سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

ایده آلیسم در سیاست


ایده آلیسم در سیاست

قرائت انتقادی متن اشمیت دست كم توهمات رایج معاصر, چه از نوع بنیادگرایانه و چه نوع لیبرالیستی و تروتمیز, در مورد سیاست را می زداید, توهماتی كه ایده آلیست های مقیم جوامع حاشیه ای بیش از دیگران گرفتار آنند

رساله «بحران دموكراسی پارلمانی» كارل اشمیت امروزه پس از نزدیك به نود سال شاید بیشتر از هر زمان دیگری به كار درك بحران خود سیاست می خورد. مهم نیست كه نویسنده آن یك حقوقدان دارای گرایش های شدیدا اقتدارطلب و حتی فاشیستی است. قرائت انتقادی متن اشمیت دست كم توهمات رایج معاصر، چه از نوع بنیادگرایانه و چه نوع لیبرالیستی و تروتمیز، در مورد سیاست را می زداید، توهماتی كه ایده آلیست های مقیم جوامع حاشیه ای بیش از دیگران گرفتار آنند. بخش عظیم این نوع ایده آلیسم اتفاقا در همان چیزی خلاصه می شود كه آلن بدیو آن را در تقابل با «فرا سیاست»، به طعنه، «فلسفه سیاسی» می خواند فلسفه ای كه سوژه را به ناظری بیرونی و سترون و منفعل بدل می سازد نوشته های تئوریك كسانی چون جان لاك و كانت تا پوپر و دیگران و ضرورت بنیادین در وضع كنونی را بریدن بند ناف تفكر كنش سیاسی از آن می داند.

در یكی از سایت های اینترنتی، قولی از متفكری نقل شده بود كه می توان آن را تقریبا این طور ترجمه كرد: در باستان شناسی، می كوشند از امر نامعلوم پرده بردارند، حال آنكه در سیاست می كوشند بر امر معلوم پرده كشند. گذشته از كلیشه رایج نهفته در این نقل قول كه همان بدوبیراه گفتن به سیاست باشد، حقیقتی نیز در آن وجود دارد كه اتفاقا به گویاترین وجهی قادر است تلقی لیبرال های محافظه كار ایرانی از سیاست، یا به قول خودشان «سیاست ورزی»، را بیان كند. تردیدی نیست كه آنها هنوز گرفتار اسطوره «جامعه نیك»اند، جامعه ای كه اگر آب و نان هم نداشته باشد حداقل «پارلمان»، «احزاب»، «روزنامه» و «دولت كوچك و لاغر» دارد، ولی ظاهرا فقط سیاست ندارد.

از سوی دیگر، لیبرال های ایرانی می كوشند از لفظ «سیاستمدار» استفاده نكنند چون ظاهرا با دلالت های منفی این اصطلاح آشنایند، و از عقل سلیم هم هراس دارند. پس سعی می كنند تركیب دیگری به كار برند، تركیبات شیك و تروتمیزی كه بناست تمام آلودگی و علی الخصوص هر نوع سویه احتمالا «رادیكال» را از آن بگیرند: «سیاست ورزی». این تركیب، با احتساب لغزش های فرویدی نهفته در آن، به طرز جالبی می تواند تصور رایج ایشان از سیاست را خلاصه كند: سیاست به منزله تجارت، كه این خود قطب مخالف تلقی دست راستی ها از سیاست «به منزله مدیریت» است. البته چون ما با جوانان «سیاست ورز» سروكار داریم، طبیعتا در حال حاضر، برای آنها «تجارت» از «مدیریت» جذاب تر و عاقلانه تر است. نظیر دیگر موارد توسل همگانی به «حسن تعابیر» و كلمات شسته ورفته به جای تركیبات زمخت و «آلوده» همچون «پوزش» به جای «عذرخواهی» در گفتار مجریان تلویزیون، در این مورد، یعنی اصطلاح «سیاست ورزی»، نیز ما با نوعی ترس سروكار داریم، ترسی كه با مصالحه، به هر قیمتی، تسكین و حتی «والایش» در معنای روانكاوانه آن می یابد.

در اسطوره «سیاست ورزی» به شیوه لیبرالی، همچون هر اسطوره دیگری نیز ما به مناسكی خاص و آیین هایی برای تشرف بر می خوریم، یعنی آیینی برای ورود به جرگه سیاست ورزان و پذیرفته شدن در باشگاه ایشان، چیزی نظیر صنف سیاست ورزان كه هر كسی را «به درون خودشان» راه نمی دهند. بنابراین هر بی سروپا و هر جوانك از راه رسیده و هر دانشجوی پرشور و شری اجازه ندارد وارد این جرگه شود، حتی اجازه ندارد خودسرانه عمل كند و بهایی بپردازد، زیرا در این صورت، هیچ یك از «سیاست ورزان» اعتنایی به او نخواهد كرد و اگر بلایی هم سرش بیاید، حقش بوده است و «خیلی مهم» نیست. او اول باید آداب سیاست ورزی را بیاموزد، و طبیعتا هم نه از هیچ كس بلكه فقط از «ما». باید اول یاد بگیرد با گروه ها و دسته ها و انجمن ها و روزنامه ها و دفترهای مختلف نشست و برخاست كند و طرح دوستی بریزد. نباید قهرمان بازی درآورد، بلكه باید مثل یك جنتلمن، قواعد بازی را به دقت رعایت كند. البته لیبرال های جوان نام دقیقی هم برای كلنجار رفتن با این قواعد دارند: چانه زنی.

در تلقی لیبرالیستی از سیاست، ما نهایتا می رسیم به یك مهارت بسیار مهم كه كسب آن شرط ورزیدن سیاست است: مهارت در چك و چانه زدن. پارلمانتاریسم در طول تاریخ خود «پیشرفت های شایانی» در این زمینه داشته است. اكنون كل نظریه سیاسی در كشورهای حاشیه ای در كسب این مهارت ها و همچنین تجهیز «مبانی» نظری آنها از طریق رجوع به كتب مقدس جان لاك و جان استوارت میل، هایك، پوپر و دیگران خلاصه می شود. در این نوع فعالیت تخصصی شده، كه سیاست ورزی نام دارد، و مكان آن پارلمان است و راه آن از درون حزب یا به بیان بهتر: «حزب ورزی» می گذرد و فاعل آن دست كم باید چند مقاله در روزنامه های نسبتا كثیرالانتشار نوشته باشد در این نوع فعالیت به غایت خطیر، تنها چیزی كه وجود ندارد «مردم» است. بد نیست تذكر ژاك رانسیر را به یاد آوریم كه می گوید سیاست یعنی صدا بخشیدن به بی صدایان، یعنی به صحنه آوردن demos یا همان مردم در درون دولت شهر.

اما در سیاست ورزی، از هیچ كدام از اینها خبری نیست، برعكس، ما با موسسه ای غیرانتفاعی روبه روایم كه بناست به «جوانان مشتاق سیاست ورزی» سرمشق چك و چانه زنی بدهند. ظاهرا لیبرال ها به هیچ وجه نمی توانند سیاست را مستقل از دولت و پارلمان و حزب تصور كنند. یگانه شكلی از سیاست ورزی كه در ذهن آنهاست همانی است كه به میانجی این سه مورد امكان پذیر می شود. برای همین هم هست كه این همه شیفته نظریه پردازی و درازنفسی در باب «مبانی» چیزها و پدیده هایند. البته طبیعی است. زیرا این نوع ایده آلیسم، در چنین شرایطی، نهایتا متكی به حوصله و ذوق و علایق آن بخشی از حوزه عمومی است كه به سیاست ورزان خوراك فكری و آموزش تئوریك می دهند: مترجمان و روشنفكران آزاد. به هر حال، آخرین تئوری ای كه یك سیاست ورز كوشا در مورد جامعه مدنی و دولت مدرن صادر می كند ربط مستقیمی دارد با آخرین ترجمه ای كه به بازار آمده است. مسلما یك سیاست ورز تمام وقت هیچ وقت اضافه ای برای یادگیری یك زبان خارجی ندارد.

لیبرالیسم سیاست را به كسب و كار، به مهارت چك و چانه زنی بدل می كند. در این سیاست، دیگر نه مردم، بلكه آنچه حضور دارد سیاستمدارانی اند كه بر سر منافع خاص و جزیی یكدیگر چانه می زنند و احیانا بحث و گفت وگو هم می كنند. در این سیاست، صدایی به گوش نمی رسد، بلكه از قضا بی صدایانی كه به هیچ فرقه و حزبی وصل نیستند همچنان بی صدا باقی می مانند. در این صورت، چنان كه بنیامین می گفت، سیاست بنا نیست دیگر به معنای حضور ذهن در عرصه تاریخ باشد، بلكه نزد سیاست ورزان سترون، سیاست عبارت است از تلاش برای تحقق آرزوی قدم گذاردن به تالار پارلمان و بس.

امید مهرگان