چهارشنبه, ۱۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 5 March, 2025
دویدن در پی آواز حقیقت

آقای ملکیان عقاید دینی را از جمله عقاید تعبدی میداند که هیچ دلیل قاطعی به سود یا زیان آنها اقامه نشده است. وی شک را جزء مقوم ایمان و لازمه اختیاریبودن آن میداند و معتقد است که تا یک خلاء معرفتی در کار نباشد، جهش ایمان صورت نمیگیرد. وی کارنامه دین را در آزمون آفاقی ناموفق و در آزمون انفسی موفق ارزیابی میکند.
● مقدمه
مارتین راکیچ، روانشناس معروف آمریکایی، مجموعه باورهای هر انسانی را به پنج دسته تقسیم میکند:
▪ باورهای اصلی اجماعی یا باورهای مرکزی اجماعی: باورهایی که انسانهای دیگر نیز در آن با من شریکاند، یا مجموعه باورهایی که مبتنی بر فهم عرفی و عقل مشترک آدمی هستند. این باورها بسیار اهمیت دارند، به نحوی که اگر فردی در یکی از این باورها دستخوش تزلزل شود، میتوان گفت سلامت روانیاش آسیب دیده است. «خورشید گرمابخش است» و «آب رافع عطش است» از این دسته باورها هستند.
▪ باورهای غیراجماعی ابتدایی: همه انسانها در این باورها با من شریک نیستند و عدم مشارکت آنها برای من اهمیتی ندارد؛ زیرا این باورها آنقدر خصوصیاند که دیگران در موضعی نیستند که مخالف یا موافقت آنها برای ما اهمیت داشته باشد. مثلا این باور که «من مرتکب گناه شدهام» یا «تفأل به دیوان حافظ معتبر است» به گونهای است که هر چه دیگران با آن مخالفت کنند، تأثیری در من ندارد.
▪ باورهای تعبدی: عقایدی که از پدر، مادر، معلمان، مربیان، احیانا دین و نظام سیاسی حاکم بر جامعه اقتباس کردهام. در واقع مرجعی که برای من نحوهای آتوریته دارد، این عقاید را به من القا کرده است.
▪ باورهای فرعی یا اشتقاقی: باورهایی که ناشی از دسته قبلاند؛ یعنی خودشان تعبدی نیستند؛ اما به واسطه استنتاج از یک باور تعبدی بهدست آمدهاند.
▪ باورهای بیپیامد: باورهایی که عوض کردن آنها هیچ تأثیری بر بقیه نظام باور ما نمیگذارد. این باورها معمولا ناشی از ذوق هستند؛ مانند این باور که «آبی زیباترین رنگ جهان است.» اگر این باور به هر دلیلی عوض شود و من به این نتیجه برسم که «سبز زیباترین رنگ جهان است» ، این تغییر عقیده معمولا هیچ تغییری در بقیه منظومه عقیدتی و فکری من ایجاد نمیکند.
اگر این تقسیمبندی را بپذیریم، باورهای دینی جزء دسته سوم، یعنی باورهای تعبدی قرار میگیرند. هیچ دلیل قطعی به سود یا زیان باورهای دینی وجود ندارد. معتقدات دینی، نه قابل اثبات عقلانیاند نه قابل نفی عقلانی. البته میپذیرم که ممکن است در حوزههای دیگر نیز هیچ باوری نداشته باشیم که قابل اثبات قطعی باشد (مگر باورهای ریاضی - منطقی)؛ لذا از این حیث، اعتقادات دینی مثل سایر اعتقاداتاند. البته قابل اثباتبودن، امری ذومراتب است.
آلن واتس، دینشناس و الهیدان بزرگ روزگار ما، در کتاب حکمت بیقراری میگوید: میان «اعتقاد» و «ایمان» تفاوت هست. تفاوتهای ایندو عبارتاند از:(۱ صاحب اعتقاد میگوید جهان آنگونه است که من اعتقاد دارم؛ اما صاحب ایمان میگوید من باید جهان را آهسته آهسته بشناسم. به عبارت دیگر، صاحب اعتقاد شیفته عقیده خود است (و بدین سبب به نوعی بتپرستی دچار میشود)؛ ولی صاحب ایمان شیفته حق و در جستجوی آن است. معتقد، خود را صاحب حقیقت میداند و مؤمن، طالب حقیقت.(۲ معتقدان چون طالب قرار هستند، بیقرار میشوند و مؤمنان چون طالب واقعیت بیقرارند، قرار مییابند. این سخن یادآور بیت زیبای مولاناست:
● جمله بیقراریت از طلب قرار تو استطالب بیقرار شو، تا که قرار آیدت
وقتی طالب یک امر ثابت باشیم، آنگاه هر چیزی که برای این امر ثابت خطر ایجاد کند، ما را مشوش میکند و چون جهان با امر ثابت و آسیبپذیر، ستیهنده است، دائما مضطرب و ناراحت خواهیم بود. اما اگر طالب امر متقرر و ثابت نباشیم و به هیچ فقره عقیدتی ثابتی دلبستگی نداشته باشیم، هیچ تغییری ما را تهدید نمیکند و آرامش ما را برهم نمیزند.
براساس این مقدمات، به نظر من حقیقت ایمان دینی عبارت است از جستن بیقراری و یافتن قرار. به تعبیر دیگر، ایمان دینی دویدن در پی آواز حقیقت است، نه چسبیدن به عقیدهای که حقیقتنماست. میان ایمان و عقیده نیز تفاوت هست. عقیده دینی مانند انگشت اشارهای است که میخواهد ماه را به کودک نشان دهد و مؤمنشدن یعنی اینکه با دیدن انگشت اشاره، به ماه نظر کنیم و معتقدشدن یعنی اینکه به خود انگشت توجه کنیم و ماه را نبینیم. اعتقادات دینی طریقیت دارند و منزلگاهی هستند برای رسیدن به حق.
اعتقاد و ایمان دینی، هر دو بر اعمال ما اثر میگذارند. رفتارهای دینی دو گونهاند: رفتار دینی اخلاقی و رفتار دینی شعائری. رفتارهای اخلاقی سمبلیک نیستند و لزوما مقدمهای برای هدف دیگر نیستند؛ اما رفتارهای شعائری هم سمبلیکاند و هم مقدمهای برای ذیالمقدمهای دیگر. مثلا حج و نماز و وضو و غسل که از رفتارهای شعائری هستند، هم سمبلیکاند و هم مقدمه برای اینکه فرد واجد حالات و ملکات اخلاقی شود. به این ترتیب ما ایمان میآوریم، به مقتضای ایمان عمل میکنیم و به مقتضای عمل واجد یک سلسله حالات روحی اخلاقی میشویم. این حالات روحی ممکن است به تجربه دینی منجر شود و ممکن است منجر نشود؛ زیرا تجربه دینی آمدنی است، نه کسبی؛ لذا نمیتوان تجربه دینی را گوهر دین دانست. گوهر دین نوعی اخلاق عرفانی است.
سیّالیّت، رکن مقوّم ایمان است و موجب میشود ایمان به چهار چیز نزدیک شود، عدم دگماتیسم؛ عدم پیشداوری، استدلال (من نقد را ذیل استدلال میگنجانم) و شک. ایمان با شک کاملا همعنان است و با یکدیگر سازگارند؛ بلکه شک، مؤلفه ایمان دینی است. اگر قرار است ایمان اختیاری باشد تا اینکه قابل امر و نهی شود، باید به گزارهای تعلق گیرد که نه بر خود آن و نه بر نقیض آن استدلال عقلانی خدشهناپذیر اقامه نشده باشد و در نتیجه باید یک خلاء معرفتی وجود داشته باشد. به تعبیر جانهیک، حفرهای وجود دارد که با ایمان پر میشود. آن درهای که به تعبیر کرکگور، مؤمنان در آن میجهند، یک دره معرفتی است. وقتی خلاء معرفتی وجود داشته باشد، فرد میتواند جهش کند. اگر خلاء نباشد، جهش معنا ندارد و به همین دلیل است که چون در دنیای جدید تبیینی کاملا مکانیکی و خودبسنده و فارغ از فرض وجود خدا امکانپذیر شده است، ایمان آوردن دشوارتر شده است. رجحان ایمان بر عدم ایمان یا ایمان به نقیض عقاید دینی، دیگر رجحان معرفتی نیست؛ بلکه رجحان عملی است؛ یعنی پاسخدادن در مقام عمل و برآوردن نیازهای وجودی آدمی.
یکی از ویژگیهای دنیای جدید، تعبدگریزی است و همین امر نیز عاملی شده تا ایمان آوردن را مشکلتر کند. تعبد دینی را نمیتوان با تعبد به یک استاد موسیقی یا یک پزشک مقایسه کرد؛ زیرا دو تفاوت وجود دارد:(۱ وقتی من به یک استاد موسیقی یا یک پزشک تعبد میورزم، تعبدم به تجربههای موفقی متکی است که این شخص قبلا در آموزش موسیقی یا درمان بیماران داشته است. من به کسی تعبد میورزم که میدانم نتیجه تعبد ورزیدن به او موفق بوده است.(۲ ممکن است کسی بگوید در آنجا حتی با کارنامه موفق آن استاد موسیقی یا پزشک نیز کاری نداریم. ما نیازی داریم. قدم اول را تعبدا برمیداریم و اگر موفق بود، آنگاه قدم دوم را برمیداریم و اگر بخش دیگری از نیازمان برطرف شد، قدم سوم را برمیداریم و قس علی هذا. در اینجا نتیجه تعبدورزیدن را قدم به قدم میبینیم. هیچیک از این دو نکته در مورد تعبد دینی صادق نیست. اولا در عرصه دینداری، موفقبودن شاگردان انبیا در آخرت معلوم میشود؛ آخرتی که ما فعلا از آن خبر نداریم. ثانیا خود ما نیز نمیتوانیم قدم به قدم تجربه کنیم و تنها پس از مرگ معلوم میشود که دین نیاز ما را برآورده است یا نه.
دین تا به امروز تاریخ بلندی را پشت سر گذارده است و در این زمان بلند آزمون خود را پس داده است. به نظر من دین در آزمونهای آفاقی موفق نبوده است؛ یعنی هرجا مؤمنان خواستهاند یک واقعیت آفاقی و عینی را مؤید دین بگیرند، واقعیت آفاقی دیگری پیدا شده که ناقض دین بوده است. اما از حیث انفسی، به نظر من ایمان دینی آزمایش موفقی داشته است. یعنی دین به وعدههایش عمل کرده است و اساسا مهمترین دلیل ماندگاری دین همین بوده است. دین به برخی آرامش بخشیده، احساس تنهایی عدهای را رفع کرده، تحمل بیعدالتی این جهان را آسان کرده و به زندگی انسانها معنا بخشیده است.
● اشاره
▪ اینکه مؤمن طالب حقیقت است و در جستجوی آن هیچگاه به آنچه دارد قناعت نمیکند و همواره در پی یافتن حقایق جدید و تعمیق حقایق پیشین خود است، مطلبی است کاملا درست. اصلا روح ایمان دینی اقتضا میکند که انسان در برابر آنچه حق مییابد، تسلیم باشد و آنچه را پیشتر داشته است برتر از حقیقت ننشاند و به بتپرستی جدید دچار نشود؛ اما این نکته به معنای آن نیست که مؤمن، همواره در شک و تردید به سر برد و شک را جزء مقوم ایمان به حساب آوریم. چه اشکالی دارد که شخص مؤمن بر این عقیده باشد که آنچه اینک دارد حق است و در عین حال حاضر به پذیرش خطای احتمالی خویش نیز باشد. هیچ ملازمهای میان داشتن عقیدهای قطعی و تعصب ورزیدن در باب آن نیست. مؤمن میتواند از عقیده فعلیاش تا زمانی دفاع کند که آن را حق میداند و به محض آنکه معلوم شد برخطاست، تسلیم حقیقت تازه کشفشده بشود.
▪ همچنین درست است که ایمان امری اختیاری و قابل امر و نهی است؛ ولی این مسأله هیچ ملازمهای با یقینیبودن یا نبودن متعلق آن ندارد. لزومی ندارد که شک را جزء مقوم ایمان بگیریم تا اختیاریبودن آن را ثابت کنیم. در حال یقین نیز اختیار مخالفت با امر یقینی را داریم. حتی اگر برهان قاطعی بر چیزی داشتیم، باز میتوانیم نسبت به آن جحود ورزیم و آن را تصدیق نکنیم. میان دانستن چیزی با تصدیق کردن، تن دادن و پذیرفتن لوازم آن بسیار فاصله است. بسیاری پزشکان ضررهای سیگار را میدانند و حتی آنها را به بیمارانشان گوشزد میکنند؛ اما در مقام عمل خود به آنچه میدانند تن در نمیدهند و قلبشان به آنچه دانستهاند ایمان نمیآورد و تسلیم نمیشود. منکران پیامبران در اغلب موارد کسانی بودند که حقیقت را شناخته بودند؛ اما آن را تصدیق نمیکردند و به آن تسلیم نمیشدند: «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ؛ و ظالمانه و گردنکشانه آنها [آیات روشن ما] را انکار میکردند، در حالیکه [به حقانیت آنها ] یقین داشتند.» (نمل:۱۴) این مطلب به یک مسأله مبنایی در فلسفه اخلاق باز میگردد که آیا علم، انسان را مجبور به عمل میکند، یا اینکه ممکن است میان علم و عمل فاصله افتد. به نظر میرسد اراده انسان تحت جبر علم قرار نمیگیرد و انسان میتواند برخلاف آنچه میداند نیز عمل کند و به آن ایمان (که خود نوعی عمل قلبی است) نیاورد.
▪ ایشان معتقدند که باید یک حفره معرفتی وجود داشته باشد تا به وسیله ایمان پر شود و در واقع، ایمان چاله پرکن معرفت است. هرچه معرفت کمتر، امکان حصول ایمان بیشتر. بر این اساس ایمان متعلق به دنیای جهل است. پذیرش چنین تفسیری از ایمان با هاضمه عقل سلیم جور درنمیآید. همچنین متون دینی برخلاف این نظر میدهند. در متون اسلامی، اعم از قرآن و احادیث، تأکید بلیغی بر علم و علمآموزی رفته است، به نحوی که از ویژگیهای مؤمنان شمرده شده است. در برخی آیات قرآن تأکید شده است که ایمان عالمان و خوف خشیت آنان بیشتر است: «فَأَمّا الّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنّهُ الْحَقّ مِنْ رَبّهِمْ» (بقره: ۲۶ ) «إِنّمَا یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ » (فاطر: ۲۸) از نگاه دینی؛ پر شدن رخنههای معرفتی و بالا رفتن میزان علم بشر به کائنات موجب مشکل شدن ایمان نمیشود؛ بلکه شاید آن را تسهیل کند.
▪ اما داستان تعبدی بودن کلیه باورهای دینی، داستانی باور نکردنی است. دستکم برای ما مسلمانان که در جای جای آموزههای دینیمان بر تعقل و تعلم تأکید شده است و تقلید بیاساس مورد نکوهش قرار گرفته است، باور نکردنی است. البته میتوان این حکم را در مورد برخی ادیان دیگر، بویژه مسیحیت جاری کرد؛ زیرا مسیحیت با تعبد آغاز میشود. اصلیترین و زیربناییترین اعتقاد دینی مسیحیت، یعنی «توحید - تثلیث» ، امری است که الهیدانان مسیحی میگویند باید آن را تعبدا پذیرفت و نمیتوان آن را عقلانی کرد. آموزههای مبنایی دیگر مسیحیت نیز بر همین سیاقاند. مثلا آموزه تجسد الوهیت، آموزه فدا و نجات، همه آنها عقلستیزند و پذیرش آنها جز از راه تعبد محض امکان ندارد. اما این را مقایسه کنید با توحید خالص اسلامی، آموزه نبوت و آموزه نجات اسلامی که بر ایمان و عمل صالح، یعنی اموری اختیاری مبتنی هستند، نه اموری تاریخی که در اختیار ما نباشند (همچون مرگ فدیهوار مسیح). شاید دادن چنین حکمی از سوی دانشمندی که مطالعات زیادی در آثار فیلسوفان دین و الهیدانان مسیحی دارند چندان دور از انتظار نباشد؛ اما جای این هست که انتظار داشته باشیم تفاوتهای اسلام و مسیحیت را در بعد اعتقادی مد نظر داشته باشند و حکم واحدی بر آنها نکنند. اگر اعتقادات مسیحی جزء دسته سوم باورها، یعنی باورهای تعبدی قرار میگیرند، دلیلی نمیشود که اعتقادات اسلامی نیز چنین باشند.
▪ اگر تقسیمبندی راکیچ را بپذیریم (ظاهرا آقای ملکیان آن را پذیرفتهاند)، باید گفت که باورهای دینی در یکی از دو دسته اول و سوم جای میگیرند؛ زیرا دسته دوم (باورهای غیراجماعی ابتدایی) و پنجم (باورهای بیپیامد) کاملا خصوصی و از دایره بحث بیروناند. دسته چهارم (باورهای فرعی) نیز به دسته سوم باز میگردند. بنابراین هر نوع باوری که خصوصی و بیپیامد نباشد، باید نهایتا یا تعبدی (دسته سوم یا دسته چهارم) باشد یا اجماعی (دسته اول). با این حساب دامنه باورهای غیرتعبدی باید بسیار گسترده باشد، به طوری که شامل تمام یافتههای عقلانی، تاریخی، حسی و تجربی، ریاضی - منطقی و فلسفی بشود؛ یعنی شامل تمام معارفی که از یکی از روشهای معتبر کسب معرفت بهدست آمده باشند، اعم از اینکه قطعی و برهانی باشند، مانند ریاضیات و منطق، یا ظنی و غیرقطعی باشند، مانند اکثر علوم و معارف مقبول بشر، از جمله علوم تجربی. اما با تحلیلی که آقای ملکیان دارند باید تمام علوم غیرقطعی (همه علوم به استثنای ریاضیات و منطق) را در باورهای تعبدی جای دهیم؛ زیرا ایشان میگویند باورهای دینی جزء باورهای تعبدیاند و استدلالشان بر این مطلب این است که «هیچ دلیل عقلانیای به نحو قاطع به سود یا به زیان آنها حکم نمیکند؛ یعنی من اگر متعبد نباشم و بخواهم با استدلال به آن اعتقادات روی کنم، دلیل قطعی به سود یا زیان آنها وجود ندارد.» از طرف دیگر میگویند: «از الگوی منطقی - ریاضی که بگذریم، به نظر من دیگر اعتقادی نداریم که به نحو قطعی و نهایی قابل اثبات باشد؛ لذا از این حیث، اعتقادات دینی مثل سایر اعتقاداتاند.» با این حساب، تمام علوم تجربی، تاریخی و فلسفی جزء تعبدیات به شمار میآیند و این مطلب پذیرفتنی نیست؛ علاوه بر اینکه با مثالهایی که خود ایشان برای باورهای اصلی اجماعی (دسته اول) ذکر کردند سازگار نیست؛ زیرا آن مثالها ناظر به واقع هستند و براساس تحلیل ایشان باید تنها احکام تحلیلی ریاضیات و منطق را جزء باورهای دسته اول بدانیم.
▪ بر فرض که این تحلیل را از باورهای تعبدی بپذیریم و تمام علوم تجربی و فلسفی و تاریخی را نیز تعبدی بدانیم، هیچ اشکالی ندارد که اعتقادات دینی را نیز مانند آنها بدانیم و پذیرفتن این نکته که اعتقادات دینی، برهانی از سنخ برهانهای ریاضی - منطقی ندارند، کار دشواری نیست؛ اما این به معنای غیرقابل اثبات دانستن آنها نیست و مستلزم پذیرش شک به عنوان جزء مقوم ایمان نیست؛ بلکه همان عقلانیتی که بر سایر علوم حاکم است، بر اعتقادات دینی هم حاکم است و در پارهای موارد از قوت بیشتری هم برخوردار است. برهان فلسفی وجوب و امکان بر وجود خداوند، بسیار قویتر از نظریات ظنی علمیای است که مورد پذیرش و عمل دانشمندان است. همچنین ادله تاریخیای که اعتبار سندی قرآن را که تواتر تاریخی دارد و آراء و اعمال رسولاللّه۶ را اثبات میکنند، بسیار قویتر از ادله تاریخیای هستند که تاریخدانان آنها را در اثبات سایر وقایع تاریخی مانند حمله اسکندر به ایران، جنگهای ایران و روم و... میپذیرند.
▪ در مورد مقایسه تعبد دینی با تعبد به استاد موسیقی یا پزشک باید گفت هر دو موردی که آقای ملکیان به عنوان تفاوت برشمردهاند نادرست است. هم موفق بودن شاگردان انبیا را میتوان در همین دنیا آزمود و هم خود ما میتوانیم قدم به قدم تجربه کنیم و آثار مثبت زندگی دینی را ببینیم. همچنان که توفیق استاد موسیقی یا پزشک در تجربههای قبلی، دلیلی میشود بر تعبد ما به آنها و اعتماد به توانایی و مهارت آنها، موفقیت انبیا در تربیت شاگردانی همچون علی بن ابیطالب۷، سلمان فارسی، ابوذر و... و همچنین در ساختن جامعهای سرشار از صفات نیک انسانی بر روی ویرانههای جهل و خرافات و خشونت و تعصب جاهلی و برپا داشتن تمدنی فرهنگی در مدت زمانی کوتاه در جامعهای نیمه وحشی که هیچ زمینه فرهنگی مثبتی برای تمدنسازی نداشت، بهترین دلیل بر موفقیت و کارآمدی فوقالعاده انبیا به ویژه نبی گرامی اسلام۶ است؛ لذا تعبد به آنها به مراتب از تعبد به استاد موسیقی و پزشک عقلانیتر است. همچنین همانطور که خود آقای ملکیان در انتهای گفتارشان دارند، دین در آزمونهای انفسی کارنامه موفقی دارد و برای انسانها آرامش، نشاط، امید به زندگی، معناداری و... به ارمغان میآورد. این مسائل اموری تجربهپذیرند که ما نیز میتوانیم آنها را قدم به قدم در زندگی خود تجربه کنیم و تعبد به دین را مدلل به تجربه نماییم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست