایی در حال دگرگونی است؟
فعالیتهای بسیار شدید کلیسای کاتولیک که پاپ به آنها جان میبخشد، انسان را به اندیشه فرو میبرد. بدینسان است که درتاریخ هجدهم ژوئن سال ٢٠٠٥، حدود بیست اسقف اسپانیایی به خیابانهای مادرید آمده و در کنار صدها هزار تظاهر کننده ای که توسط مجامع کاتولیکی بسیج شده بودند، در اعتراض به طرح ازدواج دگرباشها که مورد حمایت دولت بود، راه پیمایی کردند. چند هفته بعد، در روز دوازدهم نوامبر، شهر باز هم در تصرف صدها هزار تن از اسپانیاییهایی بود که با لایحه اختیاری کردن آموزشهای دینی کاتولیک و کاستن از وزن کلیسا در نظام آموزشی، به مخالفت برخاسته بودند. بندیکت شانزدهم در ژوئیه ٢٠٠٦ و در جریان دیدار از شهر ولانس، بدون اشاره مستقیم به اسقفهای اسپانیایی اظهار داشت: « در زمانه ای که سکولاریزاسیون به سرعت حتی تا زندگی داخلی افراد جامعه مسیحی رسوخ کرده، شما به فعالیت کلیسا تحرک میبخشید، من به این امر واقفم، آن را ستوده و حمایت میکنم.»
در اکتبر٢٠٠٧ و در ادامه حرکتی که از سال ١٩٨٧ توسط ژان پل دوم آغاز شده بود، در فاصله سه روز مانده به زمان بررسی پارلمانی قانون اعاده حیثیت از قربانیان جنگ داخلی و دیکتاتوری ژنرال فرانکو، واتیکان اقدام به برگزاری مراسم آمرزش جمعی چهارصد و نود و هشت تن از کاتولیکهایی کرد که توسط جمهوری خواهان کشته شده و عموماً از اعضای هیأت کشیشها و گروههای مذهبی بوده اند.
پیروزی سوسیالیستها در انتخابات پارلمانی نهم مارس ٢٠٠٨ و هدایت مجدد خوزه لوئیز رودریگوئز زاپاترو به سوی نخست وزیری، به شکلی زیباتر آزمون قدرت را بین حاکمیت و هیأت اسقفهای اسپانیا دوباره به راه انداخت. یکی از نمایندگان جناح محافظه کار و سازش ناپذیر هیأت اسقفهای اسپانیا به نام عالیجناب آنتونیو ماریا روکو وارلا، کاردینال و اسقف مادرید، از این سوی میدان، این آزمون قدرت را هدایت میکرد. اسقف مذکور که یک حقوقدان تحصیل کرده است، بنا به اظهار نظر مختصر و نیش دار یک ناظر، فردی است که به داشتن «تفکر حرکت بر صراط مستقیم» مشهور میباشد. این گونه به نظر میرسد که کاردینال روکو وارلا که تز دکترای خود را درباره روابط دولت و کلیسا در قرن شانزدهم ـ عصر جنبشی موسوم به ضد اصلاح ـ نگاشته، در نوستالژی دوره ای به سر میبرد که نفوذ کلیسا در جامعه آشکار بوده است.
طرح بازنگری قانون سال ١٩٨٥ درباره سقط جنین، که احتمالاً دولت تمایل به نرم کردن آن برای داخل کردن سریع تر در مجموعه قوانین اتحادیه اروپایی دارد، و همچنین تمایل به تغییر نظام فعلی تأمین مالی عمومی کلیسا که هم اکنون از راه مالیاتهای اختیاری صورت میپذیرد، اعمالی هستند در جهت تحریک اسقفهایی که همانند یک دژ به محاصره درآمده، رفتار میکنند. بندیکت پلیسراندی مورخ، ارزیابی میکند: « از خطر جدایی میتوان صحبت به میان آورد. فقدان سعه صدر و روشن اندیشی در هر دو جبهه و به ویژه نزد هیأت اسقفها محسوس است. خصلتی که نزد کاردینال ونسانت انریکه ای تارانکون، اسقف اعظم سابق، دیده میشد؛ وی فهمیده بود که کاتولیک سازی مجدد اسپانیا توهمی بیش نیست.»
بااین حال، کلیسای اسپانیا همچنان در جامعه، از ابزارهای قدرتمند اقتصادی، رسانه ای، انجمنی و فعال بهره مند میباشد: مؤسسات آموزشی کاتولیک، وظیفه با سواد کردن بیش از نیمی از دانش آموزان اسپانیایی را بر عهده دارند. این نفوذ کاتولیکها در مواجهه با سکولاریزاسیون قوی افکار قرار دارد: بیش از هفتاد و هشت درصد کاتولیکها، که سی و سه درصد آنان را افراد مقید به انجام امور دینی تشکیل میدهند، به سوسیالیستها رأی داده اند. این آمار و ارقام، در عین حال، نخست وزیر زاپاترو، نوه افسر جمهوری خواه و کسی که شخصاً به یک دولت لائیک تر نظری مساعد دارد را به محتاط بودن و کشیشها را به پذیرفتن پلورالیسم (تکثرگرایی)، که در حال حاضر از آن سر باز میزنند، دعوت میکند.
پیر دو شرانتونی، یسوعی و سردبیر مجله مطالعات خاطرنشان میکند: «اسپانیا و ایتالیا، هر دو، دارای ملتهایی با پیشینه کاتولیکی هستند و هر دو ملت طعم دیکتاتوری را چشیده اند، با این فرق که دیکتاتوری فرانکو در قیاس با دیکتاتوری موسولینی آثار بیشتری برجای گذاشته است.» یکی دیگر از تفاوتهای مربوط به موقعیت سیاسی دو کلیسا بدین قرار است: در اسپانیا، نفی پلورالیسم، جامعه اسقفها را به جنگیدن با دولتی واداشته است که آنان به عنوان « یک رقیب در عرصه اخلاق» به آن مینگرند، و حال آنکه در ایتالیا به سال ١٩٩٤، از بین رفتن دموکراسی مسیحی که به شکل گسترده ای توسط ضلالت باندهای مافیایی از اعتبار افتاده بود، گروه اسقفها را به سوی بازنگری در شکل حضورش در صحنه عمومی این کشور هدایت کرد.
هدف، همیشه شامل دفاع از ارزشهای غیرقابل بحث کلیسا چون خانواده، احترام به زندگی از ابتدا تا به انتها و منافع مشترک بوده است، اما در این راه بایستی از تعدد احزاب و وسایل گوناگون ارتباط جمعی استفاده کرد. این راهبرد اثر کاردینال کامیلو روئینی میباشد که از سال ١٩٩١ تا سال ٢٠٠٧ طی شانزده سال، کنفرانس گروه اسقفهای ایتالیا را مدیریت کرده است. راهبرد مذکور خود را مفید نشان داد و این قضیه دست کم در خیابانها قابل مشاهده بود: در ژوئن ٢٠٠٥، قرار بود که رفراندومی با هدف تسهیل باروری مصنوعی برگزار شود. این مسئله مورد مخالفت هیأت اسقفها که حمایت بندیکت شانزدهم را پشت سر خود میدیدند، قرار داشت. هیات اسقفها حکم به امتناع از شرکت در این رفراندوم را دادند و این طرح توسط رأی دهندگان رد شد. در تاریخ دوازده مه ٢٠٠٧، یک میلیون تظاهر کننده در شهر رم علیه طرح موسوم به « دیکو»، که توسط دولت رومانو پرودی ارائه شده بود، راه پیمایی کردند.
این راهبرد «مبارزه فرهنگی»، مسلماً قدرت مبارزه مذهب کاتولیک را در ایتالیا قوت بخشید؛ لازم به ذکر است که مذهب کاتولیک در ایتالیا ـ قوی ترین کاتولیک اروپا ـ باقی مانده است. کلیساهای ایتالیا بر خلاف همتاهای فرانسوی خود از کمبود کشیش رنج نمیبرند و مجامع لائیک چون «فعل کاتولیک»، «وحدت و آزادی» یا «سنت اژیدیو» در برگیرنده قریب به پنج میلیون نفر و در مجموع دوازده درصد کل جمعیت کشور میباشند. این هجوم کشیشها امیال انتخاباتی را تحریک می کند. در آوریل ٢٠٠٨، سیلویو برلوسکونی، درصدد برآمد که کاردینال روئینی را وارد جبهه انتخاباتی خود کند. آلبرتو ملونی تاریخدان، با افسوس میگوید: «همه احزاب احساس میکنند که مجبور به زانو زدن در برابر کلیسا میباشند ». در حالی که به زعم وی، رأی به نفع مذهب کاتولیک در ایتالیا وجود ندارد و هرگز هم وجود نداشته است.
● مدیرانی غیرکاریزمایی
در شرق اروپا، کلیسای لهستان نیز به شدت در مواجهه با سکولاریزاسیون و پلورالیسم قرار دارد. شرانوتنی به تحلیل شرایط میپردازد: «بحران بسیار وسیع و غیر قابل تصور است. بیست سال است که کشیشها لباس خود را رها میکنند، استعدادهای روحانی و مذهبی میخشکند، اسقفها به مدیرانی غیرکاریزمایی تبدیل میشوند، انجام اعمال مذهبی در سیر نزولی قرار دارد؛ لهستانیها به شدت در حال فراگیری درس آزادی و پلورالیسم هستند». مسلماً، نود و پنج درصد جمعیت این کشور خود را کاتولیک میدانند و چهل درصد مقید به انجام اعمال دینی خود هستند. لهستانیها که به خاطر ارزشهای خانودگی شان به خود میبالند، از لحاظ رفتار جنسی کم نمیآورند و رفتارشان نزدیک به دیگر اجتماعات اروپایی میباشد. بدینسان است که میبینیم، بر خلاف اعتقادات رسمی آیین کاتولیک، پنجاه و چهار درصد مردم لهستان نسبت به سقط جنین نظر مساعدی دارند و شصت درصد آنان با زناشویی غیر رسمی موافق هستند. جوانان بیش از پیش خود را از حاکمیت شرعی کلیسا دور نشان میدهند: پنجاه و دو درصد جوانان زیر بیست و پنج سال اظهار میدارند که دارای اعتقاد و ایمانی شخصی میباشند.
از دیگر دلایل احتمالی بحران بی سابقه مذهب کاتولیک را میتوان مرگ پاپ ژان پل دوم به سال ٢٠٠٥ میلادی نام برد. پاتریک میشل جامعه شناس، توضیح میدهد: «پاپ رئیس واقعی کلیسای لهستان محسوب میشد، وی به این کلیسا یک موقعیت اسطوره ای استثنایی بخشیده بود. مرگ وی فرصت بازگشت لهستان را به یک موقعیت عادی فراهم ساخت، آن هم موقعیتی که این کشور به وضوح برای بازگشت به آن دارای آمادگی نبود»، سپس، مذهب کاتولیک بر اثر تنشهای داخلی که مخالفان پیشین رژیم کمونیستی آنها را در سکوت به انجام رسانیدند، دچار رنج و آلام فراوان شد. تغییرات سیاسی و مواجهه ای کاملاً ناشناخته با حقیقت یک جامعه متکثر، از عواملی محسوب میشوند که در بی ثبات و فاقد مشروعیت ساختن شورای اسقفها سهیم بودند؛ شواری اسقف لهستان در آن زمان شورایی بی رمق بود که توان از پیش رو برداشتن این مبارزه جوییهای جدید را در خود نداشت.
با تحلیل مرحله فعلی فرآیند کاتولیک زدایی در اروپا،هانری مادلن یسوعی به این نتیجه میرسد که پس از سکولاریزاسیون خزنده ای که ذاتاً پای خود را در آداب و رسوم وارد میکند، نوبت به آمدن نوعی از لائیک سازی در تمام قوانین اجتماعی میرسد که هدف خود را به ممانعت از هرگونه دخالت دین در حوزههای عمومی معطوف میکند. این همان مبارزه طلبی و تحرکی است که بیش از هر مسئله دیگری، کشورهای اروپایی چون اسپانیا، ایتالیا و لهستان، که دارای ریشههای کهن کاتولیکی میباشند، به شکلی تلخی و ناگوار با آن رو به رو هستند. در مقابل این اقدام جامعه لیبرال که درصدد حاشیه نشین کردن کلیسا میباشد، بندیکت شانزدهم در آن واحد واقعیت گرایی و اراده گرایی را به نمایش میگذارد. این عالم الهیات در ابتدای دور ه کاری اش، با فروتنی اقرار میکند که بحران مذهب کاتولیک در اروپا، شدید و پایدار به نظر میرسد. پاپ اظهار میدارد: نظامی که اجازه تغییرات سریع را بدهد، وجود ندارد. ما باید به پیش برویم و با صبر از این دهلیز تاریک خارج شویم. اما رئیس کلیسای کاتولیک احتمالاً نخواهد توانست به شکست خود از دو گربه سیاهش یعنی سکولاریزاسیون و نسبی گرایی مدرن اعتراف کند. به همین دلیل است که وی در جای خود از جبهه مبارزه کشیشهای اسپانیا و ایتالیا حمایت میکند.
میشل کول
محسن داوری
منبع: WWW.ir.mondediplo.com
میشل کول: (Michel COOL)خبرنگار و مدیر سابق هفته نامه "تموانیاژ کرتین" Temoignage Chretien، پاریس.
ماهنامه لوموند دیپلماتیک
منبع:ماهنامه سیاحت غرب ،شماره ۶۷
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست