چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

كاركرد مراسم سوگواری عاشورا در رسمی شدن مذهب شیعه در زمان صفویه


كاركرد مراسم سوگواری عاشورا در رسمی شدن مذهب شیعه در زمان صفویه

عاشورا از یك سو شیعیان و طالبان حق را دور هم گرد می آورد و از سوی دیگر مبانی تشیع را به آنها می آموخت و جرات مبارزه و روحیه فداكاری برای حفظ اسلام به آنها می داد چنان این مراسم با شیعه عجین شد كه یكی از مهم ترین نشانه های شناخت آنان گردید

مسیو ماربین آلمانی: «مواد روحانی كه امروزه مروج در میان مسلمانان است هیچ یك مانند تعزیه‏داری حسین علیه‏السلام حس پلتیكی در مسلمانان پیدا نتواند نمود و هرگاه یكی، دو قرن در مسلمانان به این قسم تعزیه‏داری شیوع و كسب عمومیت كند حیات سیاسی تازه در مسلمانان پیدا خواهد شد»(۱۰).گاسپار دروویل: «این مراسم اشكهایی را كه از اندوه واقعی سرچشمه می‏گیرد سرازیر می‏كند و پیروان غیور علی علیه‏السلام را كه بر آن ناظر هستند شدیدا به هیجان می‏آورد»(۱۲).

● مقدمه

با توجّه به سفارش‌ها و تأكیدهای پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمّه طاهرین علیهم‏السلام درباره برگزاری مجالس عزاداری برای امام حسین علیه‏السلام می‏توان دریافت كه در این سفارش‌ها فلسفه‏ای نهفته است كه آگاهی به آن می‏تواند عزاداری‌های ما را با اهداف پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمه طاهرین علیهم‏السلام همسو و هماهنگ گرداند و لازمه این آگاهی یافتن به شرایط بحرانی همان قرن اول هجری است كه بر جامعه اسلامی تحمیل شد و تا قرنها طول كشید، چنان كه طبقه حاكمه و در كنار آنها عالم‏نمایان حقْ‏گریز می‏كوشیدند برای مطامع خود اسلام را از درون و برون تهی و بی‏خاصیت كنند و در این راه، مجال و فضا را بر حافظان حقیقی دین تنگ كردند و همه امكانات را از آنها دریغ نمودند. لذا مراسم سوگواری عاشورا از بهترین و مؤثرترین عواملی بود كه می‏توانست در آن شرایط حساس اسلام را از دستبرد غارتگران مسلح نجات بخشد و بارقه امیدی به دلهای طالبان حق بتابد. بنابراین تشیع برای حفظ خود وابسته به مراسم عزاداری عاشورا شد، چنان كه نمی‏توان تشیع را بدون عاشورا تصور كرد.

عاشورا از یك سو شیعیان و طالبان حق را دور هم گرد می‏آورد و از سوی دیگر مبانی تشیع را به آنها می‏آموخت و جرئت مبارزه و روحیه فداكاری برای حفظ اسلام به آنها می‏داد. چنان این مراسم با شیعه عجین شد كه یكی از مهم‏ترین نشانه‏های شناخت آنان گردید، به‏طوری كه با فرا رسیدن ایام عاشورا در هر شهر و كوی و برزنی كه شیعیان زندگی می‏كردند شكل آنها به طور كلی تغییر می‏كرد و چهره غم و ماتم به خود می‏گرفت. شهرهای شیعه‏نشین ایران از جمله قم، ری و سبزوار چنین وضعی داشت، تا اینكه در قرن چهارم هجری آل بویه شیعه مذهب، مراسم عزاداری را كه علامت و مشخصه بارز شیعه بود، با جدیّت تمام در قلمرو خود به ویژه بغداد رسمی اعلام كردند و گر چه با مخالفت بعضی از فرق سنی به ویژه حنابله روبه‏رو شدند، این مراسم را تا پایان حكومتشان یعنی تا نیمه قرن پنجم برگزار كردند. چنان این مراسم به صورت فرهنگ عامه درآمد كه در قرون بعدی سایر مسلمانان هم كه دوستدار پیامبر و اهل بیت او بودند تعلق خاطر ویژه‏ای نسبت به واقعه كربلا پیدا كردند و آنها هم مانند شیعیان در ایام محرم برای خامس آل عبا عزاداری می‏كردند و رفته رفته سوگواری برای امام حسین علیه‏السلام به صورت فرهنگ ایرانی درآمد، چنان كه نه تنها مسلمانان، بلكه پیروان سایر ادیان مثل یهودیان و مسیحیان نیز كه در ایران زندگی می‏كردند ارادتمند امام حسین علیه‏السلام و یارانش شدند.

بدین سان مراسم عزاداری نه تنها در شرایط بحرانی با تمام وجود از اسلام پاسداری نمود، بلكه رفته رفته فضایی ایجاد كرد كه مسلمانان به ویژه مسلمانان ایران، نخست دوستدار اهل بیت شدند و با گذشت زمان از معتقدان به خط امامت و ولایت گشتند؛ از این‏رو بود كه سلاطین صفوی و نظریه‏پردازان مذهب تشیع برای رسمی كردن مذهب شیعه در ایران از آن بهره كافی گرفتند.

● كاركرد مراسم عاشورا در رسمی كردن مذهب تشیع

هنوز پس از گذشت قرنها و با انجام تحقیقات متعدد، به این سؤال اساسی پاسخ قانع‏كننده‏ای داده نشده كه شاه اسماعیل با چه ابزاری و با تكیه بر چه نیرویی و با پیشینه چه فرهنگی ایران را به عنوان كشوری شیعه شناساند، چنان كه از آن پس دیگر هیچ طوفان سهمگینی نتوانست در عقیده و ایمان مردم خللی وارد كند. بنابراین شایسته است كه درباره این مسئله مهم بیشتر مداقه نمود و جوابی در خور برای آن یافت. برای روشن شدن بحث ابتدا به طرح چند فرضیه می‏پردازیم و سپس درباره آنها گفت و گو می‏كنیم:

۱ ) موفقیت شاه اسماعیل مرهون اِعمال قوه قهریه و قتل عام گسترده مخالفان بود.

۲ ) اهل سنت برای حفظ جان خود تقیه اختیار كردند و به صورت ظاهر مذهب جدید را پذیرفتند، ولی در پنهان بر اعتقادات خود باقی ماندند.

۳ ) گر چه شاه اسماعیل در آغاز از قوه قهریه بهره گرفت(۱) ـ قتل‏عامهای شاه اسماعیل در تبریز، بغداد، خراسان، خوزستان و دیگر بلاد فتح شده ـ لیكن برای ایجاد مذهبی پایدار و فراگیر به كار عمیق وگسترده فرهنگی نیاز بود كه از طریق مجالس عزاداری، وعظ و خطابه میسّر گردید.

بعضی از محققان با تكیه بر مطالبی كه درباره استفاده شاه اسماعیل از زور در منابع آمده، رسمی شدن مذهب تشیع را در ایران به ضرب شمشیر آخته قزلباشها و تبر تبرائیان نسبت می‏دهند(۲)، در حالی كه از یك مسئله مهم غفلت كرده‏اند و آن این است كه رسمی شدن مذهب تشیع با آغاز سلطنت شاه اسماعیل و كشورگشایی او همزمان صورت گرفت. بنابراین عمده قتل عامهای شاه اسماعیل ناشی از كشورگشایی اوست و این در ایران به هنگام برآمدن سلسله‏ای و بر افتادن سلسله‏ای دیگر امری رایج و متداول بود، چنان كه نمی‏تون بین قتل‏عامهای تیمور و دیگر جهانگشایان و قتل‏عامهای شاه اسماعیل فرقی قائل شد؛ زیرا آنها به هنگام فتح بلاد هیچ گونه مقاومتی را تحمل نمی‏كردند و حتی برای جلوگیری از قتل و غارت تمام همت خود را به كار می‏گرفتند كه شهرها به صلح فتح شود، ولی كمتر موفق می‏شدند. از این‏رو عمده قتل‏عامها مربوط به مدافعان شهرها و حامیان حكام مورد حمله بود؛ زیرا مردم عادی نه توانایی دفاع از شهرها را داشتند و نه انگیزه‏ای برای حمایت از حكام.

با سیری اجمالی در لشكركشیهای شاه اسماعیل به موارد متعددی برمی‏خوریم كه حتی رعایای بلادی كه با قوه قهریه فتح می‏شد مورد تفقد شاهانه قرار می‏گرفتند. مؤلف خلد برین ضمن فتح مرو و قتل شیبك خان ازبك (۹۱۵ق) می‏نویسد:

«خاقان سكندر شأن رایت نصرت آیت به جانب مرو برافراخت و رعایا و متوطنان آن دیار را سایه‏نشین آفتاب عاطفت و احسان خود ساخته ظل ظلیل عفو و بخشایش بر مفارق ایشان انداخت»(۳).

در اینجا جدای از برخوردهای شاه اسماعیل باید به حقیقتی اشاره كنیم و آن این است كه فتح قلوب و تغییر عقاید به سادگی فتح بلاد و تغییر حكومتها نبود. بنابراین ساده‏انگاری است كه تصور كنیم مذهب شیعه با تبر تبرائیان و شمشیر قزلباشها در ایران رسمی شد. قطعا شاه اسماعیل و مشاورانش می‏دانستند كه نباید حكومت نوپای خود را كه از شرق و غرب توسط دول مقتدر سنی محاصره شده بود، با شورشها و قیامهای داخلی مواجه كنند. بنابراین فرضیه اول نمی‏تواند چندان در ترویج و تبیین مذهب تشیع مؤثر باشد.

البته نمی‏توان پذیرفت كه اهل سنت بدون هیچ مقاومتی به مذهب شیعه گرویدند، لیكن اشكال مقاومت توده مردم بر ما چندان معلوم نیست. منابع هم از مقاومت و مخالفت نخبگان و علما مطالبی پراكنده بیان كرده‏اند(۴).

علما، مدرسان، ائمه جمعه و جماعت و غیره مخالفتهای جدی‏تری داشتند، امّا مخالفت توده مردم از محافل خصوصی و خانوادگی، آن هم به صورت سخنان شكوه‏آمیز و اعتراض گونه فراتر نمی‏رفته است(۵). به احتمال زیاد آنها به رغم اینكه عبادات خود را به صورت ظاهر به شیوه مذهب شیعه انجام می‏دادند، تا حدودی تعلق خاطر خود را به مذهب آباء و اجدادیشان حفظ كرده بودند و در واقع در حال بلاتكلیفی و انتظار به سر می‏بردند و این هم برای تحقیق و آشنایی با مذهب جدید و دور شدن از مذهب قدیم لازم و ضروری به نظر می‏رسید. البته این مدت نمی‏توانسته بیش از یك دهه طول كشیده باشد؛ زیرا بنابر روایتی شاه اسماعیل بعد از جنگ چالدران (۹۲۰ق) دستور داد كه از تعقیب و آزار اهل سنت دست بردارند(۶). با وجود این، گزارشی مبنی بر بازگشت مردم به مذهب اهل سنت به ما نرسیده است و حتی چند دهه بعد در سال ۹۸۶ق كه شاه اسماعیل دوم درصدد محو شعائر شیعه برآمد از خوف عوام و خواص به تردید افتاد(۷). بنابراین گر چه در ابتدا اهل سنت با تهدید، اكراه و تقیه وارد مذهب شیعه شدند، لیكن با گذشت زمان گرایش به آن از نظر كمی و كیفی شتاب بیشتری گرفت و این امر از یكی از نامه‏های شاه طهماسب اول به سلطان سلیمان عثمانی در ۹۶۱ق به خوبی پیداست. او اظهار می‏دارد:

«هرگز در هیچ زمانی كسی ندیده و نشنیده و در هیچ دیاری واقع نشده كه از شیعیان آل محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یكی تغییر مذهب خود كرده باشد و طریق مخالفت آل محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله اختیار كرده باشد، امّا هیچ سالی و ماهی نیست كه هزار كس از سنیان... تغییر مذهب و اعتقاد نداده طریق مستقیم اهل بیت اختیار نكنند. موالیان و شیعیان آل محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله روز به روز زیادت شوند كه در ملك روم و ماوراءالنهر و هندوستان، چند سال پیش از این پانصد كس شیعه نبود و امروز كه سنه احدی و ستین و تسع مائه است در هر دیاری از پانصد متجاوزند و روز به روز در ترقی و تزاید و عن قریب است ان شاءاللّه‏ جمله اهل عالم بدین طریق و مذهب غراء باشند»(۸).

امّا بی‏گمان صفویه فقط از این طریق نمی‏توانستند به هدف نهایی خود نایل آیند؛ زیرا اِعمال این شیوه برای درازمدت ممكن نبود. این حقیقت قابل انكار نیست كه شاه اسماعیل و جانشینانش برای رسمی شدن مذهب تشیع از هیچ كوششی فروگذار نكردند. بنابراین باید به بررسی این موضوع پرداخت كه آنها برای تحقق این امر از چه عاملی بهره گرفته‏اند كه معجزه‏وار تشیع در قلوب مردم ایران جای گرفت و با پوست، گوشت و استخوان آنها عجین شد.

با سیری اجمالی در حالات و اعتقادات فرقه‏های مذهبی موجود در ایران می‏توان دریافت كه علاوه بر اصول دین، محبت به اهل‏بیت پیامبر مهم‏ترین عامل مشترك میان آنها بود كه بیشتر در مجالس عزاداری عاشورا متبلور می‏شد. هنر شاه اسماعیل و مشاورانش این بود كه از این عامل برای تحقق هدف خود به بهترین گونه استفاده كردند. دكتر علی شریعتی كه از منتقدان حكومت صفویه است در این باره می‏نویسد:

«صفویه شاهكار عجیبی كه كرد این بود كه شیعه خون و شهادت و قیام، یعنی تشیع عاشورا را نگاه داشت و حسین را محور همه تبلیغاتش كرد و علی را مظهر همه نهضتش معرفی كرد و كاری كرد كه شدیدترین حالت تحریك و شور و حركتش را شیعه حفظ كند و هر سال یك ماه و دو ماه محرم و صفر و حتی تمام سال را از عاشورا دم زند»(۹).

مسیو ماربین آلمانی ضمن اشاره به اهمیت مذهب در وحدت و عزت سیاسی مسلمانان می‏نویسد:

«مواد روحانی كه امروزه مروج در میان مسلمانان است هیچ یك مانند تعزیه‏داری حسین علیه‏السلام حس پلتیكی در مسلمانان پیدا نتواند نمود و هرگاه یكی، دو قرن در مسلمانان به این قسم تعزیه‏داری شیوع و كسب عمومیت كند حیات سیاسی تازه در مسلمانان پیدا خواهد شد»(۱۰).

جوزف فرانسوی نیز در مورد نقش مجالس عزاداری در توسعه تشیع می‏نویسد:

«از ترقی كه این طایفه بدون هیچ اقدام جبری در قلیل زمان كرده‏اند می‏توان گفت كه در یكی دو قرن دیگر از روی عدد غلبه بر سایر فِرق مسلمانان خواهند نمود و علت، همین تعزیه‏داری است كه فردفرد این فرقه را (مشتری داعی) مذهب خود ساخته است»(۱۱).

گاسپار دروویل كه در زمان فتحعلی شاه به ایران آمده و مراسم عزاداری محرم را از نزدیك مشاهده كرده در مورد تأثیر این مراسم در ایجاد شور و هیجان در میان مردم می‏نویسد:

«این مراسم اشكهایی را كه از اندوه واقعی سرچشمه می‏گیرد سرازیر می‏كند و پیروان غیور علی علیه‏السلام را كه بر آن ناظر هستند شدیدا به هیجان می‏آورد»(۱۲).

دیدگاههای یاد شده از این جهت حائز اهمیت است كه بیان‏كنندگان آن، شیعه و ایرانی نیستند كه بتوان به آنها اتهام سخن‏راندن احساسی و جانبدارانه زد. این حقیقت انكارناپذیری است كه مورد توجّه اكثر مستشرقان و سیاحانی قرار گرفته كه مسائل ایران و تشیع را به دقت دنبال می‏كردند.

حال این سؤال پیش می‏آید كه شاه اسماعیل و جانشینانش با راهنمایی و مساعدت چه گروهی به نقش این مجالس در ترویج و تبیین مذهب تشیع پی بردند. بی‏گمان شاه اسماعیل در سیزده یا چهارده سالگی به آن مقام معنوی و اخلاقی مورد ادعای مورخان دوره صفویه نرسیده بود كه مورد الهام و حمایت ائمه طاهرین قرار گیرد و از نظر سیاسی و نظامی هم در مقامی نبود كه بتواند وضع سیاسی، نظامی به ویژه مذهبی ایران و بلاد پیرامون آن را تجزیه و تحلیل كند.

آنچه مسلّم است و از مجموع عملكرد وی به ویژه در مورد رسمی كردن مذهب تشیع برمی‏آید این است كه پشت صحنه این مبارزات و اقدامات، افرادی عالم و آگاه نسبت به مسائل سیاسی، نظامی و مذهبی سرزمین خود و همسایگان و مورد الهام ائمه طاهرین بودند كه با ظرافتی خاص بتوانند در داخل ایران سنگ بنای جاودانه‏ای را بنا نمایند. بنابر روایت مؤلّف حقیقهٔ التواریخ: «ارباب شورا به امر شاه اسماعیل عقد مجلس مشورت نموده بعد المذاكره و المشاوره بعضی از صوفیان، نشر و تعمیم طریقه حیدریه جلالیه را مناسب دیدند، امّا چند نفر عالم كه در آن مجلس حضور داشتند، سخت اعتراض كردند و امرا نیز اعتراض آنها را قبول كرده رأی صوفیان را ردّ نمودند. آخر كار قرار بر این شد كه مذهب شیعه اثناعشریه را مذهب رسمی دولت صفویه معین نموده به ترویج و ترمیم آن بكوشند و به همین واسطه اهالی شیعه ایران را با خود همراه ساخته، سنیان این مملكت را هم قهرا و كرها داخل طریقه شیعه نموده از برای سایر شیعیان عالم اسلامیت نیز دولت صوفیه صفویه را مرجع معنوی معین نمایند...»(۱۳).

نویسنده:اصغر فروغی

پی نوشتها :

۱ ـ امیر محمود خواند، تاریخ شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی، با تصحیح و تحشیه محمّد علی جرّاحی، نشر گستره، ۱۳۷۰ش، ص ۶۶-۶۵؛ حسن بیك روملو، احسن التواریخ، تصحیح عبد الحسین نوایی، تهران، بابك، ۱۳۵۷ش، ص ۸۶؛ ابوبكر طهرانی، دیار بكریه، به كوشش نجاتی لوغان ـ فاروق سومر، تهران، طهوری، ۱۳۵۶ش؛ عبدی بیك شیرازی، تكملهٔ الاخبار، تصحیح عبدالحسین نوائی، نشر تهران، ۱۳۶۹ش، ص ۴۱-۴۰؛ قاضی احمد غفاری، تاریخ جهان‏آرا، به كوشش سید ابوالقاسم مرعشی، تهران، انتشارات كتابفروشی حافظ، ۱۳۴۳ش، ص ۲۶۶؛ سفرنامه‏های ونیزیان در ایران، ترجمه منوچهر امیری، انتشارات خوارزمی، ۱۳۴۹ش، ص ۳۱۰.

۲ ـ بنگرید به: عبدالحسین زرین كوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، تهران، انتشارات امیركبیر، ۱۳۶۶ش، ص ۲۲۴.

۳ ـ محمّد یوسف واله اصفهانی، خلد برین، به كوشش میر هاشم محدّث، تهران، بنیاد موقوفات افشار، ۱۳۷۲ش، ص ۱۹۷-۱۹۶ و نیز ص ۱۲۲، ۱۷۱، ۲۰۱-۱۹۹؛ تاریخ عالم آرای صفوی، به كوشش یداللّه‏ شكری، انتشارات اطلاعات، ۱۳۶۳ش، ص ۱۲۴-۱۲۳.

۴ ـ محمّد یوسف واله اصفهانی، خلد برین، ص ۲۰۰ و ۱۲۳.

۵ ـ بنگرید به: مؤلّف نامعلوم، عالم آرای شاه اسماعیل، به كوشش اصغر منتظر صاحب، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۴۹ش، ص ۳۹۹-۳۹۸.

۶ ـ محمّد مترجم اسپناقچی، تاریخ انقلاب اسلام بین الخاص و العام، ص ۳۲۱-۳۲۰.

۷ ـ رضا قلیخان هدایت، تاریخ روضهٔ الصفا ناصری، خیام، ۱۳۳۹ش، ج ۸ ، ص ۱۷۱.

۸ . عبد الحسین نوایی، شاه طهماسب صفوی، مجموعه اسناد و مكاتبات تاریخی همراه با یادداشتهای تفصیلی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۰ش، ص ۲۲۹-۲۲۸.

۹ ـ علی شریعتی، تشیع علوی و تشیع صفوی، كتابخانه دانشجویی و دانشگاه ادبیات و علوم انسانی، ۱۳۵۲ش، ص ۱۵۹.

۱۰ ـ مسیو ماربین آلمانی، سیاسهٔ الحسینیه یا رولیسیون كبیر، چاپ زهره، بی‏تا، ص ۴۵-۴۴.

۱۱ ـ همان، ص ۵۰.

۱۲ ـ گاسپار دروویل، سفر در ایران، ترجمه منوچهر اعتماد مقدم، چاپ سوم: انتشارات شباویز، ۱۳۶۷ش، ص ۱۳۹-۱۳۸.

۱۳ ـ رضا قلیخان هدایت، تاریخ روضهٔ الصفا ناصری، ج ۸ ، ص ۱۶۹.

۱۴ ـ محمّد مترجم اسپناقچی، تاریخ انقلاب اسلام بین الخاص و العام، ص ۶۰۰-۵۹۹، به نقل از: یوسف جمالی، زندگانی شاه اسماعیل اول، ص ۲۴۲-۲۴۱.

۱۵ ـ پترجی چلكووسكی، تعزیه نیایش و نمایش در ایران، ترجمه داوود حاتمی، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۷ش، ص ۱۶۶-۱۶۵؛ پیترو دلاواله، سفرنامه، ترجمه شجاع الدین شفا، نشر علمی و فرهنگی، ۱۳۷۰ش، ص ۱۲۳-۱۲۲؛ ساموئل گرین، ایران و ایرانیان، به اهتمام رحیم رضازاده ملك، تهران، چاپ آفتاب، ۱۳۶۳ش، ص ۴۳۵-۴۳۴.

۱۶ ـ بنگرید به: رضاقلیخان هدایت، تاریخ روضهٔ الصفا ناصری، ج ۸، ص ۴۰۷-۴۰۶؛ اسكندر بیك منشی، عالم آرای عباسی، تصحیح محمّد اسماعیل رضوانی، دنیای كتاب، ۱۳۷۷ش، ج ۲، ص ۱۳۶۷ و ۱۴۰۷-۱۴۰۶.

۱۷ ـ قاضی نور اللّه‏ شوشتری، مجالس المؤمنین، انتشارات كتابفروشی اسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج ۲، ص ۱۵۳-۱۵۲.

۱۸ ـ محمّد كاظم مروی (وزیر مرو)، عالم آرای نادری، با تصحیح و مقدمه محمّد امین ریاحی، اتشارات علمی، ۱۳۵۸ش، ج ۳، ص ۹۸۲. شورای دشت مغان در سال ۱۱۴۸ق به امر نادرشاه تشكیل شد و سلطنت ایران از صفویه به نادرشاه افشار انتقال یافت.

۱۹ ـ ساموئل گرین، ایران و ایرانیان، ص ۴۳۳.

۲۰ ـ مسیو ماربین آلمانی، سیاسهٔ الحسینیه یا رولیسیون كبیر، ص ۴۵.

۲۱ ـ همان، ص ۵۳.

۲۲ ـ بنگرید به: دن گارسیا دسیلوا فیگوئروآ، سفرنامه، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران، نشر نو، ۱۳۶۳ش، ص ۳۰۹-۳۰۸.

۲۳ ـ علی ربانی خلخالی، عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه، تهران، چاپ بهرام، محرم ۱۴۱۱ق، ص ۱۴-۱۳.

۲۴ ـ ملا حسین واعظ كاشفی، روضهٔ الشهداء، با تصحیح و حواشی آیهٔ اللّه‏ ابو الحسن شعرانی، انتشارات كتابفروشی اسلامیه، ۱۳۷۱ش، ص ۱۳-۱۲.

۲۵ ـ مسیو ماربین آلمانی، سیاسهٔ الحسینیهٔ یا رولیسیون كبیر، ص ۵۷-۵۶.

۲۶ ـ ساموئل گرین، ایران و ایرانیان، ص ۴۳۳؛ مسیو ماربین آلمانی، سیاسهٔ الحسینیهٔ یا رولیسیون كبیر، ص ۴۵-۴۴.

۲۷ ـ محمّد كاظم مروی، عالم آرای نادری، ج ۳، ص ۹۸۲؛ جونس هنوی، زندگی نادرشاه، ترجمه اسماعیل دولتشاهی، چاپ دوم: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵ش، ص ۱۵۷-۱۵۶.

۲۸ ـ امام خمینی، كشف الاسرار، انتشارات دین و دانش، بی‏تا، ص ۱۷۴-۱۷۳.

۲۹ ـ فیگوئرا، سفرنامه، ص ۳۱۰-۳۰۹.

منبع : فصلنامه مشكوه


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.