چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
پشیمان
حکم طلا ق که آمد زن با چشم اشکبار و لحن بغض آلود رو کرد به شوهر و گفت:
- صغیر که نبودی، آمدی با چشم باز و مرا پسندیدی.
- شوهر در حالی که سرش را به پایین انداخته بود گفت:
- آن روز پسندیده بودم ولی امروز پشیمانم!
زن گفت:
- پدرت را آوردی، مادرت را آوردی، برادرانت و خواهرانت را هر یک چرتکه به دست هر یک حسابگر از دیگری حساب کردند عقل داشتند، بصیرت داشتند مرا پسندیدند!
شوهر گفت:
تو را پسندیده بودم، پدرم، مادرم، برادرانم، خواهرانم همگی آن روز تو را پسندیده بودند. اما امروز از کرده خود پشیمانیم!
زن گفت:
- ایلت را آوردی، تبارت را آوردی، طایفه ات را آوردی، می شود گفت تمام آنها مغز خر خورده بودند! ایل و تبارت مرا پسندیدند.
شوهر جواب داد:
- تو را پسندیده بودم، پدرم، مادرم، برادرانم، خواهرانم، ایلم، تبارم، طایفه ام همه وهمه آن روز تو را پسندیدند. اما همه ما از دم غلطی که کرده بودیم امروز پشیمانیم!
زن گریست. مرد با بی حوصله گی بلند شد و گفت:
به جای گریستن بلند شو شناسنامه ات را بردار به دادگاه برویم تا ترتیب طلا ق تو را دهم!
نویسنده : عبدالحمید حسین نیا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست