پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

یادداشتی بر مدخل موسیقی ایرانی ما


یادداشتی بر مدخل موسیقی ایرانی ما

این یادداشت کوتاه می تواند مدخلی باشد برای ورود به گفت وگوها, مباحث و نقدهای احتمالی آینده بی توجهی به تعریف هایمان از واژگان و سرفصل های اصلی و تعیین کننده موسیقی ما را در دایره و دور باطل و بی حاصلی قرار می دهد که تا به امروز با آن دست به گریبان بوده ایم

این یادداشت کوتاه می‌تواند مدخلی باشد برای ورود به گفت‌وگوها، مباحث و نقدهای احتمالی آینده. بی‌توجهی به تعریف‌هایمان از واژگان و سرفصل‌های اصلی و تعیین‌کننده موسیقی ما را در دایره و دور باطل و بی‌حاصلی قرار می‌دهد که تا به امروز با آن دست به گریبان بوده‌ایم. اصولا در هر مبحث فرهنگی، علمی، سیاسی، اجتماعی برای به نتیجه رسیدن بهتر ابتدا باید مفاهیم و سرفصل‌های اصلی بحث را که مطرح است برای طرفین کاملا روشن و واضح باشد تا در همان دور باطل بی‌نتیجه مورد اشاره قرار نگیریم. آیا واقعا موسیقی موسوم به سنتی همان موسیقی‌ای است که به همین نام مثلا از رادیو و تلویزیون یا از طریق نوارها و سی‌دی‌های موجود در بازار و دیگر رسانه‌های موجود می‌شنویم؟

اساسا خود واژه موسیقی سنتی دارای یک بار منفی است و مفهومی ایستا و شبیه به بازگشت به گذشته را به ذهن متبادر می‌کند. در باب مبحث مفاهیمی که تصویر روشن و درستی از آن نداریم نمی‌توان بحث و گفت‌وگو به معنی درست کلمه را به انجام رسانید. و به نتیجه رسید. اغلب موسیقی‌های متداول و معمول امروز که سنتی هم تلقی می‌شوند چندان هم مشخص نیست که موسیقی سنتی هستند یا نوعی دیگر از دیگر انواع موسیقی.

عبارت «موسیقی سنتی» مفهوم رسا و جامعی برای موسیقی کلاسیک و پر پشتوانه ما نیست. ترجیحا به نظر من شاید «موسیقی اصیل ایرانی» یا «موسیقی ملی» مفاهیمی رساتر و جامع‌تری برای موسیقی ما باشند و همان‌طور که قبلا اشاره شد مفاهیم «بازگشت به گذشته» و «ارتجاعی» را هم به ذهن تحمیل نمی‌کند. برداشت عوامانه از موسیقی موسوم به «سنتی» این‌گونه معمول است که هر آنچه را با تار و تنبک و کمانچه و دف و نی و سایر متعلقات این‌گونه سازها و چهچه خواننده توام باشد را سنتی تلقی کنند و هر آنچه غیر از اینها را که با سازهای معمول سینتیسایزر و متعلقات آن توام با صدای بم و زیر خوانندگانی فاقد چهچه و تحریر را «پاپ» بنامند.

باید گفت تنها به اعتبار تار و تنبک، کمانچه و چهچه نمی‌توان آن نوع موسیقی را موسیقی اصیل تلقی کرد. توجه به مناسبات و پیشینه و پیوند تاریخی و اجتماعی و... لازم است تا به این نوع موسیقی شاید بتوان گفت موسیقی اصیل و ملی ایرانی یا به تعبیری معمول‌تر و رایج ‌تر آن را موسیقی «سنتی» نامید. اساسا ما در وادی و حوزه موضوعی قدم گذاشته‌ایم که به خودی خود این موضوع و این حوزه شایبه‌دار است و درباره بودن و نبودنش سال‌هاست بحث و جدل و منازعه است.

اگر پذیرفته باشیم که موسیقی موسوم به سنتی یا به تعبیری دیگر موسیقی اصیل ایرانی با آن مبانی و ساختاری که موسیقی جدی ایرانی باید داشته باشد، به جرات می‌توان گفت که تقریبا درصد بسیار بالایی از موسیقی‌های موجود و موسوم به سنتی بیشترشان را باید موسیقی پاپیولار یا عامه‌پسند نامید و ادامه طبیعیه موسیقی پیشینه‌دار و با هویت و صاحب شناسنامه ملی ما به حساب نباید آورده شوند و اگر قصد و غرض رفتن به سوی نقد صادقانه و آنالیز موجودیت موسیقی امروز و گشایش و روزنه‌یی حتی اندک به سوی اصلاح موجودیت موسیقی باشد البته اینجا فعلا و عجالتا قصد نقد و بررسی آثار موجود در میان نیست چه بسا که بسیاری از این آثار سالم و در خور توجه باشند اما متعلق به سایر حوزه‌های موسیقی، از جمله موسیقی موسوم به تلفیقی، فیوژن و... که در جای خود این آثار باید نقد و بررسی شوند.

آثار صاحب این قلم نیز از این قاعده نمی‌تواند مستثنی باشد و چرا که چنین نباشد!! از آنجایی که فرهیختگان و صاحبنظران عرصه فرهنگ وهنر به اجماعی واحد از تعریف واژگان گوناگون در هنر‌های مختلف نرسیده‌اند و قطعا دورنمایی نزدیک برای این اجماع نمی‌توان متصور بود. هر کس از ظن خود این واژگان را تعریف می‌کند. متاسفانه اغتشاش و گوناگونی نظرات نیز راه ناهموار را ناهموار‌تر کرده و می‌کند.

صدیق تعریف