چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
مجله ویستا

عشق خدا


عشق خدا

ای یار در خیابان خیالت گم شدم
بی افق بی انتها
می روم من در کناره پنجره
می نشینم تا تو را پیدا کنم
در سکوت و سوز و سرمای دلم
ناگهان یاد تو گرما می دهد
در میان این همه احساس خوب
من چگونه …

ای یار در خیابان خیالت گم شدم

بی افق بی انتها

می روم من در کناره پنجره

می نشینم تا تو را پیدا کنم

در سکوت و سوز و سرمای دلم

ناگهان یاد تو گرما می دهد

در میان این همه احساس خوب

من چگونه مهربانی تو را حاشا کنم

من نگاه قاصدک را می خرم

توی گلدان محبت می برم

می شکافم دست های وسوسه

دوست دارم تا تورا از بیکران پیداکنم

در سرود یک شقایق جمله ای

با دل من همنوایی می کند

می شناسم آن صدایی آشناست

من به دنبال صدا تا رد تو پیدا کنم

می روم عمق بهاران روی کوه

لب به روی نی لبک می خوانمت

در افق های غروب زندگی

چشمهایت را که پیدا می کنم

در سپیده یک نسیم مهربان

یک پیام از سوی تو می آورد

آن پیام این است عشق یعنی خدا

فاطمه کشرانی ۱۵ساله تهران

(عضوتیم ادبی و هنری مدرسه)