دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

رفتار سیاستمداران مسلمان ایرانی تا چه اندازه با قرآن و روایات همخوانی دارد


رفتار سیاستمداران مسلمان ایرانی تا چه اندازه با قرآن و روایات همخوانی دارد

واکاوی نسبت اخلاق و سیاست

فضای سیاسی جامعه ایران در شرایط کنونی، فضایی آکنده از توهین و تهمت است. هم از این روست که بر آن شدیم کند و کاوی در نسبت اخلاق و سیاست از منظر اسلام به خرج دهیم و یافته های این کاوش نظری را به اشتراک با خوانندگان بگذاریم.

پرسش از نسبت اخلاق و سیاست، پرسشی اندیشه‌سوز و دیرپای است. اینکه سیاست و اخلاق جمع‌‌‌‌‌پذیرند یا در تضاد با یکدیگر به سر می‌برند و آیا در سیاست همواره باید اخلاقی بود و یا در پاره‌ای از موارد می‌توان به حکم‌ مسائل سیاسی اخلاق را زیر پا گذاشت.

سئوالاتی فربه است که پاسخ‌های متعددی به آنها داده شده است. شاید بتوان تمامی این سئولات را به‌ یک سئوال اساسی ارجاع داد و آن اینکه آیا تأسیس‌ "سیاست‌ اخلاقی" امری امکان‌پذیر است؟

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اهمیت این پرسش در جامعه ایران به مراتب بیشتر شده است؛ چرا که یکی از اهداف اساسی انقلاب اسلامی، پیوند اخلاق و سیاست بوده است. نابسامانی‌های اخلاقی‌ای که امروزه در فضای سیاسی جامعه اسلامی ایران به چشم می‌خورد نیز، ضرورت تأمل در مبانی سیاست اخلاقی در اسلام را بیشتر می‌کند. در این یادداشت می‌کوشیم تا این موضوع را اجمالاً مورد بررسی قرار دهیم.

پیوند اخلاق و سیاست در تاریخ اسلام، فراز و فرودهای بسیاری را پشت‌سر گذاشته است ، اما احتمالاً اساسی‌ترین و تاریخ‌سازترین تقابل سیاست‌اخلاقی و سیاست‌غیراخلاقی را می‌توان در نزاع حضرت علی(ع) و معاویه باز جست.

این تقابل مشهور با پیروزی سیاست‌غیراخلاقی بر سیاست‌‌‌اخلاقی به پایان رسید. شکست‌ علی(ع) در برابر معاویه، گویی این پیام تلخ را برای سیاستمداران آیندۀ جهان اسلام در بر داشت که اخلاق زنجیری است بر دست و پای رجل سیاسی؛ و تا این زنجیر پاره نشود، کار مردان سیاست پیش نخواهد رفت و رویاهای آنان محقق نخواهد شد.

در حقیقت کنش سیاسی معاویه مبتنی بر این تز مشهور بود که « هدف وسیله را توجیه می‌کند» اما علی(ع) بر این نکته پای می‌فشرد که : «کسی که پیروزی را از طریق شر بدست آورد، خود اولین مغلوب آن است.»

پیوند دین و سیاست، مبنای اصلی سیاست اخلاقی در اسلام است. پیامبر گرامی اسلام،(ص) اسلام را دین اخلاقی می‌دانست و مسلمانان را به حکم مسلمان بودنشان، به دخالت در سیاست فرا می‌خواند.

از آنجا که هیچ مسلمانی حق ندارد مرتکب فعل غیر اخلاقی شود، کنش‌سیاسی مسلمانان نیز نمی‌تواند خصلتی غیر‌‌اخلاقی پیدا کند. نتیجه حاصل از این مقدمات، چیزی جز تأسیس‌‌سیاست‌ اخلاقی در جامعه‌اسلامی نیست.

اما سیاست‌اخلاقی دقیقاً به چه معناست؟ سیاست‌اخلاقی در یک کلام عبارت است از سیاست پای‌بند به اخلاق. برخی از صاحبنظران علیرغم پذیرش اصل پایبندی سیاست به اخلاق، این نکته را مطرح کرده‌اند که اخلاق حاکمان با اخلاق محکومان تفاوت دارد.

بنابراین سیاست اخلاقی در نزد صاحبان قدرت معنایی متفاوت از سیاست اخلاقی در نزد عامه مردم و سیاست پیشگامان فاقد قدرت سیاسی دارد.

بر این اساس، مثلاً پیمان‌شکنی افراد عادی، حکمی متفاوت از پیمان‌شکنی صاحبان قدرت سیاسی دارد و چه بسا که پیمان‌شکنی یک رجل سیاسی، گاه مصداقی از کنش‌‌غیر‌‌اخلاقی نباشد.

بدیهی است که با مبنا قرار گرفتن رفتار سیاسی حضرت علی(ع)، چنین تمایزی میان اخلاق‌حاکمان و اخلاق‌محکومان، امری غیر قابل قبول است.

در قرآن نیز وفای به عهد، چه در حوزۀ روابط شخصی و چه در حوزۀ ‌سیاست، مورد تأکید قرار گرفته است. در آیۀ ۳ سورۀ توبه، خطاب به پیامبر آمده است: « و کافران را از عذابی دردناک خبر بده.» و در آیۀ ۴ می‌فرماید:« مگر آن مشرکانی که با آنان پیمان بسته‌اید و با شما هیچ‌گونه نابکاری نکرده‌اند و کسی را در برابر شما یاری نداده‌اند؛ پس پیمان ایشان را تا پایان مدتشان به پایان ببرید که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد.»

این «امر» چه در روابط فردی و چه در روابط سیاسی مسلمانان، موضوعیت داشته و لازم‌الاتباع است. اگر اخلاقی بودن حاکمان و محکوکان اساساً احکام جداگانه‌ای داشته باشند، نقد اخلاقی قدرت سیاسی به امری‌بیهوده و بلا‌موضوع بدل خواهد شد.

سیاست و اخلاق هر چند که فی‌نفسه دو امر متفاوتند، اما در اسلام با یکدیگر متحد و دست در آغوشند و به همین دلیل نقد اخلاقی سیاست، یکی از وظایف عالمان و مصلحان دینی است.

بر عکس‌اسلام، در مسیحیت پیوند‌ارگانیکی میان‌ سیاست و اخلاق وجود ندارد. جمله مشهور«کار قیصر را به قیصر واگذار کن و کار خدا را به خدا» هر چند که کنش غیر اخلاقی قیصر را تجویز و تأیید نمی‌کند، اما بیانگر آن است که فرد مسیحی، از آن حیث که مسیحی است، وظیفه‌ای نسبت به دخالت در سیاست ندارد.

به عبارت دیگر، نهی کردن فرد حاکم از ارتکاب منکر ، جزو وظایف‌دینی‌ مسیحیان نیست. بنابراین شگفتی‌ رها شدن‌ سیاست از قید اخلاق در جهان مسیحیت، می‌بایست به مراتب کمتر از شگفتی وقوع این امر در اسلام باشد.

اما تاریخ اسلام و مسیحیت به تقریباً به یک اندازه گواهی‌ می‌دهند که کنش‌سیاسی‌حاکمان، در موارد متعدد، کنشی‌غیر‌ اخلاقی بوده است.

بسیاری از صاحبنظران در تبیین‌چرایی این امر، به اقتضائات‌ذاتی قدرت سیاسی اشاره می‌کنند؛ بدین‌معنا که قدرت سیاسی مرکب چموشی است که بدون تردید راکب خود را سرانجام بر زمین بی‌اخلاقی خواهد افکند.

از این منظر، توصیه‌های اخلاقی‌ادیان و مکاتب گوناگون به سیاست ‌پیشگامان و قدرتمندان، صرفاً بیان آرزوهای دست‌نیافتنی بشر و در واقع اندرزهایی به دور از واقع‌‌گرایی قلمداد می‌شود.

مطابق این نگرش، هر گونه تلاش برای تأسیس سیاست اخلاقی، مصداقی از آب در هاون کوبیدن است؛ چرا که سیاست اخلاقی‌، محکوم به شکست است و سیاستی که شکست آن محترم و مسجل باشد، دیگر سیاست نیست؛چه، سیاست یعنی تدبیر امور جامعه و مدبری که بداند تدبیر( اخلاقی) اش محکوم به شکست است و با این حال تدبیر خود را تغییر ندهد، نمی‌تواند تحت مهار اخلاق در آید؟ از آنجا که در این یادداشت درصدد ترسیم مبانی اخلاقی سیاست در دین مبین اسلام هستیم، در ادامه می‌کوشیم تا دلایل اسلامی امکان تأسیس سیاست اخلاقی را بر شماریم:

۱) مسلمانان از یک‌سو موظفند که اخلاقی زندگی کنند و از سوی دیگر موظفند که از بی‌اعتنایی به آنچه که در عالم سیاست می‌گذرد، پرهیز نمایند؛ بنابراین هر مسلمانی، از آن حیث که مسلمان است، به سهم خویش می‌بایست در پیوند سیاست و اخلاق بکوشد.

۲) در دین اسلام تکلیف فوق طاقت وجود ندارد (لا یکلف الله نفساً الا وسعها): بنابراین تأسیس سیاست اخلاقی، امری است در دایره طاقت و قدرت بشر.

۳) در اسلام هدف وسیله را توجیه نمی‌کند و پیروزی حاصل شده از طریق شر، عین شکست است؛ چرا که آخرت فرد یا گروه پیروز را بر باد می‌دهد.

پیامبر گرامی اسلام هدف از بعثت خویش را « اتمام مکارم اخلاقی» ذکر کرده‌اند. اگر هدف از پرداختن به سیاست، تأمین سعادت بشر است، "سیاست غیر اخلاقی در تضاد با رسالت پیامبر" در حکم نقض غرض است؛ چرا که سیاست غیر اخلاقی بدون تردید آخرت مطبوعات و مجریان خویش و در بسیاری از موارد دنیای مردم را هم خراب می کنند.

۵) فرد مسلمان در هنگام تعارض دنیا و آخرت، می بایست ناکامی دنیوی را به ناکامی اخروی ترجیح دهد. چنانکه امام سجاد در نیایش نهم صحیفه سجادیه می فرماید: « الهی هر گاه قرار بود در دین یا دنیای ما نقصان وارد آید آن ضرر و نقصان را به آنچه که زودتر فنا شود (دنیا) وارد ساز و توبه را به آنچه که باقی تر و پایدارتر است (آخرت) قرار بده.»

بدیهی است که سیاست اخلاقی حتی اگر به آبادانی دنیای فلان فرد یا گروه سیاسی بیانجامد، در آخرت آنان نقصان وارد می کند؛ بنابراین، مطابق منطق اسلامی، فرو نهادن چنین سیاستی، از اوجب واجبات است.

حال اگر بپذیریم که توصیه های اخلاقی دین اسلام در عالم سیاست نیز قابل اتباع است و مسلمین با رعایت این اصل می توانند به تأسیس سیاست اخلاقی مبادرت ورزند، می توانیم عیار اخلاقی فضای سیاسی کشورمان را به مدد آیات قرانی محک بزنیم.

در ادامه پاره ای از بی اخلاقی های سیاسی رایج در جامعه ایران را از منظر اخلاقی قرآنی، بررسی می کنیم:

۱) تالله لتسئلن عما کنتم تفترون: به خدا که دربارۀ آنچه افترا می زنید؛ از شما پرسش خواهد شد(نحل، ۵۶ ).

ایراد تهمت و افترا در فضای سیاسی جامعه ایران، در حال حاضر به امری رایج بدل شده است. بسیاری از افراد و گروههای سیاسی بر مبنای نیت خوانی و گاه صرفاً با هدف ملوث کردن چهرة رقیب، اتهاماتی را متوجه رقبای خویش می‌سازند که نه تنها در هیچ دادگاهی اثبات نشده است، بلکه خود آنها نیز قادر به اثبات این اتهامات نیستند. بدیهی است که این رویه، به شدت در تعارض با اخلاق اسلامی است.

۲) در آیة ۱۳۵ سورة نساء آمده است: «ای مومنان به عدل و داد برخیزید و در راه رضای خدا شاهد باشید [و شهادت دهید] ولو آنکه به زیان خود آن یا پدر و مادرتان و خویشاوندانتان باشد... پس از هوای نفس پیروی مکنید که از حق عدول کنید.»

مدلول اصلی این آیه، لزوم حق‌گویی و حق پویی است. حضرت علی (ع) نیز در خطبه متقین در وصف انسان باتقوا می‌فرماید: «پیش از آنکه بر امر شاهد آورند به حق اعتراف می‌کند. «بدیهی است که امروزه در جامعة ایران، بیان حقیقت به شدت تحت تأثیر جناح‌بندی‌های سیاسی است؛ حال آنکه حق‌گویی، ولو آنکه به زیان آدمی باشد، مصداقی از عدالت‌پروری و دادگستری است و اعراض از آن، عین پیروی از هوای نفس است.

۳) در آیة ۱۰ سورة فتح آمده است: «هرکس که پیمان شکند، همانا به زیان خویش پیمان شکسته است».

عدم پای‌بندی به وعده‌های سیاسی (عمدتاً انتخاباتی)، مصداقی از پیمان‌شکنی است که متأسفانه در جامعة ما به سنتی سیاسی بدل شده است.

در آیة ۲ و ۳ سورة صف نیز آمده است: «ای مومنان چرا چیزی می‌گویید که انجام نمی‌دهید نزد خداوند بسی منفور است که چیزی را بگویید که انجام نمی‌دهید.

«آیات فوق در ایام انتخابات می‌بایست پیش‌روی تمامی کاندیداها قرار بگیرد تا دیگر وعده‌های بی‌پایه‌ای نظیر تشکیل جبهة دموکراسی و حقوق بشر و یا آوردن پول نفت سر سفره‌های مردم، در فضای سیاسی جامعة طنین‌انداز نشود!»

۴) در آیة ۱۱ سورة حجرات آمده است: «یکدیگر را به لقب های بد مخوانید.

«جعل عناوین و القاب ناپسند برای افراد و گروه‌های رقیب، امری واجد قدمت در تاریخ سیاسی ایران است که متأسفانه در دهة اخیر نیز، به موازات بالا گرفتن سطح منازعات سیاسی، در جامعة ایران رواج بیشتری یافته است. عناوینی همچون کوتوله سیاسی، چریک نفتی، اکبر- گاف، تمساح، شیخ ساده‌لوح، اکبر شاه و ... همگی حاکی از بی‌تقوایی در نزد پاره‌ای از چهره‌های وابسته به جریان‌های سیاسی مختلف است.

نقد اخلاقی سیاست و فضای سیاسی در جامعة ایران با استفاده از آیات قرآنی، فهرستی بلند بالا از بی‌اخلاقی‌های سیاسی را فراهم می‌آورد که موارد فوق، صرفاً بخشی از آن را تشکیل می‌دهد.

سیاستمداران مسلمان جامعة ایران باید به این نکته نیک بیندیشید که شکست انقلاب اسلامی در تأسیس سیاست اخلاقی، نه تنها در حکم عدول جمهوری اسلامی از آرمان‌های اخلاقی پیامبر گرامی اسلام خواهد بود، بلکه نقشی اساسی در پیدایش انگیزه سکولاریزه کردن سیاست در جامعة ایران ایفا خواهد نمود.

به عبارت دیگر، سیاست غیراخلاقی در حکومتی دینی، به تدریج منجر به سکولاریزه شدن انگیزه‌های سیاسی عموم شهروندان و چه بسا تحقق سکولاریسم در جامعة ایران، در آینده‌ای دور یا نزدیک خواهد شد.

هومان دوراندیش