شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

کربلا و امت بی طرف


کربلا و امت بی طرف

● مذموم بودن بی تفاوتی
یکی از شعارهای انقلابی در دوره مبارزه با طاغوت شاهنشاهی، دعوت به همگرایی از سوی انقلابیون مسلمان بود که گاه با نکوهش بی طرفی انجام می شد. شعار بی طرفی، …

مذموم بودن بی تفاوتی

یکی از شعارهای انقلابی در دوره مبارزه با طاغوت شاهنشاهی، دعوت به همگرایی از سوی انقلابیون مسلمان بود که گاه با نکوهش بی طرفی انجام می شد. شعار بی طرفی، بی شرفی، زمزمه مردمی بود که از بی تفاوتی گروهی از ملت به سختی رنج می بردند.

اصولا نسبت هر کسی با فضیلت و هنجار و یا رذیلت و نابهنجار می تواند به اشکال چندی نمود پیدا کند. یا شخص خود اهل هنجاری است و نسبت به نابهنجاری در همان حوزه سکوت می کند و بی تفاوت می گذرد و یا این که در برابر آن، واکنش نشان می دهد و به شکل نهی از منکر خودنمایی می کند.

صورت دیگر آن است که شخص خود اهل نابهنجاری و کژرفتاری است ولی نسبت به دیگران کسی را به آن نمی خواند هرچند به سبب رفتاری و اجتماعی بودن، خود به خود عامل دعوت دیگران به آن است و یا آن که دیگران را در عمل و گفتار به نابهنجاری و گسترش آن می خواند.

به نظر می رسد در کوفه نسبت به نابهنجاری های عصر یزیدی همه این کنش ها و واکنش ها وجود داشته است.

گروه های سه گانه جامعه

عده ای بودند که خود اهل هنجارها بوده و نسبت به نابهنجاری های حکومتی و ظلم و ستم و خروج عملی دولت از دین واکنش نشان می دادند که ایشان در آغاز به سبب جو عمومی و گفتمان غالب بر کوفه اکثریتی را شکل می بخشیدند که به امام(ع) نامه می نویسند، ولی پس از حضور شمشیر، قدرت، تطمیع و تهدید، نوعی نفاق را در پیش می گیرند که از آن رفتار منافقانه، دل ها با امام(ع) و شمشیرها علیه امام(ع) تعبیر شده است.

گروهی دیگر مردمی بودند که نسبت به نابهنجاری ها سکوت می کنند و با اعلام بی طرفی به کنجی می گریزند و یا از شهر کوفه به جاهای دیگر فرار می کنند.

گروه سوم کسانی بودند که خود اهل نابهنجاری بودند ولی کسی را به آن دعوت نمی کردند و گروه چهارم کسانی که به نابهنجاری نیز دعوت می کردند. این گروه سوم و چهارم در حقیقت یک گروه بیش تر نیستند، زیرا هر دو در عمل، دعوت کنندگان به نابهنجاری با عمل و قول بودند.

بر این اساس در قرآن در آیات ۱۶۴ تا ۱۶۶ سوره اعراف از سه گروه اجتماعی نسبت به هنجارها و نابهنجاری ها سخن گفته شده است: ۱.کسانی که خود مرتکب نابهنجاری بودند؛ ۲.کسانی که اهل هنجارهای اجتماعی بوده و نسبت به نابهنجاری سکوت و اعلام بی طرفی و یا بی تفاوتی می کردند؛ ۳.و گروه سوم که خود نه تنها اهل هنجارهای اجتماعی بودند، بلکه دیگران را به معروف و هنجارها دعوت و از منکر و نابهنجاری ها باز می داشتند.

خداوند بیان می کند که اهل بی تفاوتی و بی طرفی به آمرین به معروف و ناهیان از منکر می گفتند: چرا این ها را پند و موعظه می دهید و از منکر و نابهنجاری ها باز می دارید؟ مگر خود خدا اینان را به گناهانشان در دنیا هلاک نمی کند یا شکنجه نمی نماید؟ پس چرا ما باید دخالت کنیم؟

بازدارندگان از نابهنجاری می گفتند: ما این کار برای داشتن عذر در نزد پروردگار خویش انجام می دهیم؛ زیرا وظیفه ماست تا دیگران را از کارهای ناپسند بازداریم و به کارهای نیک دعوت کنیم، شاید با این کارمان، ایشان اهل تقوا شوند و از پلشتی ها و نابهنجاری ها پرهیز کنند. این همان معنای سوره والعصر است که نجات یافته گان از خسران و زیان را تنها اهل ایمان و عمل صالحی می داند که دیگران را به حق و کار نیک و صالح می خوانند. خداوند در ادامه در آیه ۱۶۵ بیان می کند که از این سه گروه، فقط کسانی را که به امر به معروف و نهی از منکر قیام کرده بودند نجات داده و دو گروه بی طرف و عامل منکر را به میمون و بوزینه تبدیل کرده و این گونه آنان را به هلاکت رسانده است. (آیه ۱۶۶)

در عصر عاشورا نیز گروه بی تفاوت و بی طرف این گونه مجازات شدند که گرفتار حجاج بن یوسف ثقفی شدند و تا سالهای سال بلکه بیش از هزار سال است که از آثار بی طرفی و بی تفاوتی در عذاب و شکنجه الهی هستند؛ زیرا همه چیز هستی لشکریان خداوند هستند و گاه ابلیس نیز در نقش جنود الهی عمل می کند؛ زیرا خداوند برخی از ظالمان را به برخی دیگر دفع می کند. اکنون اگر مردم عراق و فلسطین و افغانستان و هر کشور دیگر اسلامی بخواهند عزت و اقتدار الهی خویش را باز یابند می بایست دست از نابهنجاری و نیز بی تفاوتی بردارند و با قیام عملی و نهضت مردمی، ریشه نابهنجاری را خشک کنند و یا دست کم از عذاب و هلاک الهی در امان مانند.

علی ملازاده