سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

مدیریت خلاقیت در سازمان


مدیریت خلاقیت در سازمان

شتاب روزافزون تحولات و دگرگونی ها در دنیای مقارن با عصر اطلاعات و ارتباطات و بی ثباتی, تغییر پذیری و غیرقابل پیش بینی بودن این تغییرات, استفاده از فرصت ها و رقابت با دیگر کشورها را به عاملی برای افزایش بهره وری و پیشرفت و ترقی کشورهای جهان به ویژه کشورهای در حال توسعه تبدیل کرده است

شتاب روزافزون تحولات و دگرگونی‌ها در دنیای مقارن با عصر اطلاعات و ارتباطات و بی‌ثباتی، تغییر‌پذیری و غیرقابل پیش‌بینی بودن این تغییرات، استفاده از فرصت‌ها و رقابت با دیگر کشورها را به عاملی برای افزایش بهره‌وری و پیشرفت و ترقی کشورهای جهان به ویژه کشورهای در حال توسعه تبدیل کرده است. این امر میسر نمی‌شود مگر با درایت و خلاقیت مدیران و نیز تأثیر مدیران در پرورش خلاقیت کارکنان که با کمک یکدیگر در جهت رشد و بالندگی سازمان خود و در نتیجه، جامعه بکوشند. نقش مدیر در پرورش خلاقیت، تحریک و تشویق کارکنان، تفویض اختیار به کارکنان، یافتن ذهن‌های خلاق و استفاده از خلاقیت دیگران است. نظام مدیریت مشارکتی با تکیه بر خودکنترلی کارکنان، مشورت، تشویق به ابتکار و احترام به افراد، نقش مهمی در پرورش خلاقیت کارکنان ایفا می‌کند. تکنیک‌های خلاقیت گروهی، شامل تحرک مغزی، گردش تخیلی، تفکر موازی، ارتباط اجباری و شش کلاه تفکر، از تکنیک‌های مؤثر در تقویت تفکر خلاق هستند. خلاقیت دارای سه مؤلفه است: تخصص، تفکر خلاق و انگیزش که می‌تواند درونی و بیرونی باشد. مدیران می‌توانند بر این خصوصیات تأثیر بگذارند. آنها در مورد انگیزش کارکنان، بیشتر از دو مؤلفه دیگر، تأثیرگذار هستند.

امروزه، جامعه ما با پیشرفت روزافزون دانش و فناوری و جریان گسترده اطلاعات، نیازمند آموزش‌ مهارت‌هایی است که به کمک آنها بتواند همگام با توسعه علم و فناوری، گام بردارد. هدف باید پرورش انسان‌هایی باشد که بتوانند با مغزی خلاق با مشکلات روبه‌رو شده و به حل آنها بپردازند. به گونه‌ای که انسان‌ها بتوانند بخوبی با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و با بهره‌گیری از دانش جمعی و تولید افکار نو، مشکلات را از میان بردارند. امروزه مردم ما نیازمند آموزش خلاقیت هستند تا با خلق افکار نو، به سوی جامعه‌ای سعادتمند حرکت کنند. رشد فزاینده اطلاعات، باعث شده است که هر انسانی از تجربه و علم و دانشی برخوردار باشد که دیگری فرصت کسب آنها را نداشته باشد، لذا به جریان انداختن اطلاعات حاوی علم، دانش و تجربه بین انسان‌ها، یکی از رموز موفقیت در دنیای کنونی است. هیچ کس قادر نیست به میزان اطلاعات واقعی نهفته در ذهن دیگران پی ببرد. این اطلاعات، زمانی به حرکت در می‌آیند که انگیزه‌ای قوی باعث رها شدن آنها به بیرون ذهن می‌شود. در این مرحله، انسان‌ها به سرنوشت یکدیگر حساس بوده و برای رشد یکدیگر می‌کوشند. لذا جریانی از علم، دانش و تجربیات، میان آنها جاری می‌شود که خود زمینه‌ساز نوآوری و خلاقیت خواهد بود.

یکی از عوامل مؤثر بروز خلاقیت در جامعه، زمینه‌سازی و بسترسازی بین انسان‌ها در خصوص ایجاد فرهنگی است که در آن، همگان در تلاش برای رشد دادن دیگری هستند و با تأثیرگذاری بر یکدیگر، به پیشرفت جامعه کمک می‌کنند، یکی از شرایط لازم برای پدیدار شدن افکار نو، وجود آرامش برای مغز است. به همین دلیل، لازم است که انسان‌ها بکوشند شرایطی در جامعه پدید آید که در بستر آن، مغز بیندیشد، تکامل یابد و زمینه‌ساز افکار نو باشد تا شرایط برای سازندگی در جامعه مهیا شود. با افزایش سپرده‌گذاری‌های اخلاقی، می‌توان شرایط را برای شکل‌گیری محیطی آرام‌بخش در جامعه فراهم کرد. کاهش سرمایه‌گذاری‌های اخلاقی در جامعه، باعث می‌شود تا زمینه برای گسسته شدن روابط اجتماعی گسترش یابد. با سست شدن پیوندهای اجتماعی، شرایط لازم برای بروز خلاقیت در جامعه سخت‌تر می‌شود زیرا فرصتی برای تفکر کردن وجود نخواهد داشت.

● تعریف خلاقیت

از خلاقیت۱ تعاریف متعددی وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از:

▪ خلاقیت، یعنی تلاش برای ایجاد تغییری هدفدار در توان اجتماعی یا اقتصادی سازمان

▪ خلاقیت، به‌کارگیری توانایی‌های ذهنی برای ایجاد فکر یا مفهومی جدید است

▪ خلاقیت، یعنی توانایی پرورش یا به وجود آوردن نگاره یا اندیشه‌ای جدید در بحث مدیریت نظیر به وجود آوردن محصول جدید

▪ خلاقیت، یعنی طی کردن راهی تازه یا پیمودن راه طی شده قبلی به طرزی نوین

● تعریف خلاقیت از دیدگاه روانشناسی

خلاقیت، یکی از جنبه‌های اصلی تفکر یا اندیشیدن است. تفکر فرایند بازآرایی یا تغییر اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت است و دو نوع دارد: همگرا و واگرا.

▪ تفکر همگرا، فرایند بازآرایی یا دوباره‌سازی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت است.

▪ تفکر واگرا، فرایند ترکیب و نوآرایی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت است.

در واقع، خلاقیت یعنی تفکر واگرا. بر اساس این تعریف، خلاقیت ارتباطی مستقیم با قوه تخیل یا توانایی تصویرسازی ذهنی دارد. این توانایی، عبارت است از فرایند تشکیل تصویرهایی از پدیده‌های ادراک شده در ذهن و خلاقیت عبارت است از فرایند یافتن راه‌های جدید برای انجام دادن بهتر کارها. خلاقیت، یعنی توانایی ارائه راه حل جدید برای حل مسائل. خلاقیت یعنی ارائه فکرها و طرح‌های نوین برای تولیدات و خدمات جدید و استمرار آن پس از غیبت آن پدیده‌ها.

● تعریف خلاقیت از دیدگاه سازمانی

خلاقیت یعنی ارائه فکر و طرح نوین برای بهبود و ارتقای کمیت یا کمیت فعالیت‌های سازمان. مثلاً، افزایش بهره‌وری، افزایش تولیدات یا خدمات، کاهش هزینه‌ها، تولیدات یا خدمات با روش بهتر، تولیدات یا خدمات جدید.

«روبرت جی استرنبرگ و لیندا ای اوهارا» در بررسی‌های خود، شش عامل مؤثر در خلاقیت افراد را این‌گونه معرفی کرده‌اند:

▪ دانش: داشتن دانش پایه‌ای در زمینه‌ای محدود و کسب تجربه و تخصص در سال‌های متمادی

توانایی عقلانی: توانایی ارائه ایده خلاق از طریق تعریف مجدد و برقراری ارتباطات جدید در مسائل

▪ سبک فکری: افراد خلاق، عموماً در برابر روش ارائه شده از سوی سازمان و مدیریت ارشد، سبک فکری ابداعی را برمی‌گزینند

▪ انگیزش: افراد خلاق عموماً برای به فعل درآوردن ایده‌های خود، برانگیخته می‌شوند

شخصیت: افراد خلاق عموماً دارای ویژگی‌های شخصیتی نظیر مصر بودن، مقاوم بودن در برابر فشار‌های بیرونی و داخلی و مقاومت در برابر وسوسه همرنگی با جماعت هستند

محیط: افراد خلاق، عموماً در محیط‌های حمایتی، بیشتر امکان ظهور می‌یابند.

این محققان، مشخص کردند که عمده‌ترین دلیل عدم کارایی برنامه‌های آموزش خلاقیت، تأکید صرف آنها بر تفکر خلاق به عنوان یکی از شش منبع مؤثر در خلاقیت است. جایی که دیگر عوامل نیز تأثیری بسزا در موفقیت و شکست برنامه‌های آموزشی خلاقیت ایفا می‌کنند (استنبرگ و اوهارا ۱۹۹۷). جورج اف نلر در کتاب «هنر و علم خلاقیت» مراحل چهارگانه خلاقیت را معرفی کرده‌اند که عبارتند از: آمادگی۲، نهفتگی، اشراق و اثبات۳. از این دید، افراد خلاق ابتدا با مسئله یا فرصت آشنا شده و سپس، از طریق جمع‌آوری اطلاعات، با مسئله یا فرصت مورد نظر درگیر می‌شوند. در مرحله بعد، افراد خلاق در خصوص مسئله تمرکز می‌کنند.

در این مرحله، فعالیتی ملموس مشاهده نمی‌شود و فرد با هدف نیل به یک ایده، سعی در نظم‌دهی به تفکرات، اندیشه‌ها،‌ تجارب و زمینه‌های قبلی خود دارد. درگیری ذهنی عمیق فرد (خودآگاه و ناخودآگاه) و فراهم‌سازی فرصت (برای تفکر در مورد مسئله) منجر به خلق و ظهور ایده‌ای جدید و بدیع می‌شود. در نهایت، فرد خلاق در صدد برمی‌آید تا صلاحیت و پتانسیل ایده خویش را به اثبات برساند.

● نوآوری

منظور از نوآوری، خلاقیت متجلی شده و به مرحله عمل رسیده است، به بیانی دیگر،‌ نوآوری یعنی اندیشه خلاق تحقق‌یافته. نوآوری همانا ارائه محصول، فرایند و خدمات جدید به بازار و به کارگیری توانایی‌های ذهنی برای ایجاد فکر یا مفهومی جدید است. سوال این است که خلاقیت و نوآوری چگونه با هم مرتبط شده‌اند؟ خلاقیت، به طور عام یعنی توانایی ترکیب اندیشه‌ها به شیوه‌ای منحصر به فرد یا ایجاد ارتباطی غیرمعمول بین اندیشه‌ها.

سازمان مشوق نوآوری، سازمانی است که دیدگاه‌های ناشناخته به مسائل یا راه‌حل‌های منحصر برای حل مسائل را ارتقاء می‌دهد. نوآوری، فرایند کسب اندیشه‌ای خلاق و تبدیل آن به محصول و خدمت و یا نوعی روش عملیاتی مفید است. سه مجموعه از متغیرها وجود دارند که می‌توانند نوآوری را ایجاد کنند. آنها به ساختار سازمانی، فرهنگ و توانایی منابع انسانی مربوط می‌شوند.

● متغیرهای ساختاری چگونه بر نوآوری تأثیر می‌گذارند؟

بر اساس پژوهش‌های گسترده، با توجه به متغیرهای ساختاری می‌توان سه گزاره را بیان کرد:

۱ ) ساختارهای مکانیکی اثری مثبت بر نوآوری دارند زیرا تخصص کاری آنها پایین‌تر است، قوانین کمتری دارند و عدم تمرکز در آنها بیشتر از ساختارهای مکانیکی است. همچنین زمینه افزایش انعطاف‌پذیری، قدرت انطباق و بارور کردن را فراهم می‌سازند که به نوبه خود پذیرش نوآوری‌ها را آسان‌تر می‌سازند.

۲ ) دسترسی آسان به منابع فراوان، عامل کلیدی نوآوری است. فراوانی منابع، این توانایی را به مدیران می‌دهد که بتوانند برای نوآوری هزینه کنند و شکست‌ها را بپذیرند.

۳ ) ارتباط بین واحدها با تسریع در کنش متقابل خطوط سازمانی، به شکستن سدهای احتمالی در برابر نوآوری مدد می‌رساند.

البته هیچ یک از این سه متغیر نمی‌تواند وجود داشته باشد مگر اینکه مدیران ارشد به این سه عامل متعهد باشند.

● فرهنگ سازمانی چگونه بر نوآوری اثر می‌گذارد؟

سازمان‌های نوآور، فرهنگی مشابه دارند. آنها تجربه کردن را تشویق می‌کنند، به موفقیت‌ها و شکست‌ها پاداش می‌دهند و از اشتباهات تجربه کسب می‌کنند. یک فرهنگ نوآور، دارای هفت ویژگی ذیل است:

۱ ) پذیرش ابهام

۲ ) شکیبایی در امور غیرعملی

۳ ) کنترل‌های بیرونی کم

۴ ) بردباری در مخاطر

۵ ) شکیبایی در برخوردها

۶ ) تأکید بر نتایج نه وسایل

۷) تأکید بر نظام باز

سازمان، محیط را از نزدیک کنترل کرده و سریعاً به تغییرات، آن طور که اتفاق می‌افتد، پاسخ می‌دهد.

● کدام متغیرهای منابع انسانی بر نوآوری اثر می‌گذارند؟

در مقوله منابع انسانی، درمی‌یابیم که سازمان‌های نوآور فعالانه آ‌موزش و توسعه دانش اعضای خود را آن طور که روزآمد باشد تشویق می‌کنند. امنیت شغلی را در سطح عالی برای کارکنان خود فراهم می‌آورند تا ترس از اخراج به خاطر اشتباه را کاهش می‌دهند و افراد جرئت می‌دهند که تغییر‌پذیر باشند. زمانی که اندیشه‌ای جدید تکامل می‌یابد، پیشتازان تغییر فعالانه و با شور و شوق، اندیشه را تعالی می‌بخشند و از آن حمایت می‌کنند، بر مشکلات چیره می‌شوند و اطمینان می‌دهند که نوآوری به مرحله اجرا درخواهد آمد.

● ویژگی‌های افراد خلاق

روانشناسان سعی کرده‌اند مشخصات افراد دارای سطح بالایی از خلاقیت را مشخص کنند. «استیز» عوامل زیر را برای افراد خلاق بیان داشته است:

۱) سلامت روانی و ادراکی: توانایی ایجاد تعداد زیادی ایده به طور سریع.

۲) انعطاف‌پذیری ادراک: توانایی دست کشیدن از یک قاعده و چارچوب ذهنی.

۳) ابتکار: توانایی در ایجاد و ارائه پیشنهادهای جدید.

۴) ترجیح دادن پیچیدگی نسبت به سادگی: توجه کردن و در نظر گرفتن چالش‌های جدید مسائل پیچیده.

۵) استقلال رأی و داوری: متفاوت بودن از همکاران در ارائه نظرات و اندیشه‌های نو.

عده‌ای دیگر، ویژگی‌های افراد خلاق را به صورت زیر دسته‌بندی کرده‌اند:

۱) خصوصیات ذهنی: کنجکاوی، دادن ایده‌های زیاد درباره یک مسئله، ارائه ایده‌های غیرعادی، توجه جدی به جزئیات، دقت و حساسیت نسبت به محیط بویژه نکاتی که در نظر دیگران عادی به شمار می‌روند، روحیه انتقادی، علاقه وافر به آزمایش و تجربه و نگرش مثبت نسبت به نوآفرینی.

۲) خصوصیات عاطفی: آرامش و آسودگی خیال، شوخ‌طبعی، علاقه به سادگی و بی‌تکلفی در نوع لباس و جنبه‌های گوناگون زندگی، دلگرمی و امید به آینده، توانایی برقراری ارتباط عمیق و صمیمانه با دیگران، اعتماد به نفس، احترام به خود و شهامت.

۳) خصوصیات اجتماعی: پیشگامی در پذیرش و رویارویی با مسائل، مسئولیت‌پذیری و توانایی سازماندهی به فعالیت‌های گوناگون، قدرت جلب حس اعتماد و اطمینان دیگران.

● فرصت‌های خلاقیت

فرصت‌های خلاقیت در ۴ گروه فرصت داخلی و ۳ گروه فرصت‌های خارجی تقسیم‌بندی شده است. فرصت‌های داخلی عبارتند از: وقایع غیرمنتظره نظیر شکست‌ها یا موفقیت‌های غیرمنتظره، ناسازگاری‌ها و نیازهای فرایندی و تغییرات در صنایع و بازارها.

سه فرصت خارجی در محیط علمی و اجتماعی سازمان، عبارتند از: تغییرات جمعیتی و تغییر نگرش و دانش جدید.

● اهمیت خلاقیت و نوآوری

خلاقیت و نوآروی، زمینه‌ساز موارد ذیل خواهد شد:

▪ رشد و شکوفایی استعدادها و سوق آنها به سوی خودشکوفایی

▪ موفقیت‌های فردی، شغلی و اجتماعی

▪ پیدایش سازمان

▪ تولیدات و خدمات

▪ افزایش کمیت، تنوع تولیدات و خدمات

▪ افزایش کیفیت تولیدات و خدمات و موفقیت در رقابت

▪ کاهش هزینه‌ها، ضایعات و اتلاف منابع

▪ افزایش انگیزش کاری کارکنان سازمان

▪ ارتقای سطح بهداشت روانی و رضایت شغلی کارکنان سازمان

▪ ارتقای بهره‌وری سازمان

▪ موفقیت مجموعه مدیریت و کارکنان سازمان

▪ رشد و بالندگی سازمان

▪ تحریک و تشویق حس رقابت

▪ کاهش بروکراسی اداری «کاهش پشت‌میز‌نشینی و تشویق عمل‌گرایی»

▪ تحریک و مهیاسازی عوامل تولید

● ویژگی‌های سازمان خلاق

برخی ویژگی‌های سازمان خلاق عبارتند از:

رقابت کامل و فشرده: در سازمان، هنگامی خلاقیت صورت می‌پذیرد که رقابت کامل در آن حاکم باشد.

▪ فرهنگ: یکی از عوامل عمده کمک به بالندگی مدیریت، فرهنگ افراد است. بر پایه فرهنگی خوب، اتلاف وقت گناه محسوب می‌شود. بدیهی است که در چنین بستر مناسبی برای رقابت، خلاقیت یا سازمان‌های پویا بهتر شکل می‌گیرد.

▪ دسترسی به مدیران: سازمان‌های خلاق بر این باورند که دانش در سطح سازمان به وفور پراکنده شده و مدیران براحتی می‌توانند افکار و نظرات دیگران را مستقیم و بدون واسطه دریافت کنند.

▪ احترام به افراد: دیگر ویژگی سازمان خلاق، احترام به افراد است. افراد نیز باور دارند که می‌توانند همگام با نیازهای سازمان، رشد کنند.

▪ ارائه خدمات مردمی: هدف نهایی در این سازمان‌ها توجه به نیازمندی‌های جامعه و جلب رضایت آحاد مردم است.

▪ سازمان خلاق: در سازمان خلاق، افراد دارای تخصصی ویژه نیستند و این امکان را دارند که برای قرار گرفتن در جایگاهی مناسب، گردش شغلی داشته باشند.

▪ روابط دائمی و بلندمدت: روابط دائمی و بلندمدت کارکنان با این نوع سازمان‌ها و در نتیجه برخورداری آنها از امنیت شغلی، از دیگر ویژگی‌های این نوع سازمان‌هاست.

▪ استقبال مدیران از تغییر: در این سازمان‌ها، تمامی مدیران، مسئله تغییر را عاملی ثابت و گریزناپذیر دانسته و با خشنودی آن را می‌پذیرند و در برابر آن مقاومت نمی‌کنند. طبیعی است که در چنین سازمانی، ضرورتی ندارد که مدیر، بخش قابل توجهی از وقت خود را صرف جلوگیری از برخورد با تغییرات کند زیرا همه به این باور رسیده‌اند که تغییر، ارزشی مثبت است.

● نقش مدیر در پرورش خلاقیت

نقش مدیریت در مجموعه‌هایی که خلاقیت و نوآوری در آنها یکی از ضروریات و عاملی اصلی تلقی می‌شود، بسیار مهم و حساس است زیرا مدیریت می‌تواند توانایی و استعداد خلاقیت و نوآوری را در افراد ایجاد، ترویج و تشویق کند و یا رفتار و عملکرد نامناسب وی می‌تواند مانع از تحقق این امر حیاتی شود. هنر مدیر خلاق عبارت است از استفاده از خلاقیت دیگران و یافتن ذهن‌های خلاق. مدیر خلاق باید فضایی بیافریند که خود بتواند خلاق باشد و افراد سازمان را برای خلاقیت تحریک کند. این فضا، فضایی دور از کار روزمره بوده و در آن به نحوی تفویض اختیار می‌شود که هر کسی خود مشکل خودیش را حل کند.

برای اینکه افراد در سازمان به تفکر بپردازند، باید محیطی ایجاد شود که در آن، به نظریات و اندیشه‌ها، امکان بروز داده شود. یکی از شیوه‌های بسیار مهم و پرجاذبه پرورش شخصیت انسان‌ها و همین‌طور خلاقیت و نوآوری و حتی رشد اجتماعی، مشورت است. بی‌تردید، افرادی که اهل مشورت هستند، از عقل و فکر بیشتری برخوردارند و آنان که اهل مشورت نیستند، از این امتیاز بهره‌ای ندارند. سازمان خلاق، تا حد زیادی به خودکنترلی کارکنان خویش وابسته است. خودکنترلی، در خواستن و تمایل برای ارائه ابتکار و خلاقیت به نمایش درمی‌آید. مدیران می‌توانند هر سه مولفه خلاقیت، یعنی تخصص، مهارت‌های تفکر خلاق و انگیزش را تحت‌تأثیر قرار دهند. واقعیت این است که تأثیرگذاری بر دو مؤلفه اول، کاری بسیار دشوارتر و زمانبر‌تر از انگیزش است. انگیزش درونی را می‌توان حتی با تغییرات جزئی در محیط سازمان، به طوری قابل ملاحظه افزایش داد. این مفهوم، به معنای فراموش کردن بهبود تخصص و مهارت‌های تفکر خلاق توسط مدیران نیست. زمانی که اولویت‌بندی در اقدام، اهمیت می‌یابد، مدیران باید بدانند که اقدامات مؤثر بر انگیزش درونی، نتایج فوری‌تری را به بار خواهند آورد.

● تکنیک‌های خلاقیت در سازمان

سازمان‌ها می‌توانند از انواع تکنیک‌های توسعه خلاقیت گروهی به شکل جدی و مستمر استفاده کنند این تکنیک‌ها از این قرارند:

● تکنیک تحریک مغزی (طوفان فکری)

یکی از تکنیک‌های متداول در ایجاد خلاقیت و فعال‌سازی گروهی اندیشه‌ها، تکنیک تحرک مغزی است. در این تکنیک، مسئله‌ای به یک گروه کوچک ارائه شده و از آنان خواسته می‌شود فی‌البداهه و با سرعت واکنش نشان داده و پاسخی برای آن بیابند. پاسخ‌ها به گونه‌ای بر روی تابلو ثبت می‌شوند که تمامی اعضای جلسه می‌توانند آنها را ببینند. این امر، ‌باعث می‌شود تا ذهن اعضای گروه به فعالیت بیشتری پرداخته و جرقه‌ای از یک ذهن، باعث روشنی ذهنی دیگر شود. اولین دلیل اثربخشی تحرک مغزی، افزایش قدرت خلاقیت در گروه است. افراد در حالت گروهی بیش از حالت انفرادی قدرت تصور خلاق بروز می‌دهند. رقابت نیز عاملی دیگر در جلسات تحرک مغزی است که زمینه‌ساز افزایش اثربخشی می‌شود. مجاز نبودن انتقاد و یا ارزیابی‌های سریع در این تکنیک، باعث می‌شود تا اعضای جلسه با فراغت خاطر به اظهارنظر بپردازند و محیطی مساعد برای خلاقیت ایجاد شود. نکته دیگر در مؤثر بودن تحرک مغزی، فی‌البداهه بودن ارائه نظرات است.

● تکنیک خلاقیت شش کلاه تفکر «ادوارد دوبونو»

پدر تفکر خلاق در کتاب «شش کلاه تفکر» روشی خلاقانه ارائه کرده و از طریق آن کوشیده است تا نشست افراد به دور یکدیگر را به اقدامی ثمربخش و کارا تبدیل کند. «دوبونو»، سعی می‌کند به کسانی که به دور هم جمع می‌شوند، بیاموزد که به تفکر خود نظم دهند و آنگاه در این میان، به راه‌های خلاقانه بیندیشند و با هماهنگی مدبرانه، نتایج را طبقه‌بندی و اولویت‌بندی کرده و در تصمیم‌گیری‌ها از آن استفاده کنند.

● گردش تخیلی

در ۱۶۹۱، روان‌شناسی به نام گوردون۴ نتایج پژوهش‌های ۱۰ ساله خود را در مورد افراد خلاق منتشر کرد و اعلام داشت که ذهن آدمی، به هنگام ابراز خلاقیت و ابتکار، در حالت خاص روانی قرار می‌گیرد که اگر بتوانیم آن حالت را ایجاد کنیم، خلاقیت امکان وجود می‌یابد. او در گروه‌های ایجاد خلاقیت، اعضای گروه را از طریق به‌کارگیری جریانی تمثیلی و استعاره‌ای، به گردشی تخیلی ترغیب و در این حالت، ایده‌ها و نظراتی بدیع را کشف می‌کرد. ذهن افراد در این گردش خیالی، با دستاویز استعاره‌ها به نکاتی نو که هدف جلسه خلاقیت بود، می‌رسید و روابطی تازه بین پدیده‌ها می‌دانست. اعضای گروه پدیده‌هایی را که چندان تجانسی با هم نداشتند، تلفیق و ترکیب می‌کردند و به ایده‌هایی جدید دست می‌یافتند. در این جلسات خلاقیت به کمک استعاره و تخیل، کار تلفیق و ترکیب در ذهن افراد انجام می‌گرفت و از این رو روش «گوردون» را شیوه تلفیق نامتجانس‌ها۵ نیز نامیده‌اند. تهییج ذهنی یا تکنیک گوردون، روشی است بسیار مناسب با هدف یافتن راه‌حل‌های جدید برای مسئله و نیز اکتشاف علمی و فنی. این روش، فرایندی خاص و منحصر به فرد و در عین حال مؤثر دارد. فرایند به کارگیری این رویکرد عبارت است از:

الف) شناسایی و تجزیه و تحلیل مشکل به منظور رسیدن به ماهیت و جوهره آن

ب) کشف راه‌حل‌هایی برای جوهره مورد نظر از طریق دیدگاه غیرمرتبط با موضوع

پ) تلاش برای تبدیل راه‌حل‌های به دست آمده به راه‌حل نهایی

در جلساتی که از این روش استفاده می‌شود، تنها رهبر گروه از اصل موضوع اطلاع دارد و موضوعی که مطرح می‌شود، دقیقاً اصل موضوع نیست بلکه موضوعی نزدیک به آن است.

● ارتباط موازی

واضع این شیوه «ادوارد دوبونو»، روش معمول تفکر را همانند حفر گودالی توصیف کرده است که با افزایش اطلاعات فرد، گودال عمیق‌تر شده و از دیدن مکان‌های دیگر برای حفر کردن، باز می‌ماند. این در حالی است که تفکر موازی، نگاه فرد را به نقاط جدید معطوف می‌سازد. در این حالت، اطلاعات و تجربه‌های جدید، صرفاً به اندیشه‌های قبلی افزوده نمی‌شوند. بلکه آنها را تغییر داده و الگو و ساختار جدیدی را ایجاد می‌کنند. یکی از راه‌های تحقق تفکر موازی، ایجاد «اندیشه واسطه غیرممکن»۶ است. این اندیشه، موجب پرواز فکر و تحرک ذهن شده و با تعدیل آن می‌توان به اندیشه‌ای نو و عملی دست یافت. راه دیگر در تفکر موازی، «پیوند تصادفی» است. فرض کنید کتاب فرهنگ لغت را می‌گشایید و لغاتی را می‌خوانید و می‌کوشید تا آن را با موضوع مورد نظر پیوند داده و به نتیجه‌ای برسید. در این کار، شما از روش پیوند تصادفی استفاده کرده‌اید.

● ارتباط اجباری

یکی از دیگر شیوه‌های آشکارسازی خلاقیت‌ها و تجلی توانایی آفرینندگی موجود در افراد، شیوه برقراری ارتباط اجباری است. در این شیوه، همان‌طور که از نام آن استفاده می‌شود، باید بین دو گروه از پدیده‌ها، ارتباطی اجباری ایجاد کرد.

● نتیجه‌گیری

گسترش و سرعت تغییرات در جهان، باعث اهمیت بیش از پیش خلاقیت شده است. کشورها، فقط با ابتکار و نوآوری می‌توانند خود را با شرایط جدید وفق داده و همگام با دگرگونی‌ها به پیش روند. بدیهی است که در دنیای پیچیده کنونی، سازمان‌هایی در رقابت با دیگران موفق‌ترند که بتوانند از فرصت‌های پیش رو به بهترین نحو استفاه کنند و این امر، جز با افزایش خلاقیت و نوآوری امکان‌پذیر نیست. از مهم‌ترین راهکارهای ایجاد و افزایش خلاقیت در کارکنان که باید توسط مدیران به کار بسته شود، افزایش انگیزش در میان کارکنان است. انتصاب متناسب افراد با تخصص آنها و عدم اجبار شغل نامناسب به افراد، ایجاد هماهنگی مناسب با کارکنان، دادن آزادی عمل و تفویض اختیار نیز از عوامل افزایش انگیزش درونی به شمار می‌روند. همچنین در اختیار قرار دادن منابعی مهم همچون زمان و تخصیص منابع مالی نیز، انگیزش را در افراد افزایش می‌دهد. ایجاد گروه‌های کاری، حمایت متقابل اعضای گروه و ترکیب اندیشه‌های متفاوت، می‌تواند اشتیاق افراد را به کار و دستیابی به هدف افزایش داده و تجربیات و مهارت‌های تفکر خلاق را ارتقا می‌بخشد. پاداش و تشویق، ارتقای شغلی، اعتنا و اعتماد، عدم ارزیابی‌های بی‌مورد و وقت‌گیر و ایجاد فضای کاری آرام و بدون ترس و بیم، حمایت سازمانی، تقویت همکاری‌های متقابل و احساس هدف مشترک بین کارکنان و مدیران و ایجاد جذابیت کاری برای کارکنان، از جمله عوامل مهمی هستند که مدیران از طریق تأثیر بر آنها و نیز اثرگذاری بر دو مؤلفه دیگر یعنی تخصص و تفکر خلاق، می‌توانند به ارتقا و پیشرفت سازمان خود و در نتیجه ترقی جامعه کمک کنند.

علیرضا مرادی خجسته (کارشناس مهندسی صنایع شرکت سایپا)

پانوشت

۱ . ‍Creativity

۲ . preparation

۳ . Verification

۴ . W.J.Gordon

۵ . Synectics

۶ . Intermediat impossible

منابع

۱ . مجله مدیریت (انجمن مدیریت ایران) شماره ۲۰ و ص ۲۰ و ۱۰ هربرت سایمن، «درک خلاقیت و مدیریت خلاق»

۲ . خلاقیت و نوآوری در افراد و سازمان‌ها، تدبیر، شماره ۱۵۲، سال پانزدهم، دی ماه ۱۳۸۳.

۳ . علی، رضائیان، اصول مدیریت، تهران: انتشارات سمت، ۱۳۷۴، ص ۳۱

۴ . سلطانی، ایرج، راهکارهای تقویت خلاقیت در سازمان، تدبیر، سال چهاردهم، شماره ۱۴۱، بهمن ۱۳۸۲